ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم بهار 1398 شماره 54 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
باژگونگی امور یا وارونگی معنا، مبنای بسیاری از اندیشه های ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید است و بررسی آن می تواند یکی از مهم ترین عوامل جذابیّت این اثر گران سنگ عرفانی را تبیین کند. در این مقاله نخست گونه هایی از وارونگی معنا معرفی می شود؛ مواردی مانند ترجیح ثروت بر فقر، خوشباشی بر عزلت، تساهل و تسامح و مدارا بر انتقام و... از دلایل اصلی این نوع نگرش، التزام به سکر در مقابل صحو در مشرب فکری ابوسعید است. ابوسعید ابوالخیر، اغلب به هنگام ترویج یا تذکار هنجارهای اخلاقی، تبیین و تأیید احوال خود یا دیگران و رفع حوایج مادی و معنوی مخاطبان عام و خاص اغلب با استفاده از زبان و رفتاری ادبی و تمسک به شیوه های متفاوت و وارونه نسبت به معیارها، هنجارها و نُرم رفتاری معاصران خویش، بسته به موقعیّت و مقتضای مخاطب، رفتاری با ساختار باژگونه از خود نشان می دهد. هنگامی که پشت دریچه تفسیرهای وارونه او را می نگریم، نمی توانیم انکار کنیم که این شیوه ابوسعید مواجهه او با نخوت صوفیانه عصر خویش است. روش تحقیق در این مقاله کتابخانه ای، به شیوه توصیفی تحلیلی و بر اساس یافته هایی از اسرارالتوحید و مقالات و پژوهش های مرتبط استوار است.
شاهنامه نمود حذف، غیاب یا حضور دیگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «دیگری» به وسیله میخائیل باختین به حوزه ادبیات و نظریه های ادبی وارد شد. باختین در میان انواع ادبی، تنها نوع ادبی رمان آن هم رمان های داستایفسکی را واجد شرایط گفت وگویی و حضور «دیگری» می پنداشت. بر همین اساس، باختین ژانر حماسی و تراژیک را همچون رمان های تولستوی فاقد خصلت مکالمه ای می داند. او معتقد است بنیاد آثار حماسی بر پایه حذف و طرد دیگری استوارست. در مقاله حاضر کوشیدیم با رویکردی سلبی و ساختارشکنانه به رأی باختین در باب آثار حماسی، نمودهای «دیگری» در شاهنامه را نشان دهیم. این نمودها را در ساحت های متفاوتی می توان بررسی کرد که عبارت اند از: 1) آفرینش شاهنامه به مثابه نمود صدایی دیگر در برابر صدای حاکم؛ 2) شاهنامه تلاقی ژانرهای مختلف در کنار هم؛ 3) نهاد پهلوانی در برابر نهاد شاهی؛ 4) ازدواج با بیگانگان. همه این مؤلفه ها گواهی بر حضور دیگری و وجود چندصدایی و گفت وشنود در شاهنامه است.
طلسم جمشید «نقد و بررسی بن مایه ای اسطوره ای در منظومه های پهلوانی و طومارهای نقالی با تکیه بر سام نامه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسستن فرّ از جمشید در هیئت مرغ وارغن و پیوستنش به ایزد مهر، فریدون و گرشاسپ، یکی از بنلادهای کهن اسطوره ای است که در اساطیر ایران، متون حماسی و طومارهای نقالی، بازتابی پررنگ دارد. بدیهی است هر بنلاد اسطوره ای در گذر خود از دنیای اسطوره به گستره منطق پذیرتر حماسه متناسب با شرایط زمانی و مکانی، دستخوش دگرگونی هایی می شود تا به گونه ای خردباورتر در اذهان بنشیند. سپس در تطور از حماسه به ادبیات عامه نیز متناسب با ذوق و پسند مردمان دگردیسی هایی می یابد. از این رو، یک درون مایه اسطوره ای گاه چنان از اصل خود فاصله می گیرد که پی بردن به سرمنشاء آن، بسیار مشکل می نماید. در این جستار کوشش شده است که پیوند طلسم جمشید با گسستن فره پهلوانی او و پیوستنش به گرشاسپ در منظومه های پهلوانی سام نامه، گرشاسب نامه، بهمن نامه، فرامرزنامه، جهانگیرنامه و شهریارنامه، همچنین طومار نقالی شاهنامه، طومار هفت لشکر، طومار کهن شاهنامه فردوسی، طومار شاهنامه فردوسی، زرّین قبانامه و طومار سام سوار و دختر خاقان چین، مورد بررسی قرار گیرد. از دید نگارندگان، طلسم جمشید و کوشش پهلوانان سیستانی در گشودن آن و دستیابی به گنج یا شمشیر تعبیه شده در طلسم، بازنمود نمادین پیوستن فره پهلوانی جمشید به گرشاسپ است که به صورت دگردیس یافته در منظومه های پهلوانی و طومارهای نقالی، تبلور یافته است.
بررسی مفهوم عشق از دیدگاه رابرت استرنبرگ در حکایت «شیخ صنعان» عطار و نمایش نامه فانتزی شیخ صنعان محمدحسین میمندی نژاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند مفهوم عشق در ادبیات مورد توجه قرار گرفته، اما در پرداخت به آن از نظریه های قابل استناد استفاده نشده است. نظریه رابرت استرنبرگ در باب عشق، مورد توجه صاحب نظران حوزه علوم انسانی قرار گرفته است. عشق از جمله مفاهیم مورد توجه نویسندگان در خلق آثارشان است. یکی از کسانی که عنصر عشق در آثارش بسیار به چشم می خورد، عطار است. عطار در کلیت منطق الطیر نوعی از عشق را نشان می دهد که حکایات درونی این اثر نیز از جنس همان عشق است. داستان شیخ صنعان یکی از این حکایات است که در آن، عشق به عنوان عنصری کارآمد برای پیشبرد داستان معرفی می شود. در ادبیات نمایشی ایران هم به سبب ویژگی های جالب توجه این نوع عشق، به این داستان بسیار توجه شده است. محمدحسین میمندی نژاد در نمایش نامه فانتزی شیخ صنعان از حکایت عطار اقتباس کرده است. در این پژوهش ابتدا نظریه عشق از منظر رابرت استرنبرگ تبیین می شود. سپس ضمن معرفی آثار عطار و میمندی نژاد، حکایت شیخ صنعان و نمایش نامه فانتزی شیخ صنعان بر اساس نظریه عشق استرنبرگ مورد بررسی قرار می گیرد تا تفاوت های ابعاد عشق در این دو اثر مشخص شود.
تحلیل اسطوره ای بینامتنی رمان حیرانی براساس نظریه آلوده انگاری ژولیا کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژولیا کریستوا با طرح نظریه بینامتنیت و با تکیه بر مباحث زبان شناسی و روان کاوی، رویکردهای نوینی برای تحلیل متون ارائه داده است. براساس نظریه «آلوده انگاری» که برآمده از دیدگاه های پساساختارگرایانه کریستواست، آفرینش گر ادبی به مثابه فاعل سخنگوی از خلال زبان نشانه ای از آلودگی های پیرامون خود برائت می جوید و به منظور تطهیر خود و جامعه پیرامونش، راه حل هایی ارائه می دهد از جمله پناه بردن به عالم اساطیر و کهن الگوها. در این جستار، کنش های شخصیت های رمان حیرانی اثر محمدعلی سجادی بر مبنای نظریه آلوده انگاری که خود تلفیقی است از نظریات روان کاوی و نشانه شناسی، برای رهایی از پدیده های آلوده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است و نتیجه این بررسی نشان می دهد که نویسنده در راستای رهایی از آلودگی های فردی و اجتماعی به کهن الگوی آب، آنیما، جاودانگی، کوه و عدد هفت و همچنین شخصیت های اسطوره ای نظیر سیاوش و بهرام، مهر و گاو مقدّس و غیره نظر داشته است. از این حیث، این رمان از روابط اسطوره ای بینامتنی به ویژه با شاهنامه و داستان سیاوش برخوردار است.
بررسی مبانی معرفت شناختی نظریه جبر و اختیار در کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله آراء معرفت شناختی هجویری در باب جبر و اختیار بررسی می شود و در خلال آن برخی مسائل دیگر که به نحوی با آن در ارتباط هستند، مورد تحلیل قرار می گیرند. از آنجایی که برخی از متصوفه نظیر هجویری به این نتیجه رسیده اند که برای بر کنار داشتن آثارشان از انحرافات فکری و اجتماعی، تبیین معرفتی آن ها ضروری است لذا، تحلیل آرای آشکار و پنهان معرفتی صاحبان چنین آثاری در شناخت موضع معرفتی و مذهب آن ها بسی راهگشاست و ضروری به نظر می رسد. در بررسی دیدگاه های هجویری چنین به نظر می رسد که جز مسئله قبض و بسط که بیشتر ناظر بر حالات درونی و نفسانی انسان است، آن دسته از آرای او که به نحوی مربوط به اعمال و حوزه اختیارات و مسئولیت های انسانی است، غالباً متأثر از آراء ماتریدیه باشد.
بررسی تطبیقی مفهوم خوف و رجا در دوزخ کمدی الهی دانته و عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با مقایسه میان سروده های کمدی الهی و مبانی قرآنی، عرفانی، برهانی و ادبی، و با پرده برداشتن از زبان تأویلی و رازآلود آن، می توان به اشتراکات بسیاری میان مبانی معرفت شناسانه اثر گرانقدر دانته و عرفان اسلامی پی برد. در مقاله پیش رو، با رویکرد تحلیلی تطبیقی به بررسی حال و مقام خوف و رجا در مقدمه بخش دوزخ این کتاب و مقایسه آن با مبانی عرفان اسلامی پرداخته شده است. نتایج به دست آمده بیان گر این نکته اند که در سروده های این بخش، علی رغم مشابهت هایی در لزوم هادی و پیر در سفر تصعیدی ارتقایی و پی سپاری در طرق حصول معرفت عقلانی در آغاز سلوک، ادامه دادن راه با پیر عشق، پس از قصور و واماندگی و عدم توان عقل در ادامه راه، خوف و ترس رهبانی ترسایی بسیار تبلور دارد و کمتر نشانی از عشق و محبّت دیده می شود و خوف عقوبت، بسیار برجسته تر از خوف مکر است و این مسائل به دلیل تأثیرپذیری دانته از تعالیم کلیسا و نگاه خائفانه و شریعت مدارانه او در ارتباط با پروردگار است.
دگردیسی های اسطوره جمشید در گذار از دوران هندواروپایی به دوران اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهم ترین راز ماندگاریِ بسیاری از چهره های اساطیری، دگرگونی ها و تحوّلاتی است که هر شخصیّت یا روایت اسطوره ای در گذر زمان به خود دیده است. از جمله چهره های کهن در متون ادبی و اسطوره ای ایرانیان جمشید است که مجموعه وسیعی از روایت ها و مضامین اساطیری به او اختصاص دارد. در پژوهش حاضر آن گونه که از نظر خواهد گذشت، شالوده نخستین داستان جم به دوران هندواروپایی بازمی گردد و در روند تحول اساطیری به دوران اسلامی می رسد. در این دگردیسی، تمامی عناصر تحوّل اسطوره؛ یعنی شکستگی، دگرگونی و ادغام دیده می شود؛ به گونه ای که در این راستا مرزهای ایزدگونگی عصر ودایی تا قدم نهادن در وادی عرفان در دوران اسلامی را درمی نوردد. حاصل پژوهش حاضر، تمامی تحولاتی است که این اسطوره محبوب دوران هندواروپایی در بستر فرهنگ ایرانی به خود دیده است. شخصیتی که در پس نوآوری های زرتشت راه هبوط در پیش می گیرد امّا محبوبیت دیرپایش به بازآفرینی و عروج او می انجامد.
امکان، مراتب و غایت معرفت مبتنی بر ادراک زیبایی در نظام معرفتی فخرالدین عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظام معرفتی فخرالدین عراقی تلقی وحدت وجودی از خلقت عالم به شکل ستایش زیبایی های جهان اعیان به مثابه تجلیات حسن الهی ظاهر می شود. این مقاله با هدف تبیین معرفت شناختی ادراک زیبایی در اندیشه عراقی، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی ابتدا به تبیین جایگاه زیبایی در نظام فکری وی می پردازد و سپس مراتب و غایت ادراک زیبایی را در این نظام بررسی می کند. از جمله یافته های پژوهش این است که در نظر عراقی ادراک زیبایی محسوس، امکان و زمینه و شرط لازم برای معرفت حقّ در تجلیات گوناگون آن و سلوک معرفت شناختی به سوی اوست. تلقی زیبایی محسوس به مثابه تجلی حسن الهی با عنایت حقّ و جذبه ای از سوی او آغاز می شود و طی مقامات سلوک و در نهایت وصال و بقا باز با عنایت و جذبه برای کامل ترینان محقق می گردد. سیر در مراتب معرفت شناختی که در نظر عراقی همان احوال و مقامات عشق به حقّ و رؤیت او در تجلیات گوناگون است، مساوق و همزمان با استحاله و فرا رفتن در مراتب وجودی است.
ناپدیدشدگان در عرصه ادبیات (رمزگشایی از راز ناپدید شدن برخی قهرمانان در پایان داستان ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناپدیدشدن قهرمانان و شخصیّت های داستانی، از نکات مورد توجهی است که در ادبیات ایران حضوری روشن دارد. این پژوهش با ذکر نمونه هایی از آثار ادبی جهان و تحلیل آن ها به این نتیجه می رسد که در ادبیات سایر ملّت ها نیز نمونه هایی مشابه با قهرمانان ناپدید شده در ادبیات ایران، یافت می شود و نتیجه دیگر آنکه باور داشت اصل ناپدیدی در همه ادوار بشری، حتّی دوره متاخّر نیز در میان همه اقوام وجود دارد. بنابراین، قدم بعدی یافتن دلیل این همسانی است که، به فرضیه ریشه مشترک در ادبیات جهان قوت می بخشد. نگارنده با بررسی راز ناپدید شدن قهرمانان، در شش محور و با پاسخ به این سؤالات که ناپدیدشدگان آثار ادبی، چه کسانی هستند، چه ویژگی هایی دارند؟ چرا ناپدید شدند؟ و چه ارتباطی میان ناپدیدشدگان با مکانی که ناپدیدی در آن صورت گرفته مثل کوه و غار و ... وجود دارد؟ سعی دارد به گونه ای پرده از این راز بردارد. از آنجایی که کهن الگوهای قهرمان، زمان، سفر، جاودانگی، مرگ و تولد دوباره، بازگشت و ... قابلیت انطباق با موضوع این پژوهش را دارد، هدف، بررسی ناپدید شدن قهرمانان بر اساس روش نقد کهن الگویی است که به مناسبت از نظریات یونگ، الیاده و کمبل نیز استفاده شده است .