مطالعات ترجمه قرآن و حدیث
مطالعات ترجمه قرآن و حدیث دوره هفتم بهار و تابستان 1399 شماره 13 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از شاخه های نقد ترجمه، ارزیابی ترجمه به منظور تشخیص سطح کیفی آن است؛ از جمله الگوهای ارائه شده در این نوع ارزیابی و نقد، الگوی نقد ترجمه گارسس است که به سبب دارا بودن مؤلفه های تعیین میزان قابلیت وکیفیت متون ترجمه و میزان مطابقت آن ها با متن مبدأ، می تواند الگویی مناسب برای نقد ترجمه های قرآن کریم نیز باشد. پژوهش حاضر در نظر دارد تا انتخاب های واژگانی ترجمه حداد عادل، معزی و انصاریان را از آیات جزء 29 و30 قرآن کریم، طبق مدل پیشنهادی گارسس در سطح معنایی- لغوی، مورد نقد و ارزیابی قرار دهد و به این سؤال پاسخ گوید که میزان تطابق ترجمه های حداد عادل، معزی و انصاریان با روش گارسس در سطح معنایی-لغوی تا چه حد بوده است؟ مهمترین یافته های این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی با هدف ارزیابی میزان برابری متن مبدأ با مقصد صورت گرفته، بیانگر این است که واژگان ترجمه های مذکور از نظر مؤلفه های گارسس، قابل نقد و ارزیابی است به گونه ای که ترجمه های هر یک از مترجمان یا توضیحی (توضیح تفسیری و واژگانی) است و یا موارد بی شماری از همانندی و معادل سازی و قبض و بسط نحوی و انتقال ابهام را در خود دارند. بررسی میزان مطابقت ترجمه ها با سطح معنایی- لغوی الگوی گارسس نشان می دهد که ترجمه انصاریان در همه این سطح به جز قبض نحوی بیشترین مطابقت را با سطح معنایی لغوی دارد و در درجه دوم ترجمه حداد عادل به میزان متوسط از این سطح کاربست را دارا بوده به گونه ای که همه این سطح در ترجمه وی مشاهده می شود و در نهایت، ترجمه معزی به دلیل تحت اللفظی بودن به جز قبض نحوی که بالاترین مطابقت را داراست، در موارد دیگر کمترین کاربست را از الگوی گارسس داشته است.
نقش سیاق درکشف معنای عبارت ﴿ولا تُطع مَن أغفلنا قلبه﴾ و نقد تفاسیر و ترجمه های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که مترجمان و مفسران در فهم معانی آیات با آن روبه رو هستند تعدد معانی باب های ثلاثی مزید است که تشخیص معنای مدنظر در آیه را دشوار می سازد یکی از مصادیق مسأله فوق، عبارت ﴿ ولا تُطِع مَن أغفَلنَا قَلبَهُ ﴾ است که می توان برای فعل (اغفلنا)معانی متعددی را متصور شد، لذا هرکدام از مفسران و مترجمان براساس فهم خود، معنایی را برداشت کرده اند که برخی از این معانی با مفهوم اصلی آیه منطبق نیست. ضرورت پرداختن به این موضوع از آن جا ناشی می شود که برداشت معنای تعدیه از عبارت فوق به شبهه جبر دامن می زند، لذا جستار حاضر تلاش دارد این عبارت را با روش توصیفی- تحلیلی در تفاسیر گوناگون مورد بررسی قرار دهدتا با استفاده از سیاق ، معنای مراد از عبارت فوق را استخراج کرده و در نهایت ترجمه های فارسی را به بوته نقد بگذارد. برای این منظور بیش از بیست تفسیر و چهل ترجمه از قرآن کریم مورد بررسی قرارگرفت و در نهایت سیاق آیه(لفظی و غیرلفظی) نشان داد که از بین معانی مطرح شده ،معنای مصادفه (غافل یافتن قلب)، به مفهوم اصلی آیه نزدیک تر است. با این حال از بین مفسران، شریف رضی، ابن شهرآشوب، نیشابوری و ابن جنی و از بین ترجمه های بررسی شده تنها دو ترجمه فارسی تفسیر طبری و ترجمه کاظم ارفع تا حدودی به این مفهوم اشاره کرده اند.
واکاوی نظرها و نظریه ها در بازخوانی مجدد پیشینه تاریخ ترجمه قرآن کریم (مطالعه موردی سیر شکل گیری ترجمه های فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکردهای مختلف به بحث ترجمه، منجر به پیدایش مباحث متعددی در این حوزه گردید که هریک علم ترجمه را از زاویه ای بسط داده و زمینه های تبدیل آن به رشته ای مجزا، تحت عنوان «مطالعات ترجمه» را مهیا ساخته است. از میان شمار فراوان مباحث مذکور، این جستار در صدد واکاوی مقوله «پیشینه» ترجمه قرآن از منظر تفکیک میان نظر و نظریه است. در این راستا، مسأله پژوهش این است که پیشینه ترجمه قرآن، نشان گر کدام نوع نگاه به امر ترجمه در سیر تاریخی خود است؟ بررسی ها درخصوص سیر تکوینی پیشینه ترجمه ها از ابتدای تاریخ اسلام تا دوران معاصر به ویژه در ترجمه های فارسی قرآن کریم نشان داد که با توجه به تعریف «نظریه ترجمه»، آنچه درخصوص تاریخ ترجمه قرآن رخ داده، بیشتر از نوع نگاه نظرمدار و نه نظریه پرداز است. هرچند نمی توان و نباید وجود برخی نظریه پردازی های موفق در سیر تاریخی ترجمه قرآن را نادیده گرفت.
راهبردهای صفارزاده و مجتبوی در «ابهام زدایی» واژگانی قرآن کریم و میزان بسندگی و پذیرفتگی آنها براساس الگوی گارسس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترجمه «ابهام» به ویژه در قرآن کریم یکی از چالش برانگیزترین مسائل زبان شناسی است که برای برون رفت از آن انواع راهبردها ارائه شده است. گارسس با بهره گیری از آراء نیومارک ،تکنیک هایی برای ترجمه آن ها ارائه داده و در نهایت براساس این الگو «میزان ویژگی های مثبت و منفیِ بیانگر بسندگی و پذیرفتگی ابهام در متن ترجمه شده» مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی از نوع مقابله ای، ترجمه های مجتبوی با محوریت سبک ارتباطی و صفارزاده با محوریت سبک آزاد را از جزء سی ام قرآن کریم با هدف بهبود بخشیدن به کیفیتِ متن ترجمه شده به ویژه در چالش های ابهام زبانی، براساس یک نظریه و الگوی علمی، مورد بررسی قرار داده است. سپس با تکیه بر آمار، مقادیر به دست آمده از این تکنیک ها، مقایسه شده و میزان کفایت و مقبولیت هر کدام در ابهام زدایی بخش های مختلف سطح واژگانی شش سوره اول جزء سی ام مشخص گردیده است. برآیند پژوهش بیانگر این است که ترجمه مجتبوی از واژگان چندمعنا و مجازی، بسندگی و پذیرفتگی بالاتری نسبت به صفارزاده برخوردار است. صفارزاده با ارائه متنی مقصدمحور و به دور از ابهام، دچار افزوده های خلاقانه و پیچیده در شفاف سازی ابهام ها شده است؛ به ویژه در واژگان مجازی. اگرچه در برخی موارد که نیازمند «شرح مبسوط» است همچون تلمیحات قرآنی، ترجمه مجتبوی نسبت به صفارزاده کفایت و مقبولیت کمتری به خود اختصاص داده است. به طور کلی براساس الگوی گارسس، راهبردهای مجتبوی از کفایت و مقبولیت بالاتری نسبت به صفارزاده در ابهام زدایی برخوردار است.
تفاوت های معنایی «عصیان، طغیان و بغی» در قرآن کریم و کیفیت انعکاس آن در انواع ترجمه های قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین چالش ها در مواجهه با قرآن، درک تفاوت های معنایی واژگان قریب المعنی است. این چالش به هنگام ترجمه، بیشتر جلوه گر می شود؛ زیرا قرآن برای گزینش هر واژه و چشم پوشی از مترادفات آن، حکمتی را در نظر داشته که بی توجهی به آن باعث ناتوانی ترجمه در انعکاس معنای مراد الهی به زبان مقصد می شود. این پژوهش می کوشد نخست تفاوت های معنایی سه واژه «عصیان، طغیان و بغی» را در قرآن کریم از رهگذر تحلیل داده های مربوط به این واژگان در منابع لغوی و سنت تفسیری و تأکید بر دلالت های معناشناختی و رهیافتهای سیاقی، مطالعه و آنگاه میزان موفقیت برخی مترجمان فارسی قرآن را در انعکاس موفق این تفاوت ها، ارزیابی کند. یافته ها حاکی از آن است که عصیان به معنای مطلق سهل انگاری در فرمان مولا و بی اعتنایی به آن است؛ و طغیان، زیاده روی و تجاوز از حد در عصیان؛ و بغی، به معنای مطلق طلب تجاوز و تعدی است؛ چه این طلب در حد اراده باشد، یا به فعلیت برسد. با این تفاوت که در بغی، جنبه عمومی و مدنی عصیان مد نظر است. در مقام ترجمه نیز این تفاوت ها در ترجمه های تفسیری بهتر و گویاتر منعکس شده است.
الگوهای کنش محور در ترجمه نهج البلاغه بر اساس رویکرد اسکوپوس (مطالعه موردی ترجمه بهرامپور 1396 ه .ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین رویکرد های نقش گرایی که در بررسی مطالعات ترجمه موردتوجه قرار گرفته، نظریه اسکوپوس است که توسط هانس ورمیر 1 در اواخر دهه هفتاد میلادی معرفی گردید. این الگو برخلاف دیگر دیدگاه های ترجمه ای که بیش تر بر نقش زبانی استوار هستند، بر نقشِ متن پای بند است. ورمیر در تفسیر رویکرد اسکوپوس، ابتدا به بیان مفاهیم بنیادی نظریه در قالب بسندگی متن در چارچوب تعادل، بحث انسجام در قالب انسجام درون متنی و بینامتنی، تحلیل فرهنگ و عناصر فرهنگی در ترجمه متن و موضوعیت تحلیل نقشی متن و بررسی عناصر و مفاهیم تأثیرگذار در متن (اطلاعاتی- بیانی و ترغیبی) می پردازد. در این میان نهج البلاغه یکی از نمودهای آشکاری است که هر یک از سبک های مختلف بیانی از مثل ها ، کنایه ها، مجازها و استعاره های مفهومی را شامل می شود. بیشتر این سبک ها و عناصر به جهت تقارن و نزدیکی به نظریه هدفمندی نقش گرایی ورمیرقابل بررسی هستند. لذا بررسی هریک از این عناصر در ترجمه بهرامپور از نهج البلاغه (1396) قابل بحث است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی درصدد تطبیق ترجمه بهرامپور از نهج البلاغه (1396) با رویکرد کنش محور مزبور است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که بهرامپور در ترجمه حاضر سعی کرده علاوه بر صراحت گویی، مفاهیم و نمودهای خاص متن را بنابر هدفِ متن مقصد بازتاب نماید.
واکاوی تفسیری و نقد ترجمه آیات متناقض نما با عصمت پیامبران (مطالعه موردی آیات 31 تا 33 سوره ص)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرآن آیاتی وجود دارد که اسرائیلیات و برساخته های اهل کتاب در برخی منابع تاریخی و تفاسیر نقلی آن به چشم می خورد و خواننده ، هنگام مراجعه به تفاسیری که از منابع غیراسلامی، داستان های انبیا را اخذ و اقتباس نموده و مجعولات اهل کتاب را نقل کرده اند و نیز ترجمه های برگرفته از آن تفاسیر، دچار شبهه شده و مفهوم متناقض با عصمت انبیا برای او تداعی می شود. تفسیر و ترجمه ی صحیح این آیات از زبان مبدا به زبان مقصد و انتقال صحیح محتوای این دست از آیات، افزون بر نگاه داشت ساختارهای دستوری و بلاغی و همسانی تاثیر متن مبدا و مقصد، احاطه و اشراف ویژه به مبانی کلامی صحیح و نیز بازتاب این مبانی در زبان مقصد را طلب می کند تا تلقی عدم عصمت پیامبران را در ذهن خواننده ایجاد ننماید. پژوهش حاضر در صدد بوده تا با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی آمیخته با نقد و انتخاب تعدادی از روشهای ترجمه تحت اللف ظی، امین، معنایی، تفسیری و آزاد به واکاوی تفسیری و نقد ترجمه آیات 31 تا 33 سوره ص بپردازد و به این نتیجه دست یافته است که تفاسیر برگرفته از برساخته های اهل کتاب نه تنها با مبانی مسلم عقلی و نقلی بلکه با استدلال های ادبی نیز مغایرت دارد. از این رو تفسیر و ترجمه ای از این آیات مقبول می باشد که علاوه بر مبتنی بودن بر قوی ترین استدلال های ادبی، دلایل منقح و متقن کلامی مانند مقوله ی عصمت را دربر داشته باشد.
شیوه های برگردان معانی ثانوی افعال امری قرآن کریم در ترجمه صفارزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش علوم بلاغی و جایگاه ویژه آن درفهم عمیق قرآن و درک صحیح معارف بی بدیل آن غیر قابل انکار است. یکی از حوزه های مهمّ علم معانی به عنوان شاخه ای از دانش بلاغت بررسی أغراض ثانوی در جملات خبری و انشایی است. در این پژوهش پس از نگاهی گذرا به أغراض ثانوی أفعال أمری در قرآن، به بررسی شیوه هایی پرداختیم که طاهره صفارزاده به عنوان یکی از مترجمان معاصر قرآن در بیان این أغراض در ترجمه ی آیات أمری قرآن به کار گرفته است. برای دریافت دقیق معانی ثانوی عبارات مورد مطالعه ، ضمن کمک گرفتن از تفاسیر قرآن و کتب بلاغت، ترجمه مترجم مورد نظر را با پنج ترجمه دیگر مقایسه کردیم تا از بروز خطا در داوری، تا حدّی، مصون باشیم . نتایج این پژوهش گویای این است که در صفارزاده برای برگردان جملات امری با أغراض ثانوی سه شیوه گوناگون برگزیده است ، که عبارتند از: 1- جایگزینی فعل أمر با قرینه ای معادل مفهوم ثانوی آن در زبان مقصد، 2-واگذاری درک مفهوم ثانوی به خواننده به علّت گویا بودن متن آیه در بیان غرض ثانوِی،3 -خودداری از آوردن قرینه علیرغم گویا نبودن متن آیه در بیان غرض ثانوی.
ارزیابی "راهبرد تصریح" در سبک های ترجمه ای قرآن کریم (مطالعه موردی سبک های ترجمه ای فولادوند و صفوی از سوره اسراء)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصریح به عنوان یکی از راهبردهای جهانی ترجمه، مبتنی بر شگردهای متنوعی است تا از این رهگذر ترجمه ای هم ارز از یک اثر ارائه شود و از آنجا که فرم و ساختار متن نخست در تصریح اولویت دارد، راهبردی مناسب برای ترجمه قرآن کریم به شمار می آید. هدف از نگارش جستار حاضر،آن است که ضمن معرفی راهبرد تصریح و کارکرد شیوه های آن با بررسی بسامد آنها ویژگی های سبکهای ترجمه را بیان و نقد نماید؛ چراکه سبک ترجمه سنجه و معیاری است که گرایشهای زبانی مترجم، پویایی و انسجام اثر ترجمه شده را نشان می دهد و می توان با تکیه بر نتایج به دست آمده از تحلیل آن در حوزه مطالعات ترجمه قرآن کریم گامی پیش نهاده و الگویی نسبتا جامع و استاندارد از فرایند ترجمه که حقیقت نمایی بهتری را دارا است، معرفی کرد.در این جستار پیکره مورد پژوهش سوره اسراء بوده که با استفاده از روش های کیفی و کمی مورد پژوهش قرار گرفته است. نتایج به دست آمده بیانگر آن هستند که شگرد تعمیم معنایی نباید در ترجمه قرآن کریم به کار گرفته شود. همچنین،در سبک هر دو مترجم شاهد ارائه اطلاعات، تخصیص و برجسته سازی اطلاعات هستیم.
بررسی کارآمدی الگوی گارسس در ارزیابی ترجمه قرآن (مطالعه موردی ترجمه مکارم شیرازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حساسیت متن قرآن اقتضا می کند که ترجمه های آن مورد ارزیابی دقیق قرار بگیرند. ارزیابی دقیق نیاز به مبنا و الگویی علمی دارد. در سال های اخیر الگوهای ارزیابی ترجمه در نقد ترجمه قرآن به کار گرفته شده اند، اما این الگوها برای نقد ترجمه یک متن مقدس طراحی نشده اند. با توجه به ویژگی های خاص قرآن، نقد ترجمه آن نیاز به الگویی مجزا و بومی دارد. به منظور طراحی چنین الگویی لازم است ابتدا کارآمدی الگوهای ارائه شده در مطالعات ترجمه مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. بدین منظور الگوی گارسس با رویکرد مقصدگرا در مقاله حاضر مطالعه شده، کارآمدی آن در ارزیابی ترجمه قرآن بررسی می شود. برای این بررسی ترجمه مقصدگرای مکارم شیرازی به عنوان مطالعه موردی انتخاب شده، مؤلفه های کارآمد و ناکارآمد الگوی گارسس و امتیازات و کاستی های آن بر اساس ارزیابی این ترجمه و نیز بر اساس ویژگی های خاص قرآن بررسی می شود. این مطالعه نشان می دهد که در ارزیابی ترجمه قرآن مؤلفه های تعریف، بسط نحوی، تغییر نحو، تغییر دیدگاه یا بیان، بسط معنایی، بسط خلاقه، بیان نامناسب در متن مقصد، بسط ساده و تغییر در کارکرد صنایع بلاغی دارای بیشترین کارآمدی و مؤلفه های حذف منظور متن اصلی، حذف حواشی، تعدیل اصطلاحات محاوره ای، ناکارآمد و سایر مؤلفه ها کم کاربرد هستند. از امتیازات الگوی گارسس می توان به چندسطحی بودن و جزئی بودن مؤلفه های آن اشاره کرد. کاستی های این الگو تقسیم کلی مؤلفه ها به مثبت و منفی بدون در نظر گرفتن ضرورت آنها، تداخل برخی مؤلفه ها و فقدان مؤلفه هایی برای بررسی انسجام در سطح گفتمانی است.