مقالات
حوزه های تخصصی:
در عصر قاجار، مبلمان در معنای بسیط و نه صرفاً تداعی امروزی آن، نقش مهمی در فراهم آوردن آسودگی مردم داشت. به دلیل حضور گسترده منسوجات در این کاربرد، هدف مقاله پیش رو، بررسی طرح و نقش انواع پارچه های مورداستفاده در این مصداق است. جهت دستیابی به این هدف، با شناسایی مبلمان قاجاری، چگونگی کاربرد پارچه در آن ها مورد واکاوی قرار گرفته است. بنابراین، پرسش این است: در فضای نشیمن و استراحت منازل عصر قاجار، انواع مبلمان در چه قالبی تعریف می شود و پارچه های کاربردی در ساخت، تکمیل و تزیین آن ها از نظر طرح و نقش چگونه است؟ این پژوهش با رویکرد تاریخی و روش توصیفی تحلیلی شکل گرفته است. نتیجه گردآوری و تحلیل داده ها به صورت کتابخانه ای، با غور در اسناد تاریخی، ازجمله سفرنامه ها، نمونه پارچه های به جامانده و تصاویر مشتمل بر نقاشی و عکس، نشان داد که اصلی ترین مبلمان این عهد با کاربری منسوجات، مشتمل بر شکل های متحرک است و به صورت انواع جداره ای نرم (رختخواب پیچ، مخده، متکا، بالش، تشک، لحاف و پتو)، جداره ای سخت (میز، صندلی، کرسی) و کف پوش (روفرشی و سفره به وقت پذیرایی) معنی پیدا می کند. منسوجات کاربردی در مبلمان جداره ای نرم، به غیر از اقسام بدون طرح و نقش، واگیره ای، محرمات، قابی و افشان بود. در مبلمان جداره ای سخت، صور ترنج دار و واگیره ای غالب می نمود؛ هرچند انواع افشان و محرمات نیز به عنوان رومیزی استفاده داشت. درنهایت طرح های محرمات و ترنج دار به ترتیب برای روفرشی و سفره از رواج برخوردار بود. در تمام این موارد، نقش گیاهی پیشتاز میدان رقابت می نمود. البته طرح های محرمات و قابیِ بدون نقش نیز وجود داشت و گاه صور هندسی به تبعیت از شیوه نقش اندازی (چشمه دوزی) بر پارچه ظاهر می شد. درمجموع مشخص شد که برخی از انواع طرح های نه گانه پارچه های سنتی در ساخت مبلمان قاجاری دخیل نبوده اند و برخی دیگر مشتمل بر افشان، ترنج دار، واگیره ای، محرمات و قابی مورد بهره برداری بیشتر قرار گرفته بودند.
بررسی وضعیت صنعت قالی بافی در بخش چترود از دیدگاه قالی بافان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرش دست باف به عنوان یک هنر دیرینه ایرانی و همچنین یک کسب وکار خانگی، همواره مورد توجه و منبع درآمد بسیاری از خانواده ها بوده است. بیشتر بافندگان فرش در روستاها زندگی می کنند و فرش بافی به عنوان یکی از صنایع کوچک، می تواند نقش کلیدی در توسعه روستاها ایفا کند. این پژوهش درصدد پاسخگویی به این سؤال است که وضعیت فرش دست باف در بخش چترود چگونه است و متغیرهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و مدیریتی چه تأثیری بر وضعیت قالی بافی در این بخش از منظر قالی بافان داشته است. این پژوهش از نوع پژوهش های کاربردی با استفاده از روش میدانی (کمّی) از نوع توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری این پژوهش 380 نفر از شهروندان بخش چترود است که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده اند. در این پژوهش از دو پرسش نامه استاندارد با پایایی 86/0 استفاده شده و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss21 و آزمون های همبستگی و رگرسیون استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که مهم ترین عوامل رکود صنعت قالی بافی در بخش چترود عبارت است از: رشد نامناسب قیمت فرش دست باف در مقایسه با بهره وری کمتر فرش بافی نسبت به دیگر کالاها؛ گرایش خانواده ها به دیگر فعالیت های اقتصادی؛ گرایش روستاییان به سبک، شیوه و فرهنگ زندگی شهرنشینی؛ مشکلات بازاریابی فرش دست باف در مقیاس خرد و کلان؛ مهاجرت روستاییان به شهر؛ مشکلات بازاریان فرش دست باف در مقیاس خرد و کلان؛ کم رنگ شدن سهم زنان در تأمین درآمد خانوار . بنابراین، استقرار و حمایت از صنایع کوچک بومی محلی، نظیر فرش بافی در مناطق روستایی می تواند با ایجاد فرصت های شغلی متعدد و سطوح دستمزدی قابل رقابت با سطح دستمزد شهری، موجب معکوس شدن روند مهاجرت و افزایش میزان اشتغال در بین مردم شود.
تحلیلی بر نقش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بر ارتقاء گرافیک و انیمیشن طی دو دهه 1350-1340 ه.ش. (مطالعه افزایش سرمایه های کنشگران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نهادهای اجتماعی با سازوکارهای منظم و هدفمند، سعی در ساخت و تقویت قواعد حاکم بر مناسبات کنشگران دارند. «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» از نهادهای جریان ساز حوزه فرهنگ و هنر محسوب می شود. این نهاد در کنار اهداف اصلی که منوط به ارتقاء پرورش فکری کودکان با گسترش فرهنگ کتابخوانی شکل گرفت، به رشد هنرهای تجسمی و نمایشی حوزه کودکان و نوجوانان کمک شایانی نمود. کانون با ایجاد محفلی متعالی، به بهره وری حوزه گرافیک و انیمیشن نیز یاری رساند و با ایجاد محیطی پویا، باعث افزایش سرمایه های طراحان آن دو عرصه شد. در این مقاله، به مطالعه نقش کانون در ارتقاء گرافیک و انیمیشن طی دو دهه 1340 و 1350 ه.ش. پرداخته می شود. هدف اصلی، نمایش اهمیت یک نهاد قدرتمند با بهره وری حقیقی و درست در توسعه حوزه فرهنگ و هنر است و هدف فرعی، نمایش دستاوردهای کانون در حوزه گرافیک و انیمیشن در دو دهه 1340 و 1350 ه.ش. است. پرسش اصلی پژوهش این است که عملکرد کانون در رشد گرافیک و انیمیشن ایران به چه صورت بوده است؟ نحوه پاسخ گویی با مطالعه افزایش سرمایه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کنشگران صورت می گیرد. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با گردآوری اطلاعات بر مبنای شیوه اسنادی تبیین شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که گرچه کانون به صورت مستقیم، برنامه ای برای رشد حوزه گرافیک در دستورکار خویش نداشت، اما با وجود مدیریت راهبردی، این فرصت را برای کنشگران حوزه گرافیک فراهم کرد تا آنان بتوانند سرمایه های خویش را در کانون افزایش داده و بخشی از تاریخ گرافیک ایران را شکل دهند. در حوزه انیمیشن، کانون با سرمایه گذاری مستقیم باعث شکل گیری «دوره طلایی انیمیشن» ایران شد.
تحلیل راهبردی تأثیر بیلبوردهای تبلیغاتی بر منظر شهری منطقه یک شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیلبوردهای تبلیغاتی بر کیفیت منظر شهری تأثیر چشمگیری دارند که درصورت عدم پیروی از ض وابط و استانداردهای ملی موجود، زائل شدن منظر و بافت شهری را ممکن می سازد. در پژوهش حاضر سعی شده است با مطالعه استانداردهای موجود، مشاهدات میدانی، مصاحبه و با تکنیک های تحلیلی راهبردی سوآت، راهبردهای تدافعی، محافظه کارانه، رقابتی و تهاجمی، مؤلفه های مؤثر در بیلبوردهای تبلیغاتی و تأثیر آن بر منظر شهری منطقه یک شیراز شناسایی شود تا بتوان در راستای بهبود منظر شهری و بهینه سازی تبلیغات بیلبوردهای منطقه یک، راهبرد بهینه ای به کار بست. پرسش پژوهش این است که نقاط قوت و ضعف مرتبط با بیلبوردهای تبلیغاتی و فرصت ها و تهدیدهای عوامل منطقه ای و شهری منطقه یک شیراز منطبق با استانداردهای موجود چیست؟ یافته ها نشان داد به منظور بهینه سازی تبلیغات بیلبوردهای منطقه یک شیراز درجهت بهبود منظر شهری، به راهبردهای محافظه کارانه ای نیاز است. به کارگیری بیشتر از نقاط قوت در تبلیغات بیلبورد و رفع تهدیدهای احتمالی، می تواند راهبرد بهینه ای برای ارتقاء کیفیت منظر شهری و بهبود کیفیت بیلبوردهای تبلیغاتی این منطقه باشد. مطالعات نشان داد مؤلفه های زیبایی شناختی، عملکردی، فنی، فضایی، پایداری اجتماعی، ایمنی و کالبدی در اثربخشی بیلبوردهای تبلیغاتی بر منظر شهری نقش بسزایی دارند. نتایج به دست آمده از تحلیل راهبردی سوآت حاکی از آن است که مؤلفه های فنی بیلبوردهای تبلیغاتی، بالاترین اثربخشی را داشته است. مؤلفه های پایداری و برخی مؤلفه های فضایی فرهنگی در اثرگذاری بیلبوردها بر منظر شهری منطقه یک شیراز تهدیدهایی به شمار می آیند. مؤلفه های فنی، زیبایی شناسی، عملکردی و فرهنگی در بهینه سازی منظر شهری به واسطه بیلبوردها اهمیت والایی دارند. از لحاظ رعایت اصول فنی و علی رغم رعایت بیشتر استانداردها و ضوابط، به دلیل نصب در مکان نامناسب نظیر سمت چپ مسیر، پیاده رو یا در مثلث دید، عدم رعایت استاندارد مشخصات فیزیکی، مانند ابعاد کالبدی تبلیغاتی یا فاصله از کف و... مطلوبیت بصری را ندارند و لازم است ضوابط عام کمّی و کیفی تدوین گردد.
تبیین جایگاه مفهوم زیبایی شناسی زندگی روزمره در «نقد قوه حکم» کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرای کانت درخصوص امر زیبا در کتاب «نقد قوه حکم» آورده شده است. کانت در این کتاب به جای تمرکز مستقیم بر تجربه زیبایی شناختی، بر احکام زیبایی شناختی زیبایی تکیه کرده است. وی احکامی را که به آن ها می پردازد، گزاره هایی می داند که زیبایی را به چیزها نسبت می دهند و بحث خود را درباره آن ها به چهار دقیقه کمیت، کیفیت، نسبت و جهت تقسیم می کند. مسئله نوشتار حاضر نیز بررسی دقایق چهارگانه امر زیبای کانتی و امکان استفاده از آن ها برای غنا بخشیدن به مفاهیم مطرح شده در زیبایی شناسی زندگی روزمره است، به این صورت که در این مقاله به این چهار دقیقه و همچنین رابطه میان آن ها و زیبایی شناسی زندگی روزمره پرداخته شده است. درواقع پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی درصدد پاسخ گویی به این سؤال است که میان احکام ناظر به زیبایی در دیدگاه کانت و مفاهیم مطرح شده در زیبایی شناسی زندگی روزمره، چه نسبتی وجود دارد؟ در دیدگاه کانت احکام ذوقی نه به ابژه ای متعین یا خاصیتی از آن، بلکه به حالت خود ضمیر که ناشی از بازی آزاد قوای متخیله و فاهمه و آگاهی سوبژکتیو از آن است ارجاع دارد. این واکنش را به عنوان احساسی سوبژکتیو می توان با یکی از مهم ترین مأموریت های زیبایی شناسی زندگی روزمره، یعنی کشف پتانسیل های پنهان در پشت نمای معمولی زندگی روزانه، مرتبط دانست. پرورش ظرفیت و حساسیت برای روشن کردن چیزهای بسیار آشنا، توانایی به دست آوردن یک تجربه زیباشناختی تازه و غنی سازی زندگی فردی از این طریق، یکی از نقش های مهم زیبایی شناسی زندگی روزمره است.
طراحی الگوی رشد و توسعه موزه ها، مبتنی بر مؤلفه های کارآفرینی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر، موزه ها در جهان یکی از شاخصه های مهم در توسعه کشورها محسوب می شوند، ولی بروز مسائلی چون عدم خلاقیت لازم در ارائه و نمایش مجموعه ها، عدم توسعه، پایین بودن سطح کیفیت تجارب بازدیدکننده و همچنین عدم خدمات جدید، سبب قطع ارتباط مؤثرشان با بافت اجتماعی پیرامون شده و اغلب موزه ها را با بحران مخاطب و یکنواختی فضا مواجه کرده است؛ بنابراین ضرورت ایجاب می کند تا مدیران موزه، برای رفع چنین چالش هایی و بهبود وضعیت موجود و همچنین رشد و توسعه موزه ها، به دنبال ارائه الگویی باشند تا با بهره گیری از استراتژی های کارآفرینی، باعث ایجاد یک اکوسیستم کارآفرین شده و نگرشی نو به مخاطبان خود از موزه و کارآفرینی دهند و نیز تعاملی کاربردی بین موزه، جامعه و بازدیدکنندگان برقرار کنند. پژوهش حاضر کیفی و از نظر هدف، توسعه ای کاربردی و به روش کیفی انجام شده است. داده ها به صورت کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده اند. جامعه هدف شامل: متخصصان سازمان های فرهنگی و هنری، ازجمله موزه ها هستند که با روش نمونه گیری هدفمند، مصاحبه های عمیق با دوازده نفر از کارشناسان موزه و مرمت، فعالان فرهنگی و کارآفرینان انجام شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد، مقوله محوری برای ایجاد موزه کارآفرین با رویکرد فرهنگی، گرایش کارآفرینانه فرهنگی است که ناشی از شرایط علی، شامل نگرش کارآفرینانه، مدیریت نوآورانه، خودباوری و نگاه موافق مدیریت با تغییرات است و براساس راهبردهای کارآفرینانه فرهنگی و خدمات جدید، به خلق ارزش های جدید موزه ای می انجامد. همچنین، شرایط زمینه ای شامل مشوق های دولتی، قوانین حمایتی و تسهیل کننده، توسعه ارتباطات بین الملل، حمایت مراکز فرهنگی و رسانه ای می شود و شرایط مداخله گر شامل آگاه سازی در سطح خرد و کلان، آموزش و توانمندسازی منابع انسانی، جو کارآفرینانه، فرایندهای کاری روان و چابک و شبکه سازی با موزه های برتر است.
سیر تحول کالبدی، عملکردی و ادراکی فضا در گونه شناسی مساجد تاریخی قزوین (دوره های اوایل اسلام، سلجوقی، صفوی و قاجار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ پیدایش مساجد مترادف است با تاریخ ظهور اسلام، و گسترش آن، تابع توسعه و نفوذ این بنای مقدس در جوامع مختلف بوده است. بی شک در طول تاریخ ترکیب مساجد با فنون، فرهنگ ها و نگرش های غنی جوامع گوناگون، معماری آن را به عنوان نماد معماری اسلامی رقم می زند، به گونه ای که می توان ادعا کرد تحول در سایر بناهای اسلامی به تبعیت از تطور معماری مساجد آغاز شده است. در اینجا پرسش اصلی این است که آیا در پژوهش حاضر، با توجه به اهمیت معماری مساجد شهر تاریخی قزوین چه به لحاظ ویژگی های کالبدی و چه به لحاظ دگردیسی های تاریخی، می توان به قواعد و چهارچوب هایی دست یافت که منتج به سیر تحول گونه های فضایی مساجد این شهر از منظر کالبدی، عملکردی و ادراکی شود؟ براین اساس، مطالعه حاضر عواملی چون فهم چیستی و چگونگی ساخت و توجه به مفاهیم اخذشده در نمونه های موردمطالعه در دوره های اوایل اسلام، سلجوقی، صفوی و قاجارِ شهر تاریخی قزوین را نیز در بر می گیرد. روش پژوهش کیفی است که به کمک روش های تفسیری تاریخی نگاشته و اطلاعات آن به صورت میدانی و اسنادی گردآوری شده است. درواقع، این پژوهش به بازخوانی سیر تحول در یازده گونه برقرار و ارزشمند در دوره های مذکور در شهر قزوین می پردازد و چگونگی سازماندهی فضایی و نحوه ارتباط فضای نیایشی و شیوه های تعریف فضای باز و بسته را در الگوی فضایی این مساجد از منظر کالبدی، عملکردی و ادراکی مورد بررسی قرار می دهد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان می دهد سیر تحول مساجد موردپژوهش در دوره های فوق در شهر تاریخی قزوین بیان کننده اشتراکات و تمایزات مختلف و دگرسانی در چگونگی سازماندهی فضایی و نحوه ارتباط فضای نیایشی و شیوه های تعریف فضای باز و بسته در الگوی فضایی این مساجد بوده و در هر دوره قابل شهود است.
معماری سامانیان؛ آوردگاه عناصر زردشتی، بودائی، تائویی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سامانیان با تلفیق سنت های هنری ادوار قبل از خود و ذوق جدید اسلامی درزمینه ایجاد هنر نوین ایرانی اسلامی نقش اساسی ایفا کردند، اما پرسش مهم اینجاست که نقش سنت های هنری مختلف در این آفرینش هنری به چه میزان بوده است؟ نکته اساسی در پاسخ به این پرسش این است که با توجه به استقرار سامانیان در محل تلاقی کاروان های آسیای مرکزی که از چین و هند به آن منطقه می رسید و اطلاق بخارا، پایتخت آن ها، به مجمع ادیان بزرگ توسط برخی از نویسندگان اسلامی، قابلیت بین المللی شدن زیادی داشت که درزمینه هنری نیز به منصه ظهور رسیده است. بنابراین، هنر معماری سامانی را می توان عرصه رویارویی فرهنگ ها و ادیان مختلف زردشتی، بودائی، تائویی و اسلامی دانست که درنهایت تحت تأثیر هویت ایرانی سامانیان و قدرت دین اسلام، تنها عناصر ایرانی و اسلامی پابرجا مانده و تداوم یافتند. ازآنجاکه عناصر اسلامی یا حتی زردشتی هنر سامانیان (مانند طرح چهارطاقی، سکنج و...) کم وبیش شناخته شده هستند، این پژوهش با هدف شناسایی عناصر وارداتی بودائی و تائویی مؤثر بر فرم و نقوش تزیینی معماری سامانی، چند بنای شاخص سامانی، شامل مقبره امیر اسماعیل، مقبره تیم و مسجد نه گنبد را موردبررسی قرار می دهد. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی و رویکرد تطبیقی تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات اسنادی و الکترونیکی، سعی دارد به این پرسش محوری پاسخ دهد که به جز عناصر زردشتی و اسلامی، کدام عناصر بودائی و تائویی الهام بخش فرم و نقوش تزیینی معماری دوره سامانیان بوده است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که هنر بودائی و تائویی ازطریق مبادلات جاده ابریشم وارد شرق ایران شده و سرانجام با تلفیق عناصر هنری این ادیان، همچون گل نیلوفر، چرخ دارما و چلیپای چینی، با عناصر ایرانی و اسلامی، سبب تولد اولین سبک هنری و تزیینی ایران در دوره اسلامی شده است.
تأثیر طراحی لباس سینمای هالیوود بر تحول مد در میانه قرن بیستم (مطالعه موردی: فیلم صبحانه در تیفانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با به تکامل رسیدن هنر صنعت سینما در قرن بیستم، هالیوود به عنوان مرکز فرهنگی هنری آمریکا مورد توجه تمام جهانیان قرار گرفت و فیلم های سینمایی به رسانه ای پرمخاطب تبدیل شدند که به کمک دیگر هنر ها سعی بر انتقال مفاهیم جدید داشتند. یکی از این هنرها، طراحی لباس بود که به منظور همکاری با سینما، گرایش طراحی لباس سینما را به وجود آورد. طراحان لباس هالیوود خیلی زود به موفقیت موردنظر رسیدند و توانستند با طراحی لباس برای ستارگان هالیوود، مُد جدیدی را به بازار ارائه کنند که علاوه بر انتقال مفاهیم جدید، تبلیغات تجاری موفقی برای فیلم سازان و شرکت های تجاری مد محسوب می شد. در این سال ها، بازیگران هالیوود به الگو های جوانان در مد لباس و سبک زندگی بدل شده بودند و طراحان با ارائه طرح های جدید خود بر تن این بازیگران تعیین کننده مد غالب آن دوران بودند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر رسانه ها، به خصوص رسانه سینما بر مد و با طرح این پرسش که مد لباس چه رابطه ای با سینما داشته و بازیگران هالیوود در این میان چه نقشی داشته اند، سعی دارد با بررسی مد ارائه شده در هالیوود با نام «سبک هالیوودی» و به روش مطالعه کتابخانه ای منابع موجود، به چگونگی رابطه مد و سینما بپردازد؛ بنابراین در این مسیر به صورت موردی به مطالعه سبک لباس آدری هپبورن، ستاره مشهور هالیوود، روابط او با طراحان لباس آن زمان، مانند هوبرت ژیوانشی و تأثیرات او بر مد پرداخته و همچنین جهت بررسی دقیق تر به نقد طراحی لباس فیلم «صبحانه در تیفانی» (1961) و تأثیرات لباس های این فیلم بر مد به روش مشاهده ای پرداخته است. در انتها، با مطالعه تأثیرات بازیگران هالیوود در مد سال های میانه قرن بیستم متوجه می شویم که بازیگران یکی از مهم ترین عوامل مؤثر در شکل گیری مد ها و تعیین فرهنگ ها هستند و تأثیرات آن ها می تواند ماندگار باشد.
مطالعه اقتباس سینمایی دو فیلم «تراژدی مکبث» و «سریر خون» از نمایشنامه «مکبث»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معمولاً برای نویسندگان این مسئله وجود دارد که تا چه میزان باید به منبع اقتباسی وفادار بود یا آن را تغییر داد. این پژوهش موضوع اقتباس را مورد بررسی قرار می دهد و با هدف بررسی و کشف شباهت ها و تفاوت های اقتباس در دو فیلم «تراژدی مکبث» و «سریر خون» سعی دارد تا تمایز در استفاده از روش های مختلف اقتباس را نشان دهد. همچنین، به جمع بندی درباره انواع روش های اقتباس که تاکنون پیرامون آن پژوهش شده است، می پردازد. هدف پژوهش حاضر تشخیص تفاوت و شباهت دو اقتباس سینمایی از یک اثر ادبی است که هرکدام از آثار سینمایی با روشی متفاوت دست به اقتباس زده اند. برای رسیدن به این هدف که به صورت کاربردی است، این پژوهش با روش توصیفی - تحلیل محتوا انجام شده است. با توجه به روش تحقیق، این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ سؤالی اصلی خواهد بود و آن این است که تفاوت ها و شباهت های اقتباس در دو فیلم «تراژدی مکبث» و «سریر خون» چیست؟ درنهایت با بررسی شباهت ها و تفاوت های دو اثر سینمایی با منبع اصلی که از آن اقتباس شده، شیوه های اقتباس به کاررفته در این دو اثر مشخص خواهد شد. پس از بررسی مبانی نظری و یافته های پژوهش مشخص می شود که فیلم سینمایی «تراژدی مکبث» بسیار به نمایشنامه «مکبث» وفادار بوده است، به طوری که سعی در اجرای کامل نمایشنامه در قالب سینما داشته است؛ درحالی که فیلم «سریر خون» با به کارگیری روش های متفاوت در مسیر اقتباس، به اثری کاملاً متفاوت با منبع اصلی رسیده است؛ اثری که حتی می توان آن را برآمده از فرهنگ ژاپن دانست، اما در مضمون و روایت می توان نمایشنامه شکسپیر را تشخیص داد.