بررسی تطبیقی موضوع مابعدالطبیعه نزد ارسطو و اسکوتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
453 - 465
حوزه های تخصصی:
ارسطو در کتاب چهارم و ششم به موضوع مابعدالطبیعه می پردازد. وی در کتاب گاما، مابعدالطبیعه را علم کلی و موضوع آن را موجود بما هو موجود می داند و در کتاب اپسیلن، مابعدالطبیعه را همان فلسفه اولی می داند که موضوع آن موجودات الهی می باشد. بیان های وی در کتاب متافیزیک به همین دو موضوع ختم نمی شود. ارسطو موضوعات دیگری را برای مابعدالطبیعه از قبیل جوهر، جواهر مفارق را نیز مطرح می نماید و همین امر سبب سردرگمی فلاسفه و مفسران بعد از او شد. اسکوتوس در بحث موضوع مابعدالطبیعه رویکردی ارسطوئی – مشائی انتخاب می کند. وی تحت تاثیر ارسطو معتقد است که موضوع مابعدالطبیعه موجود بماهو موجود است با این تفاوت که وی الهیات و علم الهی را جزء علوم عملی در نظر می گیرد و با این تفکر از ارسطو که الهیات را، به عنوان مابعدالطبیعه به معنای خاص و جزئی از مابعدالطبیعه عام در نظر می گرفت، دور می شود. یکی از نتایج تفکر اسکوتوس در بحث موضوع مابعدالطبیعه این بود که برای او خدا اولین و تنهاترین موضوعی نیست که متافیزیسین ها باید بدان بپردازد. این نوع نگاه نتیجه اقانیم سه گانه (تثلیث) مسیحیت بر روی اسکوتوس می باشد و همین امر سبب می شود که وی مابعدالطبیعه ای را جدای از مابعدالطبیعه ارسطو برای خود رقم بزند و به سمت مابعدالطبیعه ابن سینایی روی آورد، البته ابن سینایی که مسیحی شده است. در این نوشتار سعی شده است که به روش تطبیقی به موضوع مابعدالطبیعه از نگاه ارسطو و اسکوتوس پرداخته شود به جهت بیان اشتراکات و اختلافات دو سنت یونان باستان و فلسفه قرون وسطای مسیحی.