مطالعات روانشناسی صنعتی و سازمانی
مطالعات روانشناسی صنعتی و سازمانی سال 10 پاییز و زمستان 1402 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
امروزه کارآفرینی به عنوان یکی از حیاتی ترین موضوعات و موتور محرکه اصلی در توسعه اقتصادی کشورها مطرح است. هدف پژوهش حاضر، طراحی و آزمون مدلی از پیشایندهای قصد رفتار کارآفرینانه دانشجویان با توجه به نقش میانجی گر ترس ادراک شده و نقش تعدیل گر جنسیت بود. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه شهید چمران اهواز بود که به دلیل دشواری دسترسی به همه آن ها، ۳۶۷ نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، پرسش نامه الهام کارآفرینانه (سویتاریس و همکاران، 2007)، طرز تفکر کارآفرینانه (کوی و همکاران، 2021)، قصد رفتار کارآفرینانه (ولییر، 2015) و پرسش نامه ترس ادراک شده (دنیز و همکاران، 2011 و کالینز، 2007) استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از طریق الگویابی معادلات ساختاری در نرم افزار SmartPLS نشان داد که الهام کارآفرینانه بر طرز تفکر کارآفرینانه (0/634) و بر قصد رفتار کارآفرینانه (0/145) تأثیر مثبت معنی دار دارد. همچنین طرز تفکر کارآفرینانه بر ترس ادراک شده تأثیر منفی معنی دار (0/693-) و بر قصد رفتار کارآفرینانه تأثیر مثبت معنی دار (0/397) دارد و ترس ادراک شده بر قصد رفتار کارآفرینانه تأثیر منفی معنی دار (0/326-) دارد. مقادیر ضریب تعیین نشان داد که حدود 60 درصد از واریانس قصد رفتار کارآفرینانه از طریق الهام و طرز تفکر کارآفرینانه و ترس ادراک شده تبیین می شود. نتایج بررسی فرضیه های غیرمستقیم نشان داد که رابطه طرز تفکر کارآفرینانه با قصد رفتار کارافرینانه از طریق ترس ادارک شده معنی دار می باشد اما رابطه الهام کارآفرینانه با قصد رفتار کارآفرینانه از طریق ترس ادراک شده معنی دار نمی باشد. علاوه براین، جنسیت تأثیر ترس ادراک شده بر قصد رفتار کارآفرینانه را تعدیل می کند. یافته ها بیان گر آن است که الهام بخشی کارآفرینانه به طور مستقیم و غیر مستقیم به واسطه طرز تفکر کارآفرینانه، تمایل دانشجویان را به رفتار کارآفرینانه افزایش می دهد.
رابطه عدم تحمل بلاتکلیفی با خودکارآمدی کارآفرینانه: نقش میانجی خلاقیت هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارآفرینی یکی از مهم ترین عوامل مؤثر بر ایجاد فرصت های شغلی و رشد اقتصادی به شمار می رود. خودکارآمدی کارآفرینانه به معنای باور به توانایی خود برای انجام کارهای نوآورانه و اثربخشی مهارت ها در راستای راه اندازی کسب و کار یکی از مهم ترین ابعاد مؤثر در رفتار کارآفرینانه است. نظر به اهمیت این امر، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه عدم تحمل بلاتکلیفی با خودکارآمدی کارآفرینانه با نقش میانجی خلاقیت هیجانی انجام شد. طرح این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را هنرجویان هنرستان های شهر مشهد در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند که از میان آنان با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، نمونه ای به حجم 300 نفر انتخاب شد. جهت گردآوری داده ها نیز از پرسش نامه خودکارآمدی کارآفرینانه دی نابل و همکاران (1999)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) فریستون و همکاران (1994) و پرسش نامه خلاقیت هیجانی آوریل و توماس نولز (1991) استفاده شد. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد بین عدم تحمل بلاتکلیفی و خودکارآمدی کارآفرینانه رابطه منفی و معنی دار، بین عدم تحمل بلاتکلیفی و خلاقیت هیجانی رابطه منفی و معنی دار و بین خلاقیت هیجانی و خودکارآمدی کارآفرینانه رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. همچنین بر اساس نتایج حاصل از مدل تحلیل مسیر، خلاقیت هیجانی توانسته است نقش میانجی معنی داری برای عدم تحمل بلاتکلیفی و خودکارآمدی کارآفرینانه ایفا کند. درواقع یافته ها حاکی از آن بود که عدم تحمل بلاتکلیفی اثر مستقیمی بر خودکارآمدی کارآفرینانه نداشته و تنها اثر غیرمستقیم بر آن دارد؛ به این صورت که عدم تحمل بلاتکلیفی با تأثیرگذاری بر خلاقیت هیجانی منجر به افزایش خودکارآمدی کارآفرینانه می شود. به عبارتی افراد با خلاقیت هیجانی بالاتر، باور خودکارآمدی بیشتری دارند و این امر موجب می شود فرد نسبت به چالش هایی که به ویژه ممکن است در مراحل اولیه توسعه کسب و کار با آن ها روبه رو شود، به طور مؤثرتری واکنش نشان دهد.
اثر منتورینگ بر اثربخشی آموزش کارکنان با میانجی گری دیده شدن در کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بسیاری از سازمان های پیشرفته به دنبال یافتن راهکارهایی برای تقویت و بهبود وضعیت آموزش سازمانی هستند و در این راستا رویکردهای نوظهور زیادی مطرح گردیده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش منتورینگ بر اثربخشی آموزش کارکنان با میانجی گری دیده شدن در کار در شرکت توزیع برق کاشان انجام شده است. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. ۱۰۳ نفر از کارکنان شرکت توزیع نیروی برق کاشان به عنوان نمونه پژوهش حاضر انتخاب شدند. به منظور تحلیل داده ها، روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار Smart PLS 2 مورد استفاده قرار گرفت. جهت سنجش روایی از روایی همگرا بهره گرفته شد و به منظور برازش پایایی، آلفای کرونباخ مورد استفاده قرار گرفت و ضرایب آن برای تمام سازه های پژوهش بیشتر از 0/7 می باشد. نتایج به دست آمده، حاکی از آن است که منتورینگ با ضریب مسیر (0/409) و مقدار t (4/08) رابطه مثبت و معنی داری بر اثربخشی آموزش کارکنان در شرکت توزیع برق کاشان دارد. همچنین رابطه مثبت و معنی دار منتورینگ بر دیده شدن کارکنان در کار با ضریب مسیر (0/583) و مقدار t (3/47) مورد تأیید قرار گرفت. از طرف دیگر دیده شدن در کار نیز با ضریب مسیر (0/628) و مقدار t (5/31) رابطه مثبت و معنی داری بر اثربخشی آموزش کارکنان دارد. در نهایت نتایج این پژوهش نشان داد دیده شدن در کار نقش میانجی گری در رابطه بین منتورینگ و اثربخشی آموزش کارکنان ایفاء می کند. بر اساس نتایج پژوهش می توان بیان نمود که مدیران شرکت باید تلاش کنند تا با بکارگیری سیستم مطلوب منتورینگ در محیط کار مشکلات نظام آموزشی برطرف شود و آموزش های سازمان اثربخش تر شود.
رابطه رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم: نقش میانجی اعتماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات اخیر نشان می دهد که عاملیت معلم نقش مهمی در تقویت ظرفیت یادگیری معلمان برای تدریس و یادگیری ایفا می کند و به نوبه خود بر بهبود عملکرد مدارس اثرگذار است . عاملیت معلم، بیانگر قابلیت وی در انجام اقدامات هدفمند و سازنده به منظور هدایت مسیر رشد حرفه ای خود و کمک به بهبود کیفیت آموزش است. با توجه به نقش عاملیت معلم در بهبود یادگیری در مدارس، جستجوی پیشایندهای این سازه مهم می تواند یکی از دغدغه های پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت باشد. با این رویکرد، هدف از پژوهش حاضر تبیین نقش اعتماد در رابطه بین رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش معلمان مقطع ابتدایی استان همدان بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 102 نفر به عنوان نمونه آماری مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها سه پرسش نامه رهبری یادگیری محور، اعتماد معلم و عاملیت معلم بودند که توسط لیو و همکاران (a2016) و (b2016) تدوین و اعتباریابی شده اند. روایی و پایایی پرسش نامه ها در دو سطح مورد بررسی قرار گرفت. قبل از اجرای پرسش نامه ها روی نمونه اصلی، روایی آن ها با استناد به نظر متخصصان و پایایی آن ها با استناد به ضریب آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. پس از اجرای پرسش نامه ها نیز از روایی همگرا، روایی واگرا، همسانی درونی و پایایی ترکیبی ابزارهای پژوهش به عنوان بخشی از تجزیه و تحلیل داده ها اطمینان حاصل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از الگو یابی معادلات ساختاری مبتنی استفاده شد. یافته ها نشان داد که رهبری یادگیری محور پیش بینی کننده معنی دار اعتماد و عاملیت معلم بود. همچنین اعتماد معلم پیش بینی کننده معنی دار عاملیت معلم بود. این یافته ها بیانگر نقش میانجی اعتماد در ارتباط بین رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم است. یکی از نکات قابل تأمل در یافته های پژوهش این است که اثر غیرمستقیم رهبری یادگیری محور بر عاملیت معلم (با واسطه متغیر اعتماد) بیش از اثر مستقیم آن است و این امر به خوبی نقش اعتماد را در پیوند بین رهبری مدیران و عاملیت معلمان نشان می دهد. بنابراین به مدیران مدارس توصیه می شود از طریق کاربست رفتارهای رهبری یادگیری محور و تلاش برای ایجاد فضایی مبتنی بر اعتماد در مدرسه، به افزایش پویایی و عاملیت معلمان کمک کنند.
اثر کار شایسته بر تعهد عاطفی: نقش میانجی گر ایمنی روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کار بخش اساسی از زندگی انسان است و کار شایسته نیازهای انسانی برای بقا، ارتباط اجتماعی و خودتعیینی را برآورده می کند. سازمان بین المللی کار، کاری را که در آن فرصت هایی برای کار مولد با درآمد منصفانه، وجود امنیت در محیط کار و حمایت اجتماعی برای خانواده ها، وجود چشم انداز بهتر برای توسعه فردی و یکپارچگی اجتماعی، آزادی برای افراد در بیان نگرانی های خود، سازماندهی و مشارکت در تصمیم گیری هایی که بر زندگی آن ها تأثیر می گذارد و برابری فرصت ها و درمان برای همه زنان و مردان می باشد، به عنوان کار شایسته تعریف می کند. در نتیجه پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر کار شایسته بر تعهد عاطفی با توجه به نقش میانجی گری ایمنی روان شناختی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر، معلمان استان خوزستان بودند که با روش نمونه گیری در دسترس 320 نفر از آن ها انتحاب شدند که به صورت برخط و از طریق شبکه های اجتماعی به پرسش نامه های تحقیق پاسخ دادند. پرسش نامه های مورد استفاده در این تحقیق، پرسش نامه کار شایسته (دافی و همکاران، 2017)، پرسش نامه ایمنی روان شناختی (ادموندسون، 1999)، پرسش نامه تعهد عاطفی (مایر و همکاران، 1993) بودند. داده ها با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS و Amos-25 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد کار شایسته بر ایمنی روان شناختی و بر تعهد عاطفی اثر مستقیم مثبت و معنی دار دارد. همچنین ایمنی روان شناختی بر تعهد عاطفی اثر مستقیم مثبت و معنی دار دارد. نتایج بوت استراپ نشان داد اثر غیرمستقیم کار شایسته به واسطه ایمنی روان شناختی بر تعهد عاطفی مثبت و معنی دار می باشد، در نتیجه تضمین کار شایسته، عدم اطمینان ادراک شده در مورد شغل و شرایط کار را کاهش می دهد و سبب می شود کارفرمایان سرمایه گذاری بلندمدتی بر روی کارکنان انجام دهند تا روابط کاری با ثباتی ایجاد کنند.
مطالعه تطبیقی راهبردهای نشاط سازمانی در محیط کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به وجود چالش های گوناگون در محیط فعالیت سازمان های امروزی، ایجاد سازمانی بانشاط یکی از نیازهای راهبردی برای موفقیت بلند مدت محسوب می گردد. پژوهش حاضر با هدف مطالعه تطبیقی راهبردهای نشاط سازمانی در شهرداری انجام گرفت. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و بر اساس ماهیت روش جز تحقیقات توصیفی- تحلیلی و از نظر شیوه گردآوری داده ها تحقیقی پیمایشی میدانی است. جامعه آماری این تحقیق خبرگان شهرداری های مورد مطالعه می باشند که تعداد 26 نفر به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب گردیدند. ابزار گردآوری داده ها در این تحقیق پرسش نامه ماتریسی محقق ساخته است. روایی پرسش نامه توسط خبرگان تأیید گردید. با استفاده از تکنیک تکسونومی داده های پژوهش تحلیل شدند. با توجه به آنالیز داده ها براساس دیدگاه خبرگان شهرداری شهر رزوه، اعتماد به نفس و بر اساس دیدگاه خبرگان شهرداری شهر چادگان، علاقه به کار و اعتماد به نفس و بر اساس دیدگاه خبرگان شهرداری شهر داران علاقه به کار به ترتیب به عنوان مهمترین شاخص های مؤثر در رتبه بندی قرار دارند. با توجه به یافته های پژوهش، راهبردهای رعایت عدالت و مساوات، امنیت شغلی و توجه به مسائل رفاهی به عنوان مهم ترین راهبردهای نشاط در کارکنان شهرداری معرفی می شوند و لازم است مدیران ارشد تدابیری در خصوص پیاده شدن آن ها به طور مؤثر و چشم گیری به منظور تقویت نشاط اتخاذ کنند.
ارائه مدل تحول دیجیتال مدیریت منابع انسانی در سازمان های دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به این که در عصر امروز تحول دیجیتال به سازمان ها کمک می کند تا با خواسته های مشتریان سازگار شوند و به اهدافی مانند افزایش کارایی، افزایش ارزش مشتری و مدیریت ریسک دست یابند. هدف پژوهش حاضر ارائه مدل تحول دیجیتال مدیریت منابع انسانی در سازمان های دولتی ایران می باشد. با توجه به هدف، روش تحقیق کاربردی-توسعه ای و با توجه به روش تحقیق، توصیفی- پیمایشی بود. داده ها جمع آوری و از طریق روش گراندد تئوری تجزیه و تحلیل شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در پژوهش حاضر روش مصاحبه نیمه ساختاریافته با 6 سؤال بود که با مطالعه پیشینه موضوعی زیر نظر اساتید راهنما و مشاور تهیه و در مصاحبه ها مورد استفاده قرار گرفت. داده های تحقیق با استفاده از مصاحبه های باز حضوری یا تلفنی از کارشناسان جمع آوری شده است. تعداد شرکت کنندگان در پژوهش حاضر 10 نفر بود. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد عوامل سازمانی، اجتماعی و مشارکتی به عنوان شرایط علی؛ عوامل مدیریتی و فنی به عنوان عوامل زمینه ای؛ عوامل اقتصادی و سازمانی به عنوان عوامل مداخله گر در پذیرش و اجرای تحول دیجیتال منابع انسانی در سازمان های دولتی ایران تأثیرگذار هستند، بدین معنا که سازمان های ایرانی باید شرایطی را مهیا سازند تا بتواند از دیجیتال سازی مدیریت منابع انسانی استفاده کند. همچنین عامل استراتژیک به عنوان راهبردهای به کارگیری شناسایی گردید و عامل شغلی به عنوان مقوله محوری شناسایی شد، یعنی به عنوان محوری ترین عاملی که باید آماده سازی و مهیا گردد تا بتوان به کارگیری دیجیتال سازی مدیریت منابع انسانی را تسهیل نمود. در نهایت دیجیتال سازی مدیریت منابع انسانی پیامدهایی دارد که شامل پیامدهای شغلی، سازمانی و رفتاری خواهد بود. پیشنهاد می شود مدیران سازمان های دولتی جهت تحول دیجیتال مدیریت منابع انسانی به این مدل توجه ویژه داشته باشند.
تدوین الگوی ارتباطات سازمانی در جهت ارتقای رفتار سازمانی مثبت گرا در سازمان های دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بسیاری از سازمان های دولتی از فقدان وجود ارتباطات اثربخش در بین کارکنان در سطوح مختلف سازمانی رنج می برند و بسیاری از اقدامات و برنامه های سازمانی به همین دلیل به اهداف تعیین شده نمی رسند. رفتار سازمانی مثبت گرا یکی از زمینه هایی است که می تواند به بهبود کیفیت ارتباطات سازمانی کمک کند که تاکنون در تحقیقات علمی کمتر بدان پرداخته شده است. هدف تحقیق حاضر، ارائه الگوی ارتباطات سازمانی در راستای ارتقاء رفتار سازمانی مثبت گرا در سازمان های دولتی است. این تحقیق در زمره تحقیقات اکتشافی محسوب می شود. در مرحله کیفی تحقیق حاضر، از روش تحلیل تم و در مرحله کمی از روش الگو سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Smart PLS استفاده شد. در مرحله کیفی به منظور طراحی الگوی تحقیق با 24 نفر از خبرگان دانشگاهی و اجرایی که به صورت هدفمند انتخاب شدند، مصاحبه شد. در مرحله کمی به منظور تأیید اعتبار مدل از 189 نفر از مدیران و خبرگان در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات نظرخواهی به عمل آمد. روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده و ابزار گردآوری داده پرسش نامه بود. براساس یافته ها پنج بعد اخلاقی، انسانی، عملکردی، پرورشی و هیجانی برای ارتباطات سازمانی مثبت شناسایی شدند. همچنین سه دسته راهبرد شامل راهبردهای ارتباطی تسهیل گر، تعدیل گر و بسترساز برای ارتقای ارتباطات مثبت تعیین گردید. یافته های مرحله کمی نشان داد که مقادیر ضریب تعیین برای متغیر ارتباطات مثبت مقدار 524/0 و برای متغیر پیامدها 575/0 است که مقادیری مطلوب است. نتایج نشان داد بهره گیری از رفتار سازمانی مثبت گرا می تواند تأثیر قابل توجهی بر بهبود کیفیت و اثربخشی ارتباطات سازمانی داشته باشد که منجر به نتایج ارزشمندی در سطح فردی کارکنان و سازمان می شود.
فراتحلیل تحقیقات خارجی انجام شده پیرامون همبسته های عدالت سازمانی در شبکه بانکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر انجام فراتحلیل پژوهش های خارجی انجام شده در زمینه عوامل مرتبط با عدالت سازمانی، جهت برآورد اندازه اثر همبسته های مرتبط با عدالت سازمانی بود. در واقع این پژوهش سعی دارد با توجه به پیشینه پژوهشی موجود به بررسی این موضوع بپردازد که عوامل مرتبط با عدالت سازمانی در پژوهش های خارجی کدامند و همچنین کدام یک از این عوامل قوی ترین رابطه را با عدالت سازمانی دارد. جامعه آماری را تمام پژوهش های انجام شده خارجی پیرامون عدالت سازمانی تا پایان نیمه اول سال 2023 تشکیل دادند و بر مبنای نمونه گیری هدفمند، 32 سند پژوهشی که دارای ویژگی های مناسب برای ورود به فراتحلیل بودند، انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از ویرایش دوم نرم افزار جامع فراتحلیل (CMA) استفاده شد. با توجه به ناهمگونی بین مطالعات انجام شده از مدل اثرات تصادفی برای ترکیب نتایج و رسیدن به اندازه اثر استفاده شد. اندازه اثر مدل تصادفی همبسته های عدالت سازمانی در مطالعات تحت بررسی 0/299 به دست آمد که بر اساس نظام تفسیری کوهن در محدوده اطمینان در سطح متوسط می باشد. نتایج نشان داد که بین همبسته های مرتبط با عدالت سازمانی در شبکه بانکی، قصد انطباق با خط مشی امنیت سیستم اطلاعات، رضایت از خدمات و اعتماد سازمانی، قوی ترین عوامل و در مقابل، پنهان کردن دانش، عملکرد سازمانی و قصد ترک شغل کارکنان، ضعیف ترین عوامل مرتبط با عدالت سازمانی در شبکه بانکی ارزیابی شد. با توجه به عوامل متعدد مرتبط با عدالت سازمانی باید گفت بدون کسب دانش از میزان ادراک پرسنل از عدالت سازمانی، دستیابی به اهداف سازمانی و تحقق چشم اندازهای سازمانی و بهبود وضعیت عملکرد سازمانی و تعالی سازمانی میسر نخواهد بود.
بررسی جامعه شناختی پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی: یک رویکرد کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنان بعد از شکستن سقف شیشه ای و قرار گرفتن در موقعیت های رهبری با پدیده ای به نام صخره شیشه ای مواجه می شوند که ناشی از تلاقی عوامل ساختاری و روان شناختی-اجتماعی بوده که یک مدیریت متزلزل و ناامن را برای آنان سبب می شود. هدف از این پژوهش شناسایی عوامل، مؤلفه ها و شاخص های پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی و به تبع آن ارائه یک الگوی مفهومی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد صاحب نظر در حوزه مدیریت و زنان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و اطلاعات محور، تعداد 12 نفر از این افراد به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. برای انجام این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی و بررسی پیشینه پژوهش جهت شناسایی عوامل پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی، از تکنیک دلفی فازی جهت پالایش عوامل و شاخص ها بهره گرفته شده است. نتایج حاکی از آن بود که عوامل؛ ارزیابی و نظارت بر عملکرد مدیران فارغ از جنسیت، برابری در توزیع پاداش ها و نتایج، دسترسی به منابع اطلاعاتی سازمان، تفویض قدرت به زنان، تعهد یکسان مردان و زنان نسبت به خانواده و توانایی پاسخ به خواسته های شغلی به ترتیب از مهم ترین عوامل مؤثر بر پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی هستند. مدل پایداری شغلی مدیران زن با 9 عامل و 27 شاخص در سه بعد ساختاری-سازمانی، رفتاری-روان شناختی و فرهنگی-اجتماعی طراحی گردیده و به عنوان مدلی پیشنهادی جهت پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی ارائه شده است تا بدین وسیله سازمان ها بتوانند ضمن تحلیل وضعیت موجود، طرح ها و اقدامات لازم را جهت نظام سازی و حرکت مستمر در چهارچوب برابری جنسیتی، ساختار سازمانی متناسب با بهبود ارتباطات سازمانی، رشد توانمندی های فردی زنان و هم ترازسازی جنسیتی ارائه نمایند. نتایج این پژوهش نشان داد که پایداری شغلی مدیران زن از عوامل بهم تنیده ای تشکیل گردیده که به نظر می رسد کاهش تمرکز بر جنسیت می تواند یک ایدئولوژی سازگارانه در راستای پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی باشد.
نقش میانجی خشنودی شغلی در رابطه بین هوش سازمانی و عملکرد سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عملکرد سازمانی یکی از اساسی ترین متغیرهایی است که هر سازمان اعم از دولتی و خصوصی در نظر گرفته است. برای مدیران بسیار مهم است که بدانند چه عواملی بر عملکرد یک سازمان تأثیر می گذارد تا بتوانند از اقدامات مناسب برای شروع آن ها استفاده کنند. از جمله عوامل مؤثر و تبیین کننده عملکرد سازمانی، هوش سازمانی و خشنودی شغلی است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خشنودی شغلی در رابطه هوش سازمانی با عملکرد سازمانی کارکنان شهرک های صنعتی شهر اصفهان انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی مبتنی بر الگو یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شهرک های صنعتی شهر اصفهان بود. حجم نمونه با استفاده از ماشین حساب آنلاین A-priori 768 نفر تعیین شد که به روش نمونه گیری مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های هوش سازمانی (آلبرخت، 2002)، عملکرد سازمانی (هرسی و گلداسمیت، 1980) و خشنودی شغلی مینه سوتا (ویس و همکاران، 1977) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار های SPSS نسخه 27 و SMART-PLS نسخه 3 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد مسیر مستقیم هوش سازمانی به خشنودی شغلی (β= 0/534 و 233/19=t) و مسیر مستقیم هوش سازمانی به عملکرد سازمانی (β= 0/347 و 938/11=t) و مسیر مستقیم خشنودی شغلی به عملکرد سازمانی (β= 0/500 و 502/18=t) معنی دار بودند. همچنین مسیر غیرمستقیم هوش سازمانی به عملکرد سازمانی با میانجی گری خشنودی شغلی معنی دار بود (β= 0/267 و 432/14=t). با افزایش میزان هوش سازمانی، خشنودی شغلی افزایش پیدا کرده و باعث می شود تا عمکرد سازمان ها و شرکت ها افزایش یابد.
الگوی ساختاری رابطه اضطراب کووید-19، کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی با فرسودگی شغلی: نقش میانجی گر حمایت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرسودگی شغلی تهدیدی برای سلامت روانی معلمان و محیط های آموزشی و سازمانی محسوب می شود و شناسایی عوامل روان شناختی مؤثر بر آن اهمیت خاصی دارد. هدف از پژوهش حاضر، مدل ساختاری فرسودگی شغلی بر اساس اضطراب بیماری کرونا، کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی با توجه به نقش میانجی گر حمایت اجتماعی بود. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. تعداد 365 معلم از معلمان ناحیه چهار آموزش و پرورش اهواز به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار این پژوهش شامل فرسودگی شغلی (مسلچ، 1981)، اضطراب بیماری کرونا (علی پور و همکاران، 1398)، کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996)، بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989) و حمایت اجتماعی (فیلیپس، 1986) می باشد. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار های SPSS-26 و AMOS-24 انجام گرفت. جهت آزمودن اثرات غیر مستقیم از روش بوت استراپ استفاده شد. تحلیل های الگویابی معادلات ساختاری برازندگی الگوی پیشنهادی را با داده ها مورد حمایت قرار دادند. نتایج حاکی از این است که اضطراب بیماری کرونا بر فرسودگی شغلی اثر مثبت معنی دار دارد. کیفیت زندگی و نیز بهزیستی روان شناختی بر فرسودگی شغلی اثر منفی معنی دار دارند. حمایت اجتماعی بر فرسودگی شغلی اثر منفی معنی دار دارد. اضطراب بیماری کرونا بر حمایت اجتماعی اثر منفی معنی دار دارد. کیفیت زندگی و نیز بهزیستی روان شناختی بر حمایت اجتماعی اثر مثبت معنی دار دارند. اضطراب بیماری کرونا، کیفیت زندگی و نیز بهزیستی روان شناختی از طریق حمایت اجتماعی بر فرسودگی شغلی اثر غیر مستقیم معنی دار داشتند. به عبارت دیگر، متغیر حمایت اجتماعی توانست نقش میانجی را در مسیرهای غیر مستقیم ایفا نماید. مطابق با این یافته ها می توان نتیجه گرفت که با افزایش کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی و کاهش اضطراب بیماری کرونا می توان میزان حمایت اجتماعی معلمان را افزایش داد تا این عوامل در کنار یکدیگر شرایط کاهنده فرسودگی شغلی را فراهم سازند و علاوه بر حفظ و ارتقای سلامت روان معلمان، شرایط را برای کاهش پیامدهای منفی مانند غیبت و میل به ترک شغل برای سازمان فراهم سازد.