مطالعات سیاست گذاری تربیت معلم - پژوهش در تربیت معلم سابق
پژوهش در تربیت معلم دوره چهارم زمستان 1400شماره 4 (پیاپی 10)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از فرآیندهای مهم مدیریت منابع انسانی در سازمان های آموزشی، توسعه حرفه ای مربیان است. توسعه حرفه ای می تواند به اساتید دانشگاه در دستیابی به اهداف و اثربخشی فرآیند تدریس و یاددهی کمک کند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه حرفه ای اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان به این موضوع مهم پرداخته است. در این پژوهش از روش آمیخته (کیفی– کمی) با راهبرد اکتشافی متوالی استفاده شد. جامعه پژوهش در بخش کیفی، کلیه صاحب نظران، اساتید و خبرگان حوزه منابع انسانی در دانشگاه فرهنگیان بود که با استفاده از نمونه گیری هدفمند مبتنی بر گلوله برفی با 18 نفر از صاحب نظران مصاحبه شد. جامعه آماری در مرحله کمی کلیه اساتید و مدرسان دانشگاه فرهنگیان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 251 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش در مرحله کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در مرحله کمی پرسش نامه محقق ساخته بود. برای تحلیل اطلاعات در قسمت کیفی از روش کدگذاری باز و محوری و در قسمت کمی از روش های تحلیل توصیفی، تحلیل همبستگی و تحلیل معادلات ساختاری (تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم) استفاده شد. نتایج نشان داد عوامل مؤثر بر توسعه حرفه ای اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان عبارتند از: استراتژی ها و برنامه های آموزشی، توسعه خلاقیت و نوآوری، استراتژی های بهسازی منابع انسانی، توسعه مسیر شغلی، توسعه مدیریت دانش، پژوهش گرایی و شبکه سازی. در قسمت کمی نیز نتایج تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم و تحلیل مدل معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مجذورات جزئی اعتبار مدل را مورد تأیید قرار داد.
واکاوی تجارب زیسته دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان از کارورزی در دوران کرونا
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تجربه زیسته دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان از کارورزی در فضای مجازی است. به همین منظور، از رویکرد کیفی و از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش، دانشجو معلمان رشته ی آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان از استان های مرکزی، اصفهان، ایلام، مازندران، و تهران بودند که از این جامعه، با روش نمونه گیری هدفمند، دانشجو معلمان رشته آموزش ابتدایی که حداقل دو کارورزی را در فضای مجازی گذرانده اند به عنوان نمونه انتخاب شدند. اطلاعات لازم با استفاده از مصاحبه نیمه سازمان یافته کسب گردید. مدت زمان هر مصاحبه از 20 الی 40 دقیقه متغیر بود و پس از 50 مصاحبه؛ اشباع اطلاعاتی حاصل شد. پس از انجام مصاحبه ها و کدگذاری و تحلیل آن ها با استفاده از نرم افزار Nvivo، تجربه دانشجو معلمان از درس کارورزی در فضای مجازی در 4 مضمون اصلی شامل: تعامل و ارتباط، فناوری و سواد رسانه ای، تدریس، و ساختار درس کارورزی و 17 زیر مضمون قرار گرفت. نتایج بررسی نشان می دهد که آموزش مجازی کارورزی، شامل فرصت هایی برای دانشجو معلمان بوده است؛ نظیر بهره مندی از تدریس سایر معلمان، بایگانی تدریس های معلمان راهنما، افزایش زمان کارورزی، افزایش خلاقیت در آموزش، ارتقای سواد رسانه ای و تولید محتوای الکترونیکی. کاستی هایی نیز در این آموزش ها وجود دارد که عبارتند از: فقدان تعامل با دانش آموزان، معلمان راهنما، و کادر آموزشی مدارس؛ عدم کسب تجربه در مدیریت کلاس درس؛ و عدم آشنایی با قوانین مدرسه.
ارزیابی برنامه کارورزی دانشگاه فرهنگیان
حوزه های تخصصی:
رویکرد تاملی، رویکردی جدید در عرصه تربیت معلم به ویژه برنامه کارورزی است. در این رویکرد، کارورزی محل تمرین و تکرار تکنیک های آموخته شده نیست بلکه فرایندی برای شروع و توسعه قدرت تجزیه و تحلیل، ارتقای ظرفیت داوری و تامل دانشجومعلمان است. برنامه کارورزی دانشگاه فرهنگیان، رویکردی تاملی دارد. هدف پژوهش حاضر، ارزیابی برنامه کارورزی دانشگاه فرهنگیان از سه منظر منابع علمی و نظری حوزه تأمل، تجارب جهانی، و تجربه زیسته ذینفعان بود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و به روش آمیخته انجام شد. برای ارزیابی برنامه کارورزی دانشگاه از این سه منظر، ابتدا با روش اسنادی، منابع علمی مربوط به تأمل بررسی و سپس به روش استنتاجی دلالت هایی که این منابع، برای کارورزی تأملی دارند جهت مقایسه و ارزیابی برنامه موجود، استخراج گردید. از سوی دیگر و در همین راستا، ویژگی های برنامه کارورزی چهار کشور سنگاپور، استرالیا، کانادا، و فنلاند که کارورزی تأملی دارند، به روش تطبیقی و با استفاده از الگوی چهار مرحله ای جورج بِردی، استخراج شد. علاوه بر ارزیابی برنامه از نظر رعایت معیارهای تأملی و با استفاده از دو منبع فوق، جهت ارزیابی عمیق تر، این برنامه از منظر ذینفعان نیز مورد بررسی قرار گرفت و تجارب زیسته آنان جهت شناسایی و کشف ادراکات آنان از کیفیت برنامه، با بهره گیری از روش پدیدارشناسی واکاوی شد. نتایج این مطالعه نشان داد که برنامه کارورزی تأملی دانشگاه فرهنگیان، در برخی عناصر به ویژه، عنصر زمان، اهداف و انتظارات، محتوا، تنظیم نقش معلم راهنما، و عنصر ارزشیابی، دلالت های علمی را رعایت نکرده و با وجود داشتن رویکرد یکسان با چهار کشور مورد مطالعه، در برخی عناصر فاصله زیادی با آن ها دارد. علاوه بر این، واکاوی تجربه زیسته ذینفعان نیز وجود کاستی هایی را در این برنامه نشان داد.
فراسوی دوگانگی؛ زیست جهان و برنامه درسی تربیت معلم علوم با نگرش پدیدارشناختی
حوزه های تخصصی:
از میان اجزای برنامه درسی، معلم به منزله واسط برنامه قصد شده و اجرا شده، مهمترین عامل انسانی به شمار می آید. باورهای معرفت شناسی معلمان به طور عام و معلمان علوم به طور خاص، بر شیوه های آموزش آنها موثر است و فرایند تدریس را قوام می بخشد. رویکرد پدیدارشناسی به عنوان یکی از مهمترین رویکردهای فلسفی سده اخیر در حوزه های مختلف علوم از جمله روش شناسی های پژوهش در تعلیم و تربیت، به تدریج مشروعیت خود را نزد محققان کسب کرده است. پرسش های اساسی مقاله حاضر عبارت از این است که در نگرش پدیدارشناسی، چه تصوری از طبیعت به مثابه موضوع علوم وجود دارد؟ و ویژگی های اساسی برنامه درسی علوم و تربیت معلم علوم از منظر پدیدارشناختی چیست؟. پاسخ به این پرسش ها چارچوبی معرفت شناختی برای قوام باورهای معلمان علوم در اختیار می نهد. این بررسی با بهره گیری از پژوهش فلسفی (تفسیر مفهوم، مفهوم پردازی، ارزیابی ساختار مفهومی) انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد تصوری که در نگرش پدیدارشناسی از طبیعت حاصل می شود فراسوی سوژه و ابژه معرفت شناسی کلاسیک است و بر این اساس، الگویی پدیدارشناختی برای تربیت معلم علوم عرضه شد که عبارت است از دوایر متداخل از مرکز شامل طبیعت، شاگرد، معلم، رویکردهای آموزش علوم و در سطح بیرونی، زیست جهان قرار می گیرد.
شناسایی دلایل اوج گیری و افول نظام تربیت معلم در بستر تاریخی مطالعه موردی استان هرمزگان
حوزه های تخصصی:
تربیت معلم، یکی از حوزه های بسیار مهم و تأثیرگذار در نظام آموزشی و فرهنگی هر کشور است. یکی از عواملی که می تواند به پیشرفت نظام تربیت معلم کمک شایانی نماید، انجام مطالعات مناسب در ارتباط با دلایل موفقیت و افول این نظام در بستر تاریخی است. هدف این مطالعه، بررسی دلایل اوج گیری و افول نظام تربیت معلم در بستر تاریخی بوده است. پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی و نظام کدگذاری استقرایی به انجام رسید. جامعه مورد مطالعه، مدیران تربیت معلم استان هرمزگان از سال 1343 تاکنون بودند. نمونه گیری با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و با رعایت اصل اشباع شدگی و حداکثر تنوع انجام شده که با 15 نفر به اشباع رسید. روش جمع آوری اطلاعات، مصاحبه عمیق و روش اعتباریابی داده ها، مسیر ممیزی و ضریب توافق نمره گذاران بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان داد، در درخصوص دلایل موفقیت نظام تربیت معلم، یازده مقوله عمل گرایی در حوزه تربیت معلم، مسئولیت پذیری، انگیزه مند بودن، الگو بودن مجموعه عوامل تربیت معلم، روابط انسانی سالم، کیفی بودن، وجود نظام نظارتی کارا و اثربخش، برنامه مندبودن، عدالت محور بودن، وحدت گرایی و نگاه همه جانبه نگر، و مدیریت تعاملی در مجموعه تربیت معلم؛ احصا گردید. سه مولفه کیفی بودن مجموعه تربیت معلم، عمل گرایی در حوزه تربیت معلم و برنامه مندبودن مجموعه تربیت معلم، بیشترین برجستگی را در این بین دارا بودند و سایر مقولات در درجات بعدی اهمیت قرار گرفتند. درخصوص دلایل افول نظام تربیت معلم، شش مقوله کلیدی شامل عدم تخصص گرایی در تربیت معلم، ضعف مالی، بی توجهی، ضعف نگرشی، عدم کیفیت گرایی، و تمرکزگرایی در مجموعه تربیت معلم؛ مشخص شد. در این بین، مولفه عدم تخصص گرایی در تربیت معلم و بی توجهی به مجموعه تربیت معلم، دارای بیشترین برجستگی بودند و سایر مولفه ها در اولویت های بعدی جای گرفتند.
پیش بینی سرمایه اجتماعی بر اساس هوش فرهنگی دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان
حوزه های تخصصی:
سرمایه اجتماعی، مجموعه ای از دارایی های تعامل اجتماعی مانند مشارکت است که دانشجو معلمان را قادر می سازد که برای بهبود آموزش و یادگیری، در گروه ها با یکدیگر کار کنند. همچنین هوش فرهنگی به توانایی یک فرد برای عملکرد و مدیریت موثر در شرایط متنوع فرهنگی اشاره دارد. با وجود تنوع فرهنگی دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان و اهمیت تعاملات اجتماعی آنان در یادگیری خود و دانش آموزان آینده، مطالعه رابطه بین سرمایه اجتماعی و هوش فرهنگی آنها ضرورت داشت. بنابراین هدف پژوهش حاضر، پیش بینی سرمایه اجتماعی بر اساس هوش فرهنگی در بین دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان اصفهان بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و جامعه آماری مشتمل بر کلیه دانشجویان رشته آموزش ابتدایی در سال تحصیلی 99-1398 به تعداد 379 نفر بود. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی مورگان، 181 نفر بود که به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی متناسب با حجم انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه استاندارد هوش فرهنگی ارلی و انگ (2003) و پرسش نامه سرمایه اجتماعی ناهاپیت و گوشال (1998) بود. پایایی پرسش نامه هوش فرهنگی با استفاده از تعیین ضریب آلفای کرونباخ، در ابعاد شناختی، انگیزشی و رفتاری، به ترتیب 76/0، 71/0 و 74/0 و پایایی پرسش نامه سرمایه اجتماعی برای ابعاد شناختی، ساختاری و رابطه ای، به ترتیب برابر با 68/0، 66/0 و 69/0 محاسبه شد. روایی پرسش نامه ها با استفاده از نظر متخصصان تایید شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون چندگانه صورت پذیرفت. نتایج نشان داد که بین مولفه های ساختاری و شناختی سرمایه اجتماعی با بعد انگیزشی و رفتاری هوش فرهنگی ، همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین یافته ها نشان داد که بعد رفتاری هوش فرهنگی قادر به پیش بینی سرمایه اجتماعی است.