تأویل القرآن یا التأویلات، یکی از مهم ترین تألیفات کمال الدین عبدالرزاق کاشانی (متوفی 725/ 730 ه .ق) است که به اشتباه به محیی الدین عربی نسبت داده شده است. مؤلف این اثر در تأویل آیات، گرفتار نوعی تعسّف گردیده به گونه ای که حتی اشیای محسوس و حتی اشخاصی که وجود خارجی و عینی داشته اند، خاصه انبیا و اولیا را تأویل نموده است. وی حروف مقطعه را اشاره و کنایاتی به حقایق و مراتب دانسته و معجزات پیامبران را نیز مورد تأویل قرار داده است. نویسنده در این مقاله، ضمن اثبات انتساب این اثر به کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، به تحلیل و بررسی انتقادی آن پرداخته و با بیان چگونگی سبک و شیوه مؤلف در تأویل آیات قرآن، به میزان تأثیر آن بر سایر مفسّران و اندیشمندان اسلامی و جایگاه این کتاب اشاره کرده است.
علامه ملا محسن فیض کاشانی که در حکمت و فلسفه از شاگردان به نام صدرالدین شیرازی است، یکی از پرکارترین علمای شیعه در عصر صفویه است. وی در «هستی شناسی» و سایر موضوعات فلسفی نیز از پیروان حکمت متعالیه صدرایی بوده و همچون صدرالحکمای شیرازی با تسلط به فلسفه مشّائی و اشراقی و آشنایی کامل با عرفان به مبانی عرفا و طریقه ایشان نظر داشته و مطالب عرفانی مربوط به مباحث هستی شناسی را با مبانی عرفانی برهانی بررسی نموده است. وی امّهات مسائل وجود را به طریقه محقّقین، از حکما و عرفا مورد بحث قرار می دهد. علامه فیض در صدد است بین طریقه حکمت و معرفت حاصل از طریق برهان، و فلسفه معهود بین حکمای اوایل و اساطین فن از اعاظم حکمای یونان، و بین معارف وارد از طریق شریعت محمدیه و انوار فائض از طریق ائمه شیعه جمع نماید. این پژوهش، به برخی از مهم ترین مسائل هستی شناسی در اندیشه فلسفی این حکیم فرزانه اشاره می کند. همچنین در بررسی نظریه فیض، به آرای پیشینیان از حکما (از ارسطو تا ابن سینا) نیز نظر داشته و سعی در تطبیق آن دارد.
حاجی سلیمان صباحی بیدگلی (م حدود 1213 ﻫ.ق) یکی از آشناترین چهره های دوره بازگشت ادبی در پایان سده دوازدهم هجری است. وی که پس از پیمودن مراحلی از تکامل ادبی در زادگاه خود بیدگل به مصاحبت شاعر نام آور عصر زندیه، حاجی لطفعلی بیک آذر بیگدلی توفیق یافت، توانست در پرتو حمایت های بی دریغ این شاعر به نقطه اوج تکامل ادبی دست یابد و گوی سخنوری و گشاده زبانی را از همگنان برباید و به مدد آذر به حلقه ادبی مشتاق اصفهانی راه پیدا کرده، با نشان دادن استعداد خارق العاده خود در سرون غزل و قصیده نام خویش را به عنوان یکی از نام آورترین پیشاهنگان دوره بازگشت ادبی در تاریخ ادبیات فارسی جاودانه سازد. نوشته پیش رو مروری است بر زندگی و آثار این قصیده سرای بزرگ نیمه دوم سده دوازدهم و دهه نخست سده سیزدهم هجری.
نسخه خطی منحصربه فرد و ناشناخته جامع القصص، تحریر و تألیف «ابن ابوالحسن الواعظ الادیب کاشانی» از جمله آثار و متون دینی قرن یازدهم هجری است که به سال 1077ﻫ به زبان فارسی به رشته تحریر درآمده است. موضوع این اثر، دنباله آثار مشابه دیگر همچون تاج القصص، قصص الانبیا و تفسیر الستین الجامع است که اتفاقاً مؤلف از این آثار به عنوان منبع نیز سود جسته است. مؤلف از طبقه تحصیل کرده در حد متوسط کاشان است که به تعلیم و تعلّم اشتغال داشته و در هیچ کدام از کتب رجال از قرن دهم تاکنون از او یادی نشده است. گرچه موضوع این اثر تا حدودی تکراری است، تحقیقاً از آخرین آثار تألیف شده در داستان انبیاست که به سبک متقدّمان در حدود چهارصد سال پیش تألیف شده است. سبک مؤلف در روایت قصص همراه با بیان آیات قرآن و بعضاً ترجمه آیات با استفاده از ترجمه های کهن تر زمان خود آوردن شواهد فراوان شعری (648 بیت) با عنوان «بیت و نظم» که عموماً رباعی و تک بیت و تغزّل و مثنوی های چند بیتی است، ضرب المثل ها بر ارزش ادبی و زبانی اثر افزوده است. در پرتو بازخوانی و تصحیح قیاسی این اثر، افزون بر شناخته شدن مؤلفی ناشناخته از دل تاریخ چهارصد ساله، چند کتاب و مؤلف و دو شاعر به نام سلیمی و مولانا بیدلی نیز شناسایی شد. امید که احیا و عرضه آن به جامعه نسخه پژوه، مایه دلگرمی و اهتمام بیشتر در این زمینه باشد.
در میان عالمان علوم اسلامی گذشته، کسانی به دلیل نبوغ ویژه خود، در شاخه های مختلف علمی تبحر داشته اند. این احاطه از دانش های عقلی و ریاضی و فلسفی گرفته تا آگاهی بر دانش های نقلی و تاریخی را شامل می شده است. مرحوم علامه محقق مولی محمدمهدی نراقی از جرگه این عالمان به شمار می رود. به دلیل وسعت آگاهی علمی او، اثری در خور توجه در این زمینه از ایشان باقی مانده که به مشکلات العلوم نامبردار است. از دیدگاه این عالم، گونه شناسی مشکلات علمی در شاخه های گوناگون نشان می دهد دانش های تفسیر، حدیث، ریاضیات و ادبیات گستره وسیعی از دشواری هایی است که باید بدان اهتمام ورزید. این مقاله، کاوشی است در بررسی طرح و تنوع مشکلات مذکور از دیدگاه علامه نراقی. بررسی ها نشان می دهد نراقی در برخی موارد پاسخ های ابتکاری به این مشکلات داده و در بسیاری از مواضع نیز پاسخ های او در لابلای آثار پراکنده اندیشمندان دیگر نهفته است.
میرزا احمد کاشانی متخلّص به «صبور»، برادرزاده فتح علی خان صبا، از شاعران توانا و کم شناخته دوره قاجار است. او در سده سیزدهم هجری در کاشان متولّد شد و نزد پدر و عموی خویش تربیت یافت و از آنان شاعری آموخت. او از شاعران عهد فتح علی شاه و از ندیمان دربار وی بود که بعد از استقرار عباس میرزا در آذربایجان، از دارالخلافه به آنجا رفت و نزد وی مقام و منزلت پیدا کرد و از منشیان خاص او شد. در سال 1228 ه .ق در جنگ بین ایران و روس در ارکوان طالش سرهنگ فوجی از اسیران روسی نومسلمان مشهور به فوج «بهادران» بود و در همین جنگ به دلیل شکست سپاه ایران از سپاه روسیه به درجه شهادت رسید و در همان طالش به خاک سپرده شد. صبور از شاعران دوره بازگشت است و مانند دیگر بازگشتی ها در قصیده بیشتر پیرو سنایی، انوری و به ویژه فرخی است و در غزل پیرو سعدی و حافظ. قصیده های او بیشتر مدح و ستایش است، هم ستایش پیشوایان دین و هم ستایش درباریان قاجار به ویژه فتح علیشاه، غزل های او نیز بیشتر عاشقانه است با چاشنی هایی از عرفان و ...، قطعه های بسیاری نیز دارد که به ویژه از نظر تاریخی و اجتماعی قابل توجه اند. روی هم رفته به گواهی سروده هایش شاعری توانا و چیره دست است. از صبور دیوان اشعاری به جا مانده که چهار نسخه خطی از آن موجود است که ما بر اساس آن ها، دیوان شاعر را تصحیح و تعلیق نموده ایم و بر پایه آن در این مقاله کوشیده ایم تا شعر و شخصیت او را اندکی بکاویم و او را که شاعری کم شناخته است، بیشتر بشناسیم.
اطلاعاتی که یاقوت حموی (575 625 ق) در فرهنگ نامه جغرافیایی معجم البلدان، درباره کاشان به دست داده است، مجمل ولی متنوع است. یاقوت از موقعیت جغرافیایی و اداری کاشان، برخی نواحی آن، پیوستگی اش با قم، فتح آن به دست مسلمانان، صنایع سفالین آن و برخی علمای این شهر گزارش داده است. شاید جالب ترین بخش گزارش یاقوت، اشاره او به رواج کامل مذهب تشیّع امامیه در کاشان و خبر از رسمی رایج در میان روستائیان این شهر در استقبال از ظهور امام غایب باشد.
نوشته پیش رو در پی معرفی یکی از معروف ترین مفسّران پارسی زبان و فارسی نویس سده دهم هجری، ملا فتح الله کاشانی است. هر چند از این عالم، تألیفات متعدد و ارزنده ای در دست است، نیز کتاب تفسیری قیم او با عنوان منهج الصادقین در عالم تشیّع پارسی، شهرت به سزایی دارد، درباره چهره تاریخی او گزارش چندانی نداریم. در این نوشتار، در پی آنیم تا با گردآوری و تحلیل گزارش های متفاوت و گاه متضاد از شخصیت آن بزرگوار، تا حدی در شناسایی او بکوشیم. در پایان نیز، نگاهی تحقیقی به دو اثر ارزنده او در ترجمه و تفسیر قرآن و نهج البلاغه خواهیم داشت.
آیت الله سید محمدحسین رضوی، فرزند آیت الله هبه الله رضوی و ملقّب به «علم اله دی» از فقهای کاشان در قرن چهاردهم هجری است. وی با شاگردی نزد استادانی بنام همچون آیت الله ملا حبیب الله شریف و سید محمد علوی بروجردی و سید حسین کاشانی و با سفر به مراکز علمی و بهره جویی از محضر بزرگانی همچون ملا محمدکاظم خراسانی، سید محمدکاظم یزدی به درجه اجتهاد نایل شد. وی در تفسیر ، علوم حدیث، رمل و جفر، اصول و فقه و ادبیات عرب آثاری در خور از خود به یادگار گذاشت. نگارنده در این مقاله، به معرفی او، استادان، مشایخ اجازه و آثار علمی ایشان پرداخته است.