۱.
زمینه و هدف: ترسیم نقشه علمی به عنوان یکی از فنون علم سنجی، می تواند باعث آگاهی از وضعیت پژوهش های منتشر شده، نمایش ارتباط حوزه های فرعی موضوعات به صورت تصویری و معرفی تاثیرگذارترین زمینه های موضوعی حوزه علمی، شود. هدف از پژوهش حاضر ترسیم نقشه علمی حوزه سلامت انسان و رشد با استفاده از داده های وب آو ساینس بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کاربردی با استفاده از شیوه علم سنجی و شاخص های تحلیل شبکه های اجتماعی انجام شده است. جامعه پژوهش شامل کلیه منابع اطلاعاتی نمایه شده در پایگاه وب آو ساینس در حوزه سلامت انسان و رشد به تعداد 18188 اثر بود. برای گردآوری داده های پژوهش، برای هر کدام از طریق پایگاه وب آو ساینس به جستجوی کلیدواژه های ( human health and development ، human health ، human development ، human study ) پرداخته شد و داده ها وارد اکسل شد. برای تحلیل شبکه از نرم افزار ویس ویور استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که از لحاظ مرکزیت مقوله های سلامت، بیماری، سلامتی انسان، رشد پایدار، حقوق انسان، پرستاری و مراقبت، رشد انسان، چاقی، رشد و آموزش از بیشترین شاخص مرکزیت و از لحاظ چگالی و ضریب خوشه بندی نیز مقوله های سلامت، رشد انسان، حقوق انسان و پرستاری و مراقبت، اهمیت بیشتری نسبت به سایر مقوله ها داشتند. نتیجه گیری: نتایج کلی پژوهش نشان داد که مدل ارائه شده در پژوهش نقشه هم موضوعی حوزه سلامت انسان و رشد است که سبب کسب آگاهی بیشتر پژوهشگران از وضعیت موضوعات انجام شده و ارتباط میان آن ها و اطلاع از شکاف های موضوعی می شود و می تواند از دوباره کاری در امر پژوهش جلوگیری کند.
۲.
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی بر اضطراب ناشی کرونا در دانشجویان علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی انجام شده است. روش پژوهش: این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی تهران که در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. نمونه پژوهش 170 نفر بودند که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به صورت تصادفی با کمک قرعه کشی در دو گروه 85 نفری شامل گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش 4 جلسه 90 دقیقه ای به مدت یک ماه تحت آموزش مهارت های ارتباطی قرارگرفت و گروه کنترل در این مدت آموزشی ندید و در لیست انتظار برای آموزش ماند. ابزارهای پژوهش فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه سیاهه اضطراب بود. داده ها با آزمون های کای اسکوئر، تی مستقل و تحلیل کوواریانس تک متغیری در نرم افزار spss-26 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های آزمون کای اسکوئر و تی مستقل نشان داد که گروه های آزمایش و کنترل ازنظر جنسیت و میانگین سنی تفاوت معنی داری نداشتند (05/0 P > ). همچنین، یافته های آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی باعث کاهش استرس اضطراب دانشجویان پزشکی شد (05/0 P < ). نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر کاهش اضطراب کرونا در دانشجویان پزشکی بود. بنابراین، متخصصان سلامت می توانند از روش آموزش مهارت های ارتباطی در کنار سایر روش های آموزشی مؤثر برای بهبود مشکلات سلامت روان و به خصوص کاهش و کنترل اضطراب در دانشجویان پزشکی اقدام نمایند.
۳.
زمینه و هدف: دانش آموزان مبتلا به اختلال خواندن علیرغم دارا بودن هوش طبیعی، در مهارت هایی مختلف تحصیلی مانند گوش دادن، خواندن، نوشتن، ریاضیات و حل مسئله، منطبق با سن خود عمل نمی کنند. به طوری که مشکلات ممتعددی در حوزه خواندن درست کلمات، سرعت و فصاحت خواندن و درک مطلب شفاهی دارند که این مشکالت در عملکرد تحصیلی و همچنین تعامل های اجتماعی آن ها تأثیرات زیان باری بر جای می گذارد؛ لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله مبتنی بر بازآموزی اسنادی بر فرسودگی تحصیلی و اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری خواندن بود. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی و شیوه انجام آن نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام کودکان 7 تا 10 سال دارای اختلال یادگیری خواندن بود که به مراکز توانبخشی شهر اصفهان در سال 1401 مراجعه کرده بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران (1997)، پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی سواری (1390) و آزمون خواندن و نارساخوانی کریمی نوری و مرادی (1387) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل یافته ها نشان داد که مداخله مبتنی بر بازآموزی اسنادی بر فرسودگی تحصیلی و اهمال کاری تحصیلی گروه آزمایش تأثیر معنادار دارد و اثربخشی آن در مرحله پیگیری نیز پایدار بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان گفت برای کاهش فرسودگی تحصیلی و اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری خواندن می توان از شیوه مداخله مبتنی بر بازآموزی اسنادی استفاده کرد. از این رو پیشنهاد می گردد در مراکز مشاوره کودک و نوجوان و مراکز توانبخشی از این شیوه استفاده گردد.
۴.
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مقایسه اثربخشی کارت های ذهنیت طرحواره ای و اثربخشی مشاوره مبتنی بر توانمندی بر تاب آوری در زوج های متعارض بود. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی و شیوه انجام آن نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 3 تهران در نیمه دوم سال 1400 بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس تعداد 30 زوج انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (هر کدام 10 زوج) و یک گروه کنترل (10 زوج) گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تعارض زناشویی MCQ ، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003)، بسته آموزشی کارت های ذهنیت طرحواره ای تدوین شده توسط طباطبایی فر و همکاران (1401) و مشاوره مبتنی بر توانمندی تدوین شده توسط دربانی و پارساکیا (1401) بود. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که آموزش کارت های ذهنیت طرحواره ای بر تاب آوری مؤثر بود. همچنین مشاوره مبتنی بر توانمندی نیز بر تاب آوری با مؤثر بود و اثربخشی هر دو رویکرد در مرحله پیگیری طبق آزمون تعقیبی بنفرونی پایدار بود. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد میان اثربخشی آموزش کارت های ذهنیت طرحواره ای و مشاوره مبتنی بر توانمندی بر تاب آوری تفاوت معنادار وجود ندارد و هر دو به یک میزان اثربخش هستند (05/0 > p ). نتیجه گیری: بر اساس یافته های موجود می توان نتیجه گرفت که برای افزایش تاب آوری در زوج های متعارض می توان از هر دو شیوه آموزش کارت های ذهنیت طرحواره ای و مشاوره مبتنی بر توانمندی استفاده نمود و میان این دو در تأثیر بر تاب آوری زوج های متعارض تفاوت معناداری وجود ندارد.
۵.
زمینه و هدف: علیرغم دهه ها پژوهش ، در مورد عواملی که ارتباط بین مصرف مواد مخدر و رفتار مجرمانه را توضیح می دهند اتفاق نظر وجود ندارد. درحالی که پیچیدگی در حال تکامل در روش پژوهش ، عواملی را شناسایی کرده است که با دخالت در مصرف مواد مخدر و جرم مرتبط هستند، کاوش در عوامل خاص که در شروع، حفظ و توقف مصرف مواد مخدر و رفتار مجرمانه در طول زمان، در فرهنگ و زمینه اجتماعی نقش دارند، همچنان ناشناخته مانده است. روش پژوهش: در این پژوهش از رویکرد نظریه زمینه برای توسعه یک مدل توضیحی بر اساس تجربیات گزارش شده 30 مرد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد استفاده شد که همگی دارای سابقه مشارکت در مصرف مواد مخدر و جرم بودند . یافته ها: با استفاده از تحلیل محتوای موضوعی، یک مدل متمایز پدید آمدد. مدل مشارکت در مصرف مواد مخدر و جرم را به عنوان یک سبک زندگی مبتنی بر یک چارچوب زیستی-روانی-اجتماعی به تصویر می کشد، مسیر مدل، ترکیبی از ساختارهای فردمحور و زمینه خاص را به عنوان عوامل تأثیرگذار در سبب شناسی، تداوم، پایداری و درگیری مجدد توصیف می کند. از این مدل در مطالعات موردی برای مقایسه و تقابل کاربرد مدل مسیر با نظریه های موجود در ادبیات استفاده شد. نتیجه گیری: پژوهش نشان داد که ارتباط بین مصرف مواد مخدر و رفتار مجرمانه شامل عوامل پیچیده شخصی، فرهنگی و اجتماعی است که سبک زندگی مواد مخدر-جرم را به جای یک مدل ساده علّی تشکیل می دهد. علاوه بر این، مدل های نظری موجود با هم تعامل دارند تا تجربیات افراد را در دوره های مجزا در طول درگیری آن ها در سبک زندگی مواد مخدر-جرم توضیح دهند. مدل زیستی-روانی-اجتماعی پیشنهادی، آسیب پذیری های روان شناختی زیربنایی مشترک را در بین دو نمونه فرهنگی یافت که به مشارکت در سبک زندگی مواد مخدر-جرم کمک می کند. بااین حال، عوامل اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی متفاوت بر ارتباط در طول زندگی تأثیر می گذارند. این پیچیدگی بر ضرورت روش های درمانی چندوجهی و سامانه ای که شامل خانواده و فرهنگ می شود و نیاز به خدمات حمایتی روانی-اجتماعی تأکید می کند که با درمان ارائه شده در بین مجرمان دارای پیشینه مصر مواد برای ترکیب دوباره در جامعه مرتبط است.
۶.
زمینه و هدف: امروزه در جهان نوعی از روابط جنسی میان زوجین شیوع پیدا کرده است که روابط مبتنی بر سلطه و تسلیم و آزارخواهی و دگرآزاری است و در ادبیات علمی و نیز ادبیات عام از اصطلاح بی دی اس ام برای این روابط استفاده می گردد که به طور کلی نوعی از مبادله قدرت و یا وجود درد در رابطه زناشویی میان زوجین است که منجر به برانگیختگی و ارضای جنسی می شود. تحقیقات پیشین رویکردی آسیب شناسانه به این موضوع داشته اما به مرور تمرکز پژوهش ها در این زمینه از آسیب شناسی فاصله گرفته است. هدف از این پژوهش مرور مقالات مرتبط با روابط مبتنی بر سلطه/تسلیم و آزارخواهی/دیگرآزاری میان زوجین است. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک مطالعه مروری با رویکرد توصیفی تحلیلی بوده و جهت گردآوری داده ها از مقالات و کتب موجود در پایگاه های علمی معتبر استفاده گردید. یافته ها: پژوهش های پیشین نشان دادند که نگرش جامعه و درمان گران نسبت به این نوع روابط منفی بوده و این باعث شده است این افراد تحت تأثیر برچسب و داغ قرار بگیرند. از سوی دیگر، این نوع روابط با ویژگی های شخصیتی، رضایت زناشویی و رضایت جنسی رابطه دارد. به طور مثال، یافته ها حاکی از آن بود که این افراد برون گراتر و بازتر نسبت به تجربه هستند و از نظر تحصیلی و جایگاه شغلی در مراتب بالایی قرار می گیرند. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت که این موضوع نیازمند مقالات بیش تر به ویژه به زبان فارسی می باشد. همچنین به متخصصین پیشنهاد می شود یافته های شرح داده شده را در کار خود لحاظ کرده و در ابتدای روند تشخیص و درمان افرادی که تمایل به این نوع روابط دارند را برچسب گذاری نکرده و علائم و نشانه های اختلال را با دقت بیش تری جهت تصمیم گیری بررسی نمایند.