برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی زمستان 1398 شماره 41 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی نقش فرهنگ و برنامه ریزی فرهنگی در توسعه شهری برای افزایش امنیت اجتماعی می پردازد. امروزه نقش فرهنگ در برنامه ریزی ها به خصوص برنامه ریزی شهری و منطقه ای پررنگ تر شده و برنامه ریزان شهری و منطقه ای نیز این ضرورت را دریافته اند و می بایست فرهنگ را در برنامه کار خود قرار دهند، ازاین رو هر نوع برنامه ریزی شهری و منطقه ای باید بحث فرهنگ و هویت فرهنگی را در برنامه کار خود قرار دهد. فرهنگ به عنوان یک عامل اصلی در برنامه ریزی، در آینده توسعه نقش و جایگاه مهمی را ایفا می کند، که عدم توجه به آن در برنامه ریزی؛ تأثیرات منفی زیادی بر جای می گذارد. جمع آوری اطلاعات بر مبنای مطالعه کتابخانه ای و اسنادی بوده و به صورت توصیفی-تحلیلی می باشد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که روش برنامه ریزی و مدیریت شهری باید تغییراتی را در خود ایجاد کند و به جای روش های صرفاً کمّی و آماری و در نظر گرفتن مؤلفه های صرفاً اقتصادی و سیاسی، روش های کیفی هم به کار برده شود و در امر برنامه ریزی برای شهر و منطقه مؤلفه های فرهنگی (نیازها، ارزش ها و هنجارهای مردم، صنایع فرهنگی و...) در نظر گرفته شود.
نسبت سیاست های توسعه آموزش عالی و تقاضای اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه کمّی آموزش عالی وابسته به سیاست هایی است که در دولت های مختلف وضع می شود؛ اما تقاضای اجتماعی می تواند برهم زننده این سیاست ها شود. هدف از این مقاله کشف تأثیر سیاست های توسعه آموزش عالی ایران از تقاضای اجتماعی و علل ایجاد تقاضای اجتماعی برای آموزش عالی در کشور است. افزایش کمّیت دانشگاه ها و توسعه نامتوازن آموزش عالی متأثر از تحولات جهانی مانند توده ای شدن از جمله موارد مؤثر در کنار تقاضای اجتماعی مردم به توسعه آموزش عالی کشور بوده است. بدین منظور از روش کیفی استفاده شد. در مرحله جمع آوری داده ها ابتدا با مطالعه اسنادی، سیاست ها و قوانین کشور در حوزه سیاست های آموزش عالی گردآوری شد و در بخش دیگری از تحقیق با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۳۰ تن از مطلعین و دست اندرکاران آموزش عالی تحلیل مضمون صورت گرفت. یافته های تحقیق پیش رو نشان می دهد افزایش جمعیت و رشد نرخ سواد پایه در کشور طی دهه های گذشته از یک سو و افزایش عدالت اجتماعی و آگاهی مردم از حق دانستن از سوی دیگر زمینه شکل گیری تقاضای اجتماعی آن ها بوده است؛ نتیجه تحقیق نشان داده است درحالی که امروزه سیاست های کنش مندانه و همراهی آموزش با بازار اشتغال در سطح بین المللی مورد تأکید است، تقاضای اجتماعی منجر به عدم اجرای آمایش سرزمینی در حوزه آموزش عالی و بنابراین به تأسیس بی رویه مراکز آموزشی، بیکاری زیاد فارغ التحصیلان دانشگاهی و درنتیجه شکل گیری سیاست های انفعالی در حوزه آموزش عالی گردیده و آموزش از کیفیت دور شده است. بنابراین با توجه به وجود تقاضای اجتماعی آموزش عالی در ایران که ریشه در کسب منزلت فرهنگی دارد رابطه علّی میان آموزش عالی و اشتغال متصور نیست؛ ازاین رو، نیاز به تحصیل و دانشگاه به عنوان بُعد منزلتی آن همچنان وجود خواهد داشت.
ارزیابی سیاست گذاری مسکونی در شهر تهران در رویارویی با نابرابری فضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست گذاری مسکونی یکی از عرصه های مهم سیاست گذاری شهری است. ویژگی های اجتماعی مسکن و نیز اثرات گسترده بخش مسکن در اقتصاد، سیاست گذاری مسکونی و پشتیبانی تأمین مسکن را جزئی از سیاست گذاری عمومی قرار داده است. آن شیوه سیاست گذاری عمومی که مسکن را به عنوان «حق اجتماعی» نادیده می گیرد، سبب شکل گیری نابرابری فضایی در سیستم مسکونی شهرها می شود. مشکل مسکن در تهران، هم به عنوان جزئی از یک مشکل فراگیر در سطح ملی و هم جزئی از مشکل های این بزرگ شهر به نابرابری فضایی منجر شده است. آگاهی از چگونگی اثرگذاری سیاست های شهری و ردیابی علل پیدایش نابرابری مسکونی، امکان سیاست گذاری کارآمد برای رویارویی با این مشکل برنامه ریزی را فراهم می آورد. این مقاله بر روند کار و نیز محتوای سیاست های اجراشده و مؤثر بر ساختار مسکونی شهر تهران، تمرکز کرده و اثر آنها را بر نابرابری فضایی، شناسایی کرده است. برای دستیابی به هدف این مقاله یک فرآیند دومرحله ای توصیفی- تحلیلی بر اساس راهبرد پژوهش قیاسی پیگیری شده است و اثرات سیاست ها بر نابرابری فضایی در ساختار مسکونی شهر تهران با استفاده از تحلیل طولی و تحلیل محتوای تماتیک (فَرهشتی) سیاست ها تحلیل و مقایسه شده اند. یافته های مقاله نشان می دهند که دستور کار سیاست های چیره، فاصله زیادی برای رویارویی با مشکل شهری نابرابری فضایی در شهر تهران دارد. این مقاله رهیافت و چارچوبی برای رویارویی با این مشکل به طورکلی و در تهران ارائه می کند.
سرمایه شغلی و تعهد به کار نمونه مورد مطالعه: ادارات دولتی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عدم تعهدبه کار در ادارات دولتی از مسائل اجتماعی ایران است. این مقاله با فرض تأثیر سرمایه شغلی در افزایش تعهدبه کار، رابطه سرمایه شغلی و تعهدبه کار کارمندان ادارات دولتی در شهر تهران را بررسی کرده است. سرمایه شغلی مجموعه مکتسبات حاصل از ایفای نقش در یک موقعیت شغلی است. روش این پژوهش توصیفی- همبستگی است و با پرسشنامه ای مدون در 8 سازمان دولتی در تهران با 78 کارمند مرد و 48 کارمند زن مصاحبه انجام شده است. برای سنجش اعتبار و روایی شاخص ها، از همبستگی درونی، ضریب آلفای کرونباخ و KMO استفاده شده است، ضریب آلفای کرونباخ سرمایه شغلی 0.80 و تعهد شغلی 0.70 می باشد.میانگین تعهدبه کار کارمندان 42/3 از 6 و میانگین سرمایه شغلی آنان 39/3 می باشد. رابطه تعهدبه کار با سرمایه شغلی (41/0r=)، سرمایه اقتصادی (17/0r=)، سرمایه سیاسی (41/0r=)، سرمایه اجتماعی (38/0r=) و سرمایه فرهنگی (29/0r=) می باشد. ضریب همبستگی چندگانه 0.81 و متغیرهای موجود در بررسی 66 درصد از تغییرات تعهد کاری را تبیین کرده اند. هنگامی که روابط میان سرمایه شغلی و تعهدبه کار در دو گروه با از خودبیگانگی و توزیع عادلانه سرمایه بالا و پایین مورد بررسی قرار گرفت مشخص شد که این رابطه در سازمان هایی که دارای عدالت بیشتری هستند، قوی تر است. و همچنین در کسانی که بیگانگی از کار کمتری داشته اند، قوی تر از سایرین است.
تجربه زیسته کارگران زن در بخش غیررسمی اقتصاد ایران (مطالعه موردی کارگران غیررسمی زن استان تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشتغال غیررسمی از بخش های قابل توجه در اقتصاد ایران است که همراهی قوی با محرومیت اجتماعی دارد؛ زمانی که زنان وارد بازار کار می شوند، اشتغال غیررسمی مهم ترین گزینه پیشِ روی آن هاست. هدف پژوهش پیش رو فهم سازوکارهای محرومیت ساز اشتغال غیررسمی و چگونگی برون رفت کارگران غیررسمی زن از این شرایط است. روش پژوهش از نوع کیفی با بهره گیری از روش نظریه مبنایی است. جمعیت مطالعه کارگران غیررسمی زن استان تهران هستند که از طریق نمونه گیری هدفمند 32 نفر جهت مشارکت گزینش شده اند. فنون داده یابی مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته است. جهت داده کاوی از روش کدگذاری نظری بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که اشتغال غیررسمی یک نوع سازوکار بقاگرایانه به شمار رفته و کارگران غیررسمی زن با سرمایه تهی و تجربه کاستیِ قدرت در چهارگانه حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی (نارسایی قدرت بخشی رسمی سازی) وارد این گستره شده، در آن می مانند و یا از آن خروج می یابند، از سویی کارگران در چرخه غیررسمی سازی، در یکی از مراحل پیش آگهی، آگاه ماندگی، کنشگری، واپس روی و رهایی بخشی قرار دارند. بر پایه پژوهش، مدل قدرت بخشی رسمی سازی از جمله سازوکارهای کمک کننده به کارگران در فرایند رسمی سازی و دسترسی بیش تر به کف حمایت اجتماعی پایه است.
تحلیلی بر تجربه کار کودکان روستایی: انگیزه ها و پیامدهای اشتغال زودرس (مطالعه موردی: کودکان ساکن در نواحی روستایی شهرستان کاشمر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جهان کسب وکارهای خانوادگی سهم قابل توجهی در زمینه اشتغال و تولید اقتصادی داشته و در مناطق روستایی، کودکان درصد قابل توجهی از نیروی کار کشاورزی و خانگی را تشکیل می دهند. پژوهش حاضر به منظور بررسی تجربیات کودکان روستایی از کار، انجام شده است. این پژوهش از نظر ماهیت، از نوع پژوهش های کمّی و از بُعد روش، از روش توصیفی- تحلیلی بهره برده است. ابزار اصلی این پژوهش پرسشنامه می باشد که میزان پایایی پرسشنامه ها با استفاده از روش آلفای کرونباخ (0.881) مورد بررسی قرار گرفته است. به منظور تحلیل داده های حاصل از پرسشنامه ها نیز از نرم افزار spss استفاده شده است. نتایج نشان داد عواملی چون دلیل کار، نوع کار، تعداد روزها و ساعت کار و سن کودکان، بر تجربه کاری آنها تأثیرگذار می باشد. این تأثیر با توجه به ماهیت کار کودکان در نواحی روستایی و تناسب نوع، ساعات و روزهای کار با سن کودکان روستایی، به گونه ای است که سبب بهبود سلامت جسمی، روحی- روانی و آموزشی کودکان روستایی موردمطالعه شده است. بر این اساس این کودکان نگرش، دیدگاه، احساس و تجربه مثبتی نسبت به کار دارند و کار را عاملی در جهت مهارت آموزی و ارتقای توانایی های خود می دانند.
بررسی نقش فاصله روستا از شهر در کیفیت زندگی روستاییان ( نیمه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیفیت زندگی مفهومی است که در زندگی امروز مردم شهر و روستا مطرح شده است. این مقاله به دنبال بررسی تفاوت کیفیت زندگی روستاییان روستاهای نزدیک و دور از شهر در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه است. روش تحقیق کمّی-پیمایشی است که از ابزار پرسشنامه جهت جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. حجم جامعه شامل 300 نفر (150 نفر ساکنان روستاهای زیر شعاع 15 کیلومتر فاصله با شهر کرمانشاه و 150 نفر ساکنان روستاهای با شعاع بالاتر از 15 کیلومتر فاصله با شهر کرمانشاه) است. انتخاب روستاها بر اساس نمونه گیری تصادفی ساده (مجموعاً 20 روستا) و انتخاب نمونه در هر روستا نمونه گیری تصادفی سیستماتیک بوده است. پایایی تحقیق با استفاده از فرمول کوکران برابر با 73/0 و روایی تحقیق توسط متخصصان جغرافیا و علوم اجتماعی تأیید شد. آزمون مورد استفاده فریدمن بوده است. کیفیت زندگی نواحی روستایی نزدیک شهر از نواحی روستایی دور از شهر بهتر است. این مسئله توسط آزمون فریدمن مورد تأیید قرار گرفت. در زمینه تنوع شغلی و درآمد، کیفیت زندگی تفاوت چندانی نداشته و این تفاوت بیشتر در مؤلفه های زیرساختی و اجتماعی بوده است. کیفیت زندگی متغیری است که با فاصله روستا از شهر در ارتباط است و با افزایش فاصله روستا از شهر کاهش می یابد.