۱.
کلید واژه ها:
عاطفه مثبت عاطفه منفی رضایت زناشویی زنان نابارور
هدف: هدف این پژوهش، اثربخشی واقعیت درمانی به شیوه ی گروهی بر عاطفه مثبت و منفی و رضایت زناشویی زنان نابارور شهر اصفهان بود. روش : پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و طرح پژوهشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری 45 روزه بود. جامعه آماری این پژوهش را، همه زنان نابارور شهر اصفهان در سال 1395 به تعداد 240 نفر تشکیل دادند که تعداد 30 نفر به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل (15 نفر) و آزمایش (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه به مدت 90 دقیقه مداخله واقعیت درمانی گلاسر دریافت کردند، در صورتی که گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری هر دو گروه پرسشنامه رضایت زناشویی (انریچ و همکاران، 1989) و پرسشنامه عاطفه مثبت و منفی (واتسون و همکاران، 1988) تکمیل کردند، برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده و با استفاده از نرم افزار spss نسخه بیست و یکم، از روش های آمار توصیفی و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر مورد استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش به شیوه ی گروهی واقعیت درمانی بر رضایت زناشویی در پس آزمون و پیگیری اثر داشته است (27/12= F ، 002/0= p ). همچنین اموزش به شیوه ی گروهی در بعد عاطفه مثبت به طور معناداری افزایش (91/13= F ، 001/0= p ) و در بعد عاطفه منفی به طور معناداری کاهش داشته است (34/16= F ، 000/0= p ). نتیجه گیری: یافته ها از اثربخشی برنامه آموزش گروهی به شیوه ی واقعیت درمانی در پیشگیری از بروز ناسازگاری های زناشویی حمایت می کند .
۲.
کلید واژه ها:
آشفتگی روانشناختی سبک زندگی سرطان سینه ناتوانی کارکردی
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین نقش سبک زندگی و آشفتگی روانشناختی مرتبط با سرطان در ناتوانی کارکردی بیماران مبتلا به سرطان سینه بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش بیماران مبتلا به سرطان سینه مراجعه کننده به بیمارستان شهدا تهران در محدوده زمانی اسفند 96 تا اردیبهشت ماه 97 بودند که از بین 127 زن مبتلا به سرطان سینه، بر اساس جدول مورگان نمونه ای به حجم 100 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به سه پرسشنامه سبک زندگی، آشفتگی شناختی و خود ناتوان سازی پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون ضرایب همبستگی و رگرسیون ساده و چندگانه تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد عوامل مسئولیت پذیری در مورد سلامت، مدیریت استرس، حمایت بین فردی و آشفتگی روانشناختی با ناتوانی کارکردی رابطه معنادار دارند (05/0> p )؛ و بین آشفتگی روانشناختی با ناتوانی کارکردی رابطه مثبت معنادار وجود دارد (01/0> p ). همچنین سبک زندگی و آشفتگی روانشناختی به طور معناداری خرده مقیاس های ناتوانی کارکردی، را پیش بینی می کند و سبک زندگی و آشفتگی روانشناختی بیشترین همبستگی را با خلق منفی دارد. نتیجه گیری: با توجه به ضرایب کانونی استاندارد شده می توان گفت فردی که نمره بالایی در خرده مقیاس های سبک زندگی کسب نموده است دارای نمره پایین تر در خرده مقیاس های ناتوانی کارکردی، نسبت به سایر افراد می باشد. همچنین خرده مقیاس های سبک زندگی بیشترین همبستگی را با خلق منفی دارد.
۳.
کلید واژه ها:
سالمند ذهن آگاهی کیفیت خواب نشخوار فکری
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر مشاوره گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت خواب و نشخوار فکری سالمندان مرد شهر اصفهان بود. روش: پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را 30 نفر از سالمندان بازنشسته سازمان تامین اجتماعی شهر اصفهان در سال 1398 تشکیل دادند که در نمرات پرسشنامه نشخوار فکری نالن- هوکسما ومورو (1990) و کیفیت خواب پیتزبورگ (1989) نمرات بالا کسب کرده بودند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه جایگزین شدند . برای گروه آزمایش روش مداخله ای تکنیک های ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد و نتایج با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نشان داد که آموزش تکنیک های ذهن آگاهی باعث کاهش نشخوار فکری (007/0= P , 99/13= F ) و بهبود کیفیت خواب (001/0= P , 41/8= F ) در سالمندان گروه آزمایش شد. نتیجه گیری: به نظر می رسد که کاهش کیفیت خواب باعث کاهش کیفیت زندگی سالمندان می شود؛ بنابراین آموزش روش هایی مثل ذهن آگاهی علاوه بر کاهش نشخوار فکری بتواند بر بهبود کیفیت خواب سالمندان مؤثر باشد .
۴.
کلید واژه ها:
امید به زندگی پذیرش و تعهد شفقت کیفیت زندگی
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد غنی شده با شفقت بر کیفیت زندگی و امید به زندگی در زنان خانه دار بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی است که با روش پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر زنان خانه دار منطقه 22 شهر تهران بودند. جهت تعیین حجم نمونه پژوهش از بین زنان خانه دار مراجعه کننده به سرای محله و خانه سلامت پرسشنامه های کیفیت زندگی و امید به زندگی جهت غربالگری اجرا و از بین کسانی که نمره بالاتری (طبق معیار نقطه برش) در این آزمون کسب کردند، نمونه پژوهشی به حجم 36 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 18 نفر) جایگزین شدند. اعضای گروه آزمایش به مدت 8 جلسه و هر جلسه به مدت 90 دقیقه در جلسات آموزش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد غنی شده با شفقت شرکت کردند. پس از اتمام دوره آموزش، پرسشنامه ها مجدداً در مورد هر دو گروه اجرا شد. داده های حاصل از پیش آزمون – پس آزمون از طریق تحلیل کوواریانس و با استفاده از نرم افزار Spss-23 تحلیل شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد غنی شده با شفقت، کیفیت زندگی و مولفه های آن و همچنین امید به زندگی را در شرکت کنندگان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش داده است . نتیجه گیری: بنابر یافته های این مطالعه، روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد غنی شده با شفقت، سبب افزایش کیفیت زندگی و امید به زندگیدر زنان خانه دار می شود و نمایانگر افق های تازه ای در مداخلات بالینی است و می توان از آن به عنوان یک روش مداخله ای موثر در افزایش کیفیت زندگی و امید به زندگی سود جست.
۵.
کلید واژه ها:
توانمندسازی خودکارآمدی والدینی رابطه والد - کودک زنان سرپرست
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش توانمندسازی رفتاری بر بهبود رابطه مادر-کودک و خودکارآمدپنداری والدگری زنان سرپرست خانوار بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و طرح پژوهشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه هدف این پژوهش مادران سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) شاهرود بود که پس از بررسی جامعه مورد پژوهش از بین مادران سرپرست به صورت در دسترس، مادرانی که نمره های آن ها در پرسشنامه های خودکارآمدی والدینی و رابطه ی والد-فرزندی نمره پایینی کسب کرده بودند؛ 30 مادر به عنوان نمونه های پژوهشی انتخاب شدند که به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل قرار داده و گروه آزمایش 8 جلسه آموزش توانمندسازی رفتاری به صورت گروهی (جلسات روان- آموزشی) دریافت کردند. برای تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده از روش های آمار توصیفی و تحلیل کو واریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش توانمندسازی رفتاری به مادران میزان خودکارآمدپنداری والدگری (19/3= F ، 04/0= p ) را نیز به طور معناداری افزایش داده است؛ همچنین این آموزش در والدین میزان رابطه والد-کودک (53/7= F ، 01/0= p ) را نیز به طور معناداری افزایش داده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که آموزش توانمندسازی رفتاری به مادران، خودکارآمدپنداری والدگری و رابطه والد-کودک را ارتقا می دهد.
۶.
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی بازی درمانگری مبتنی بر رابطه والد-کودک بر تعارض والد-کودک و خودکارآمدی والدگری مادران بود. روش: این پژوهش شبه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه است. جامعه هدف این پژوهش کودکان مهدکودک ایران مهر و مادران آنها در سال 1398 بود. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه برداری در دسترس از بین کودکان و مادران آنها در مهدکودک ایران مهر پس از غربالگری با مقیاس تعارض والد-کودک و خودکارآمدی والدگری نمونه ای به حجم 30 مادر و کودک انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 کودک و مادر) و گواه (15 مادر و کودک) گمارش شدند. برای تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده از روش های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بازی درمانگری مبتنی بر رابطه مادر- کودک خودکارآمدی والدگری (19/6= F ، 020/0 p = ) را نیز به طور معناداری افزایش داده است؛ همچنین این آموزش رابطه والد-کودک (93/28= F ، 001/0 p= ) را نیز به طور معناداری افزایش داده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که بازی درمانگری مبتنی بر رابطه مادر-کودک، خودکارآمدی والدگری و رابطه والد-کودک را در فرزندانشان ارتقا می دهد.