پژوهشنامه مبانی تعلیم و تربیت
پژوهشنامه مبانی تعلیم و تربیت سال یازدهم بهار و تابستان 1400 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی و نقد دو سیاست پذیرش سراسری غرب و شورش بر ضد آن در جریان اقتباس آموزشی در ایران معاصر است. در سیاست نخست، آرای آخوندزاده و ملکم خان و در سیاست دوم آرای شریعتی، آل احمد و اسناد رسمی تحول در نظام آموزشی بعد از انقلاب اسلامی مورد تأکید قرارگرفته اند. همچنین در نقد این سیاست ها و آشکار ساختن تضادها و تناقض های هرکدام از آن ها و برای فراتر رفتن از وضعیت معماگونه حاصل از این تقابل، از رویکرد واسازی دریدا بهره گرفته شده است. واسازی نشان می دهد که هر دو سیاست در متافیزیک حضور و خود-ایمنی گرفتار آمده و دیفرانس، مکملیت و آلایش میان «خود» و «دیگری» را نادیده گرفته اند. همچنین در پایان مقاله و به عنوان ملاحظاتی واسازانه پیشنهادشده است که پذیرش وضعیت معماگونه به منزله شرط استعلایی اصلاحات، نابستاری هویت و مکملیت در قالب مفهوم مذاکره نزد دریدا، به ساختار هر سیاست اقتباسیِ پیش رو وارد شود.
«استعداد برتر» از مناقشه در نظر تا آشفتگی در عمل؛ چرخشی در سیاست های استعدادیابی و استعدادبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم مهم در حوزه تربیت، مفهوم «استعداد برتر» است. این مفهوم از دیرباز یکی از دغدغه های اندیشمندان تربیتی بوده و در قرن بیستم، جریانی قوی در روانشناسی را به خود اختصاص داده است. در این میان، برخی کشورهای درحال توسعه مانند ایران به دلیل دغدغه های توسعه ای، توجه ویژه ای به آن داشته و سیاست های مختلفی در راستای استعدادیابی و استعدادبانی، طراحی کرده و به اجرا گذاشته اند. این پژوهش از منظری فلسفی-تربیتی و با رویکردی تحلیلی به ارزیابی این مفهوم می پردازد و در گام بعد، دشواری های پیش روی اقدام های عملی ناظر بر آن را مورد ارزیابی قرار می دهد و در گام نهایی نیز با رویکرد استنباطی و استنتاج ضمنی، چرخش هایی در سیاست های استعدادیابی و استعدادبانی پیشنهاد کرده است. چالش های چهارگانه نظری «ابهام در مفهوم برتری»، «چالش در مفهوم ارزشمندی و سودمندی»، «مفهوم استعداد برتر در مقام ایدئولوژی سلطه در آموزش» و «استعداد برتر، توهم ناشی از خودشیفتگی انسان مدرن»، این مفهوم را تهدید می کنند. از سوی دیگر در عرصه عمل، دوگانه هایی چون ذاتی/اکتسابی، بالقوه/بالفعل، دفعی/تدریجی، قضاوت های تربیتی در باب استعداد برتر را دچار ابهام می سازد. با نظر به این منظومه چالش های نظری و عملی، مطلوبیت سیاست های استعدادیابی و استعدادبانی با چالش جدی مواجه است. در پایان نیز چرخش هایی پنج گانه در این سیاست ها پیشنهاد شده است.
بررسی فلسفه و اندیشه های تربیتی برنارد استیگلر؛ از ذاتِ فناورانه انسان تا پرولتاریای نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، معرفی، بررسی و تحلیل اندیشه های فلسفی و تربیتی برنارد استیگلر، فیلسوف معاصر فناوری است. استیگلر با استناد به یافته های لری گوران، انسان شناس فرانسوی، مدعی است که تکامل انسان از طریق ابزار و فناوری صورت گرفته است. او معتقد است مغز انسان به واسطه استفاده از ابزار تکامل یافته و به شکل امروزی درآمده است. ازنظر استیگلر، فناوری ها به صورت یادسپاری «اپی فیلوژنتیک» به نسل های بعدی منتقل شده و زمینه تکامل و پیشرفت انسان را فراهم می کنند. از نظر استیگلر، فناوری های دیجیتال به خاطر تضعیف مهارت های زندگی، نوعی «پرولتاریا» ایجاد می کنند. استیگلر معتقد است فناوری های دیجیتال، «توجه» جوانان و نوجوانان را دچار تخریب می کنند و در مغز آنان و نوع تفکر آن ها نیز تغییراتی ایجاد می کنند. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از این است که توجه به فناوری در مورد مبانی انسان شناختی تربیت می تواند حائز اهمیت باشد. بیش توجهی می تواند در آموزش مجازی که امروزه با آن سروکار داریم اتفاق بیفتد. با توجه به اندیشه های استیگلر می توان پرولتاریاسازی در تعلیم و تربیت امروزی به ویژه درآموزش تجاری را مشاهده کرد. با نظر به تخریب توجه در دنیای امروز، لازم است مهارت های لازم در مورد چگونگی مدیریت و کنترل «توجه» در تعلیم و تربیت مورد تأمل قرار گیرد.
«همه روان انگاری» تامس نیگل به عنوان مبنایی برای رویکرد «عصب-تربیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی دیدگاه تامس نیگل درباره ی همه روان انگاری می پردازد تا معلوم دارد که آیا این رویکرد در مقایسه با رویکردهای فیزیکالیستی مبنای مناسب تری برای رویکرد عصب-تربیت است یا خیر. در این پژوهش از روش توصیفی - تحلیلی استفاده شده است. مبنای فیزیکالیستی رویکرد عصب-تربیت به جای حل مسأله رابطه ذهن و بدن و همچنین تبیین حالات ذهنی، با طرح دیدگاه های حذف گرایانه و تقلیل گرایانه و حذف صورت مسأله و بدون توجه به ویژگی های پدیداری و اول شخص ذهن (با حذف یا تقلیل آگاهی پدیداری به رخدادها و فرایندهای مغزی) از منظر عینی و سوم شخص به حالات ذهنی نظر می کند. نیگل تصور بیرونی/عینی از جهان را ناتمام می داند و به منظور پر کردن شکاف تبیینی ذهن و بدن، و تبیین خاستگاه آگاهی و عقل، «همه روان انگاری» را پیش فرض می گیرد. رویکرد همه روان انگاری تامس نیگل در مقایسه با رویکردهای فیزیکالیستی، برای حوزه کلی تعلیم و تربیت، و بخصوص برای حوزه ویژه یاددهی-یادگیری، از جهت توجه به کلَیت وجود آدمی و ذهنیت و عینیت درهم تنیده ، مناسب تر می باشد. با این همه، از آنجایی که همه روان انگاری نیگل در مواجهه با مسأله ترکیب تبییین مناسب به دست نداده است، نمی تواند یک راه حلِ فاقد اشکال در تبیین علیَت ذهنی و آگاهی باشد و در نتیجه رابطه ذهن و بدن همچنان به عنوان یک مسأله سخت گشوده باقی می ماند.
یادگیری تحلیل ریاضیاتی مبتنی بر تلفیق تحلیل فلسفی و یافته های علوم اعصاب شناختی پیرامون ریاضیات نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تبیین یادگیری تحلیل ریاضیاتی مبتنی بر تلفیق تحلیل فلسفی و یافته های علوم اعصاب شناختی است. بدین منظور یادگیری تحلیل ریاضیاتی، به عنوان یکی از جنبه های تفکر ریاضیاتی، مبتنی بر یادگیری نمادهای عددی در کودکان با بهره گیری از روش عصب-فلسفی بررسی شده است. بر این اساس سه گزاره مشاهده ای که نتایج پژوهش های علوم اعصاب شناختی پیرامون ریاضیات نمادین است اخذ شده است. این گزاره ها عبارت اند از: یادگیری نمادین اعداد در کودکان، مغز را تغییر می دهد؛ پردازش اعداد نمادین و اعداد غیرنمادین به صورتی ناهمسان است و ارتباطی مبهم و دوسویه بین آن ها وجود دارد؛ دانش نمادین عدد، نقش مهمی در پیشرفت های آینده کودکان در ریاضیات سطح بالاتر دارد. بر مبنای این سه گزاره تلاش شده است تا پرسش های فلسفی پژوهش و چالش های مرتبط با آن ها بررسی شود. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که همراه شدن یادگیری اعداد نمادین با چگونگی به وجود آمدن نمادهای عددی و تشویق کودکان به ایجاد ارتباط پیاپی بین نمادهای عددی و معنای ذهنی و بیان کلامی آن ها می تواند اسباب لازم برای غنای توانایی های فراشناختی مانند تشخیص خطاها را فراهم کند. اما لازم است چالش هایی مانند چگونگی آشنایی کودکان با نظریه تکامل با توجه به مسائل فرهنگی، نوع راهبردهای لازم برای بهبود ارتباط درک معنایی و نمادین اعداد در کودکان و سطح تأکید بر فرآیندهای حل مسئله (که نیازمند تحلیل مبتنی بر نمادها هستند) در برنامه های آموزش ریاضی به منظور بهبود توانایی های تفکر کودکان بررسی شود.
مدارس تیزهوشان در ترازوی عدالت: نقدی بر مدارس استعدادهای درخشان از منظر عدالت توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش واکاوی و قضاوت درباره نسبت مدارس تیزهوشان با عدالت اجتماعی است. برای رسیدن به این هدف با روش تحلیل مفهومی، مفهوم عدالت توزیعی بررسی و ملاک های مناسب آن برای توزیع خیر تربیت مدرسه ای (رسمی و عمومی) تبیین شد. بر اساس نتایج این تحلیل، شرط توزیع برابر فرصت ها به نحو مقدم و شرط استحقاق به نحو مؤخر به عنوان شرط لازم و کافی برای تحقق عدالت توزیعی در تربیت مدرسه ای صورت بندی شد. مدارس استعدادهای درخشان بر اساس این دو شرط و به دلیل توجه به تیزهوشی به عنوان شرط مقدم، بدون لحاظ کردن برابری فرصت ها، ناعادلانه بوده و پیشنهادشده است که این مدارس از دوره عمومی (پایه اول تا پایه نهم) حذف شوند.
مبانی، اهداف و مضامین محوری برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره دبستان با نگاهی به نظریه انتقادی هورکهایمر و برنامه «فلسفه برای کودکان» به منظور پرورش تفکر انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش نظریه انتقادی هورکهایمر و برنامه فلسفه برای کودکان بررسی می شود تا برنامه ای شامل مبانی، اهداف و مضامین برای پرورش تفکر انتقادی در درس مطالعات اجتماعی دوره دبستان ارائه شود. پرسش اصلی این نوشتار ناظر بر قابلیت های اساسی دو رویکرد مذکور برای پرورش تفکر انتقادی در درس مطالعات اجتماعی است. در این راستا با استفاده از روش پژوهش ترکیبی، مبانی و اهداف برنامه درسی ارائه شده است و سپس با استفاده از روش استنتاجی مضامین اساسی ارائه می شود. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که مبانی برنامه درسی ذیل چهار محور هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی و با در نظر گرفتن مبانی رویکردهای مذکور، مبتنی بر سخت هسته ی فلسفه برای کودکان استنتاج شود. اهداف برنامه با استناد به اهداف هر دو رویکرد استخراج شده است و از این قرار است: پرورش شهروند کنشگر، پرورش روحیه مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی، توانایی برقراری روابط اجتماعی صحیح، رشد توانایی نقد آگاهانه و منطقی کنش های اجتماعی، رشد توانایی قضاوت درباره اهداف و عملکرد نهادها و مؤسسات اجتماعی و پرورش جامعیت فکری در شناخت مسائل اجتماعی. مضامین محوری در این برنامه با استناد به اهداف بالا، ذیل 7 محور شناخت مفاهیم پایه اجتماعی، آگاهی از ضرورت شفاف کردن مفاهیم مهم اجتماعی، آشنایی با نهادهای مؤثر اجتماعی، شناخت عناصر مؤثر اجتماعی، شناخت عوامل طبیعی و غیرطبیعی اثرگذار بر سرنوشت جامعه، آشنایی با معیار و کاربرد آن، تمایز گذاری میان اهداف فردی و اجتماعی، ارائه شده است.