مقالات
حوزه های تخصصی:
بررسی چگونگی پیوند توحید صفاتی با نظام معقولات در نزد خواجه نصیر چکیده بحث اسماء و صفات و کیفیت ارتباط آن با ذات الهی از اهم مباحث توحیدی و در این میان مسئله ی عینیت یا زیادت صفات با ذات خداوند همواره درخور ملاحظه است. نوشتار حاضر بر آن است تا جایگاه و نقش نظام معقولات در نزد خواجه نصیر، یعنی تقسیمات معقول اولی و ثانی را در ارتباط با مسئله ذات و صفات مورد مداقه قرار دهد تا در پرتو آن، دیدگاه فلسفی وی را بر حسب مبانی فلسفی اش تبیین نماید و میزان سازوارگی این دیدگاه فلسفی را با مسئله عینیت ذات و صفات نشان دهد. عبارات خواجه نصیر در این باره همگی حاکی از عینیت ذات و صفات باری تعالی است. لکن به نظر می رسد عدم تفکیک مفاهیم و معقولات ثانی منطقی و فلسفی در محکمات نظام فلسفی خواجه نصیر و معیارهای مطروحه در مورد اعتباریت مفاهیم، اعتقاد به عینیت ذات و صفات خداوند را در دیدگاه وی با تناقضی بیّن مواجه می سازد . کلیدواژه ها: خواجه نصیر، ذات، صفات، عینیت، معقول ثانی.
اهمیت میانجی گری اخلاق کانتی بین حق انتزاعی و حیات اخلاقی و ضرورت گذار از اخلاق به حیات اخلاقی درکتاب مبانی فلسفه حق هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همانطور که هگل در پیشگفتار کتاب مبانی فلسفه حق بیان کرده است؛ بحث مرکزی در این اثر، از بین بردن خودسرانگی اراده است که همان معنای عامیانه آزادی است. هگل در صدد ردیابی تحقق مفهوم آزادی به عنوان ایده در نفس الامر است. نگارنده معتقد است که در هر دو گذار هگل میان سه بخش اصلی این اثر یعنی از حق انتزاعی به اخلاق و از اخلاق به حیات اخلاقی، او خودسرانگی اراده را به عنوان نمود فاقد مفهوم رفع کرده است. در گذار نخست شخص به عنوان تعین حق انتزاعی که آزادی خویش را تنها در تملک چیزهای خارجی و بازشناسی آن از طریق دیگری می یابد، در دیالکتیک ناحق و رفع آن اسیر اراده ی خودسرانه ی فرد جزئی ای می شود که جرم را وارد تسلسلی نامتناهی می کند. بنابراین بازشناسی ساحت کلی درون انسان در جهت قانون گذاری امر خیر در مقام اخلاق ضرورت پیدا می کند. در این بخش وجدان به عنوان متعین کننده خیر درونی انسان، پس از آن که تمامی نهادها و قوانین عرف را در درون خویش مستحیل می سازد، به دلیل صوری بودن قانونش، به جای اراده ی امر کلی، اراده ی جزئی خویش را به عنوان محتوای قانون مطلق، وضع می کند و از این طریق ادعای مطلق بودن می کند که هگل آن را نتیجه اخلاق کانت و اینهمان با منطق حکومت ترور در فرانسه می داند. هگل در جهت رفع این خودسرانگی، به وجه ممیزه فلسفه اخلاق خویش یعنی حیات اخلاقی گذار می کند که در آن محتوای قانون های اخلاقی بایستی از طریق نهادهای جهان اجتماعی بالفعل که شخص در آن ساکن است چارچوب بندی شوند.
نقش شهود در حکم اخلاقی از نظر جاناتان هایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روانشناسی اخلاق، تحقیق درباره حکم اخلاقی برای دهه ها تحت تاثیر عقل گرایی بوده است. از نظر عقل گرایان، حکم اخلاقی از طریق عقل/استدلال به دست می آید؛ هیجانات و شهودها هیچ نقشی در حکم اخلاقی ایفا نمی کنند. از نظر جاناتان هایت، حکم اخلاقی عمدتا از طریق شهود بوجود می آید؛ و نقش عقل، نوعا پسینی ست؛ بدین معنا که پس از آنکه حکم اخلاقی توسط شهودات بدست آمد، عقل در پیِ موجه کردنِ حکمِ پیشینِ شهودی برمی آید. در مُدل شهودگرایِ اجتماعیِ هایت، حکم اخلاقی برآمده از سیستمِ سریع و خودکار (شهودی) ماست. شهودات به نحو تکاملی، فطری هستند و از طریق فرهنگ و جامعه قابل ویرایش و تصحیح اند. هایت با توجه به آزمایش های تجربی مُدل شهودگرای اجتماعی خود را تایید می کند. علی رغم نقدهایِ وارد شده بر دیدگاه هایت، به نظر می رسد که اگر همه جوانب دیدگاه هایت در کنار هم مدنظر قرارگیرند، بسیاری از اشکالات قابل رفع اند و در مجموع دیدگاه موجّهی به نظر می رسد.
بازخوانی برهان نبوت سینوی بر اساس نظریه اعتبار علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با روش تحلیلی توصیفی ابتدا برهان نبوت سینوی در آثار ابن سینا مرور می شود و سپس تحلیل بدیع علامه طباطبایی از آن براساس نظریه اعتبار عرضه می گردد. از نظر ابن سینا انسان موجودی مدنی بالطبع است و برای رفع نیاز خود ناگزیر از روی آوردن به اجتماع است. مشارکت اجتماعی انسان ها به اختلافی می انجامد که تنها با قانون گذاری و عدالت رفع می گردد. از نظر حکمای مسلمان تنها قانونی که صلاح معاش و معاد آدمی را هماهنگ با یکدیگر تأمین می کند شریعت الهی است و بر این اساس ضرورت نبوت اثبات می شود. علامه طباطبایی بر اساس نظریه اعتبار خود نگاه متفاوتی به زندگی اجتماعی انسان و نقش دین در این حوزه دارد و بر این اساس خوانش متفاوتی از برهان سینوی عرضه می دارد. از سوی دیگر نظریه اعتبار علامه در رساله الولایه با سایر آثار ایشان متفاوت است و این اختلاف خوانش بدیع دیگری را در بستر نظریه اعتبار رقم می زند. او در رساله الولایه از خوانش سنتی این استدلال فاصله گرفته است. بر اساس استقصای نگارنده خوانش علامه از برهان سینوی به ویژه در رساله الولایه تا کنون در هیچ پژوهشی مورد بررسی قرار نگرفته است.
مسأله تصادف اخلاقی تاملی در دیدگاه مایکل مور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیگل و ویلیامز معضل "تصادف اخلاقی" را محصول تعارض میان باور به اصل کنترل و فعالیت های اخلاقی می دانند. برخی معتقدند که این مسئله ای واقعی و حل ناشده در فلسفه معاصر است اما همه با این سخن موافق نیستند. مایکل مور مدعی است که مسئله تصادف اخلاقی همان مسئله سنتی اراده آزاد است و به خودی خود مسئله ای اصیل بشمار نمی آید. مور همچنین مدعی است که معنایی از کنترل که نیگل در صورتبندی مسئله تصادف اخلاقی استفاده می کند نادرست است. به نظر او، این مفهومِ ناهمسازگرایانه از کنترل، مبنی بر اینکه کنترلِ نتیجه نیازمندِ کنترل بر همه عوامل ضروریِ به وجود آورنده نتیجه است، در ارزیابی های اخلاقی روزمره کاربردی ندارد. در بخش نخست مقاله، ضمن صورتبندی مسئله تصادف اخلاقی، به این سوال پرداخته خواهد شد که اساسا چگونه باید این مسئله را فهمید. در بخش دوم، مدعای مور در خصوص معنای همسازگرایانه کنترل تحلیل و بررسی می شود. این دو مدعا مستقل از هم صورتبندی شده است چرا که به نظر نگارنده اولی درست و دومی نادرست است.
معطوف بودن اخلاق به عینیت و عینیت گرایی درباره ی اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بستر کاوش مقاله ی پیش رو، بحث عینیت اخلاق است که در حوزه ی فرااخلاق مطرح می شود. اتخاذ موضع درباره ی این که آیا اخلاق عینی هست یا نه (و اگر عینی است، از چگونه عینیتی برخوردار است) کانون بحثهای هستی شناختی فرااخلاق بوده است. تحلیل تجربه ی اخلاقی متعارف (شهودها و دریافتهای افراد غیرفیلسوف) درباره ی عینیت اخلاق، نزد متفکران فرااخلاق جایگاه ویژه ای دارد و ایده های فلسفی را خود بر زمینه ی این تحلیل بنا می کنند. اما در این سیر و تحلیل، معمولاً مرز تجربه ی اخلاقی متعارف با ایده های فیلسوفان مبهم است. مقاله ی پیش رو تلاشی است در تفکیک «معطوف بودن اخلاق به عینیت (مباع)» به عنوان جهت گیری تجربه ی اخلاقی متعارف، از «عینیت گرایی درباره ی اخلاق» به عنوان یک جهت گیری نظری در فرااخلاق. این تفکیک، اولاً معلوم می کند که مباع به چه معنی و چگونه در فرااخلاق نقش ایفا می کند زیرا هم رابطه ی آن با نظریه ی فرااخلاقی به طور کلی روشن خواهد شد و هم این که چگونه عینیت گرایی را در موقعیت اولیه ی بهتری نسبت به نظریه های رقیب قرار می دهد. نقشی که برای مباع تبیین خواهیم کرد، بر اساس برخی مطالعات حوزه ی روان شناسی فرااخلاق به چالش کشیده شده است. از این بحث کرده ایم که چرا این چالش نمی تواند مباع را زیر سؤال برد. ناعینی انگاران برای وانهادن مباع و غلبه بر موقعیت اولیه ی بهتر عینیت گرایی ناگزیرند استدلال(های) قوی اقامه کنند. خواهیم دید که دو استدلال علیه وجود امور واقع عینی اخلاقی، به هدفشان دست نمی یابند.
بررسی انتقادی تفسیر آقا علی مدرس و تابعان از نظریه «اصالت وجود» ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه ملاصدرا درباره اصالت وجود به صورت های مختلفی تفسیر شده است. در تفسیر رایج از نظریه اصالت وجود، ماهیت امری کاملاً ذهنی و وابسته به فاعل شناسا است و چون در واقعیت خارجی حاضر نیست، نمی تواند به نحو حقیقی از واقعیت خارجی حکایت کند. تفسیر استاد عبودیت که بسط و شرح تفسیر آقا علی مدرس زنوزی است در عین حال که بر ذهنیِ صرف بودن ماهیت تأکید می کند و ماهیت را شبح وجود می داند، حکایت ماهیت از وجود را حکایتی حقیقی معرفی می کند. این مقاله با رویکرد توصیفی تحلیلی عبارت های صدرالمتألهین را بررسی کرده و نشان داده است که تفسیر مذکور، نمی تواند تبیین مناسبی از دیدگاه ملاصدرا در مسأله اصالت وجود باشد. ملاصدرا تحت تأثیر عرفا، ارتباط حق تعالی و تعینات خلقی را بین وجود و ماهیت ترسیم کرده و در به تصویر کشیدن این رابطه از تعبیرات عرفا از جمله خیال و شبح و حکایت بودن مخلوقات نسبت به حق تعالی استفاده کرده است. برخلاف برداشت آقا علی مدرس و استاد عبودیت، این قبیل واژگان در معنای هستی شناسانه به کار رفته اند نه معنای معرفت شناسانه؛ از این رو، نمی توان با تمسک به آنها ماهیت را در دیدگاه صدرا، امری کاملاً ذهنی و وابسته به فاعل شناسا تفسیر کرد.
افلاطون علیه شاعران: عمومی و خصوصی در اندیشه های اخلاقی افلاطون و نمایشنامه نویسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمایشنامه های یونان باستان و محاورات افلاطون دو منبع مهم و رقیب برای دستیابی به دیدگاه های یونانیان باستان درباره اخلاق و انتخاب های اخلاقی است. در واقع، همین رقابت و اختلاف نظر دلیل دشمنی افلاطون با شاعران است. در این مقاله با تمرکز به سه تراژدی مهم در ادبیات یونان باستان، از سه تراژدی نویس برجسته یعنی آگاممنون اثر ایسخولوس، مدئا اثر اوریپید و آنتیگونه اثر سوفوکل و مقایسه نظرگاه آنان با جمهوری افلاطون، به بررسی دو دیدگاه متفاوت یونانیان به اخلاق و انتخاب های اخلاقی در سپهر عمومی و خصوصی پرداخته ام. در عین حال، کنش گری زنان در این آثار، جایگاه آنها و ارزش های اخلاقی هم بسته با احساسات، قلمرو خصوصی و زنانگی را در این دو نگاه تبیین کرده ام. در نهایت به این نتیجه رسیده ام که رویکرد تراژدی ها، خلاف رویکرد افلاطونی، عواطف و احساسات را در انتخاب های اخلاقی مدخلیت داده و محکوم نمی کنند. همچنین رویکرد اخلاقی تراژدی ها نسبت به رویکرد افلاطونی انضمامی تر است و اهمیت بیشتری به شرایط و واقعیات حیات و انتخاب اخلاقی انسان ها می دهد. این واقعیت ضرورت بازخوانی و بازسنجی نمایشنامه ها و دیدگاه اخلاقی که نمایندگی می کنند را نشان می دهد.
حل بحران معنویت از منظر سیدحسین نصر و ارزیابی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه نصر و سنت گرایان ریشه اصلی بحران معنویت درکنار نهادن وچشم پوشی ازسنت است؛چراکه سنت اصلی ترین منبع معنویت است. پس سنت هم آبشخور معنویت است و هم بازگشت بدان، زداینده بحران ها و از جمله بحران معنویت خواهد بود و چون درنگاه وی،وحی،شالوده سنت است،پس معنویت با وحی و نیزدین که فراورده وحی است برمدار هم بستگی خواهد چرخید.پژوهش حاضر که به حل بحران معنویت از منظرنصر و ارزیابی آن پرداخته است به این پرسش پاسخ داده که آیا معنویت پیشنهادی نصر گره گشا است یا خیر و چه نقدی بر آن وارد است؟ این مقاله با توجه به مفهوم معنویت و مبانی آن نزد نصر،به نقد های ارائه شده اعم از نقدهای منتشره و نقدهای این پژوهه پرداخته است.روش پژوهش، روش تحلیلی-انتقادی است و اساسی ترین یافته های آن عبارتند از:یک.از آنجا که دین، تحقق وحی و وحی شالوده سنت است،پس معنویتِ معطوفِ به سنت، ریشه در دین دارد.دو. نصر بین بُعد ظاهری و باطنی دین تفکیک کرده و بُعد باطنی که جوهره دین است،منبع اصیل معنویت می داند.سه.به گوهر مشترک بین ادیان بر اساس باطن و فطرت مشترک بشری برای دستیابی به معنویت تأکید دارد.چهار.اگر گوهر مشترک که در قامت وحدت متعالی ادیان جلوه می کند مبنای معنویت شد، پس نگاه ما به دیگر ادیان،نگاه سلبی نخواهدبود و آنچه که می تواند پیروان همه ادیان را آشتی دهد،در آویختن به معنویت معطوف به سنت است که در همه ادیان،جاری است.پنج.با بررسی انتقادی اساسی ترین عناصر معنویتِ معطوف به سنت درمنظر نصر،این نتیجه حاصل شدکه ضمن ارزشمندی دیدگاه نصر،حل بحران معنویت به معنای راستین، خارج از توان آن است.
بررسی انتقادی نظریه تفکیک مقام گردآوری از مقام داوری در باب متدولوژی فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان دیدگاه های مختلف پیرامون روش شناسی فلسفه ملاصدرا، باورمندان به نظریه تفکیک مقام گردآوری از مقام داوری بر این عقیده اند که ملاصدرا صرفاً در مقام گردآوری از کشف و نقل استفاده کرده است. پژوهش حاضر بیانگر این است که آنچه مدعیان این دیدگاه معتقدند قابل خدشه و ناپذیرفتنی است. چرا که ملاصدرا علاوه بر اینکه در مقام داوری نیز از کشف و نقل بهره برده است، در مسیر داوری و ارزش گذاری مسائل فلسفی، رویکردهایی دارد که بر اساس آن می توان مدعای نظریه پردازان دیدگاه مورد اشاره را مورد چالش قرار داد. در میان این رویکردها، می توان از تلاش برای آشتی میان دیدگاه های متفاوت و متعارض(روش تلمودی)، ارائه مبناگرایی نوین و رجحان قطعیت وحیانی بر قطعیت عقلانی و نیز ظهور مکتب تفکیک به عنوان واکنش به روش صدرالمتألهین در مقام داوری را نام برد. طرح این مباحث علاوه بر اینکه به مثابه نقض دیدگاه طرفداران تفکیک مقام گردآوری از مقام داوری محسوب می شود، از منظر روش شناختی نیز نقص محسوب می شود.
اشه در مفهوم اکمال و ارتباط آن با هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوران تاریخ ایرانِ پیش از ورود اسلام، از لحاظ معرفت شناسی عمدتا" تحت فراروایتی بنام کیش مزدیسنا قرار دارد که بر تمام شئون زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن سایه افکنده است. برمبنای دکترین کیش مزدیسنا که بر هفت پایه "یکتایی اهورامزدا، پیامبری اشوزرتشت، پیرویِ از اشه، داشتنِ اندیشه، گفتار و کردارِ نیک، آزادی ِگزینشِ راه، پاداشِ کارِنیک و کیفرِ کارِزشت، جاودانیِ روان و رستاخیز" استوار است؛ خداوند جان و خرد، جهان را براساس هنجاری به نام اشه آفریده که بر تمام هستی حاکم است؛ حقیقتی محیط بر کیش زرتشت و حتی حکمت پیشازرتشتی، که درهمه مراتب؛ جهان هستی را به سوی کمال و رسیدن به اصل و مبدأ خلقت هدایت می نماید. از یک سو آفرینش اثر هنری در خلاء صورت نمی گیرد و در تعریف سنتی آن به کمال رساندن نفس خویش و به تبع آن نفس غیر است و ازسویی دیگر در هنر ایران؛ براساس جهان بینی پیشینیان که متکّی بر آموزه های یکتاپرستانه و خردمندانه بوده است ، فعل خلاق هنرمند، در طول فعل خلاق الهی و دقیقاً بر همان نحو، مبتنی بر نظم و اکمال لایق هر شیء است و هنرمند به دلیل دیالکتیک خرد خود با خرد مینوی است که از حقایق جهان مینوی آگاهی یافته و در فعل آفرینش هنری، به هر چیزی کمال لایق آن را می بخشد. این پژوهش ضمن بررسی و تفسیر ساده متون؛ با عنایت به بنیان های آموزه مزدایی و استفاده از منابع مکتوب و روش اسنادی و تحلیل و تفسیر متناسب این آموزه، رابطه اشه و اکمال را مورد بررسی قرار داده است. لذا ضمنِ تحلیلِ معنایی واژه اشه در متون مزدایی و پیشامزدایی؛ حضور مفاهیم هنر و زیبایی، تکامل، پویایی و حرکت؛ همچنین نظم و تعادل بررسی می گردد.
بررسی مقایسه ای آرای هایدگر و کربن در باب «فهم در ساحت حضور»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مارتین هایدگر فیلسوف پدیدارشناس آلمانی را باید یکی از مهم ترین منتقدان فلسفه سوبژکتیو غرب در نظر آورد که به جای تأکید بر انفکاک پذیرفته شده فاعل شناسا و مورد شناسایی، که به طور خاص در نظریه تناظری صدق اصلی مسلّم انگاشته می شود، ساحت فهم را نه ساحت انطباق و ارتباط برقرار شدن میان سوژه و ابژه، بلکه ساحت حضور در ساحت فهم در نظر می آورد؛ از این جهت در نظر هایدگر میان نحوه بودن و نحوه فهم ارتباط هست. از سویی هانری کربن به مثابه یکی از مهمترین فلاسفه متأثر از هایدگر، معتقد است فلسفه ایرانی-اسلامی افق گسترده تری برای فهم را در مقابل فیلسوف قرار می دهد. پرسش اصلی این مقاله این است که کربن چه افق های هستی شناختی دیگری فراتر از هایدگر را در متن فلسفه شیعی جستجو میکرد؟ نویسندگان معتقدند به زعم کربن، فلسفه شیعی با اعتقاد به ساحتهای تشکیکی حضور، فهم عمیق تر و کامل تری را برای فیلسوف و سالک به ارمغان می آورد و بدین ترتیب فهم فراتر از تاریخ جهانی قرار می گیرد. چیستیِ براهین این دو فیلسوف مورد تأمل ما در این مقاله قرار گرفته است.
انفعالِ نفس و تغییرِ ذاتِ مدرِک: مسأله ای ارسطویی، ردیه ای سینوی و دفاعیه ای صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفس در فلسفه ی ارسطویی به عنوان قوه ی مدرِک شناخته شده و از آنجا که ادراک نوعی استحاله به شمار می رود، مسأله ی تبیین تغییرِ نفس از جایگاهی خاص برخوردار است. ارسطو خود در فصل پنجم کتاب دوم درباره ی نفس از نوعی استحاله در نفس سخن می گوید که مستلزم تغییر در ذات مدرِک و در نتیجه متمایز از استحاله ی کیفی طبیعیات (استحاله ای که در آن دو امر متضاد جایگزین یکدیگر می شوند) است. این تعبیر مستلزم استکمال ذات نفس در فرآیند ادراک بدون پذیرش ماهیتی خاص، و در نتیجه قابل انطباق بر مفهوم مناقشه برانگیز اتحاد عاقل و معقول است. این نوشتار بر مبنای همین انطباق، نخست به شرح انفعال خاص نفس نزد ارسطو و سپس توضیح عدم امکان تبیین آن نزد ابن سینا و در نهایت چگونگی امکان تبیین آن نزد ملاصدرا می پردازد. به این منظور نخست ویژگی های انفعال خاص نفس نزد ارسطو و تمایز آن از استحاله های متعارف با کنار هم نهادن فقرات پراکنده ی ارسطو بیان می شود؛ سپس با تدقیق در استدلال های ابن سینا در رد اتحاد عاقل و معقول، مفروضات خاص سینوی، که به امتناع تبیین این استحاله نزد او می انجامد، توضیح داده می شود. بخش آخر این مقاله به شرح مفروضات صدرایی در امکان تبیین این استحاله اختصاص دارد؛ به گونه ای که در نهایت روشن می شود می توان ابن سینا و ملاصدرا را دو جریان متفاوت در تفسیر علم النفس ارسطو دانست.
نسبت علم و اراده ی الهی در مکتب کلامی حله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه ی «علم» و «اراده» در انسان و خداوند یکی از مسائلی است که در مکاتب مختلف فلسفی و کلامی مورد مداقه قرار گرفته است. نوشتار حاضر بر آن است تا رابطه ی «علم» و «اراده ی» خداوند را در مکتب کلامی حله بررسی نماید، مکتبی که که میراث دار مکتب کلامی بغداد بوده و اساطین آن با فلسفه های سینوی و اشراق، و مکاتب مختلف کلامی به ویژه معتزله و اشاعره آشنایی عمیقی دارند. در نوشتار حاضر، پس از اشاره به عنایت متکلمان این مکتب به آثار معتزله ی متأخر، نشان داده شده است که محقق طوسی و فاضل سیوری دیدگاه ابوالحسین بصری را در باب اراده ی الهی قبول کرده اند. محقق حلی در موضعی متعادل تر، آن را تأیید نسبی نمونده است. اما علامه حلی موضع یکسانی در این باب ندارد، به طوری که در آثار ابتدایی خویش سخن بصری را تصدیق کرده، ولی در آثار بعدی آن را خالی از اشکال نمی داند. از همین رو، می توان ادعا کرد که برخی تحلیل های پیشین، مانند آنچه زابینه اشمیتکه (1991 و 1994) ارائه داده است، نقصان هایی دارد. در انتها، دیدگاه این مکتب در دو مقام «ثبوت» و «اثبات» ارزیابی شده است. در مقام اثبات، نشان داده شده که کلام این بزرگان، خالی از «ابهام» و «اضطراب» نیست. سپس انتقادهای آنان به فلاسفه و بهشمیه بررسی شده است. در مقام ثبوت نیز به تمایز میان صفات علم و اراده پرداخته شده و نشان داده شده است که استدلالات بزرگان مکتب حله و برخی فیلسوفان متأخر از آنها مانند ملاصدرا برای اثبات یگانگی علم و اراده ی (ذاتی) خداوند ناتمام است..