۱.
با وجود پژوهش های گوناگون صورت گرفته در حیطة فرهنگ ایران باستان، تا کنون ارتباط میان عقل و عشق و نسبت میان معرفت های ناشی از این دو،یعنی معرفت حصولی یا عقلی و معرفت حضوری یا شهودی در ایران پیش از اسلام کمتر مورد توجه قرار گرفته است. درحالی که این موضوع در فلسفه،عرفان و ادبیات و به طورکلی، فرهنگ ایران دوران اسلامی بسیار مهم و مورد توجه بوده و میان آنها در متون گوناگون جلوه های مختلفی یافتهاست. این مقاله سعی دارد با کنکاش در گاهان، کهن ترین بخش اوستا، چگونگی ارتباط میان عقل و عشق را در پایه های فکری ایرانیان باستان بررسیکند و با نگاهی ساختارگرایانه به ارتباط میان متون گوناگون، بن مایه این ارتباط را در این متن، ریگ ودا و اندیشه های سهروردی جست وجو نماید. این مقاله آشکار می سازد که به رغم نقش مرکزی خرد در گاهان و کل اوستا، عشق بدون هیچ تزاحمی در کنار آن حضوری محسوس دارد و رابطة مکمل میان آن دو برقرار است.
۲.
در این مقاله به منظور نشان دادن اهمیت بازخوانی ادب عامه به مثابه گنجینه ای سرشار از باورها و نمادهای کهن و اساطیری به طورعام وقصه های عامیانه هرمزگان به طور خاص،انگاره اسطوره ای «درخت- مرد» در قصه های عامیانه هرمزگان بررسی و با اشاره به نمودهای متنوع این باور، صورت های مستقیم و غیر مستقیم آن در قصه ها دسته بندی و تحلیل شده است. این پژوهش نشان می دهد که در قصه های عامیانه هرمزگان انگاره اسطوره ای درخت- مرد نسبت به انگاره اسطوره ای درخت– زن ازبسامدبسیار بالاتری برخوردار است و معمولاً به یکی از اشکال چهارگانه ازدواج دختر با درخت، بارور شدن زن به وسیله درخت، باور به حضور دیویا جن مذکر در درخت، وپیکرگردانی درخت-مرد و مرد-درخت نمود می یابد.
۳.
ویژگی های مشترک زیادی تعدادی از شخصیت های زن در داستان های غزاله علیزاده را شاخص و قابل توجه کرده و از آنها انگاره هایی اسطوره ای یا شبه اسطوره ای ساخته است؛ ویژگی های مثبت و منفی شیطان یا فرشته بودن، کودک یا پیر بودن همزمان، برخورداری از قدرت جادوی زنانه، فرزانگی روحانی، مظهر الهام و ارضای معنوی بودن و دیگر ویژگی هایی که برای انگاره های کهن الگویی ذکر شده است. از آنجا که بین نقد اسطوره ای و شیوه روان شناختی ارتباط کاملاً نزدیکی وجود داردو کهن الگوها همچون غرایز، بر رفتار انسان تأثیرمی گذارند و به شکل گیری شخصیت کمک می کنند و هر دوی اینها با انگیزه های زیربنایی رفتار انسان سر و کار دارند، در این مقاله با رویکردی انتقادی به تحلیل ویژگی های شخصیت های زن در آثار علیزاده پرداخته شده است.این پژوهش نشان می دهد که خلق تصاویریکسویه، رمزآلودگی و ناشناختگی، و نابهنجاری در پیوند بین واقعیت و رؤیا در خلق چهره زنان از جمله پیامدهای توجه نویسنده به نشانه های اسطوره ای است.
۴.
جست وجوی جاودانگی یکی از مهمترین درون مایه های متن های اسطوره ای است. قهرمان اسطوره به دنبال دستیابی به جاودانگی است و برای رسیدن به این هدف، هستی خود را قربانی می کندوازخواسته های نفسانی خودمی گذردو این درست مانندکاری است کهکیخسرودرشاهنامه انجام می دهد. این مقاله برآن است که با روش توصیفی–تحلیلی بر پایه نظریه تقلیل پدیدارشناسانه ادموند هوسِرل، به بازخوانی مسأله بازگشت به اصل در داستان کیخسرو بپردازد. هوسرل معتقد است برای درک واقعی وجود چیزی، باید بی واسطه در مقابل پدیدار آن چیز قرار گرفت و به درکی شهودی از آن رسید. وی برای فهم این امر، نظریه تقلیل را پیشنهاد می کند؛یعنی برای درک یک پدیده باید تمام پیشداوری هاو ادراکات خودرا درباره آن پدیده به کناری نهاد و تنها به حقیقت وجودی آن اندیشید. کیخسرو نیز مانند قهرمانان اسطوره ای تمام حجاب های بیرونی و دورنی رابه کناری می گذارندتا بی واسطه باحقیقت روبه روشود.
۵.
آیین میتراآیینی با نفوذ و مؤثر در تاریخ ادیان و آیین های جهان بوده است. آیین ایزدی نیز آیینی محلّی در منطقه ای کوچک از کردستان است که تحت تأثیر آیین های مختلف، از جمله آیین میترا قرار گرفته است. پرسش اصلی این مقاله این است که آیین میترا بیشتر بر چه بخش هایی از آیین ایزدی تأثیر نهاده است. به منظور پاسخ گفتن به این پرسش با روش اسنادی و با بررسی نظریّات محققان در بارة دو آیین، جنبه های تشابه آنها استخراج شده است. بر این اساس، در چهار بخش مناسک، باورها، اساطیر و جشن هاتطبیق و همسانی مشاهده می شود و در بخش تاریخ و جغرافیا نیز بررسی اشتراکات نیازمند تحقیقات بیشتراست؛ در قسمت مناسک دینی، در نماز، روزه و حج (ضیافت همگانی) و در بخش باورها، در رازآمیزی، درجات هفت گانةسلوک،تثلیث خدایان و نقش اهریمن در هردو آیین همسانی وجود دارد. در بحث اساطیر نیز در تولّد میترا و یزید بن مسافر و توتم هایی مانند خروس، گاو، مار، سگ و عقرب اشتراکاتی دیده می شود. دو جشن مهرگان و میلاد میترا نیز با جشن همگانی و بلنده برابر هستند.
۶.
در بین آثار ادبی، اشعاری- اگرچه اندک- وجود دارند که منحصراً در وصف دما، ساختمان، عناصر و اجزایگرمابه و آداب استحمام سروده شده اند. در تعدادی از این توصیفات منظوم، شاهد انعکاس تعلیمات عرفانی و آداب و اصطلاحات صوفیه هستیم؛ بدین طریق که ذهن شاعر پس از ایجاد شباهت بین خانقاه و گرمابه، کوشیده است تا بین این مکان و آداب مرتبط با آن، با مراحل اولیه سیر و سلوک و برخی از رسوم خانقاهی پیوند برقرار کند و اصطلاحاتی مانند تجرید، ترک، خلوت، فیض، فتوح و... را فراخور سیر سخن، در ابیات بگنجاند. در این مقاله ضمن نشان دادن زیبایی ها و ریزه کاری های ذوقی و فکری در چنین شعرهایی، به بررسی و شرح چگونگی و علل بازتاب برخی از مسائل عرفانی در اشعار توصیفی گرمابه ها پرداخته شده است.
۷.
کلام در دیدگاه مولوی، اوج و رکن استوار هستی و آغازگر آفرینش، ایجادکننده جریان زمان و مکان و نمونگر منش و هویت انسانی است. مولوی برای تبیین دیدگاه ها ی خود در باب ارتباطات کلامی، از قالب های مختلف مانند داستان و مثل استفاده می کند تا مخاطب را به کنه معنا و غایت اندیشه رهنمون شود. مهم ترین اهداف ارتباط کلامی رسیدن به شناخت و معرفت و ایجاد تفاهم و تعامل با دیگران و بهره بردن از تجارب و عقول یکدیگر است. در این پژوهش، ارتباطات کلامی و ابعاد آن در فیه ما فیه با روش تحلیل محتوای کیفی، بررسی شده است.یافته های پژوهش نشان می دهد که کلام در فیه ما فیه دارای ده مرتبت و ویژگی است که به دو ساحت معنایی و راهکاری تقسیممی شوند. ارتباط کلامی در این اثر، در ابعاد ظرفیت مخاطب و همدلی او، اطمینان سازی، گزیده گویی، التزام بیرون و اضطراب درون، سؤال، و انواع سکوت گوینده و نیز در دو محور کلی گوینده سخن و شنونده سخن قابل بررسی است.
۸.
«شیطان» همواره در قصه ها،داستان ها،اسطوره هاوادیان نماد کامل شر در مقابل خیر است و در آفرینش آثار ادبی گذشته و حال سهم بسزایی داشته است. این نماد در ادبیات داستانی معاصر نیز در چند رمان و داستان معروف تبلور یافته است؛ از جمله شخصیت اصلی داستان بلند ملکوت اثر بهرام صادقی، مبتنی بر این نماد پرداخته شده است. اعمال دکتر حاتم و شخصیت پلید او در این داستان، به وضوح ویژگی های برجسته شیطان را نمودار ساخته است. در این گفتار،شخصیت دکتر حاتم براساس این ویژگی ها از منظر اسطوره و تا حدودی از نظرگاه دینی و ادبی تحلیل و در پایان به دلایل کاربرد این اسطوره و دیگر اسطوره هادرداستان باتوجه به ذهنیت نویسنده اشاره شده است.
۹.
برخلاف بسیاری از طریقت ها که امکان نیل به نجات را در چشم اندازی دوردست، بعد از این جهان و در التزام عملی به احکام و دستورات فرابشریمیسر می دانند، در طریقت های تنتره ای به نحو بنیادین، این تفکر حضور دارد که امکان دستیابی به نجات ضمن مراسم و صور آیینی از طریق انجام اعمال جسمی و جنسیبا رعایت شروطی خاص، در همین جهان نه تنها برای معتقدان به یک دینیا فرهنگ خاص، بلکه برای همه انسان ها بدون توجه به هرگونه نظام دینی و ارزشی امکان پذیر است. این تلقی دینی از نجات به نظر می رسد از آنجا ناشی می شود که در تنتریسم، انسان موضوع اندیشه بودایی است نه خدا. همچنین در سنن رازآمیز تنتره ای،«تن» نه توده ای خوارداشتنی و تحقیرآمیز، بلکه «معبد» مقدّسی است که از طریق آن، انساناگر بداند آن را چه طور به کار ببرد، می تواند به آسانی به نجات دست یابد.نگارندگان در این نوشتار، ابتدا به سیر تحوّل تاریخ تفکر بودایی پرداخته اند، سپس ضمن بیان قلمرو معنایی تنتره و طبقه بندی متون تنتره ای، امکان نیل به نجات را در تنتریسم بودایی در راه های منتره، کاله چکره، وجره و سهجه معرّفی کرده اند و در نهایت،بر اساس گزارش تنتره ها، به بررسی تفاسیر مختلف این طریقت ها در باب نجات پرداخته اند.
۱۰.
رساله هایسوانح العشاق احمد غزّالی و عبهرالعاشقین روزبهان بقلی شیرازی از جمله رساله هایی هستند که به لحاظ موضوع، شیوه بیان، چگونگی به کارگیری زبان، و محتوا مشترکات زیادی دارند. خوانش همزمان و مطالعه بینامتنی این دو رساله می تواند شناخت ما را از قابلیّت های این آثار دگرگون سازد و با ویژگی های مشترک یا منفرد آنها آشنا نماید. بعد از مطالعه بینامتنیِ این دو رساله طبق نظریه ژرار ژنت، معلوم شد که عبهرالعاشقین به اشکال صریح، غیر صریح و ضمنی در ساختار کلّی و جزئی، اعمّ از گزینش واژه، عبارت، اعلام، تلمیح به آیات و احادیث و داستان ها و بسیاری از اصطلاحات عرفانی و حتّی تفکّر حاکم بر اثر تا حدّ زیادی از سوانح العشّاقمتأثّر بوده است. با وجود ویژگی گفت وگومندی و چندصدایی در این دو رساله، هریک دارای ویژگی های منفردِ خاصّی نیز هستند و رابطه بینامتنی آنها وسیع تر از قیاس و تطبیق و برداشت مستقیم از متون پیشین است.