دوران تاریخ ایرانِ پیش از ورود اسلام، از لحاظ معرفت شناسی عمدتا" تحت فراروایتی بنام کیش مزدیسنا قرار دارد که بر تمام شئون زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن سایه افکنده است. برمبنای دکترین کیش مزدیسنا که بر هفت پایه "یکتایی اهورامزدا، پیامبری اشوزرتشت، پیرویِ از اشه، داشتنِ اندیشه، گفتار و کردارِ نیک، آزادی ِگزینشِ راه، پاداشِ کارِنیک و کیفرِ کارِزشت، جاودانیِ روان و رستاخیز" استوار است؛ خداوند جان و خرد، جهان را براساس هنجاری به نام اشه آفریده که بر تمام هستی حاکم است؛ حقیقتی محیط بر کیش زرتشت و حتی حکمت پیشازرتشتی، که درهمه مراتب؛ جهان هستی را به سوی کمال و رسیدن به اصل و مبدأ خلقت هدایت می نماید. از یک سو آفرینش اثر هنری در خلاء صورت نمی گیرد و در تعریف سنتی آن به کمال رساندن نفس خویش و به تبع آن نفس غیر است و ازسویی دیگر در هنر ایران؛ براساس جهان بینی پیشینیان که متکّی بر آموزه های یکتاپرستانه و خردمندانه بوده است ، فعل خلاق هنرمند، در طول فعل خلاق الهی و دقیقاً بر همان نحو، مبتنی بر نظم و اکمال لایق هر شیء است و هنرمند به دلیل دیالکتیک خرد خود با خرد مینوی است که از حقایق جهان مینوی آگاهی یافته و در فعل آفرینش هنری، به هر چیزی کمال لایق آن را می بخشد. این پژوهش ضمن بررسی و تفسیر ساده متون؛ با عنایت به بنیان های آموزه مزدایی و استفاده از منابع مکتوب و روش اسنادی و تحلیل و تفسیر متناسب این آموزه، رابطه اشه و اکمال را مورد بررسی قرار داده است. لذا ضمنِ تحلیلِ معنایی واژه اشه در متون مزدایی و پیشامزدایی؛ حضور مفاهیم هنر و زیبایی، تکامل، پویایی و حرکت؛ همچنین نظم و تعادل بررسی می گردد.