مهندسی جغرافیایی سرزمین
مهندسی جغرافیایی سرزمین دوره پنجم پاییز و زمستان 1400 شماره 2 (پیاپی 10) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مسکن به عنوان نیاز اصلی انسان ها، ویژگی هایی دارد که بر عملکرد آن و همچنین رضایت ساکنان تأثیر می گذارد. بحث کیفیت مسکن یکی از مباحث مهم و قابل توجه در میان کشورهای جهان به ویژه کشورهای درحال توسعه است. هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی پیشینه، اقدامات انجام شده و فرآیند در پیش گرفته شده کشورهای منتخب جهان درباره موضوع کیفیت مسکن تدوین شده و برنامه ها، سیاست گذاری ها، معضلات و راهبردهای پیشروی نظام های اقتصادی مختلف را جهت ایجاد یک نظام مناسب سکونتی مورد بررسی قرار داده است. در ادامه شاخص های کیفیت مسکن در کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته به تفکیک مورد تحلیل قرار گرفتند. روش شناسی: روش پژوهش توصیفی و روش گردآوری اطلاعات اسنادی- کتابخانه ای است. سیاست های اجرایی در حوزه مسکن در کشورهای موردمطالعه دارای رویکردهای متفاوتی است و براساس نظام های اقتصادی، مشکلات کلان ملی و قوانین راهبردی در حوزه برنامه ریزی شهری اولویت بندی شده است و مورد توجه قرار می گیرند . یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد که در کشورهای درحال توسعه؛ کنترل رشد بی رویه جمعیت کلان شهرها، گسترش ساختمان های پایدار، ایجاد سیاست های حمایتی، آموزش ساخت مساکن مناسب، و نظارت بر اجرای صنعت ساخت وساز و در کشورهای توسعه یافته؛ تدوین قوانین مناسب و سیاست های کلیدی، تغییر فرهنگ در مفهوم سازی سکونت، ایجاد مساکن ارزان قیمت عادلانه، بهبود پروژه های بازسازی و نوسازی شهری از طریق سرمایه گذاری خصوصی، از مهم ترین راهبردهای مطرح شده در زمینه سیاست های مسکن در نظام های مختلف می باشد. نتیجه گیری: سیاست های اجرایی در حوزه مسکن در کشورهای موردمطالعه دارای رویکردهای متفاوتی است و براساس نظام های اقتصادی، مشکلات کلان ملی و قوانین راهبردی در حوزه برنامه ریزی شهری اولویت بندی شده است و مورد توجه قرار می گیرند.
ارزیابی ساختار نهادی- سازمانی خوشه کسب و کار گردشگری در نواحی روستایی (مطالعه موردی: بخش مرکزی شهرستان رفسنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: توجه به اینکه صنعت گردشگری ابزار قدرتمندی برای توسعه منطقه ای است، بحث در مورد خوشه های گردشگری بسیار ضروری است. یکی از راهبردهای مدیریت گردشگری در سطح جغرافیایی، تکمیل خوشه گردشگری است. هدف : پژوهش حاضر، مسائل موجود در فعالیت نهادها و روابط بین نهادی خوشه گردشگری را شناسایی کرده و سپس راهبردهای مناسب در زمینه تکمیل خوشه گردشگری ارائه داده است. روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر ماهیت و روش، از نوع تحقیقات توصیفی- تحلیلی است. داده های پژوهش از طریق مصاحبه با صاحبان سازمان ها و مدیریت نهادهای مرتبط با گردشگری محدوده مورد مطالعه جمع آوری شده است. برای تحلیل داده ها از روشهای کمی و کیفی (آمیخته متوالی) و نرم افزارهای NodExcel و ExpertChoice استفاده شده است. قلمرو جغرافیایی: بخش مرکزی شهرستان رفسنجان در استان کرمان است. یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد که عناصر تشکیل خوشه گردشگری در بخش مرکزی رفسنجان وجود دارند اما بین نهادها و سازمان های ارتباط افقی و عمودی متناسب با ساختار خوشه کامل وجود ندارد و این وضعیت نیازمند ساماندهی است که در نهایت راهبردهای ارتقا زیرساخت های سخت، ساماندهی جاذبه ها و ارتقا زیرساخت های نرم، جهت توسعه خوشه گردشگری در بخش مرکزی رفنسجان پیشنهاد شد. نتیجه گیری: جهت توسعه گردشگری پایدار در نواحی روستایی استفاده از رویکرد خوشه ای بسیار مهم است و این رویکرد در فعالسازی همه عناصر گردشگری نقش کلیدی دارد.
ارزیابی میزان تحقق طرح های توسعه شهری کلانشهر تهران (مورد: طرح جامع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه توجه به ارزیابی طرح ها به عنوان جزئی ذاتی از فرآیند تصمیم سازی درروند برنامه ریزی شهری بوده و به عنوان یکی از مهم ترین گام ها برای بازنگری طرح های شهرسازی مدنظر قرارگرفته است. هدف : هدف این مقاله، نحوه ارزیابی و میزان تحقق طرح جامع شهر تهران است. روش شناسی: روش تحقیق در این پژوهش اسنادی می باشد که با توجه به مرور سوابق و منابع موجود و با فیش برداری نظری، داده ها و اطلاعات جمع آوری و مورد تحلیل قرار گرفت. همچنین با استفاده از ابزار نظرسنجی نیمه ساخت یافته از نظرات متخصصان و مسئولان در خصوص روایی شاخص ها و نیز اوزان و ضرایب اهمیت آن ها استفاده شده است. قلمرو جغرافیایی: شهر تهران مرکز استان تهران و پایتخت و پرجمعیت ترین شهر کشور ایران است. و در محدوده قانونی خود دارای 22 منطقه شهرداری است. یافته ها: تحلیل یافته ها نشان داد، توجه به عدم ارائه شاخص های تحقق پذیری در سند طرح جامع، سه عامل سرانه های خدماتی طرح تفصیلی، میزان تهیه و اجرای طرح های موضوعی و موضعی و همچنین میزان پیاده سازی شروط تحقق پذیری در سند طرح جامع تهران به عنوان عوامل اصلی اثرگذار بر تحقق، مدنظر قرار گرفت. نتیجه گیری: درنهایت، نتایج بررسی تحقق سرانه های خدماتی طرح با استفاده از آزمون ویلکاکسون نشان دهنده عدم تحقق معنادار سرانه های خدماتی بوده است. همچنین میزان موفقیت طرح های موضوعی و موضعی و شروط تحقق طرح جامع نیز شرایط مشابهی را نشان می دهد. یافته های این پژوهش نشان دهنده آن است که طرح جامع جدید تهران باگذشت از نیمه عمر خود در دستیابی به اهداف، موفق نبوده و لزوم بازنگری این طرح بر اساس عوامل اثرگذار مشهود است.
شناسایی مهمترین مخاطرات طبیعی تأثیر گذار بر آسیب پذیری شهری، نمونه موردی: شهر اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: جهت کاهش آسیب پذیری سکونتگاه ها، شناسایی مهمترین مخاطرات منطقه از جمله مخاطرات محیطی ضرورت دارد تا با تاب آور نمودن شهرها و کاهش خطرات و پیش گیری از وقوع آنها اقدامات لازم انجام شود. هدف : هدف این مقاله شناسایی مهمترین مخاطرات طبیعی تاثیرگذار بر آسیب پذیری شهر اردبیل است. روش شناسی: تحقیق حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت توصیفی- تحلیلی است. رویکرد پژوهش از نوع ترکیبی و مدل متوالی اکتشافی است. جامعه آماری پژوهش، اساتید و کارشناسان متخصص شهر اردبیل در این زمینه است. داده های کیفی، به روش نمونه گیری هدفمند، توسط 10 نفر از اساتید دانشگاه محقق اردبیلی و داده های کمّی، به روش نمونه گیری گلوله برفی، توسط 200 نفر از متخصصان مربوطه بدست آمد. برای تحلیل داده ها و بررسی اثرگذاری متغیرها از معادلات ساختاری مبتنی بر واریانس با روش حداقل مربعات جزئی (smart- pls) استفاده شد. قلمرو جغرافیایی: قلمروی جغرافیایی تحقیق حاضر شهر اردبیل است. یافته ها: یافته های تحقیق کیفی و کمی نشان داد که 9 متغیر تحقیق (مخاطرات طبیعی) آسیب پذیری شهر اردبیل را به میزان 824/0 تبیین می کنند. بیشترین آماره t و بیشترین ضریب مسیر برای متغیرهای مخاطرات سرمای شدید و یخبندان، زلزله و باد و طوفان مربوط می شود. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حکایت از این داد که از بین مخاطرات طبیعی، سرمای شدید و یخبندان، زلزله، باد و طوفان، برف شدید و گرمای شدید، مهمترین مخاطرات اردبیل هستند. در همین راستا این پژوهش برای مدیران این حقیقت را روشن می سازد که آنها با شناسایی و برنامه ریزی بر مخاطرات طبیعی و متغیرهای تبیین کننده آن علاوه بر کاهش آسیب پذیری شهر، می توانند زمینه را برای تاب آوری شهری نیز فراهم سازند.
طراحی و پیاده سازی مفهوم رابطه فعالیت ها جهت کاهش آسیب پذیری کاربری های شهری در برابر بحران زلزله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: یکی از جنبه های مؤثر در جهت کاهش آسیب پذیری مناطق شهری در برابر خطر زلزله، برنامه ریزی کاربری زمین شهری به عنوان هسته اصلی برنامه ریزی شهری است. تغییر در نحوه استفاده از زمین در شهرها با هدف کاستن آسیب های ناشی از زلزله، یکی از راهکارهایی است که نقش مؤثر آن در مقابله با آسیب های زلزله به اثبات رسیده است. هدف : برنامه ریزی کاربری اراضی شهری با تدوین ضوایط و مقررات منطقه بندی (ارتفاعی، تراکمی و کارکردی) تفکیک اراضی، تخصیص فضاهای کافی برای انواع فعالیت، در نظر گرفتن سازگاری کاربری ها، تعیین حریم نواحی خطرناک، انتقال کاربری های ناسازگار، تدوین ضوابط و مقررات در زمینه تناسب توسعه و نهایتاً پیش بینی شرایط بحران و نیازهای مطرح در آن، قادر به کاهش آسیب پذیری مناطق شهری می باشد. روش شناسی: در این پژوهش براساس روش توصیفی- تحیلی، ابتدا به بررسی برنامه ریزی کاربری اراضی شهری برای مقابله با آسیب های ناشی از زلزله، طبق سه شاخص ارزیابی اختلاط کاربری ها که شامل دسترسی پذیری، کثرت (تراکم) و نحوه ی توزیع می باشند، پرداخته شده است. سپس با استفاده از نمودار رابطه فعالیت ها، درجه لزوم نزدیکی هر کاربری با کاربری دیگر براساس معیارهای سازگاری، مطلوبیت، ظرفیت و وابستگی تعریف و دیاگرام رابطه فعالیت ها پیشنهاد شده است. یافته ها: کارکرد ویژه این کاربری ها (حین و بعد از بحران)، ایجاد فضا و مکانی مناسب برای اجتماع و پناه گرفتن شهروندان در حین وقوع حادثه و انجام تمهیداتی مناسب برای اسکان ضروری آسیب دیدگان و ... است. توجه به نوع قرارگیری این کاربری ها در شهر و ارتباط آن ها با سایر کاربری ها، کارآیی شهر را در برابر بحران ناشی از زلزله، افزایش می دهد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که هرگاه در تعیین کاربری اراضی شهری، همجواری ها رعایت گردد و کاربری های ناسازگار در کنار یکدیگر قرار داده نشوند، امکان تخلیه سریع افراد و امدادرسانی فراهم می گردد. همچنین اگر کاربری ها در شهر به گونه ای توزیع شوند که سبب عدم تمرکز گردند، می توان انتظار داشت آسیب پذیری شهر در برابر زلزله تا حد زیادی کاهش یابد.
اثربخشی ارتقاء واحدهای سیاسی سرزمین بر توسعه سکونتگاه های روستایی (مورد مطالعه: تبدیل بخش سیروان به شهرستان در استان ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: یکی از بسترهای توسعه در نواحی روستایی توجه به موضوع تقسیمات سیاسی فضا و ارتقای واحدهای سیاسی سرزمین است؛ چراکه تمامی امکانات و خدمات نواحی روستایی زیر تاثیر تقسیمات سیاسی فضا قرار دارند. هدف : هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی ارتقاء واحد سیاسی بخش به شهرستان بر توسعه سکونتگاه های روستایی است که با نمونه موردی شهرستان سیروان در استان ایلام انجام شده است. روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، تحلیلی- همبستگی است. جامعه آماری، 53 روستای شهرستان سیروان است. سطح تحلیل، روستاها و واحد تحلیل خانوارها هستند. تعداد نمونه با فرمول کوکران، 384 خانوار تعیین شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی آن با نظر اعضای هیئت علمی دانشگاه ها و پایایی آن نیز با ضریب آلفای کرونباخ (850/0) تایید شد. پرسشنامه ها متناسب با سهم جمعیت روستاها و به روش تصادفی توزیع و تکمیل شد. همچنین، با 24 نفر دهیار و 11 نفر کارشناس مرتبط مصاحبه نیمه ساخت یافته انجام شد. تحلیل داده های پرسشنامه با آزمون های آماری T وابسته، رگرسیون و ظریب همبستگی انجام شد. قلمرو جغرافیایی پژوهش: محدوده جغرافیایی مورد مطالعه، شهرستان سیروان در استان ایلام است که از نظر تقسیمات سیاسی دارای دو بخش (کارزان و مرکزی)، چهار دهستان (کارزان، زنگوان، لومار و رودبار)، یک نقطه شهری به عنوان مرکز شهرستان (شهر لومار) و تعداد 60 روستا است. در سال 1395، این شهرستان 14404 تن جمعیت داشته است. یافته ها: براساس یافته های پژوهش، ارتقاء واحد سیاسی بخش به شهرستان بر توسعه سکونتگاه های روستایی منطقه در حد متوسط اثربخش بوده است. شاخص های بُعد اقتصادی بر ابعاد اجتماعی- فرهنگی، کالبدی – محیط زیستی و همچنین سیاسی- اداری تاثیر معنادار داشته و باعث بهبودی وضعیت در این ابعاد (شاخص ها) شده است. همچنین، با بهبود هر بُعد، بُعد دیگر نیز بهبود می یابد و بالعکس. نتیجه گیری: عوامل موثر بر این تغییر و تحول ها را می توان در سه دسته عوامل اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی و سیاسی- اداری خلاصه کرد. برای اثربخش تر نمودن ارتقاء سطوح سیاسی- اداری، تقویت عوامل اشاره شده و رفع و تضعیف موانع موجود پیشنهاد می شود.
نقش عامل فشردگی شهری در تحقق سرمایه فرهنگی (مطالعه موردی شهر نکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: سرمایه فرهنگی را می توان یک دارایی تلقی کرد که مجسم کننده و ذخیره کننده ارزش های فرهنگی است. توسعه فرهنگی و افزایش سطح سرمایه فرهنگی از مهم ترین ابعاد توسعه شهری پایدار است که با تأکید بر مفاهیم کیفی به دنبال تحقق فضاهای شهری پایدار اجتماعی-فرهنگی است. هدف : این تحقیق با هدف ارزیابی نقش عامل فشردگی شهری در تحقق سرمایه فرهنگی در شهر نکا تدوین شده است. روش شناسی: جامعه مورد مطالعه شهروندان ساکن در شهر نکا می باشد. بر اساس فرمول کوکران 381 نفر از افراد ساکن این شهر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای و تصادفی ساده است. روایی صوری پرسشنامه ها با نظر استاد راهنما مورد تائید قرار گرفت و به منظور بررسی پایایی سوالات پرسشنامه ها، از آزمون آلفای کرونباخ بهره برده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS با نسخه 20 استفاده گردید و داده ها در دو قسمت آمار توصیفی و آمار استنباطی تحلیل شدند. در بخش استنباطی از آزمون K-S، آزمون همبستگی پیرسون، آزمون t تک نمونه ای و آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد. قلمرو جغرافیایی پژوهش: شهرستان نکا در استان مازندران و ما بین شهرستان ساری و بهشهر در عرض جغرافیایی 39 و 36 شمالی و طول جغرافیایی 19 و 53 شرقی نصف النهار گرینویچ قرار دارد. یافته ها: نتایج نشان داد که ساکنین شهر نکا وضعیت پایداری فرهنگی در شهر و سطح سرمایه فرهنگی شهروندان را مطلوب ارزیابی نکردند اما تراکم شهری را عامل موثری بر افزایش سطح سرمایه فرهنگی می دانند. در واقع بین سرمایه فرهنگی و فشردگی شهری رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. از سوی دیگر سطح سرمایه فرهنگی در نواحی با تراکم بالا، متوسط و پایین مقایسه گردید. نتیجه گیری: نتایج بیانگر این بوده است که سطح سرمایه فرهنگی در نواحی با تراکم بالا با نواحی با تراکم پایین اختلاف معنادار دارد به طوری که سطح این سرمایه در نواحی با تراکم بالا بیشتر است. بنابراین سطح سرمایه فرهنگی با میزان فشردگی شهری در ارتباط است و نواحی با تراکم بیشتر دارای سطح سرمایه فرهنگی بالاتری هستند.
بررسی نقش برخی پارامترهای مؤثر بر ساختمان خاک ها در جلوگیری از تشدید سیل و خسارات ناشی ازآن به اراضی کشاورزی و سکونتگاه های نواحی روستایی (مطالعه موردی: نواحی روستایی شهرستان خداآفرین استان آذربایجان شرقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ویژگی های خاک و میزان نفوذ آب به آن، نقش مهمی را در کنترل روان آب و تشدید سیل ایفا می کند؛ به طوری که اگر میزان نفوذپذیری خاک کاهش و ساختمان آن به دلایل مختلف مانند: تغییر کاربری اراضی، چرای بیش از حد، راه سازی، حرکت ماشین آلات سنگین و ... انجام پذیرد، این امر منجر به افزایش روان آب و تشدید سیل در اراضی کشاورزی و همچنین در نواحی روستایی شده، و خسارت های سنگینی را برای روستاییان و کشاورزان به بار می آورد. بنابر این جلوگیری از این خسارت ها نیازمند به مدیریت پایدار اراضی کشاورزی و توجه به تاب آوری سکونت گاه های نواحی روستایی است. هدف : هدف اصلی این مطالعه، بررسی پارامترهای مؤثر بر میزان نفوذپذیری خاک و عوامل تأثیرگذار بر ایجاد روان آب ها و تشدید سیل در اراضی کشاورزی و سکونت گاه های نواحی روستایی است. بدین منظور لازم است میزان نفوذ آب در خاک، با حصول اطلاعات دقیق و قابل اطمینان بررسی و تحلیل شود. روش شناسی: پژوهش حاضر به عنوان یک مطالعه کاربردی با روش «توصیفی-تحلیلی» انجام گردیده است. با استفاده از سیستم های اطلاعات جغرافیایی (GIS) و روش تحلیل لکه های داغ (هات اسپات) که یکی از روش های مهم و رایج مطالعاتی در حوزه جغرافیایی و خاکشناسی است، انجام پذیرفته است. قلمرو جغرافیایی: در این پژوهش از 88 نقطه اراضی کشاورزی شهرستان خداآفرین، منطقه قیز قلعه سی تا سیلن چای انتخاب و نمونه برداری خاک انجام گرفته است. یافته ها: بر اساس نتایج تحقیق، از بین پارامترهای مورد بررسی، به تعداد دو پارامتر شامل میزان درصد ماده آلی و تخلخل خاک، بر افزایش سرعت نفوذ آب در خاک تأثیری زیادی داشته و سایر پارامترهای اندازه گیری شده فاق د الگوی خود همبستگی فضایی مشخص به لحاظ آم اری بود. این موضوع بیان گر این واقعیت است که خاک های سبک و غنی از مواد آلی و همچنین خاک هایی که دارای تخلخل (فضای خالی بین خاک) هستند، از نفوذپذیری بالایی برخوردار بوده و آب بیشتری را نسبت به سایر خاک ها جذب می کنند. نتیجه گیری: نفوذپذیری آب در خاک نقش مهمی درجلوگیری از ایجاد روان آب بر روی زمین و همچنین تشدید سیل داشته و موجب کاهش خسارت های ناشی از آن در اراضی کشاورزی و سکونت گاه های نواحی روستایی خواهند شد و در نهایت به توسعه پایدار کشاورزی و همچنین توسعه پایدار همه جانبه روستایی کمک مؤثری خواهند کرد.
تحلیل فضایی بنیان های معیشتی سکونتگاه های روستایی کوهستانی (مورد مطالعه: دهستان دشتویل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تغییراتی عمده ای در تفکر توسعه روستایی در نیم قرن گذشته رخ داده و در کشورهای درحال توسعه رهیافت معیشت پایدار روستایی در تلاش برای کاهش فقر روستایی مطرح شده است. هدف : هدف این پژوهش، تحلیل بنیان های معیشتی سکونتگاه های روستایی با رویکرد فضایی است. روش شناسی: این پژوهش از نوع کاربردی و روش آن توصیفی- تحلیلی است. گردآوری اطلاعات با روش های کتابخانه ای و میدانی (روش پیمایش مبتنی بر پرسشنامه) صورت گرفته است. جامعه آماری شامل روستاهای دهستان دشتویل است که از بین آن ها 12 روستا بر اساس نمونه گیری مکانی انتخاب شده است. حجم نمونه با فرمول کوکران و اعمال روش تصحیح آن، تعداد 133 خانوار تعیین شد. از آزمون تی تک نمونه ای برای مقایسه تفاوت ها و آزمون فریدمن برای رتبه بندی شاخص ها استفاده شد. همچنین از مدل تاپسیس برای تحلیل و رتبه بندی روستاها و در نهایت، از روش تحلیل فضایی کریجینگ برای نمایش الگوی فضایی بنیان های معیشتی استفاده شده است. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که پنج بُعد سرمایه های معیشتی مورد بررسی به طور کلی در روستاهای مورد مطالعه دارای وضعیت نامطلوب هستند. از میان این پنج بُعد، ابعاد سرمایه طبیعی و سرمایه اجتماعی در وضعیت مطلوبی هستند. نتایج حاصل از رتبه بندی براساس آزمون فریدمن نشان داد بُعد سرمایه معیشی در جایگاه اول بوده و در رتبه بندی شاخص ها، پوشش گیاهی در رتبه اول قرار می گیرد. براساس نتایج مدل تاپسیس، روستای چلگاسر در رتبه نخست جای گرفت. نتایج حاصل از تحلیل فضایی کریجینگ حاکی از این است که اختلاف فضایی در روستاهای دهستان دشتویل وجود داشته به طوری که روستاهای واقع در پهنه فضایی شرق در وضعیت برخوردار و روستاهای واقع در پهنه فضایی غرب نابرخوردار (محروم) هستند. نتیجه گیری: در بنیان معیشتی روستاهای کوهستانی واقع در دهستان دشتویل خلا سرمایه های فیزیکی، انسانی و مالی وجود دارد. در بررسی علل وجود این نقصان می توان به دلایلی همچون محدود بودن گزینه های معیشتی، کسب درآمد و گذران زندگی از طریق روش های سنتی (وابستگی به دام، کشاورزی محدود، اقتصاد تک محصولی) اشاره کرد.
بررسی سطوح پایداری گردشگری در روستاهای هدف گردشگری شهرستان میامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: گردشگری بخش مهمی در توسعه پایدار محیط های روستایی است. توانایی آن در ایجاد اشتغال پایدار و سطح مطلوبی از سود ناشی از ثبات فعالیت های گردشگری در طول زمان است. هدف : پژوهش حاضر با هدف سنجش سطح پایداری توسعه گردشگری و تبیین سطوح پایداری گردشگری در فرآیند چرخه حیات گردشگری در روستاهای هدف گردشگری شهرستان میامی در استان سمنان جهت برنامه ریزی گردشگری روستایی انجام شده است. روش شناسی: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی، از لحاظ زمان مقطعی و از لحاظ ماهیت از نوع تبیینی-تحلیلی و از لحاظ طرح تحقیق به صورت توصیفی بوده است و بر پایه تجزیه و تحلیل مدل بارومتر و باتلر انجام شد. به منظور جمع آوری داده های مورد نیاز از دو روش اسنادی و میدانی (پرسشنامه) و (مصاحبه) استفاده گردید.سطح تحلیل پژوهش روستا و واحد تحلیل، دهیاران و شورای روستا، مدیران و خبرگان محلی بودند. قلمرو جغرافیایی: روستاهای هدف گردشگری شهرستان میامی در استان سمنان، شامل روستاهای فرومد و عباس آباد در شرق استان و روستاهای حسین آباد، نردین، نام نیک، تلوبین و دشت شاد در شمال شهرستان میامی می باشد. یافته ها: ارزش پایداری در بعد محیطی 435/0 بعد اجتماعی اقتصادی 465/0 است که ابعاد و شاخص های اجتماعی و اقتصادی توسعه از پایداری بیشتری نسبت به بعد محیطی در روستاهای مورد مطالعه برخوردارند، این امر بیانگر شکننده بودن محیط ها و جاذبه های طبیعی در این روستاها است. بر اساس یافته های تحقیق میانگین پایداری کل روستاهای مورد مطالعه ،متوسط است و در این بین ،روستای فرومد با ارزش پایداری 5/0بیشترین میزان پایداری داشته و در سطح پایداری متوسط (خوب) قرار دارد و بیانگر این است این روستا از نظر امکانات و خدمات رفاهی، سطح اطلاعات و آگاهی مردم از مزایای گردشگری و سایر عوامل ، توسعه گردشگری وضعیت بهتری نسبت به روستاهای دیگر داشته است و روستای تلوبین به دلیل کمبود امکانات و خدمات رفاهی، پایین بودن وضعیت کیفی محیط روستا و عدم توجه مدیران محلی و سطح آگاهی و اقتصادی پایین مردم از مزایای گردشگری، با میزان 365/0، پایین ترین میزان پایداری را در بین روستاهای هدف داشته و در سطح نا پایداری بالقوه (پایداری ضعیف) قرار دارد، روستاهای دیگر یعنی حسین آباد، عباس آباد ،نردین و نام نیک درسطح پایداری متوسط قرار دارند. نتیجه گیری: ارزش پایداری گردشگری در بعد محیطی و اجتماعی فرهنگی در روستاهای مطالعه شده در سطح یکسانی قرار ندارد، روستاهای که سطح متوسط و بالاتری دارند از لحاظ چارچوب نقطه تکاملی گردشگری در مرحله گردشگری هستند که در تطابق با مدل گردشگری باتلر در مرحله مشارکت و مداخله و درگیر شدن جوامع محلی می باشند مشارکت منابع پذیری ،انسانی-آموزش، اجتماعی-فرهنگی ،زیرساختی" در چارچوب راهبرد کراچ و ریچی پیشنهاد می گردد. و روستای دشت شاد و تلوبین سطح ناپایداری بالقوه و در نقطه پیش گردشگری می باشند لذا در تطابق با مدل گردشگری باتلر در مرحله اکتشاف و راهکارها" منابع انسانی-آموزش ،اجتماعی -فرهنگی، بازاریابی-محصول" در چارچوب راهبرد پون پیشنهاد می گردد.
واکاوی ژئومورفولوژی دامنه های شرقی ارتفاعات تالش (فرسایش قهقرایی) و پیامدهای آن بر دامنه غربی مشرف به دشت اردبیل(اسارت و انحراف) (مطالعه موردی: حوضه آستاراچای تا آق چای در شمال غرب استان گیلان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: روند شمالی – جنوبی ارتفاعات تالش در کنار دیگر ویژگی های طبیعی آن تاثیر عمده ای بر سیستم ژئومورفولوژی محدوده داشته است. و در راستای آن تحولات بزرگ و غیر قابل تصوری را در حوضه های همجوار به دنبال داشته است. هدف : این تحقیق با هدف شناسایی، معرفی و جانمایی نقاط آسیب پذیر از فرسایش قهقرایی در دامنه های شرقی و نیز اسارت رورخانه ای و همچنین انحراف بخشی از منابع آبی دامنه غربی ارتفاعات تالش که مشرف به دشت اردبیل می باشد. روش شناسی: روش تحقیق با استفاده از نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی و ژئومورفولوژی (1:25000)و چند مرحله بازدید صحرایی و تحلیل داده ها بر پایه مدل فرم و فرآیند انجام پذیرفته است. قلمرو جغرافیایی: ارتفاعات تالش در شمال غرب استان گیلان با مختصات جغرافیایی "21 '17 ◦38 تا "43 '26 ◦38 درجه عرض شمالی و "40 '39 ◦48 تا "29 '17 ◦48 درجه طول شرقی بین دو استان گیلان و اردبیل واقع شده است. یافته ها: دامنه های غربی مشرف به دشت اردبیل به ویژه در اطراف روستای آبی بیگلو، نه نه کران، نیارق آثار اسارت و انحراف رودخانه ای وجود دارد.دراین میان آسیب پذیرترین محل در شمال شرقی روستای نیارق در مختصات جغرافیای "52 '17 ◦38 عرض شمالی و "27 '37 ◦48 طول شرقی در ارتفاع حدود1348متری ثبت شده است. در صورت کاهش ارتفاعی در حدود33متر در این محدوده امکان اسارت و انحراف منابع آبی این بخش از دشت اردبیل به سمت جلگه گیلان وجود دارد. بروز این امر پیامدهای مخرب زیست محیطی به ویژه تامین منابع آب را برای ساکنین روستاهای محدوده به همراه خواهد آورد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که اختلاف ارتفاع (1480متر)، شیب بالا (50درصد)و بارندگی زیاد (1350میلیمتر) بیشترین تاثیر را در بی ثباتی و ناپایداری دامنه های شرقی ارتفاعات تالش داشته، بطوریکه می توان آثار فرسایش قهقرایی و انحراف را در سرشاخه های"آق چای، دگرمان کش" به خوبی نمایان است.
تحلیل فضایی میزان اعتماد اجتماعی مشتریان تامین اجتماعی درشهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اعتماد اجتماعی حاصل تعامل و کنش اجتماعی در بین اعضای جامعه است که بطور مستقیم بر بافت جامعه تاثیر گذار بوده و تسهیل کننده فعالیت های اجتماعی و در نتیجه زمینه ساز پیشرفت و توسعه خواهد بود. بررسی در زمینه اعتماد اجتماعی به عنوان یکی از شاخصه های ارزشمند سرمایه اجتماعی و زمینه ساز مشارکت اجتماعی امری لازم و ضروری بنظر می رسد به همین دلیل در تحقیق حاضر سعی شده این مقوله مهم در بین مراجعین سازمان تامین اجتماعی بررسی شود. هدف پژوهش: شامل بررسی عوامل موثر بر اعتماد اجتماعی مشتریان تامین اجتماعی در شهر رشت و تحلیل فضایی آن در سطح محلات مورد مطالعه می باشد. روش شناسی تحقیق: روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و در محدوده مورد مطالعه به کمک ابزار پرسشنامه و نظرات 365 پاسخگو سنجش شده است. در این مسیر از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و تکنیک تاپسیس استفاده شده است. قلمرو جغرافیایی پژوهش: شهر رشت قلمرو مکانی بوده که هشت محله آن به عنوان جامعه نمونه انتخاب شده است. یافته ها و بحث: نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان می دهد بین احساس امنیت اجتماعی، مسئولیت پذیری اجتماعی،رضایت اجتماعی،انسجام اجتماعی،ارضای نیاز مشتریان،گرایش های دگرخواهانه(متغیرهای مستقل)و میزان اعتماد اجتماعی (متغیر وابسته) رابطه معناداری وجود دارد و در این میان تنها بیگانگی اجتماعی رابطه معناداری با میزان اعتماد اجتماعی ندارد و بر اساس تحلیل رگرسیون از بین متغیرهای مورد بررسی سه متغیر انسجام اجتماعی، رضایت اجتماعی و ارضای نیاز مشتریان بر میزان اعتماد مشتریان تامین اجتماعی موثر بوده اند.
تبیین نقش تحولات کالبدی بر زیست پذیری سکونتگاههای روستایی (مطالعه موردی: روستاهای شهرستان لاهیجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سکونتگاههای روستایی به عنوان یکی از فضاهای جغرافیایی موجود، در دهه های اخیر شاهد تحولات بسیاری بوده است. منشا این تحولات را می توان در ابعاد مختلف جست که در میان این ابعاد بعد کالبدی به دلیل ملموس بودن بیشتر از سایر ابعاد توسط ساکنان درک می شود. در حال حاضر تحول و تغییر در سکونتگاههای انسانی، یکی از موضوعات مورد بحث در علم جغرافیاست. این بحث دارای ابعاد متنوع و پیچیده ایست که به طور مستقیم و غیر مستقیم بر کیفیت زندگی ساکنان، سطح رفاه و ماندگاری در محیط روستا اثر گذار بوده که همان نتایج مطلوب زیست پذیری است. به همین علت تحقیق حاضر درصدد بررسی نقش تحولات کالبدی بر زیست پذیری سکونتگاههای روستایی می باشد. هدف تحقیق کاربردی و روش آن توصیفی- تحلیلی و محدوده مورد مطالعه سکونتگاههای روستایی در شهرستان لاهیجان(23 روستا)می باشد. اطلاعات مورد نیاز به شیوه اسنادی(سرشماری عمومی نفوس و مسکن، طرح هادی و بازنگری آن) و میدانی(دهیاران و سرپرستان خانوار) جمع آوری شده که پس از طی مراحل شاخص سازی تلفیق و تدقیق شده است. جهت سنجش تحولات کالبدی از 5 مولفه مسکن، تحولات حمل و نقل، تحولات خدمات عمومی، تحولات گردشگری، تحولات تغییر کاربری اراضی و 71 متغیر و جهت سنجش زیست پذیری از 141 متغیر و تکنیک تحلیل مسیر استفاده شده است. نتایج نشان می دهد به ترتیب تحولات خدمات عمومی ، تحولات تغییر کاربری اراضی، تحولات گردشگری، تحولات حمل و نقل و تحولات مسکن موثرترین تا کم اثرترین عامل ها بر زیست پذیری در محدوده مورد مطالعه بوده اند.
بررسی عوامل مدیریتی موثر در کنترل مصرف سموم شیمیایی در مزارع برنج (مطالعه موردی: نواحی روستایی شهرستان لنگرود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر از نوع توصیفی– پیمایشی و از شاخه همبستگی و مقایسه ای است. در این تحقیق، روش جمع آوری داده ها به صورت پرسش نامه ای بود که روایی محتوایی آن با نظرسنجی از گروهی از خبرگان و پایایی آن با کمک فرمول آلفای کرونباخ تایید گردید (۹۲۶/۰) و داده ها به وسیله نرم افرار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در این پژوهش مقایسه ای در مورد برخی از عوامل مدیریتی بین دو گروه کشاورزان استفاده کننده از روش های زراعی و استفاده کننده از روش شیمیایی در یک جامعه آماری شامل 300 نفر از شالی کاران و 33 نفر از کارشناسان جهاد کشاورزی در شهرستان لنگرود انجام شد و بدین منظور از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بین ویژگی های سن، میزان تحصیلات، نفوذپذیری اجتماعی، مشارکت اجتماعی، دانش فنی، شرکت در کلاس های ترویجی و داشتن شغل دوم دو گروه از کشاورزان مورد مطالعه، اختلاف معنی داری وجود دارد؛ به این معنی که کشاورزان استفاده کننده از روش زراعی نسبت به کشاورزان استفاده کننده از روش شیمیایی، از سطح تحصیلات بالاتر، سن کمتر، نفوذپذیری و مشارکت اجتماعی بالاتر و به دلیل مشارکت بیشتر در کلاس های آموزشی و ترویجی از دانش فنی بیشتری برخوردارند. هم چنین مقایسه دیدگاه کارشناسان و کشاورزان دو گروه نشان داد که بین عملکرد مورد انتظار کارشناسان و عملکرد کشاورزان استفاده کننده از روش زراعی شباهت بیشتری وجود دارد که دلیل این امر می تواند بالا بودن سطح سواد و شرکت در کلاس های آموزشی باشد.
تحلیل اثرات تالاب انزلی در پایداری اقتصادی روستاهای حاشیه تالاب انزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تالاب ها عمدتاً در مجاورت سکونتگاه ها قرار دارند و بین تالاب ها و پایداری سکونتگاه های روستایی حاشیه رابطه دوسوی ای وجود دارد. به همان اندازه که پایداری جوامع روستایی به پایداری تالاب ها وابسته است. همچنین تالاب انزلی از مراکز مهم جذب گردشگر گیلان محسوب می شود و معیشت ساکنان حاشیه تالاب به لحاظ کشاورزی، صیادی و تامین مواد اولیه صنایع دستی به حیات آن بستگی دارد. هدف : تحلیل پایداری اقتصادی در جوامع روستایی حاشیه تالاب بر اساس الگوی بوم روستا و هدف این پژوهش بوده و فرضیه تاثیرگذاری بازسازی تالاب انزلی در پایداری روستاهای حاشه ای آن و فرضیه تاثیر تحولات محیطی تالاب بر تعلق خاطر بومیان به روستا مورد بررسی قرار گرفته است. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و بر مبنای روش از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد و شاخص هایی جهت تعیین میزان پایداری روستاها تدوین شدند و در پایان، تجزیه و تحلیل داده ها به صورت تحلیلی و مقایسه ای صورت پذیرفته است. قلمرو جغرافیایی: حوزه آبریز تالاب دارای مساحتی حدود ۳۷۴ هزار هکتار است و حوزه مطالعاتی در این پژوهش 15 روستای (روستاهای بندر انزلی و صومعه سرا) حاشیه تالاب می باشد. یافته ها: براساس مطالعات میدانی انجام شده در مورد روستاها مشخص شد که بخش عمده ای از جمعیت فعال این روستاها متاثر از زمین های کشاورزی به فعالیت های کشاورزی مشغول می باشند. با توجه به اینکه قسمت اعظم برنج کاری و کشاورزی و درختان غیرمثمر در قسمتی از جلگه گیلان قرار گرفته و اشتغال زایی را برای کشاوران فراهم آورده است و اولویت های اول کشاورزان ناحیه، کشت برنج بوده و نیز به علت وجود آب مکفی برای رشد گیاه مذکور از محبوبیت ویژه ای برخوردار می باشد. علاوه بر کشت و کار برنج، حاشیه تالاب به لحاظ داشتن محیطی متفاوت از لحاظ برنج کاری، دارای اثرات مثبت بر دامداری و دامپروری به علت دارا بودن زمین های حاصلخیز برای رشد و تنوع پذیری و انبوهی در گونه های گیاهی می باشد. همچنین بررسی ها حاضر نشان داد که تعداد گردشگران نسبت به 10 سال گذشته در 3/73 درصد از روستاها روند افزایشی داشته است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که حدود 32 درصد خانوارها برای تامین معیشت خود به صیادی و حدود 16 درصد نیز به شکار می پردازند. علاوه بر شکارچیان و صیادان غیررسمی، بخش تعیین کننده درآمدهای حدود 500 خانوار از حاشیه نشینان بعنوان آب بندان دار در شش ماه از سال مستقیما از تالاب تامین می گردد. نتایج بدست آمده از وابستگی اشتغال بیش از 65 درصد روستاییان به تالاب بیانگر اهمیت وجود آن در زمینه پایداری اقتصادی مردم روستا می باشد.