۱.
هدف از پژوهش حاضر مطالعه ی کیفی تجربه های زیسته ی معلمان ابتدایی بخش جرقویه استان اصفهان پیرامون آموزش مجازی بود. روش پژوهش از نوع مطالعات کیفی بود که با رویکرد پدیدارشناسی انجام گرفت و گردآوری داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و گروه کانونی انجام شد. داده های حاصل از مصاحبه ها با مطالعه عمیق و طبقه بندی تحلیل شدند. یافته ها حاکی از آن بود که تجربه ی زیسته ی معلمان در 5 طبقه «آموزش و تدریس»، «دانش آموزان»، «والدین»، «بُعد فردی» و «سازمان و دولت» جای گرفت. نتایج حاصل از این مطالعه تجربه های مثبت و منفی معلمان را درباره ی هر طبقه نشان داد. در واقع معلمان به شناخت فرصت های آموزش مجازی پی بردند و عنوان کردند برای آموزش مؤثرتر باید پیش زمینه های زیر ساختی و آموزش بیشتر خود معلمان و خانواده ها، آماده سازی بانک های اطلاعاتی محتوای آموزشی و اتخاذ تدابیری خاص برای دانش آموزان عشایر انجام شود. البته به نظر آنان در برخی دروس مفهومی آموزش مجازی به تنهایی نمی تواند منجر یه یادگیری دانش آموزان شود.
۲.
با قرار گرفتن در عصر آنتروپوسین، جهان با وجود پیچیدگی و تحولات سریع، سرعت بخشی در امر یاددهی- یادگیری، اقدامات عملی و به کارگیری آن را ضروری می داند، به طوری که شیوه های سنتی و پیش سازمان یافته دیگر نمی تواند پاسخگوی نیازهای بشر در امر آموزش باشد. همین امر سبب شد رویکرد نوین پساکیفی که رویکردی غیرخطی، غیر رادیکال و آزاد، با ساختارهای پساساختارگرایانه و پساامانیسمی به منصه ظهور برسد. بنا به اهمیت برنامه ریزی درسی به عنوان رکن اساسی تغییر، تحول و نوآوری در آموزش و پرورش، تحقیق حاضر با هدف بررسی عناصر طراحی و تدوین برنامه درسی با رویکرد پساکیفی به روش اسنادی از طریق پایگاه های اطلاعاتی بین المللی، فارسی و موتور جستجوی علمی صورت پذیرفت که در نهایت 8 مقاله به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت. به منظور افزایش اتکاپذیری، تاییدپذیری، باورپذیری صحت داده ها، از شیوه های « بازبینی دو ارزیاب و بهره گیری از نظرات همکاران پژوهشی و تایید آن ها»، «تبیین جزئیات دقیق فرایند گردآوری و تحلیل داده ها»، «سه سویه نگری مبتنی بر تنوع بخشی مقالات مرتبط، تحلیل موارد منفی و متنافض تفسیر شده در داده ها» استفاده شد. نتایج نشان داد که این رویکرد ظرفیت های لازم برای محقق شدن و رفع نیازهای دنیای کنونی بشر را دارد. پژوهش حاضر اولین تلاش داخلی در ورود به حوزه علوم تربیتی، طراحی و تدوین برنامه درسی است. لذا با توجه به رشد و گسترش این رویکرد در جهان و بهره گیری از فرصت های آن، ورود به این حوزه به پژوهشگران داخلی و استفاده از این رویکرد به مربیان و معلمان حوزه ی تعلیم و تربیت پیشنهاد می شود.
۳.
آموزش هایی که کارکنان دریافت می کنند، می تواند بر نتایج کیفیت خدمات تأثیر بگذارد. آموزش برنامه نویسی به معلمان برای یادگیری و اثربخشی مؤثر در اولویت است. رویکردهای نوآورانه در آموزش منابع انسانی باید به کار گرفته شود، تا سازمانی دارای منابع انسانی آگاه و ماهر باشد. از روش های نوینی که در کشورهای توسعه یافته برای تقویت انگیزه و توانایی حل مسئله در افراد ارائه گردیده است، آموزش برنامه نویسی است. این مطالعه با هدف ارزشیابی اثربخشی برنامه آموزشی برنامه نویسی معلمان آموزش و پرورش بر اساس «الگوی کرک پاتریک» انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش، کلیه افراد شرکت کننده در دوره های آموزشی ضمن خدمت برنامه نویسی معلمان آموزش و پرورش بودند که در سال تحصیلی 1399-1400 در این دوره ها شرکت کرده اند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش در سطح اول، سوم و چهارم پرسشنامه استاندارد ارزیابی اثربخشی دوره های آموزشی، بر اساس الگوی کرک پاتریک بوده است. ابزار اندازه گیری سطح دوم (یادگیری)، پرسشنامه ای بود که توسط متخصص برنامه نویسی طراحی گردید. روایی و پایایی پرسشنامه ها بررسی شد. سئوال های پژوهش، با آزمون تی تک نمونه ای و تی همبسته تحلیل شد. نتایج تحلیل داده های گردآوری شده از دوره ضمن خدمت برنامه نویسی معلمان نشان داد با احتمال 95 درصد اطمینان برگزاری دوره های ضمن خدمت برنامه نویسی معلمان آموزش و پرورش در سطح واکنش، یادگیری، رفتار و نتایج تأثیردارد.
۴.
هدف مقاله حاضر تبیین چالش های ارزشیابی آموزشی در آموزش الکترونیکی در دوران کرونا بر اساس تجارب زیسته معلّمان ابتدایی شهر بهبهان بود. در این پژوهش کیفی، از روش توصیفی-تحلیلی و پیمایشی استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختار یافته و جامعه آماری این پژوهش معلّمان فعّال دوره ابتدایی شهر بهبهان در آموزش مجازی سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ و روش نمونه گیری، تصادفی بود. در این مطالعه پس از مصاحبه با 14 نفر معلّم (7 نفر معلّم مرد و 7 نفر معلّم زن)، داده ها به اشباع رسیدند. برای تجزیه و تحلیل این داده ها از الگوی پیشنهادی اسمیت استفاده گردید که بعد از تحلیل یافته ها، پنج مضمون اصلی استخراج گردید. یافته های این پژوهش بر اساس تجارب زیسته معلّمان ابتدایی شهر بهبهان از چالش های ارزشیابی آموزشی دانش آموزان در دوران کرونا بیانگر آن است که ارزشیابی در برنامه درسی الکترونیکی دارای چالش هایی است که برخی از آن ها عبارت اند از: پایین بودن پهنای باند اینترنت، پایین بودن سطح سواد دیجیتال مربیان، محدودیت در انجام ارزشیابی عاطفی و روانی-حرکتی و غیره. بر اساس نتایج پژوهش حاضر نظام ارزشیابی در برنامه درسی الکترونیک، نیازمند بازنگری و دقّت نظر بیشتری است و با بهره گیری از فناوری های نوین آموزشی می توان در جهت رفع چالش های آن اقدام کرد؛ در همین راستا در این پژوهش راهکارهایی برای برطرف کردن چالش های پیش روی ارزشیابی در برنامه درسی الکترونیکی پیشنهاد شد که برخی از آن ها عبارت اند از: توسعه زیرساخت های فنی ضعیف و نامناسب، بهبود مشکلات نرم افزار شاد، برگزاری جلسات ضمن خدمت جهت آموزش آموزگاران و غیره.
۵.
مقاله حاضر با هدف اندازه گیری مدل استعدادیابی دانش آموزان مستعد شغل معلمی در مدارس دوره متوسطه دوم ایران انجام شد. این مطالعه به روش کمّی و با رویکرد پیمایشی صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل 2600 نفر از کادر اجرایی و آموزشی مدارس همراه با اساتید دانشگاه فرهنگیان بود که طبق جدول مورگان 335 نفر حجم نمونه برآورد گردید. نمونه گیری به روش تصادفی مرحله ای انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود. سؤالات و گویه های پرسشنامه با استفاده از ادبیات تحقیق و نتایج حاصل از مطالعه کیفی تدوین گردید. به منظور تأیید روایی و پایایی پرسشنامه و همچنین تأیید اعتبار مدل از الگوریتم پی ال اس (PLS) پیروی شده است. مدل یابی PLS در دو مرحله صورت می پذیرد. در مرحله اول، مدل اندازه گیری (مدل بیرونی) از طریق تحلیل های روایی و پایایی (ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی) و تحلیل عاملی تأییدی بررسی می شوند، در مرحله دوم، به بررسی مدل ساختاری پژوهش(مدل درونی) پرداخته شد. داده ها به نرم افزار SmartPLS مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاکی از آن بود که شرایط علّی، شرایط زمینه ای، عوامل مداخله گر و پیامدها در مدل استعدادیابی دانش آموزان مستعد شغل معلمی معنادار شدند.
۶.
این مقاله با هدف تدوین ارائه الگویی مطلوب جهت پذیرش متقاضیان ورود به دانشگاه فرهنگیان انجام گردید. روش پژوهش پدیدارنگاری مورد استفاده قرار گرفت و اطلاعات لازم از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد. جامعه پژوهش شامل تمامی اساتید صاحب نظر و متخصص حوزه علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه فرهنگیان مشهد و دانشگاه فردوسی مشهد، کلیه دانشجو معلمان و دانش آموختگان دوره کارشناسی دانشگاه فرهنگیان شهر مشهد و تمامی مصاحبه گران گزینش سازمان آموزش و پرورش خراسان رضوی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 35 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. پس از ضبط، پیاده سازی، تحلیل، و کدگذاری مصاحبه ها، مقوله های شناسایی شده در 4 مرحله؛ قبل از ورود دانشگاه، بدو ورود به دانشگاه، دوران دانشگاه، و پس از دانشگاه در قالب الگویی مناسب برای انتخاب، گزینش، و پذیرش دانشجو معلمان در دانشگاه فرهنگیان تدوین گردید. در پایان، بر اساس این الگو، پیشنهادات پژوهشی و کاربردی جهت استفاده مسئولین و متولیان امر پذیرش داوطلبان ورود به حرفه معلمی مطرح گردید.