پژوهش های انسان شناسی ایران
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره 8 بهار و تابستان 1397 شماره 1 (پیاپی 15) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تعداد کثیری از اتباع افغانستان، طی چند دهه اخیر، به سبب ناآرامی های سیاسی و متعاقباً وضعیت جنگی و دشواری های اقتصادی در کشور متبوعشان، در نواحی گوناگون ایران (با توجه به همسایگی و مشترکات زبانی، تاریخی، فرهنگی و مذهبی) اسکان یافته اند. نقاط شهری و به ویژه پایتخت کشور در پیوند با اسکان و ادغام این مهاجران در ایران حائز اهمیت هستند. این مقاله به وضع مهاجران افغانستانی در زمینه های اسکان، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی در محله هرندی واقع در منطقه دوازده شهر تهران می پردازد. همچنین، رویکردهای جامعه میزبان نسبت به حضور افغانستانی ها در هرندی در کنار فعالیت نهادهای خدمات دهنده در محله و تأثیر آن ها بر شرایط زندگی مهاجران بررسی می شود. اطلاعات لازم طی پژوهش میدانی از طریق مشاهده، مصاحبه های نیمه ساختارمند، بحث های گروهی متمرکز با سازمان های مردم نهاد محله، گروه های مختلف مهاجران، ساکنان ایرانی و مسئولان محلی و دیگر ذینفعان و نیز بررسی اسناد مدیریت شهری گردآوری شده است. یافته ها حکایت گر میزانی از ادغام مهاجران افغانستانی در محله هرندی است. افزون بر این، در بین مهاجران افغانستانی ساختار شغلی خاصی در پیوند با فرصت ها و به ویژه اقتصاد غیررسمی محله شکل گرفته است. همچنین، پایداری سکونت این ساکنان هرندی تا حد زیادی به واسطه خدمات ارائه شده توسط سازمان های مردم نهاد، امکانات شغلی، هزینه های نسبتاً پایین مسکن و نگاه مثبت بیشتر جامعه میزبان به مهاجران در محله حاصل شده است. درعین حال، حس مسئولیتی در مدیریت شهری در قبال مهاجران افغانستانی ایجاد نشده و درنتیجه چارچوب های موردنیاز و مناسب با موقعیت آنان نیز در محله صورت بندی و ایجاد نشده است.
ابهام نشانه شناختی و تأثیر آن بر خوانایی فضای کلان شهری، مطالعه موردی: زیرگذر چهارراه ولیعصر در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای کلان شهری به سبب تراکم انسانی بالا و خرده فرهنگ های متعدد، برای خوانایی به نظام نشانه شناختی نیرومندی نیاز دارد؛ اما درعین حال در معرض ابهام نشانه ای و تکثرِ خوانش نیز قرار دارد؛ این ابهام در مراکز شلوغ کلان شهر می تواند مسئله آفرین باشد. چهارراه ولیعصر یکی از پرترددترین مراکز تهران است؛ در سال ۱۳۹۱ مدیریت شهری برای کاستن از ازدحام چهارراه زیرگذر پیاده ای ساخت و حرکت عابران را در سطح ممنوع کرد. اما استفاده از این زیرگذر با هشت خروجی مجزا موجب سردرگمی شهروندان شده است. پرسش این پژوهش آن است که عوامل سازنده محیط، چه نقشی در خوانایی نشانه شناختی زیرگذر چهارراه ولیعصر دارند؟ در چارچوب نظری مقاله با تکیه بر آرای اکو، لینچ و بنتلی معیارهایی درباره خوانایی فضای شهری تدوین شده است. رویکرد این پژوهش کیفی و روش آن مردم نگاری شهری است. داده های این پژوهش عمدتاً با تکیه بر مشاهده مشارکتی در میدان گردآوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که شکل و فعالیت این زیرگذر از خوانایی کافی برخوردار نیست. علل اصلی این ناخوانایی را باید در یکنواختی فضا و اتکای صرف بر نشانه های نوشتاری، جدایی اجزای فضا و نبود ارتباط منسجم میان آن ها و تعارض میان طراحی شکل فضا و ماهیت فعالیت هایش جست. این عوامل موجب شده اند که زیرگذر نخست از منظر کارکردی (دلالت مستقیم خود) دچار ناخوانایی نشانه شناختی باشد و شهروندان در استفاده از آن دچار سردرگمی شوند؛ دوم در فضای هویت مند چهارراه ولیعصر، در دلالت ضمنی خود همچون یک ضدمعنا عمل کند. چنین وضعی به بروز رفتارهای بی نظم و آسیب زا در میان شهروندان راه می برد.
بازتاب تحول گفتمان جنسیتی دورۀ قاجار بر نظام های فعالیتی و فضایی خانه های اعیانی (مطالعۀ موردی: خانه های اعیانی قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دگرگونی فرهنگی روابط زنان و مردان با یکدیگر در دوره قاجار که بیشتر مرهون روابط فرهنگی ایران با اروپا است، نظام های فعالیتی و فضایی خانه ها را متحول کرد. هدف بررسی تحولات گفتمان جنسیتی دوره قاجار بر نظام های فعالیتی و فضایی خانه های اعیانی است. سؤال اصلی این است که تحول گفتمان جنسیتی در میانه دوران قاجار چه تأثیری بر تحول نظام های فعالیتی و فضایی خانه ها گذاشته است؟ روش پژوهش توصیفی-تحلیلی، تفسیری-تاریخی و پدیدارشناسانه و بر این مبنا بود که داده های مورد نیاز از میان کتب و مقالات معتبر شناسایی شد. سپس بر اساس این داده ها نظام های فعالیتی و فضایی خانه ها مورد کنکاش قرار گرفت و مشخص شد چه بخش هایی از نظام های یادشده بر اساس گفتمان جنسیتی ساماندهی شده اند؛ در ادامه اثر تحول گفتمان جنسیتی بر نظام های فعالیتی و فضایی خانه ها بررسی شد. چهار خانه اعیانی متعلق به دوران اوایل و اواخر قاجار در شهر قزوین انتخاب شد تا با مصاحبه ها و مشاهدات میدانی و بررسی های کتابخانه ای سؤال بالا پاسخی مصداقی پیدا کند. نتایج تحقیق نشان داد پس از تحول گفتمانِ جنسیتی، نظام فعالیتی بیشتر در درون خانه متحول شده و مردان در فعالیت های جمعی اندرونی با زنان مشارکت داشته اند؛ درحالی که تا پایان دوره قاجار زنان، امکان فعالیت گسترده ای در بیرون از خانه نیافتند. همچنین اندرونی پس از تحول گفتمان جنسیتی رونق بیشتر یافته و علاوه بر امکان ملاقات زنان و مردان در اندرونی، مردان نیز فعالیت اقتصادی خود را به آنجا آورده و بیرونی خانه عملاً کارکرد تعریف شده پیشین را از دست داد.
بازشناسی و تبیین ارزش های میراث راه آهن در نمونۀ راه آهن سراسری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات دوران صنعتی شدن از مهم ترین مطالعات تاریخی هر کشور به شمار می آید. گذار جامعه از سنت به مدرنیته، تغییرات گسترده ای را در تمام سطوح و جنبه های زندگی بشر اعمال کرده است. گذار از انقلاب صنعتی به حفاظت میراث صنعتی چرخش مهمی در مفهوم ارزش و حفاظت به شمار می آید. شناخت و واکاوی ارزش های میراث راه آهن به یک بررسی دقیق در تحول مفهوم ارزش ها نیاز دارد که با درک کلیتی یکپارچه از منزلت فرهنگی اثر میسر می شود. مفهوم ارزش در میراث راه آ هن، به سبب گستره و تنوع آثار و مفاهیمی که به درک بهتری از مرز های منزلت فرهنگی اثر می انجامد، کمی دشوار است؛ از این رو در این مقاله سعی شده اسلوبی کاربردی برای بیان گستره ارزش های اثر ارائه شود. در جوامع مختلف، احداث راه آهن یکی از نمادهای فن اوری و مدرنیته به شمار می آید. راه آهن سراسری ایران، به عنوان یک اثر در فهرست موقت میراث جهانی یونسکو، صرفاً یک مسیر ارتباطی نیست؛ بلکه به عنوان بخش مهمی از حافظه متعهدانه مهندسی و شاهکارساخت، دارای ارزش های برجسته جهانی از مناظر مختلف تاریخی، سیاسی، توسعه و فن اوری است. به همین دلیل، این مقاله به بررسی ارز ش های میراث جهانی راه آهن و مفاهیم وابسته به آن و تحلیل آن ها در نمونه راه آهن سراسری ایران می پردازد. این پژوهش با رویکردی کیفی و راهبرد تاریخی-تفسیری و استدلال منطقی در پی یافتن چارچوبی برای تعریف ارزش های میراث راه آهن است؛ و با گردآوری و بررسی اسناد، کنوانسیون های بین المللی، مقالات، آرشیوها و مشاهدات میدانی در تفهیم و تبیین ارزش های میراث راه آهن به عنوان یک اثر برجسته جهانی و انطباق آن ها با راه آهن سراسری ایران می کوشد.
فهم پدیدارشناختی چندهمسری در میان بلوچ های ساکن شهرستان چابهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه پدیدارشناختی در پی آن است تا با بررسی علت های گسترش چندهمسری در میان بلوچ های ساکن چابهار، به طرح این پرسش بپردازد که علی رغم تحولات توسعه ای اخیر در این شهرستان، پدیده چندهمسری چگونه توانسته همچنان خود را بازتولید کند. از سویی دیگر، آیا اساساً زنان بلوچ تمایل و نیز امکان مقاومت در برابر ساختار چندهمسری را دارند یا صرفاً این شرایط را پذیرفته اند؟ بر اساس نتایج این پژوهش، چندهمسری یا به عبارتی چندزنی در بلوچستان امری کاملاً پذیرفته شده و جاافتاده است، چراکه در بسیاری موارد تعداد فرزندان و در نتیجه قدرت اجتماعی و اقتصادی خانواده، تیره و نهایتاً طایفه را افزایش می دهد. این امر را باید در برابر موقعیت زنان بلوچ در سلسله مراتب اجتماعی و اقتصادی، وابستگی مالی آن ها، عدم حمایت حقوقی از طلاق و جدایی زن و فقدان پشتیبانی های اجتماعی قرار داد. به علاوه گستردگی این الگوی خانوادگی بیشتر از آنکه ناشی از سن و سال و یا میزان ثروتمندی مردان باشد، زمینه و ریشه های فرهنگی دارد و آن را نمی توان به یک تیره یا طایفه یا طبقه اجتماعی خاص محدود دانست. در مورد پرسش دوم نیز یافته های تحقیق نشان داد که با وجود آنکه تصمیم به چندهمسری، معمولاً تصمیمی یک طرفه و از طرف مردان است، اما زنان نیز در این میدان عاملانی صرفاً منفعل و پذیرا نیستند، چراکه استراتژی های مبتنی بر جبران و انتقام مراتبی از کنش ورزی را به آن ها عطا کرده تا در برابر این ساختار خانوادگی به مقاومت خاموش و غیررسمی دست زنند.
تکه پارگی، مونوریل و حیات شهری در کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال بررسی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی مونوریل بر حیات شهری کرمانشاه است. رویکرد نظری مقاله مبتنی بر آراء میشل دوسرتو درباب استراتژی شهرسازان و تاکتیک های مردم در زندگی روزمره است. شهرسازان با رویکردی از بالا و انتزاعی به مداخله در شهر می پردازند. مردم نیز از طریق کنش های زندگی روزمره و حکایت های فضایی، شهر را برای خود قابل سکونت می کنند. روش پژوهش در این مقاله مردم نگاری است و از مشاهده و مصاحبه عمیق برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است. یافته ها نشان می دهند که کرمانشاه شهری تکه پاره و چندفرهنگی است که نیازمند فضای عمومی برای همبستگی اجتماعی است. محل احداث مونوریل، کریدور اصلی شهر و فضای عمومی است که نقش برجسته ای در جامعه چند فرهنگی کرمانشاه دارد. مونوریل به مثابه دیوار سبب تفکیک بیشتر شهر و از بین رفتن فضای عمومی شده است و بخشی از آن را به نامکان تبدیل کرده است. سازه بتونیِ مونوریل کسالت بار، بیگانه کننده و یکنواخت است و امکان شکل گیری تاریخ را غیرممکن ساخته، و با عبور از کنار شکارگاه خسروپرویز و تاقبستان امکان ثبت جهانی آنها را به تعویق انداخته است. با فقیر شدن فضای عمومیِ شهر، مردم به سکنی گزینی جمعی پرداخته اند؛ تبدیل بزرگراه های شرقی و غربی شهر به پارکِ خطی و شکل گیری خودانگیخته بازارچه دولت آباد نمونه بارز این سکنی گزینی است.
فرآیند فرهنگ پذیری در موسیقی کُجور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی موسیقی منطقه کجور در استان مازندران می پردازد؛ منطقه ای که در چند برهه مختلف از تاریخ، به ویژه از دوره صفویه به بعد، میزبان اقوام مهاجر با فرهنگ های متفاوتی بوده است. رویارویی اقوام و گروه های مختلف در این منطقه، دو گروهِ فرهنگی «ایل» و «گیل» را به وجود آورده که در حال حاضر پس از چند قرن تقابل، به شکل ترکیبی و درهم تنیده تبدیل شده اند. فرهنگ پذیری موسیقایی اقوام مختلف از یکدیگر، در کنار سایر تحولات اجتماعی و فرهنگی آنها، همواره قابل مطالعه است. با توجه به اهمیت و تحلیل این پدیده، فرآیند فرهنگ پذیری در موسیقی کجور بر اساس روند «تلفیق» و «جانشینی» عناصر موسیقی چند فرهنگ متفاوت در یکدیگر مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش از نوع موسیقی شناسی قومی است و داده ها بر پایه کار میدانی و حضور در محل و انجام گفت وگو و ضبط موسیقی گردآوری شده اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد رویارویی فرهنگ های مختلف در این منطقه، تأثیرگذاری آن ها بر یکدیگر و تلفیق عناصر فرهنگی در طی زمان، به نوعی یکپارچگی فرهنگی انجامیده و موسیقی نیز به عنوان یکی از ارکان فرهنگ، از این جریان مستثنا نبوده است.
مطالعۀ انسان شناختی تجربۀ زیسته زنان بارورشده با استفاده از روش های درمان ناباروری در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناباروری با توجه به شرایط فرهنگی ایران مسئله ای دارای اهمیت است. امروزه برای حل این مسئله دانش پزشکی روش های متنوعی ازجمله رحم جایگزین و لقاح آزمایشگاهی را پیشنهاد می کند. روش های مذکور علاوه بر آنکه می توانند در باروری مؤثر باشند، آثار و پیامدهای مثبت و منفی متعددی را در زندگی زنان نابارور به همراه دارند. این پژوهش در حوزه انسان شناسی پزشکی و به صورت کیفی انجام شده است. داده ها با مشارکت 15 زن نابارور و با استفاده از فنون مشاهده و مصاحبه عمیق در مرکز درمان ناباروری شهر یزد و با رعایت حداکثر واریانس اجتماعی- فرهنگی و جمعیت شناختی به دست آمده است. بر اساس داده های گردآوری شده، ده درون مایه اصلی و چندین درون مایه فرعی استخراج شد و بر اساس آن ها مفاهیم اصلی پژوهش به دست آمد. برای تحلیل یافته های پژوهش، از پدیدارشناسی تفسیری (IPA) استفاده شده است. نتایج نشان می دهند که ناباروری یکی از مهم ترین عوامل ایجاد فشارهای روانی و جسمی بر زنان نابارور است. این زنان در طول فرآیند درمان، پیوستاری از امید و ناامیدی را تجربه کرده و در این مسیر از راهکارهای متنوعی برای مواجهه با آن استفاده می کنند. درواقع بارور شدن برای آن ها امید دوباره برای زندگی است و با تولد فرزند، گویی خود مجدد متولد شده و زندگی جدیدی را در کنار فرزندشان شروع کرده اند.