۱.
بقعه امامزاده هارون بن موسی بن جعفر(ع) معروف به زیارتگاه پنجه شاه، در محله ای به همین نام در خیابان باباافضل کاشان واقع شده است. این بقعه در گذشته بخشی از مرکز محله پنجه شاه را تشکیل می داده است؛ مرکز محله ای که علاوه بر بقعه، عناصری چون آب انبار، کاروان سرا، عصارخانه، حمام آقاشاه، گذر یا بازارچه، مسجد و گورستان قدیمی را نیز شامل می شده است. مجموعه مرکز محله در سال ۱۳۸0 و با شماره ۵۹۳۷ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. قدیمی ترین تاریخی که در بنای بقعه دیده می شود، به سال 956ق بازمی گردد که بر دو قطعه کاشی محراب مانند نقش بسته و نشان از پیشینه کهن این محدوده شهری دارد. این مرکز شهری به دلیل احداث خیابان باباافضل و دگرگونی های ناشی از توسعه نامتوازن شهری دچار آسیب های جدی شده است؛ از جمله پاره ای از عناصر کهن مجموعه تخریب شده اند. در حال حاضر، بخش های باقی مانده نیز در وضعیت نابسامانی قرار دارند. این تغییرات، نقشِ مرکز محله در بستر شهری امروزی را مخدوش و درکِ وضعیت اصیل آن را نیز دشوار کرده است. هدف این مقاله، بازیابی آخرین وضعیت اصیل این مرکز شهری پیش از مداخلات دهه های اخیر است و مقاله در پی پاسخ دادن به این پرسش است که پیش از دگرگونی های وسیع ناشی از ساخت خیابان، مجموعه مرکز محله پنجه شاه چه طرح و ترکیبی داشته است. آگاهی از این وضعیت، درک ما را از یک مرکز محله کهن کاشان افزایش می دهد و امکان مطالعات تکمیلی در جهت حفاظت از ارزش های شهری این محدوده و مرمت آن را فراهم می کند. در این مقاله با روشی توصیفی تاریخی، عناصر و شواهد شهری و همچنین منابع مکتوب مطالعه و بررسی می شوند و از مقایسه آن ها با تصویرهای باقی مانده تلاش می شود طرح اولیه مرکز شهری یادشده بازیابی و ترسیم شود. مطالعات صورت گرفته نشان می دهد بنای اولیه و اصلیِ بقعه در درون گورستانی قدیمی شکل گرفته است. در دوره صفویه و قاجار، مجموعه مرکز محله و عناصر شهری آن تکمیل شده و این وضعیت تا ابتدای دهه 1330 باقی مانده است. پس از تغییرات و توسعه های شهری سده اخیر، گورستان به تدریج به بخش کوچکی در جوار بقعه تقلیل یافته و بخش هایی از مرکز محله نیز تخریب شده و یا راه زوال را پیش گرفته اند.
۲.
این مقاله به اهمیت فرهنگی و اسطوره ای بخش کوهستانی کاشان و در رأس آن، کوه و منطقه اردهار می پردازد. مدعای اصلی آن کم پیداییِ اهمیت و تاریخ این ناحیه در دوره معاصر، در قیاس و در سایه پرداختِ بیشتر غربیانِ سیاح به بخش دشت و موضع رو به اصفهان کاشان (گرم قاسان کهن) و ضرورت مطالعه بیشتر و خاصه واکاوی تقدس انتساب یافته به این ناحیه است. لذا بررسی عناصر آیینی، اسطوره ای و بقایای آثار باستانیِ به جامانده در تعدادی از نقاط پیرامون اردهار و اطرافش مانند نیاسر، قالهر و باریکرسب، روش تحلیل این مقاله است. در ادامه، فرض وجود نگرش و بن مایه های فرشگردانه و پیشامزدایی و ایزدان طبیعی خاصه اشه، مهر و ناهید طرح می شود. سرانجام تداوم و بازآفرینی نگاه و تلقی ساکنان کهن منطقه به آن ها در ادیان جدید و همچنین کانونی شدن و مرکزیت و هاله قدسی کوه اردهار در ارتباط با اسطوره های ایران بررسی و تحلیل شده است.
۳.
در نیمه دوم سده ششم هجری قمری/ دوازدهم میلادی هم زمان با اوج گیری هنر و صنعت سفال سازی زرین فام، اشعار فارسی و کتیبه نویسی جایگاه مهمی در آرایش ظروف زرین فام ایفا می کند و هنرمندان سفالگر ضمن ترسیم انواع اشکال تزیینی، اشعار و نقوش نوشتاری را بر روی ظروف طراحی کرده اند. اشعار و نوشته ها که پیوندی نزدیک با ذوق و سلیقه شخصی، فرهنگ و ادبیات زمان خود دارند، نقش مهمی در طراحی ظروف زرین فام کاشان داشته اند که در مطالعات باستان شناسی کمتر بدان توجه و پرداخته شده است. مطالعه و بررسی این اشعار که بر مبنای ادبیات زمان خود ایجاد شده، افزون بر زیبایی، از جنبه ادبی و فرهنگی نیز حائز اهمیت است. در مقاله پیش رو به منظور شناخت هرچه بهتر مفاهیم، اشعار و کتیبه های سفالینه های زرین فام دوران سلجوقی و ایلخانی منسوب به کاشان، به مطالعه هشت نمونه از سفالینه های زرین فام این سده ها که در موزه آبگینه و سفالینه های ایران نگهداری می شوند پرداخته شده است. پرسش های تحقیق حاضر عبارت اند از: ۱. آیا ارتباطی میان محتوای اشعار و کتیبه ها با نوع تزیینات آن ها وجود دارد؟ 2. محتوای غالب این نوشته ها کدام است؟ با پاسخ به این پرسش ها گامی در راستای اهداف مقاله که بررسی تعامل و پیوستگی شعرنویسی، با سفال زرین فام سده های میانی کاشان و دسته بندی محتوایی اشعار و کتیبه های آن هاست برداشته شده است. نتایج این پژوهش که با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و بر اساس منابع مکتوب انجام شده، حاکی از آن است که نوشتار نقش اساسی در تزیین بخشی از ظروف زرین فام کاشان داشته است. همچنین کتیبه ها و اشعار سفالینه های مورد مطالعه حاوی جملات دعایی برای صاحب ظرف و اغلب دارای محتوایی عاشقانه ا ند.
۴.
وقف یکی از سنت های نیکو در دین مبین اسلام است که ثمره های اجتماعی و رفاهی آن می تواند زمینه حیات بهتر را برای نسل های آینده فراهم کند. وقف کارکردهای فراوانی در زمینه های مذهبی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و... دارد که مهم ترین آن ها، فقرزدایی از سطح جامعه، تعدیل ثروت و کنترل آن است، و در یک کلمه باعث ایجاد عدالت اجتماعی می شود. بررسی ابعاد وقف و تحلیل اجزای ساختاری وقف نامه های کشف شده سبب می شود تا نقش های گوناگون سنت وقف در جامعه مشخص شود. در این پژوهش سعی شده وقف نامه خواجه حاجی معزالدین معروف به «خواجه ملک» فرزند حاج آقا علی از اعیان و خیرین مشهور طاهرآباد در قرن یازدهم هجری، از حیث ساختار و محتوا، تحلیل و بررسی شود و ابعاد گوناگون و کارکردهای آن در شمار سند حقوقی و مادی، از جهات گوناگون فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، سیاسی، زبانی و ادبی، تاریخی و... معرفی و تبیین شده، ارزش های مذکور در مجال این مقاله، بازنمایی شود. در واقع، شناخت آداب ورسوم اجتماعی هر عصر و سنت های جاری در آن دوره (آشنایی با سنت وقف و شیوه آن، هدف و ساختار وقف نامه ها)، شناسایی برخی از واقعیات و حقایق تاریخی، آشنایی با مختصات زبانی و ادبی هر دوره به دور از هر گونه تحریف و تبدیل، و شناخت گوشه هایی از زندگی واقف، از مهم ترین دستاوردهای تحلیل و بررسی ساختار وقف نامه هاست که بدین وسیله نه تنها می توان از آثار نیک و موقوفات باارزش خیران ارجمند، یاد کرد بلکه می توان سنت حسنه وقف را به عنوان سنتی ماندگار در جامعه، پویا کرد.
۵.
افضل الدین کاشانی از فیلسوفان بزرگ ایران در قرون ششم و هفتم هجری است که درست همچون سهروردی، با پیوند میان فلسفه و شهود، منظومه ای حکمی فلسفی خلق کرد که تنها بر پایه خرد خشک و مجرد فلسفی استوار نبود، بلکه مبتنی بر «آگاهی و خرد روشنی و بیداری» بود و دقیقاً از درون چنین منظومه ای، تأکید فراوان به «خودشناسی» و روشنگری در باب ماهیت خویشتن آدمی، خلق شد. میراث فکری و رساله های به جای مانده از بابا افضل از جهات متعدد دارای اهمیت و قابل مطالعه است؛ از جمله وسعت و گستردگی دانش و اطلاعات او در حوزه های فلسفه اسلامی، فلسفه یونانی، ادب، اخلاق، فلسفه سیاسی، آموزه های عرفانی و حتی فرهنگ ایران باستان؛ زبان ساده، صریح و عاری از مفاهیم و اصطلاحات پیچیده و انتزاعی عصر و استفاده از لغات و برابر نهاد های پارسی در مقابل واژگان تازی؛ توجه فراوان به شیوه درست اندیشیدن و مبانی حکمت و کاربستِ گستره تام فضایل و اخلاق نیک در زندگی. نگارنده در این مقاله کوشیده است با تکیه بر مصنفاتِ باباافضل، به تحلیل سه بن مایه «آگاهی، خرد و دانش» از دید این حکیم کاشانی بپردازد و نشان دهد که این سه فرهنگ واژه، ضمن ملازمه و ارتباط تنگاتنگی که با یکدیگر دارند، با عناصری چون غفلت و تیرگی و مردگی در تقابل کامل اند. نتیجه تحقیق نشان می دهد که در مصنفات، «حکمت و فضیلت» دو روی یک سکه اند که به «حقیقت» ختم می شوند.
۶.
در طریقت های صوفیانه همواره موضوع «اَقرب طُرُق» مطرح بوده است؛ برای مثال نجم الدین کبری «طریق شُطّار» و ابن عربی «وجهخاص» را «اقرب طرق الی الله» معرفی کرده اند. حسین خوارزمی و بعضی از شارحان کبروی مسلکِ فصوص، «وجه خاص» یا «قُرب بدون واسطه» را همان «طریق شُطّار» دانسته اند. اما بعضی از محققان، این نظر را نپذیرفته و طریق «شُطّار» را امری مربوط به عرفان عملی خراسان، و «وجه خاص» را مفهومی مرتبط با عرفان نظری مکتب ابن عربی دانسته اند. مقاله پیش رو این موضوع را با بهره مندی از فتوتنامه عبدالرزاق کاشانی مورد بازبینی قرار داده است؛ زیرا کاشانی، برخلاف بعضی از شارحان صِرف عرفان نظری، در تصوف عملی نیز سلوک داشته و دست ارادت به عبدالصمد نطنزی و بعضی دیگر از مشایخ بزرگ وقت داده است، و همان گونه که ابن الفوطی و دیگران، ایشان را «مِن العالمین العاملین» نامیده اند، جامع علم و عمل بوده است. کاشانی در فتوت نامه اش، به جای واژه «شُطّار»، از واژه «فتوت» به معنی «ظهور نور فطرت» و در معنای ضمنی «وجه خاص» استفاده کرده است. تحقیقات نشان می دهد که این اندیشه از طریق قیصری، شاگرد مشهور کاشانی، به خوارزمی و دیگران انتقال یافته است. مفهوم «وجه خاص» را می توان «وقفه» یا «ارتباط بی واسطه» در اندیشه عبدالجبار نفری داست. در نگاه این عارف گمنام، «واقفان» به «قرب وریدی» از «طریق سرّ» راه یافته اند؛ که بعدها، ابن عربی «وقفه» را با اصطلاح «وجه خاص» به عنوان نزدیک ترین راه ارتباط حق با بنده از طریق عین ثابت، مورد شرح و بررسی قرار داده است. این مقاله بر آن است تا بیان کند «وجه خاص ابن عربی» در شرح «واقفان» و «ملامتیان»، با «اهل فتوت کاشانی» و «طریق شُطّار نجم کبری» قابل انطباق می باشد.
۷.
نهج البلاغه پس از قرآن کریم، ارزشمندترین کتاب هدایت و انسان سازی است که در جای جای آن، انعکاس آیات آسمانی قرآن مشهود است. امام علی(ع) در نهج البلاغه که گزیده ای از سخنان آن حضرت است، به طور صریح به آیات قرآن کریم استشهاد کرده و یا اقتباس نموده است. یکی از پراهمیت ترین گونه های اقتباس، اقتباس مفهومی یا استنباطی است که نقش اساسی در تفسیر آیات قرآن و رازگشایی از مضامین والای آن دارد. قطب راوندی با اشرافی که بر معانی قرآن داشت، توانست در کتاب منهاج البراعه، در مواردی که ذکری صریح از قرآن نبوده، اقتباس های نهج البلاغه از قرآن را مشخص کند. ایشان با این پژوهش ارزنده نشان می دهد کلام امام علی(ع) نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت، بلکه از نظر معنا و حقایق نیز برخاسته از قرآن کریم است. این جستار تلاشی است برای شناساندن این مواضع که با روش توصیفی تحلیلی انجام پذیرفته است.