۱.
زمینه و هدف: خانواده به عنوان مهم ترین واحد جوامع، و ازدواج اساسی ترین رابطه انسانی شناخته شده است؛ چراکه ساختار اولیه ایجاد رابطه خانوادگی و رشد نسل های بعدی را شکل می دهد. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی هوش هیجانی در رابطه بین تعارض زناشویی و میل به خیانت زناشویی زوجین بود. روش پژوهش: این تحقیق از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 1 تا 5 تهران در سال 1401 بود. از میان این افراد به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 100 زوج (200 نفر) انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه هوش هیجانی بار-ان (1980)، پرسشنامه تعارضات MCQ و پرسشنامه گرایش به خیانت زناشویی بشیرپور و همکاران (1397) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده گردید. یافته ها: یافته ها نشان داد که رابطه میان تعارضات زناشویی و میل به خیانت زناشویی معنادار نیست. همچنین نتایج نشان داد که هوش هیجانی در رابطه میان تعارضات زناشویی و میل به خیانت زناشویی نقش بازدارنده دارد. به طوری که رابطه غیرمستقیم میان تعارضات زناشویی و میل به خیانت زناشویی با میانجی گری هوش هیجانی معنادار است. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که افرادی که هوش هیجانی نقش میانجی در رابطه میان تعارضات زناشویی و میل به خیانت زناشویی ایفا می کند.
۲.
زمینه و هدف: پیامد فقدان ابراز احساسات، تشدید افکار ناخوشایند و برانگیختگی منفی در افراد است و این امر به عنوان یکی از مهم ترین عوامل درگیری های زناشویی شناخته می شود. همین افکار منفی خودآیند، در نهایت چرخه افزایش نارضایتی از ازدواج، احساس فرسودگی و دلزدگی زناشویی را تقویت می نماید؛ لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد واقعیت گرا ( RACT ) بر دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی زوجین بود. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی و شیوه انجام آن نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره خصوصی منطقه 5 تهران بود که شیوه نمونه گیری در دسترس تعداد 30 زوج انتخاب و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (15 زوج) و یک گروه کنترل (15 زوج) گمارده شدند و روی گروه آزمایش مداخله گروهی مبتنی بر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد واقعیت گرا ( RACT ) بر مبنای بسته تدوین شده افشاری و همکاران (2022) صورت گرفت. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه دلزدگی زناشویی پاینز (1996) و ناگویی هیجانی تورنتو ( TAS-20 ) بود. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از نرم افزار SPSS-26 و روش تحلیل واریانس مختلط با اندازه های مکرر سه مرحله ای استفاده شد. یافته ها: بر اساس یافته ها بین نمرات دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی گروه آزمایش و کنترل در مرحله پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار وجود داشت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل یافته ها حاکی از آن است که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد واقعیت گرا ( RACT ) بر دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی گروه آزمایش تأثیر معنادار داشت. اثربخشی این مداخله در مرحله پیگیری نیز طبق آزمون تعقیبی بنفرونی پایدار بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های موجود می توان نتیجه گیری کرد که برای کاهش دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی زوجین می توان از شیوه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد واقعیت گرا ( RACT ) در مراکز مشاوره خانواده و زوج درمانی استفاده کرد.
۳.
زمینه و هدف: استدلال استفهامی یکی از شیوه های استدلال است که با وجود این که مورد انتقادهای بسیاری از سوی دانشمندان و فلاسفه قرار گرفته است، امروزه برخی کاربرد آن را در پژوهش مفید می دانند. هدف از پژوهش حاضر تبیین مفهوم استدلال استفهامی و ظرفیت ها و کاربردهای آن در مطالعات روان شناختی و مشاوره بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک مقاله مروری و پژوهشی توصیفی-تحلیلی است که در آن از مقالات و کتب مربوط به کاربرد و کاربست استدلال استفهامی در پژوهش، به خصوص پژوهش های روانشناسی و مشاوره، که از پایگاه های مقالات معتبر علمی-پژوهشی استخراج گردید، استفاده شد. یافته ها: مرور منابع مربوطه بیان گر آن است که این شیوه استدلال می تواند روشی قوی برای حدس فرضیات علمی باشد. نتیجه گیری: به کارگیری استدلال استفهامی در ساخت فرضیات و نتیجه گیری برای حدس ها می تواند به نتیجه گیری ها قدرت بیش تری داده و نیز در صورت ترکیب با روش های علمی رایج کنونی می تواند قدرت تبیین نظریات و نتیجه گیری ها را بالا ببرد.
۴.
زمینه و هدف: اختلال نافرمانی مقابله ای با الگویی از خشم/ تحریک پذیری، رفتار لجبازی/ نافرمانی یا رفتار انتقام جویانه مشخص می شود که در طول تعامل با حداقل یک فرد به غیر از خواهر و برادر نشان داده می شود؛ لذا هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری کودک محور ( CCBT) و مداخله دلبستگی محور مادر-کودک بر علائم اختلال نافرمانی مقابله ای. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی و شیوه انجام آن شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان 10 تا 12 ساله مراجعه کننده به یک مرکز مشاوره در منطقه 8 تهران در سال 1401 بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (هر کدام 10 نفر) و یک گروه کنترل (10 نفر) گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه علائم مرضی کودک ( CSI-4) پروتکل درمان شناختی رفتاری کودک-محور بر اساس برنامه گربه ناسازگار Kendall & Hedtke (2006) و پروتکل درمان مبتنی بر دلبستگی برگرفته شده از Purnell ( 2004 ) و King & Newham ( 2008 ) بود. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که هر دو درمان بر اختلال نافرمانی مقابله ای مؤثر بود. اثربخشی هر دو نیز در مرحله پیگیری طبق آزمون تعقیبی بنفرونی پایدار بود. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد میان اثربخشی آن ها تفاوت معنادار وجود ندارد و هر دو به یک میزان اثربخش هستند (05/0> p ). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر دلبستگی کودک-مادر و درمان شناختی رفتاری کودک محور در درمان اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان مؤثر بود. لذا پیشنهاد می شود متخصصین در درمان از این دو رویکرد بهره ببرند.
۵.
زمینه و هدف: سال های پیش دبستانی به عنوان دوره حساس تحول در همه ابعاد که با انعطاف پذیری مغر همراه است، تجربه آموزی و فراهم آوردن محرک های محیطی اهمیت زیادی دارد. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی برنامه زودهنگام کوئین بر آمادگی ورود به دبستان و شایستگی اجتماعی-هیجانی کودکان پیش دبستانی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کودکان پیش دبستانی های مناطق 1 تا 5 تهران در سال 1400 تشکیل دادند که برای هر گروه پژوهش 15 نفر (مجموعاً 30 نفر) به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه شایستگی هیجانی Zhou & Ee (2012) و مقیاس آمادگی تحصیلی Lils (2009) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری spss و روش تحلیل واریانس چندمتغیره با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. درنهایت از آزمون تعقیبی بنفرونی جهت سنجش پایداری اثرات استفاده گردید. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری داده ها نشان می دهد که برنامه زودهنگام کوئین به طور معناداری آمادگی ورود به دبستان و شایستگی اجتماعی-هیجانی کودکان پیش دبستانی در بدو ورود به دبستان را در گروه آزمایش افزایش داده و این اثر در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت برنامه کوئین بر آمادگی ورود به دبستان و شایستگی اجتماعی-هیجانی کودکان پیش دبستانی اثربخش است. لذا می توان از این برنامه بدین منظور در مهدکودک ها و پیش دبستانی ها استفاده کرد.
۶.
زمینه و هدف: امروزه رویکردهای یکپارچه نگر در روان درمانی و مشاوره توجه روانشناسان را به خود جلب کرده اند. در این راستا پژوهش گران تحقیقات روزافزونی صورت داده و شواهد پژوهشی نیز مبنی بر اثربخشی خوب رویکردهای یکپارچه نگر است. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی رویکردهای یکپارچه نگری و ارائه راهبردهایی برای رویکرد یکپارچه نگر در روان درمانی و مشاوره است. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک پژوهش مروری و تحلیلی است که در آن از روش کتابخانه ای جهت گردآوری داده ها استفاده شده است. بدین ترتیب با جستجوی کلیدواژه رویکرد یکپارچه نگر در پایگاه های علمی و پژوهشی معتبر، مقالات و کتب مربوطه به دست آمد. یافته ها: مرور منابع راهبردهای مختلف جهت تدوین رویکرد یکپارچه نگر را نشان داد که از این میان می توان به راهبردهای شش گانه مطرح شده توسط ماهرر (1989)، راهبرد رویه ای و راهبرد چهارچوبی اشاره نمود. نتیجه گیری: با تحلیل یافته های پژوهش می توان گفت که استفاده از راهبردی پویا و فرآیندی در یکپارچه سازی و با درنظر گرفتن رویکردهایی که یکپارچه نگران کم تر به آن توجه داشتند می تواند مفید واقع شود.
۷.
کلید واژه ها:
ویژگی های روانسنجی ارزش های ازدواج روایی همسانی درونی
زمینه و هدف: یکی از موضوعات مهم که می تواند به دوام یا فروپاشی خانواده کمک می کند ارزش های افراد است. در واقع ارزش هایی که افراد دارند به زندگی آنان جهت می دهد و آنان را مسیر زندگی خانواده یاری می دهد. روش پژوهش: این پژوهش با هدف بررسی روایی و همسانی درونی ارزش های ازدواج در بین زنان متاهل شهر اصفهان انجام شد. بنابراین پژوهش از نوع زمینه یابی و ابزارسازی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان متاهل بین 20 تا 30 ساله شهر اصفهان تشکیل دادند. نمونه آماری 300 زن متاهل 20 تا 30 سال بودند که به شکل در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس ارزش های ازدواج و مقیاس میل به طلاق (Dehgani, Yousefi 2019) بود. داده ها در دو بخش توصیفی و استنباطی تحلیل گردید. یافته ها: نتایج نشان داد همسانی درونی ابعاد این مقیاس و هماهنگی درونی سؤالات مناسب بود. توزیع فراوانی ابعاد به توزیع نرمال نزدیک بود به جز ابعاد ارزش های خانواده خود و آرامش که کجی مثبت داشتند سایر ابعاد توزیع نرمال داشتند. شواهد بررسی روایی همگرا نشان داد کلیه ارزش ها با میل به طلاق رابطه مبت و معنادار داشتند به جز ارزش های مذهبی، فرزندآوری و آرامش. که موید روایی واگرا برای سه ارزش مورد اشاره و موید روایی همگرا برای سایر ارزش هاست. نتایج تحلیل عامل اکتشافی به روش واریماکس نشان داد که این مقیاس از 15 عامل برخوردار است. نتیجه گیری :با توجه به این یافته ها می توان نتیجه گرفت که مقیاس ارزش های ازدواج از ویژگی های مطلوب روان سنجی برخوردار است و می توان از آن در حوزه های آموزشی و پژوهشی استفاده کرد.
۸.
کلید واژه ها:
هوش هیجانی بهزیستی روانشناختی انعطاف پذیری شناختی زوجین
زمینه و هدف: پژوهشگران بر این باورند که هوش هیجانی یک عامل مهم در تعیین موفقیت فرد در زندگی بوده و به صورت مستقیم متغیرهای مربوط به «خود» شخص را تحت تاثیر قرار می دهد. هوش هیجانی موجب پردازش مناس ب اطلاعات می شود که بار هیجانی دارد و استفاده از آن ها برای هدایت فعالیت شناختی ضرورت دارد؛ لذا هدف از پژوهش هاضر بررسی نقش میانجی بررسی نقش میانجی گر انعطاف پذیری روانشناختی در رابطه میان هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی زوجین بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و روش مطالعه ای توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره زوج درمانی و مشاوره منطقه 7 تهران در سال 1401 بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس 150 نفر به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند. سپس، شرکت کنندگان پرسشنامه های ذکر شده در قسمت ابزار پژوهش را تکمیل نمودند. در انتها، به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها از نرم افزار اس.پی.اس.اس و اموس و از ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد اثر مستقیم هوش هیجانی بر انعطاف پذیری روانشناختی (28/0= β و 82/3 = t) معنادار است. همچنین اثر مستقیم هوش هیجانی بر بهزیستی روانشناختی (36/0= β و 40/3 = t) معنادار می باشد. همچنین، اثر مستقیم انعطاف پذیری روانشناختی بر بهزیستی روانشناختی (40/0= β و 14/4= t) نیز معنادار است. در نهایت، اثر غیر مستقیم هوش هیجانی بر بهزیستی روانشناختی 29/0 و اثر کل 65/0 به دست آمده است. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که در رابطه میان هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی، متغیر انعطاف پذیری روانشناختی به عنوان میانجی گر می تواند این رابطه را تقویت کند.
۹.
کلید واژه ها:
هوش هیجانی کنترل عمل خودانتقادی
زمینه و هدف: از آن جا که دوره نوجوانی، دوره ای است که در آن تغییرات جسمی و روانی- اجتماعی نوجوان با هیجانات شدید همراه است و بسیاری از دستگاه های عصبی و شناختی که هیجان را کنترل می کنند ضمن این دوره به رشد می رسند. بنابراین داشتن آموزش هایی مبتنی بر هوش هیجانی لازم است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر کنترل عمل و خودانتقادی دانش آموزان دوره دوم متوسطه بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی و طرح پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مراجعین دانش آموزان مقطع دوم متوسطه مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 7 تهران بود. جهت نمونه گیری از روش نمونه گیری هدفمند در دسترس استفاده شد. بدین منظور 20 دانش آموز به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به طور مساوی گمارده شدند. برای گروه آزمایش برنامه آموزش هوش هیجانی اجرا شد در صورتی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه خودانتقادی Thompson & Zuroff (2004)و پرسشنامه کنترل عمل Diefendorff (2000) بود. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس چند متغیره و نرم افزار SPSS استفاده شد.. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد آموزش هوش هیجانی بر کاهش نمرات خودانتقادی (83/12 = F) و افزایش نمرات کنترل عمل (04/10 = F) گروه آزمایش تأثیر معناداری داشته است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی LSD حاکی از پایداری خوب این اثرات بود. نتیجه گیری: بنابراین، می توان نتیجه گرفت که آموزش هوش هیجانی می تواند منجر به کاهش خودانتقادی و افزایش کنترل عمل دانش آموزان مقطع دوم متوسطه شود
۱۰.
کلید واژه ها:
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد استرس درک شده ادراک از بیماری خستگی بیماری قلبی
زمینه و هدف: بیماری کرونر قلبی با اپیدمی و شیوع بسیار بالا چه در کشورهای توسعه یافته و چه در کشورهای درحال توسعه همراه بوده و به عنوان یکی از اساسی ترین علل مرگ ومیر در افراد به شمار می آید. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس درک شده، ادراک از بیماری و شدت خستگی در افراد مبتلا به بیماری قلبی انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به بیماری قلبی بستری در بیمارستان شهید صیاد شیرازی شهر گرگان در سال 1401 بودند که از میان آنها تعداد 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه 60 دقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفت و گروه گواه تا پایان پژوهش مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های استرس درک شده کوهن و همکاران (1983)، ادراک از بیماری برادبنت و همکاران (2006) و شدت خستگی کراپ و همکاران (2001) بود. داده های پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و استفاده از نرم افزار spss نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس درک شده، ادراک از بیماری و شدت خستگی در افراد مبتلا به بیماری قلبی اثربخش است (05/0>P). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره گیری از مهارت های شناختی مورد نیاز و کنترل فکر، منجر به کاهش استرس درک شده، ادراک از بیماری و شدت خستگی در افراد مبتلا به بیماری قلبی می شود.