پژوهشنامه مبانی تعلیم و تربیت
پژوهشنامه مبانی تعلیم و تربیت سال 13 پاییز و زمستان 1402 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از پیامدهای مهم فناوری های نوین، تغییر در ماهیت و معنای دانش و ایجاد متافیزیک جدید برای دانش است به گونه ای که ماهیت و معنای جدیدی از دانش پدیدار می شود که این تغییروتحول به نوبه خود استراتژی ها و روش های یاددهی و یادگیری (پداگوژی) را تحت تأثیر قرار می دهد. هدف این مقاله بررسی چندوچون اثرگذاری فناوری های نوین بر ماهیت و معنای دانش از یک سو و تبیین ویژگی ها و مؤلفه های پداگوژی همسو با فناوری های نوین و همچنین بررسی انواع پداگوژی متأثر از متافیزیک نوین دانش و دلالت های آن برای یاددهنده و یادگیرنده در فرایند تدریس از سویی دیگر است. روش مورد استفاده در ابتدا مفهوم پردازی و سپس نومفهوم پردازی است. یافته ها حاکی از آن است که فناوری نوین دارای سه قابلیت: 1. تولید فولدهای افقی و درنتیجه تغییر در روابط دانش 2. تولید فضای ابرمتنی و فضای بینامتنی و درنتیجه تغییر در سبک دانش 3. ایجاد قابلیت نقشه گذاری و سپس تغییر در خروجی دانش است. تغییر ماهیت پداگوژی به تناسب تغییر در روابط، سبک و خروجی دانش، امری بدیهی است. همچنین گذار از مقولات هستی شناختی به معرفت شناسی و سپس از معرفت شناسی به پدیدارشناسی و درنهایت از مقوله پدیدارشناختی به روش شناسی از نتایج این مقاله است.
بررسی تحلیلی آرا نو معتزله با تأکید بر اندیشه های محمد عابد الجابری و دلالت های آن در تربیت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محور این پژوهش بررسی تحلیلی آرا نومعتزله با تأکید بر اندیشه های محمد عابد الجابری و دلالت های آن در تربیت دینی است. جنبش نومعتزله خصوصاً عابد الجابری با عبور از گفتمان دینی سنتی، با ارائه خوانش جدید و انتقادی از دین، سعی در بازسازی سنت گذشته اسلامی کرده تا در پرتو آن دنیای مدرن خویش را ساخته و از سویی دین را با عصر جدید متناسب سازی کند. با بررسی نظریات جابری در ارتباط با اندیشه اسلامی، انسان، قرآن و تربیت می توان طرحی نو در تربیت دینی بنیان نهاد. چنانچه اصالت، اسلامیت و عصریت از مهم ترین مؤلفه های فکری جابری در حوزه تربیت دینی است که او را از دیگر نومعتزلیان متمایز کرده است. مبانی منبعث از آرا و اندیشه های جابری در دو سطح فرادینی و درون دینی می تواند راه گشای چالش های پیش روی تربیت دینی در عصر جدید باشد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی بر آن است تا با بررسی تحلیلی آرا و اندیشه های جابری، دلالت های تربیت دینی را استخراج کند. نتایج نشان داد که مولفه های تربیت دینیمورد تأکید جابری عبارت اند از: تأکید بر عقلانیت دینی، اخلاق محوری، تفکر انتقادی، آزاداندیشی، شک گرایی، عدالت محوری، غایت محوری متن دینی، زیست مسلمانی در دوره مدرن، استفاده از محتوای عقلانی- انسانی، محتوای ایدئالیستی- انتقادی و در نهایت تأکید بر نظام آموزشی مستقل و غیرایدئولوژیک در تربیت دینی.
تحلیل ساختاری- تفسیری نشانگرهای عدم اثربخشی نظام دانشگاهی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، شناسایی و تحلیل نشانگرهای عدم اثربخشی نظام دانشگاهی در ایران بوده است. برای دستیابی به این هدف از روش آمیخته- اکتشافی متوالی طی دو مرحله کیفی و کمی بهره گرفته شد. در مرحله نخست (کیفی) گردآوری اطلاعات از طریق تحلیل 12 سخنرانی و مصاحبه صاحب نظران و خبرگان دانشگاهی در رسانه های مختلف صورت گرفت و نتایج نشان داد که طبق نظر صاحب نظران مهم ترین نشانگرهای عدم اثربخشی نظام دانشگاهی در ایران عبارت اند از: کمیت گرایی، عدم اثربخشی پژوهش ها، عدم مرجعیت علمی، مدرک گرایی، زوال مفهوم شاگردپروری، ناکامی و تنافر منزلتی دانش آموختگان، آشفتگی طبقاتی، آسیب پذیری و کاهش اعتماد عمومی به دانشگاه و دانشگاهیان و گسست دانشگاه از جامعه. در مرحله دوم پژوهش نیز به منظور تحلیل روابط بین نشانگرهای شناسایی شده و سطح بندی آن ها از رویکرد تحلیل ساختاری تفسیری (ISM) مبتنی بر نظر خبرگان بهره گرفته شد و در نهایت یافته ها نشان داد که نشانگرهای عدم اثربخشی نظام دانشگاهی در ایران بر اساس میزان تأثیرگذاری بر یکدیگر در پنج سطح قرار می گیرند. طبق یافته ها نشانگرهای سطوح بالاتر به ترتیب سطح از قدرت اثرگذاری بالایی بر سطوح پایین تر برخوردارند و نقش محوری در عدم اثربخشی نظام دانشگاهی در ایران دارند.
تحلیل میدان مدیریت و رهبری آموزشی در پیوند با قدرت و مذهب در تاریخ اجتماعی ایران بر اساس اندیشه بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تحلیل ماهیت خرده میدان مدیریت و رهبری آموزشی در پیوند با میدان قدرت و مذهب در دوره های تاریخی ایران در چهارچوب نظریه میدان بوردیو می باشد. لذا با استفاده از روش پژوهش اسنادی و با تکنیک تحلیل مضمون منطبق بر رویکرد برون و کلارک و مدل آتراید استرلینگ، تاریخ اجتماعی ایران در دو دوره پیش از اسلام (ایران باستان) و پس از اسلام (تا اواسط دوره قاجار و تحولات جدید آموزشی) مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که در دوره باستان مدیریت و رهبری آموزشی در قالب سلسله مراتب موبدان زرتشتی با میزان متفاوت سرمایه های فرهنگی تجسم یافته انحصاری، سرمایه های اجتماعی اشرافی و سرمایه نمادین حاصل شده از موقعیت سیاسی ظهور کرد که توارث حرفه ای محدود در طبقات اجتماعی، مشخصه بارز این خرده میدان بود. مهمترین کارکرد این میدان، تسلط معرفت شناختی، محدودسازی طبقاتی معرفت و بازتولید طبقات مبتنی بر مدیریت نظام ارزشی بود. در دوره اسلامی به دلیل کاهش پیوند میدان قدرت و مذهب و همچنین استقلال نسبی میدان آموزش به ویژه در دوره های شکوفایی، مدیریت و رهبری آموزشی به کارکرد تخصصی و ذاتی خویش نزدیک شد. علمای سرشناس مذهبی در قامت متولی وقف یا نماینده حاکمیت بر اساس شرایط حرفه ای خویش و بر مبنای سرمایه فرهنگی، مدیریت آموزش را بر عهده گرفتند. کارکرد این میدان بر اساس میزان استقلال آن قابل تبیین است.
نقدی بر سیاست خصوصی سازی تربیت مدرسه ای در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چندین دهه اخیر خصوصی سازی در حکمرانی تربیت مدرسه ای موردتوجه سیاست گذاران نظام های تربیت مدرسه ای جهان بوده است. در ایران نیز بعد از انقلاب اسلامی با تصویب قانون مدارس غیرانتفاعی در سال 1367 موردتوجه قرارگرفته است. هدف این مطالعه شناسایی و نقد پیامدهای سیاست خصوصی سازی در زیست بوم تربیت مدرسه ای ایران است که با روش نقد انجام شده است. بر اساس یافته های این پژوهش سیاست خصوصی سازی در نظام تربیت مدرسه ای ایران نتوانسته است به بهبود کیفی تربیت در مدارس دولتی منجر شود و بعد از سی وپنج سال که از اجرای آن می گذرد، نظام تربیت مدرسه ای همچنان دارای کسری بودجه و فقر کیفیت است. از سوی دیگر خصوصی سازیِ تربیت مدرسه ای حمایت کننده جریان توسعه شکاف اجتماعی و بازتولید اختلاف طبقاتی شده است. هم چنین سیاست خصوصی سازی این امکان را دارد که اهداف اجتماعی نظام تربیت مدرسه ای کشور را تهدید و تخریب نماید. لذا لازم است سیاست خصوصی سازی در توزیع تربیت مدرسه ای به عنوان یک خیر عمومی موردبازنگری قرارگرفته و با بنیان های فرهنگی و تجارب تاریخی کشور تناسب بیشتری پیدا کند. از این رو پیشنهاد می شود که در سیاست های کلان توزیع خیر تربیت مدرسه ای چرخشی آرام از خصوصی سازی به سمت دولتی – خیریه ای سازی صورت گیرد.
ذهن آگاهی بدنمند: نگاهی نو به بازآفرینی تجربه های یادگیری، تربیت توجه و تعاملات بینافردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی ذهن آگاهی بدنمند با ابتناء به رویکردهای عصب پدیدارشناسی است. منظور از ذهن آگاهی در معنای امروزی و مدرن، بررسی نتایج پژوهش های علوم مدرن مانند علوم اعصاب، علوم شناختی و علم روانشناسی بالینی در این باره است که حاکی از موفقیت این علوم در بکارگیری ذهن آگاهی در ثبت بهبود فرایندهای مغزی، درمان آسیب های شناختی، بهبود اختلالات روانی - رفتاری بوده است. با وجود این نتایج درخشان و برجسته، تحویل پدیده کل نگر و جامع ذهن آگاهی به جنبه فردی- روانشناختی محض بوسیله این علوم، خوانشی ناکافی از آن ارائه کرده است. بدان معنا که جنبه های اجتماعی-انسانی، اخلاقی و معنوی آن تقلیل می یابند و بسا به مثابه ابزاری برای کنترل و جهت دهی به توجه دانش آموزان، در خدمت استفاده گروه های خاص قرار گیرند که با هدف اصیل ذهن آگاهی در تضاد باشد. ذهن آگاهی عصب پدیدارشناختی، ضمن برسمیت شناختن نتایج علوم اعصاب شناختی و پزشکی بالینی در این زمینه، به سرچشمه های اصیل بودیستی آن وفادار می ماند و ذهن آگاهی مبتنی بر رویکردهای تکاپوآفرینی و بدنمند را که بر رعایت تعادل در تمامی جنبه ها تأکید دارند، پیشنهاد می کند. بنابراین، برای کاربست ذهن آگاهی در آموزش و پرورش، رعایت چند نکته لازم است. نخست؛ ذهن آگاهی، روش بررسی توجه، کشف و معناسازی تجربه است بنابراین، ذهن آگاهی چیزی بیش از بهبود اختلالات خلقی و حالت های ذهنی فردی است. دوم، خاصیت شفابخشی ذهن آگاهی در سلوک اخلاقی و آزادی درونی و در نهایت، توجه به تعامل های بین الاذهانی و رشد پدیده های اجتماعی-اخلاقی همچون شفقت ورزی، مهرورزی به همنوعان و همدلی است. این مقاله ضمن اشاره به خوانش غربی و بودیستی ذهن آگاهی، به تبیین استلزام های تربیتی ذهن آگاهی بدنمند از منظر عصب پدیدارشناسی می پردازد.
مبانی تربیت اخلاقِ دینی بر اساس دیدگاه های محمد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی آرای تربیتی غزالی در حوزه ی اخلاق (به جهت ابتنای آن بر مبانیِ اصیل دینی)، و احصاء و ارائه ی مبانی تبیینی او در این زمینه، با استفاده از «روش تحلیلی-تفسیری»، به مرحله ی انجام رسیده است. نتایج حاصله حاکی از آن است که غزالی در حوزه ی انسان شناسی، نگاهی دو بُعدگرا با تأکید ویژه بر «کرامت ذاتی و الهیِ انسان» و نیز «جنبه ی نفسانی و روحانی وجودِ او» دارد. در مبحث خداشناسی، غزالی، خداوند را «کانون و محورِ عالَم» به شمار آورده و گرایش آدمیان به خداشناسی را «امری فطری» و «مبتنی بر سرشتِ الهی» آنان معرفی می کند. در حوزه ی هستی شناسی، غزالی جهانِ هستی را برخوردار از دو بُعدِ «عالَمِ ماده» و «عالَمِ آخرت» معرفی می کند که مساعی و زیستِ آدمی در هر دوی آن ها، لازم و ملزوم یکدیگر است. در خصوص مبانی روان شناختی، تشریحات غزالی بر «نقش عقل و اراده در شکل دهیِ رفتارِ اخلاقیِ آدمی»، «نحوه ی کسبِ ارزش های اخلاقی»، «چگونگی قضاوت اخلاقی و انگیزش اخلاقی»، «غایت اخلاق ورزیِ آدمی» و «ملاک و هدفِ اعتدال قوا» استوار است. در حوزه ی مبانیِ ارز ش شناختی، تأکید و تمرکز غزالی بر «احوالاتِ ایجادکننده ی رفتار به جای خودِ رفتار»، «مخالفت با ریشه کنی غرایز از وجودِ آدمی به عنوانِ ریشه ی فضائل و رذایل اخلاقی در انسان»، و نیز «تأکید بر هماهنگی و توازن میان قوای سه گانه ی نفس، به عنوان زیبایی اصیل و نهایی» می باشد. و در نهایت در حوزه ی معرفت شناختی، «امکانِ حصول معرفت در حوزه ی اخلاق» و نیز «میزان توسل و تأکید بر عقل و وحی در تشخیصِ حُسن و قُبح اَفعال» از موارد مورداشاره ی غزالی است.