مقالات
حوزه های تخصصی:
سفال های مینایی که در اواخر دوره سلجوقی و خوارزمشاهی زیر نظر استادکاران سفالگر و نگارگر تولید می شده، از لحاظ گستردگی طرح و نقش، متنوع تر از آثار ماقبل خود هستند. در این گروه از سفال ها، پیکره های انسانی، از جایگاه خاصی برخوردار بوده و به دفعات در آثار سفالی مشاهده می شوند. در پوشاک این نقش مایه ها، نقوش هندسی متنوعی استفاده شده که این ویژگی، سفال های مینایی را از حیث کاربرد طرح های هندسی، بسیار قابل توجه نموده است. مطالعه و بازشناسی انواع تزئینات هندسی در پوشاک پیکره های انسانی موجود در سفال های مذکور، هدف این مقاله به شمار می رود. در راستای دست یابی به این هدف، پرسش اصلی پژوهش چنین است؛ نقوش هندسی در پوشاک پیکره های ترسیمی در سفال های مینایی از نظر تنوع در ساختار و جایگاه ترسیم چگونه هستند؟ این تحقیق، توصیفی بوده و روش یافته اندوزی، بر پایه مطالعات کتابخانه ای (سایت های اینترنتی، موزه های معتبر و غیره)، تهیه تصاویر و آنالیز نقوش سفال های مینایی به انجام رسیده است. روش نمونه گیری نیز بر اساس نمونه های در دسترس و متنوع بودن نقوش هندسی ترسیمی در پوشاک پیکره های انسانی است. نتایج یافت شده حاکی از آن هستند که تقریباً در اکثر لباس های پیکره ها در سفال های مینایی، از نقوش هندسی و بالأخص گره ها استفاده شده که تنوعی در حدود 30 نوع گره را شامل می شوند و گره "شش و تُکه"، از جمله پرتکرار ترین نقوش هندسی است. همچنین، از مطالعه نمونه ها درمی یابیم که تفاوت چندانی میان گره های استفاده شده در پوشاک مردان و زنان وجود ندارد و گویا هدف هنرمند، تأکید بر آرایه های هندسی، کاربرد این تزئینات بر روی البسه و ایجاد نقشی متفاوت از نقوش گیاهی بر روی پوشاک بوده که به زیبایی و با مهارت، به این هدف نائل آمده است.
مطالعه بازتاب چینی های آبی و سفید در شاهنامه شاه تهماسبی بر اساس آرای ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گسترش مفهوم متن، نوشتار، تنها مصداق متن نبوده و هر پدیده تأویل پذیری را می توان به مثابه متن در نظر گرفت. ازاین رو، هر پدیده دارای ماهیت متنی را با به کارگیری روش های خوانش متن، می توان موردمطالعه قرارداد. هدف اصلی پژوهش حاضر، مطالعه چگونگی بازتاب چینی های آبی و سفید در شاهنامه تهماسبی بر اساس آرای ترامتنیت ژنت است. با توجه به این مهم، هدف اصلی پژوهش نیز بررسی و تحلیل چینی های آبی و سفید تصویر شده در این شاهنامه و یافتن نمونه های مستند از چینی های مدنظر در مجموعه آثار موزه ویکتوریا و آلبرت و تحلیل ارتباط آن ها از منظر نظریات ترامتنیت ژنت است. در این پژوهش با رویکردی توصیفی - تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و با روش نمونه گیری هدفمند نظری، سعی شده تا چینی های آبی و سفید تصویر شده در نگاره های شاهنامه شاه تهماسبی با نمونه های موجود در موزه ویکتوریا و آلبرت، موردبررسی ترامتنی قرار گیرند. مهم ترین نتیجه پژوهش این است که بر پایه آرای ترامتنیت ژنت، رابطه نگاره های شاهنامه شاه تهماسبی به عنوان بیش متن با چینی های آبی و سفید به عنوان پیش متن، از نوع بیش متنیت همان گونگی است.به عبارت دیگر، گر چه نگارگری ایران هیچ وقت بازنمایی صرف نبوده و جهان نگارگر با تصورات و خیال او شکل گرفته است؛ اما برپایه آرای ژرار ژنت و با فرض بیش متن بودن شاهنامه، از چینی های آبی و سفید ب ه عنوان پیش متن استفاده شده است.
نمادشناسی نقوش جانوری در پارچه های مدالیونی عصر ساسانی (مورد مطالعاتی: قوچ، گراز، شیر، گوزن و فیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در گروه وسیعی از پارچه های منسوب به عصر ساسانی، نقوش جانوری در قالب طرح های قابی از جمله مدالیون، قابل ملاحظه هستند. مورد مطالعاتی این مقاله، نقوش جانوری پارچه های ساسانی با محوریت چهارپایان طبیعی و غیر اهلی است که این امکان را داشته فارغ از وجود انسان شکارچی، در قالب طرح مدالیون تصویر شوند. بر اساس التزام به محدودیت های فوق، بیشتر انواع جانوری مصور در قالب طرح مدالیونی به صورت قوچ، گراز، شیر، گوزن و فیل تعریف می شوند. حال، پرسش این است؛ نقوش جانوران چهارپای طبیعی و غیر اهلی در طرح مدالیونی منسوجات ساسانی که به شکل مجزا و فارغ از حضور انسان شکارگر تصویر شده ، مؤید چه معنایی هستند؟ هدف اصلی چنین پژوهشی، دست یابی به مفهوم نمادین هر نقش در بستر فرهنگی عصر خویش است؛ چرا که به درازنای تاریخ ایران، معانی متفاوتی برای هر یک از این انواع تعریف شده اند، اما فقط باریک بینی در بُعد زمانی مشخص، مفهوم نمادین هر نقش را در دوره خاص متمایز می نماید. بر این اساس، این مقاله با رویکرد تاریخی، به شیوه توصیفی- تحلیلی و با جمع آوری اطلاعات اسنادی، نسبت به بررسی هدفمند پنج قطعه پارچه مدالیونی از عصر ساسانی اقدام نمود. نتیجه نشان داد نقوش جانوری مذکور در هر شکلی که باشند -اعم از قوچ، گراز، شیر، گوزن و فیل- به رغم آنکه از زمینی ترین موجودات هستند که حتی عناصر پرواز همچون بال به آنها الوهیت نبخشیده یا به سبب تعامل و تقابل با انسان سوارکار و شکارگر، تأکیدی بر ارزش های سمبلیک آنها نشده است، همگی به معنای نمادین الوهیت، فرهمندی، قدرت، صلابت، جاودانگی و جنگاوری پادشاه اشاره می کنند. به واقع همان طورکه همواره سامانه طرح بر نقش غلبه دارد، طرح مدالیون به عنوان مترادف مفهوم فره و موهبت ایزدی، به قدرت تکرار، ضمانت اجرایی نقوشی است که تأییدی بر اقتدار و جایگاه سلطنت داشته؛ حتی اگر این نقوش در شکل اصلی خود، معرف معمول ترین مصداق های آفرینش باشند.
گونه شناسی نقوش آجری مقابر قبرستان های قدیمی شهر دزفول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قبرستان های تاریخی، نمودی از فرهنگ و مذهب جامعه ای بوده که در آنها شکل گرفته اند. با گسترش شهرها، اغلب این قبرستان ها در مناطق دورافتاده، خارج از شهر و یا مناطق نامناسب حفاظتی، متروک و گمشده به حال خود رها شده اند و اثری از پویایی و جریانات فضای شهری در آنها دیده نمی شود. از آنجا که این قبرستان ها بخشی ارزشمند از میراث ملموس و ناملموس هر جامعه هستند، بنابراین ضروری است که شناخت و ثبت و اقدامات حفاظتی آنها مورد توجه قرار گیرد. شهر دزفول، یکی از شهرهای دارای بافت تاریخی زنده منحصر به فرد و همچنین قبرستان های تاریخی است. قرار داشتن این قبرستان ها در بافت شهری، منجر به تأثیرپذیری آنها از آجر و الگوهای مورد استفاده در ساختار این شهر شده است که با توجه به نادیده گرفتن این قبرستان ها در طول سالیان، با مخاطراتی از جمله ویرانی کامل روبه رو شده اند. این پژوهش، درصدد بررسی و گونه شناسی نقوش آجری قبور قبرستان های دزفول به نام های قبرستان رودبند، بابا یوسف و کاشفیه است. هدف اصلی، مطالعه نقوش آجری قبور قبرستان های تاریخی این شهر، دسته بندی و شناساندن این قبرستان ها به عنوان گنجینه ای از معماری کهن شهر دزفول است. در این راستا، روش تحقیق به کار رفته، توصیفی بوده و گردآوری اطلاعات، به صورت مطالعات میدانی و کتابخانه ای است. نتایج پژوهش نشان داده تزئینات آجرکاری قبرستان های این شهر، در یک دسته بندی مشخص، به سه گروه تقسیم می شوند؛ قبور تاریخی با آجرکاری لعاب دار، قبور تاریخی با آجرکاری ساده و قبور تاریخی با آجرکاری ترکیبی (که تزئینات آنها، ترکیبی از آجرهای ساده و لعاب دار است). در نمونه های بررسی شده، بیشترین فراوانی، در تزئینات آجری با آجرهای لعاب دار و پس از آندر رده بعدی، تزئینات آجری با آجرهای ساده و در آخر، تزئینات ترکیبی است. از سوی دیگر، در کنار نقش مایه های هندسی و گیاهی در بطن نقوش که حاصل استفاده از آجر و تناسبات آن بوده، در برخی قبور، از موتیف های مذهبی، اجتماعی و گیاهی نیز استفاده شده است.
معرفی سنگ نگاره های دَوه دَره سی شهرستان هوراند آذربایجان شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر صخره ای را می توان به عنوان یکی از کهن ترین جلوه های هنری جوامع انسانی در طول تاریخ در نظر گرفت؛ بر همین اساس، مطالعه و تحلیل هنر سنگ نگاره ها، در شناخت مناسبات اجتماعی، باورها، فرهنگ و سایر ابعاد زندگانی انسان، نقش ویژه ای ایفا می کند. این نقوش از نظر انجام مطالعات باستان شناسی، انسان شناسی، مردم شناسی و تاریخ هنر، از اهمیت زیادی برخوردار بوده و تا کنون در مناطق مختلف جهان، سنگ نگاره های زیادی کشف و شناسایی شده اند. منطقه شمال غرب ایران، یکی از مناطق مستعد هنر صخره ای است. طی بررسی های باستان شناختی صورت گرفته در حاشیه رودخانه دائمی قَره سو در تابستان سال 1391، چندین مجموعه از سنگ نگاره ها شناسایی شدند. این سنگ نگاره ها دارای موتیف های متنوعی از جمله؛ نقوش انسانی، حیوانی، نمادین و ابزار بوده که اغلب به صورت کوبشی (پتروگلیف) و به ندرت به صورت خراش در سطح سنگ های منفرد از هم، ایجاد شده اند. این پژوهش، به معرفی و مطالعه اجمالی سنگ نگاره های محوطه دَوه دَره سی شهرستان هوراند پرداخته و به دنبال پاسخ به این پرسش ها است؛ 1. ساختار معیشتی جوامع این منطقه بر اساس نقوش سنگ نگاره ها چگونه بوده است؟ 2. نگاره های ایجادشده بر روی سنگ ها در چند دسته قابل طبقه بندی هستند؟ مقاله حاضر، از روش توصیف و تطبیق محتوا بهره برده و داده های آن، به شیوه بررسی میدانی نگارندگان و مطالعات اسنادی گردآوری شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهند که این نقوش، در بر دارنده نقش مایه انسانی، حیوانی، نمادین و ابزار بوده و از نظر کمی و کیفی، شباهت هایی با نقوش مناطق مختلف ایران دارند. این مسئله می تواند ناشی از ارتباطات فرهنگی و مشابهت های زیستی و اجتماعی جوامع این مناطق باشد؛ همچنین بر اساس نگاره های ایجادشده، این جوامع، دارای ساختار معیشتی بر حسب دامداری (کوچ روی) بوده اند که الگوی غالب جوامع پیش از تاریخ این منطقه است.
تحلیل روان کاوانه عکس های آرتور ترس از دیدگاه یونگ و با روش اسطوره کاوی ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با آغاز نقد روان کاوی توسط فروید، تحول بزرگی در عرصه نقد به وجود آمد؛ زیرا تا پیش از او، مطالعات و نقد ادبی/هنری به طور عمده بر اساس ضمیر خودآگاه و نیت آگاهانه مؤلف استوار شده بود اما پس از آن، نقد به سوی کشف و خوانش ضمیر ناخودآگاه گرایش یافت و یونگ که یکی از شاگردان ایشان بود در ادامه، نظراتی در تکامل و در مواردی حتی تقابل با نظرات او را مطرح ساخت. یونگ برای ضمیر ناخودآگاه، دو بخش فردی و جمعی قائل بود. در این مقاله، ارتباط میان آثار آرتور تِرِس، عکاس صحنه پرداز معاصر آمریکا، با ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی مورد بررسی قرار می گیرد. انتخاب این عکاس به دلیل آن است که تِرِس، علاقه بسیاری به مطالعه روان شناسی یونگ دارد و خواب و رؤیا، دغدغه مهمی برای او به شمار می رود و بنابراین چنین خوانشی بر آثار او، چندان دور از ذهن و بی ارتباط با آنها نخواهد بود. این مقاله، به دنبال یافتنِ دلایلِ تکرار برخی مؤلفه ها یا درون مایه های آثار تِرِس است که با احتمال بیشتری می توان آنها را برخاسته از ناخودآگاه او دانست. در این پژوهش که با روش تحلیلی- تاریخی انجام گرفته است در مرحله نخست، آثار آرتور تِرِس با استفاده از روش و اصطلاحات خاصِ یونگ در باب ضمیر ناخودآگاهِ فردی تحلیل شده و سپس برای بررسی تأثیر ضمیر ناخودآگاه جمعی بر عکس های او، این آثار با اسطوره ها که به یقین برخاسته از ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر بوده، مقایسه شده اند. بنابراین در این مرحله از پژوهش، از روش نقد اسطوره کاویِ ژیلبر دوران که بر مطالعه شباهت میان درون مایه های تکرارشونده در آثار هنرمند امروزی با اساطیر کهن استوار بوده، استفاده شده است و یافته ها نشان داده که برخی درون مایه های تکرارشونده در آثار تِرِس، ریشه در ضمیر ناخودآگاه فردیِ او که با زندگیِ شخصی و خاطرات او مرتبط است دارند. به علاوه، از آنجا که این درون مایه ها در کنار یکدیگر کاملاً هم راستا با درون مایه های اسطوره ای کهن هستند، نتیجه گرفته می شود که ضمیر ناخودآگاه جمعیِ بشر نیز جایگاهی مؤثر در شکل گیری آثار این عکاس داشته است.