مقالات
حوزه های تخصصی:
خدا در فلسفه و کلام اسلامی با اسامی مختلفی خوانده می شود و مفاهیم به کاررفته برای اسم خاص خدا در فلسفه، متفاوت از کلام است. شیخ مفید، متکلمی است که از معتزله بهره گرفته و نگاه او به خدا عقلانی و با استفاده از مفهوم دینی است؛ او خدا را «الله» می نامد. خواجه نصیر شخصیت شاخص فلسفه مشاء و صاحب نظر در علم کلام و نگاه او به مسئله خدا نیز بهره گیری از فلسفه و کلام است. او از «صانع»، «خالق»، «باری»، «الله» و نیز «واجب الوجود» برای اسم خدا استفاده کرده است که از حیث مفهومی با هم متفاوت اند. مسئله ما این است که مفهوم خدا نزد شیخ مفید و خواجه تا چه حد کلامی و فلسفی است. در این نوشتار، در دو ساختار محتوایی و روش شناسی، مفهوم سازی خدا نزد شیخ مفید و خواجه، بررسی و در ضمن آن، جایگاه کلام و فلسفه در مفهوم سازی خدا نزد آنها روشن می شود. شیخ مفید، کلام را عقلانی و نه فلسفی می داند و از حیث مفهومی از فلسفه بهره کمی می گیرد. خواجه، کلام را فلسفی می کند و از حیث مفهومی که برای خدا بر می گزیند و در اثبات وجود خدا و بیان صفاتش، نگاه غالب فلسفی دارد.
صورت بندی استدلالی جدید در حقانیت اسلام؛ تببین نظریه چگالش فضائل در نسل بلافصل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بشر در طول تاریخ، استدلالات مختلفی را برای تحکیم ادعاها و استوارساختن عقایدش برگزیده است. هم اکنون به نظر می رسد شیوه های استدلالی استقرایی آماری، دستاوردهای جدیدی برای علم کلام به ارمغان آورد. هدف اصلی این پژوهش، اثبات حقانیت مذهب شیعه اثنی عشری با رویکردی نوآورانه است؛ در این مسیر از مطالعات کتابخانه ای با رویکردی تحلیلی - اکتشافی بهره برده شد. در این پژوهش با بهره گیری از اخبار و اطلاعات به دست آمده از اهل سنت یا غیرمسلمانان، تجربه زیستی یک نسل بلافصل چهارده گانه، پیمایش و چنین تبیین شده که کمالات و فضائل انسانی به نحو شگفتی در این خانواده دویست وپنجاه ساله، یکی پس از دیگری تکرار شده است؛ به گونه ای که در هیچ کدام از نسل های پادشاهی یا روحانی چنین شکوهمندی مستمری مشاهده نمی شود. استمرار این وضعیت در طول دو قرن و نیم و با فشار و تعقیب حاکمان ستمگر، این گزاره را تقویت می کند که قدرتی فراتر از تنظیمات بشری، چگالش فضائل را در این نسل اراده کرده است؛ چه آنکه هر یک از ابنای بشر درنهایت می توانند در سطح فرزندان و نوه های خود مداخله کنند و نه در دامنه چندین نسل بعد از خود! این پژوهش، استنباط احتمالاتی مذکور را رهیافت جدیدی در دریافت حقانیت شیعه، فراروی جامعه علمی نهاده است.
مفهوم تأویل از دیدگاه ناصرخسرو و علامه طباطبایی در دو کتاب وجه دین و تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افراط در تأویل گرایی، یکی از ویژگی های مهم اسماعیلیه است که موجب تمایز آنان از سایر مذاهب اسلامی می شود. با توجه به آثار حکیم ناصرخسرو قبادیانی، یکی از کلیدی ترین مؤلفه های ذهنی و اعتقادی این حکیم و سخنور بزرگ ادب فارسی، مقوله تأویل است. او به عنوان «حجت» در مذهب اسماعیلی، در آثار منظوم و منثور خود بارها مسئله تأویل را به کار برده است؛ چنانکه کتاب وجه دین او آکنده از تأویلات است؛ به گونه ای که در این کتاب بسیاری از احکام دین و شریعت را نیز تأویل کرده و قائل شده است شریعت بدون تأویل هیچ ارزشی ندارد و همچون جسد بدون روح است. همچنین، علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسّر معاصر، در باب تأویل برای الفاظ قرآن، معانی باطنی قائل است. هر دو آنان معتقدند کل قرآن تأویل دارد؛ اما بیشتر تأویل های ناصرخسرو در باب شریعت است و بسیاری از آنها از نوع تأویل مذموم؛ امّا تأویل های علامه طباطبایی براساس معارف قرآنی و اهل بیت است و از نوع تأویل محمود. علامه طباطبایی با وجود اعتقاد به تأویل همه آیات، برخلاف ناصرخسرو به تأویل آیات الاحکام نپرداخته است و تأویل های ناصرخسرو با نظر او سنخیت و مطابقت ندارند. در این مقاله، ابتدا تأویل ازنظر ناصرخسرو در کتاب وجه دین و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به روش توصیفی – مقایسه ای، بررسی و سپس تشابه و تفاوت نظر آنان تبیین و تحلیل شده است.
تبیین و ارزیابی نظریه میرزا مهدی اصفهانی در مسئله شناخت خداوند متعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دغدغه های مهم متفکران اسلامی در طول تاریخ، شناخت صحیح خداوند متعال بوده است. میرزا مهدی اصفهانی با تأکید بر آیات و روایت، درصدد بیان روش خاصی برای شناخت خداوند متعال است که با روش فلاسفه و عرفا متفاوت است. ازنظر میرزا مهدی اصفهانی، استدلال های فلسفی نه تنها ما را به خداوند متعال نمی رساند، درواقع حجابی برای معرفت خداوند متعال است و این شناخت ما را در مفاهیم ذهنی متوقف می کند. ازنظر میرزا مهدی، شناخت و معرفت ذات الهی تنها به وسیله خداوند متعال و با معرفت فطری حاصل می شود. میرزا مهدی بیان می کند در مسئله شناخت خداوند باید میان دو مقام اثبات خداوند و معرفت خداوند تفکیک قائل شد. منابع دینی، یکی از منابع مهم و تأکیدشده میرزامهدی اصفهانی است. با مراجعه به منابع دینی، مشخص می شود تفکیک میان دو مقام اثبات و معرفت خداوند صحیح نیست و چاره ای غیر از استفاده از مفاهیم ذهنی برای شناخت خداوند متعال نیست. همچنین با توجه به بسیط بودن خداوند متعال، مشخص می شود معرفت فطری تبیین شده میرزامهدی، امر ناممکنی است.
بررسی امکان و ضرورت کشف قصد مؤلف با تأکید بر هرمنوتیک هرش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعین معنا در تفسیر، مفهوم مرکزی هرمنوتیک کلاسیک است و این نحله فکری با چنین ایده ای، ابزاری مناسب برای فهم قصد مؤلف در متون مقدس فراهم می کرد. با ظهور هرمنوتیک فلسفی و طرح مباحثی چون تولید معنا با دیالوگ میان مفسر و متن، هرمنوتیک کلاسیک و مفاهیم مرکزی آن به چالش کشیده شد. نتیجه چنین باوری، حذف ایده «کشف قصد مؤلف» از فرایند تفسیر و حتی خلق ایده «مرگ مؤلف» بوده است؛ اما توجه نداشتن به قصد مؤلف و درنتیجه، باور به عدم تعین معنا مشکلاتی چون «بی معیاری» و درنهایت «نسبیت باوری» را در پی داشت و به همین سبب انتقاداتی را به سوی خود روانه ساخت. هرمنوتیک انتقادی اریک هرش با ایده محوری «بازآفرینی قصد مؤلف» در چنین فضایی ظهور کرد. در تحقیق حاضر، در گام اول، آرای اریک هرش در نقد هرمنوتیک فلسفی، نقد و بررسی و در گام بعدی به امکان و حتی ضرورت بازآفرینی قصد مؤلف در آرای او پرداخته می شود تا از این رهگذر بار دیگر علم هرمنوتیک به مثابه ابزاری کارآمد برای فهم متون مقدس معرفی شود.
تبیین و الگوهای آن در دین پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف نهایی علم، پیش بینیِ آینده است و پیش بینی بدون تبیین ممکن نیست. تبیین علمی، بیان علت یک پدیدار در پرتو یک قانون علمی است. تبیین در علوم انسانی یک مسئله دامنه دار و پرچالش است و نظریه های متعددی در این باره مطرح شده است. عمد ه ترین راهبردهای تبیین در علوم انسانی، طبیعت گرایی و ضدطبیعت گرایی است که سه الگوی علّی (علت کاو)، استدلالی (دلیل کاو) و تفسیری را به میان آورده اند. مسئله نوشتار حاضر، مطالعه و نقد اخذ هر یک از این الگوها در دین پژوهی است و تلاشی در راستای طراحی و بازتعریف الگویی جدید برای تبیین در مطالعات دینی است. راهبرد اساسی در تبیین پدیدارهای دینی، کثرت گرایی روش شناختی است که بر اساس آن، لازم است میان سه مفهوم پارادایم، رهیافت و روش در دین پژوهی تمایز قائل شد. ارتباط میان این سه، به نحو همکُنشانه است. تبیین، روشی است که به مثابه یک ابزار در مقام سنجش و ارزیابیِ فرضیه ها، به کارِ دین پژوه می آید. تبیین پدیدارهای دینی، بسته به نوع رهیافتِ ما تغییر می کند. رهیافتِ ما در مطالعه دینی، الگوی ما در تبیین را تعیین می کند. بر اساس این، رهیافت های دین پژوهی به سه دسته تقسیم می شوند: تبیین خواه، دلیل خواه و تفسیرخواه. در همکُنشیِ پارادایم، رهیافت و روش است که باید الگوی مناسب را برگزید و به بیان چرایی پرداخت.
تفاسیر فلسفی در میانه خوانش برهان و تأویل با نگاهی به آثار ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پی جویی تفاسیر فلسفی پیش از ملاصدرا به معنای مصطلحِ تفسیر با دشواری همراه است. هرچند با توجه به تاریخ فلسفه اسلامی، ابن سینا برای نخستین بار به صورت ساختارمند بر برخی آیات و سوره های کوتاه قرآن تفسیر نوشت، صدرا نیز مهم ترین کوشش را در راستای طرح ریزی و غنای تفسیر فلسفی انجام است. در ادامه نیز سهروردی برای انعطاف بخشی به ادله فلسفی مشاء، آیات قرآن را با رویکردی ذوقی و اشراقی تبیین می کند. افزون بر این، حضور قرآن در نظام فکری ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا نسبت به سایر فلاسفه، گستره فراوانی دارد. آنها از آیات الهی گاه به عنوان دلیل، به صورت استشهاد و اقتباس و در مواضعی نیز در قالب تأویل مدلول های آیات با رویکرد فلسفی بهره می گیرند. همچنین با تعمّق در آثار بنیان گذاران حکمت مشاء، اشراق و متعالیه درمی یابیم تبیین های آنها از قرآن نه یکسره تفسیر به معنای مصطلح و نه سراسر تأویل تطبیقی نامیده می شود. آنها در تبیین کلام وحی، گاهی با توجه به قواعد صحیح و منابع معتبر تفسیری، با روشی عقلی برهانی، قرآن را تفسیر می کنند. گاهی نیز با روش تأویلی تطبیقی به تحمیل دیدگاهها و اندیشه های فلسفی خویش بر آیات قرآن روی می آورند که گاهی مصداقی از تفسیر به رأی محسوب می شود. در پژوهش حاضر، پس از تبیین رویکردهای دوگانه در ارزیابی تفاسیر فلسفی، بر مبنای معیارهای تفسیرپژوهی به روش شناسی آثار آنها خواهیم پرداخت.
بررسی تقابل دوگانه نمادها در اسطوره زروان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایان به اصطلاح تقابل دوگانه توجه بسیاری نشان داده اند. تقابل دوگانه به این معنا است که تضاد و تقابلی در میان بسیاری از عناصر و پدیده ها وجود دارد؛ بنابراین، ذهن انسان برای شناخت پدیده ها به نشانه های متضاد متوسل می شود. این مفهوم در شناخت اساطیر و پدیده های رمزآلود و نمادین مؤثر است. آثار باستانی لرستان با محوریت زروان، به سبب منشأ رازآلود مذهبی شان، سرشار از نشانه ها و نمادهای تقابلی است. در این مقاله، با روش توصیفی تحلیلی کوشش شده است تقابل های دوگانه در نقش مایه هایی از زروان لرستان بررسی شوند. آیین زروانی بر دوگانه پرستی تکیه دارد؛ بنابراین، زروان هم مرد و هم زن است و این می تواند به انیما و انیموس اشاره داشته باشد. اهورامزدا همراه با نیروهایش در سمت راست زروان و اهریمن نیز با نیروهایش در سمت چپ زروان قرار گرفته اند. نمادهای اهورایی به صورت جوانان، گل و روباه و نمادهای اهریمنی به صورت پیران، نوزادان و مار کبری وجود دارد. بیشتر این تقابل ها در پیشبرد اهداف مذهبی به کار گرفته شده اند.
بررسی تطبیقی جایگاه خدا نزد ابن سینا و سوآرز با توجه به موضوع مابعدالطبیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم پیش روی فلاسفه و الهیات دان های قرون وسطایی، اعم از اسلامی و مسیحی، جایگاه خداوند با توجه به موضوع مابعدالطبیعه مطرح شده ارسطو است. ارسطو موضوع مابعدالطبیعه را «موجود بما هو موجود» می داند و بیشتر فلاسفه یونانی مآب معتقدند موجود بما هو موجود همان خداوند است. این درحالی است که ابن سینا و سوآرز با تفسیرشان از موضوع مابعدالطبیعه، بیان می دارند خداوند نمی تواند موضوع مابعدالطبیعه باشد؛ اما در عین حال از مابعدالطبیعه نیز جدا نمی شود. ابن سینا مانند ارسطو، موضوع مابعدالطبیعه را موجود بما هو موجود می داند؛ اما برخلاف ارسطو و یونایی ها موجود را به نحو عام در نظر می گیرند که شامل همه موجودات ازجمله مبادی و علل نخستین می شود؛ بنابراین، بحث درباره خدا بخشی از این علم محسوب می شود. سوآرز نیز موضوع مابعدالطبیعه را موجود بما هو موجود واقعی از حیث اسمی می داند و با بیان این موضوع، اولاً هستی های خیالی را از دایره بحث مابعدالطبیعه جدا می سازد و دوم، با آوردن قید اسمی، آن را مخصوص هستی بالامکان می کند. با این بیان، موضوع مابعدالطبیعه صرفاً شامل خداوند تنها نمی شود؛ بلکه جوهرهای غیرمادی (مجرد) و اعراض واقعی جواهر مجرد را نیز در بر می گیرد که این نشان دهنده هستی شناسی جدید است. در این نوشتار، سعی شده است در ابتدا موضوع مابعدالطبیعه بین این دو فیلسوف بررسی شود، سپس به روش تحلیلی تطبیقی، جایگاه خداوند در مابعدالطبیعه مشخص شود.
تبیین معرفت انفسی مطلوب قرآن کریم از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم علاوه بر مطرحکردن معرفت آفاقی برای معرفت خداوند تعالی، بر معرفت انفسی خداوند نیز دعوت ویژه کرده است. برخلاف معرفت آفاقی که گونهها و مصادیقش در آیات متعدد بیان شده است، آیاتی که به معرفت انفسی توجه داشتهاند، بیشتر به اصل این مسئله پرداخته و کمتر بحث مصداقی یا گونهشناسی کردهاند. در حکمت متعالیه نیز معرفت انفسی خداوند و وصول به معرفت الله ازطریق معرفت نفس از مسائل اساسی در الهیات بالمعنی الاخص و علم النفس است؛ ازاینرو، تحلیل معرفت انفسی که مطلوب قرآن کریم است، و تبیین گونههای مدنظر آن در قرآن کریم، بهمنظور ارائه به سالکان مشتاق این راه و نیز تبیین انطباق حکمت متعالیه با قرآن کریم در این مسئله ضروری به نظر میرسد. در این مقاله، برای رسیدن به این هدف، با روش تحلیلیتوصیفی پس از توضیح دو گونه کلی معرفت انفسی حضوری و حصولی، چهار دسته کلی آیات کتاب الهی در زمینه معرفت انفسی خداوند بررسی شدهاند و نسبت هر کدام از آنها با آن دو گونه کلی سنجیده شده است. نتایج نشان دادند آیاتی از قرآن که معرفت حضوری و شهود باطنی را بهمنظور معرفت رب طرح کردهاند، قابل حمل بر معرفت حصولی و برهانی نفس نیز هستند.
اهریمن طبیعت و تراژدی کرونا؛ بازخوانی هامارتیا در بوطیقا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فهم عامل سوء سرنوشتِ قهرمان تراژدی واژه کلیدی هامارتیا ( ἁμαρτία ) با دریافتهای چندگانهای همراه بوده است. در مقاله حاضر، ضمن مفتوحدانستن امکان بازبینی تفاسیر موجود از این اصطلاح، فاجعه کرونا بهعنوان طغیانی کور و خارج از ضوابطِ جهان منضبط مدرن، به خصیصه وحشی طبیعت بازگردانده میشود؛ درنتیجه این تفسیر منتخب، هامارتیا معادل با توهم تسلط تام بر محیط و تلقی کرنش مداوم طبیعت در برابر خرد انسانی است. این تفسیرِ مبتنی بر جولان بخت و اتفاق در مناسبات حیات انسان، هرچند با فقرات مهمی از اندیشه ارسطو سازگار نیست، با بخشی دیگر از نگرش او، یعنی شناخت واقعنگر و غیرالوهی از طبیعت تناسب دارد. پیداست که در فهم افراطی از این تفسیر، انسان در برابر اهریمن طبیعت یکسره تسلیم بخت و اتفاق خواهد بود؛ اما میتوان با ارجاع دوباره به رئالیسم ترکیبی از تنظیمات عقل و سرکشیهای طبیعت را به رسمیت شناخت.