ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم تابستان 1398 شماره 55 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
رنه ژرار، با اتخاذ رویکردی انتقادی نسبت به دیدگاه های مردم شناختی فریزر و اشتروس و در ضمن تعلّق خاطر به مکتب روان کاوی فرویدی یا همان روان کاوی متأخر فرانسوی، مبحثی را در باب تاریخ و فرهنگ مطرح می کند که آمیزه بدیعی از نقد ادبی، اسطوره شناسی، روان کاوی و دین پژوهی است. او با طرح این موضوع که در هر اسطوره ای می توان ردّپای خشونتی واقعی را یافت که در گذر زمان تبدّل یافته و تغییر چهره داده است، در نهایت به نوعی نظامِ اسطوره شناختی اُهمریستی روی می آورد که به موجب آن، خشونت های عینی تاریخی، برسازنده آیین ها و اسطوره های اقوام تلقی می شوند. به این ترتیب، با خوانش متون، قرائن و نشانه هایی را احصاء می کند که دالّ بر وجود میل محاکاتی در ساخت وجودی و روانی بشر و استمرار فراشد قربانی و بلاگردان در بنیادهای فرهنگی اقوام است. بر این اساس، مقاله پیش رو می کوشد با رویکردی تحلیلی انتقادی ضمن بررسی خاستگاه های نظری اندیشه ژرار، استدلال های وی را در این باره بررسی و تحلیل کند. در این پژوهش نگارنده با تأکید بر جایگاه نظری ژرار مبنی بر قول به عدم اصالت آگاهی، موضع ضد دکارتی او را نسبت به سوژه، محل تأمل می داند و معتقد است آنچه ژرار به مثابه ساختارِ بنیادی فرهنگ مطرح می کند، از نوعی ناخودآگاهی کور و لجام گسیخته پیروی می کند که مبتنی بر نفیِ جایگاه خودآگاه و خودکار بودگی میل است.
بررسی تطبیقی عارفانه های عاشقانه عبدالوهاب البیاتی و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق و عرفان رابطه بسیار نزدیکی با هم دارند، که در ادبیات عربی و فارسی شاعران زیادی به این دو مقوله پرداخته اند. عارفانه های بیاتی و سپهری بیانگر رویکرد عرفانی آن ها در اشعارشان است. با بررسی در اشعار این دو شاعر، رنگ و بوی عرفان شرقی و اسلامی به خوبی هویداست، و نشان دهنده آن است که هر دو از عرفان شرقی و اسلامی متأثر بوده اند. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، به کشف مضامین مشترک عرفانی موجود بین اشعار این دو شاعر همچون: نگاه نوین، تکثرگرایی دینی، آرمان شهر، بشارت دهنده، زیستن در حال و مرگ، بپردازد و با بررسی تجلّی عرفان شرقی و اسلامی در اشعار آن ها نگاه تازه ای از این دو شاعر را ارائه دهد.
بررسی ارتباط واژگانی شمس با واژگان آفتاب و خورشید در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش ارتباط سه واژه آفتاب، خورشید و شمس بر مبنای واژه گزینی در بن مایه های عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. کاربرد واژه ها در غزلیات به دو صورت بررسی می شود: مواردی برای تصویر سازی و مواردی برای توصیف شمس تبریزی. مولوی در تصویر سازی همانند دیگر شاعران از واژه آفتاب استفاده کرده است، اما در توصیف شمس تبریزی با آگاهی به پیشینه اساطیری و دینی واژه خورشید، ابتدا با بینش عرفانی، آن را با واژه شمس آمیخته و با تأویل هرمنوتیکی، واژه شمس را از حدّ نشانه به کلمه رسانده و توانسته با دو واژه خورشید و آفتاب، همسان و به عنوان یک بن مایه یا اصطلاح عرفانی ثبت نماید. با همسانی شمس با خورشید تمام ویژگی های اساطیری و عرفانی واژه خورشید در شمس ظاهر شده است. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به این نتیجه رسیده است، همان گونه که خورشید پرستی در اسطوره دیده می شود مولوی نیز به شمس پرستی پرداخته و شمس را به عنوان خدای اساطیر نگریسته و با فنا در شمس به جست وجوی خویشتن خویش در فرآیند فردیّت رسیده است؛ این مقوله با روان شناسی یونگ قابل تفسیر می باشد، در این تفسیر شمس بهانه ای برای رسیدن مولانا به خداوند است.
اسطوره خون (بررسی برخی کارکردهای وابسته به خون و نمود آن در شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زندگی آدمی با اسطوره و آیین عجین شده است؛ اشتراک در مفاهیمی چون رنج، شادی، جنگ، صلح، عشق و سایر عواطف، روزنه ای به سوی یک حس مشترک می گشاید که دلیلی برای روی آوردن انسان های تنها، به جمع می شود و به اسطوره و آیین آن ها معنا می بخشد. خون، بخشی از وجود زیستی آدمی و حیات سیال اوست که از پیکر فرد فراتر رفته، به میان افراد رسیده، بخشی از حس مشترک آدمیان را تشکیل داده و به نوبه خود منشأ بسیاری از اسطوره ها و آیین های کهن در زندگی فردی و اجتماعی بشر شده است. اسطوره خون در میان ملت های مختلف به صورت های گوناگون نمود یافته است. در میان اقوام ایرانی، اسطوره های مربوط به آن متنوع است که بخشی از آن ها در پیکر حماسه ملی ایران بروز و ظهور پیدا کرده است. ریختن خون و نوشیدن آن از جمله موارد تلفیق آیین و اسطوره است که در شاهنامه دیده می شود. این پژوهش با رویکرد تحلیلی تطبیقی همراه با شواهدی از فرهنگ های مختلف به بررسی اسطوره خون و کارکردهای آیینی آن، با توجه به داستان های شاهنامه پرداخته است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که این اسطوره عمدتاً به صورت های بلاگردانی، دفع شرّ، کین خواهی، سوگواری، حیات و نیروی دوباره، کارکردی آیینی یافته است.
فیل و بن مایه های اسطوره ای حماسی و آیینی آن در منظومه های حماسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی اثری گران سنگ در ادب حماسی ایران و مجموعه ای از فرهنگ ها و باورهای قوم ایرانی از دورترین زمان ها تا دوره فردوسی است. در شاهنامه همچنان که فردوسی به ظاهر روایت گر داستان شاهان و پهلوانان ایرانی از دوران اساطیری تا تاریخی است، با مجموعه ای از باورها، فرهنگ ها و آیین های مختلف نیز روبه رو هستیم که نقش آفرین آن ها، پهلوانان، شاهان، عناصر مختلف طبیعی و جانوران هستند. فیل از جمله این جانوران است که در قسمت های مختلف شاهنامه دیده می شود؛ از آنجا که همه بن مایه های اسطوره ای حماسی و آیینی مرتبط با این حیوان در شاهنامهذکر نشده است، برای رسیدن به جامعیتی کلی درباره این حیوان ناگزیر در کنار شاهنامه به بررسی دیگر منظومه های حماسی ایران که پس از شاهنامه و متاثر از آن سروده شده اند نیز پرداخته ایم. در این پژوهش نویسندگان با رویکرد تحلیلی تطبیقی به بررسی بن مایه های مرتبط با فیل در شاهنامهو ده منظومه حماسی (بانوگشسب نامه، برزونامه، بهمن نامه، جهانگیرنامه، سام نامه، شهریارنامه، فرامرزنامه، کک کوهزاد، کوش نامه و گرشاسپ نامه) پرداخته و مهم ترین بن مایه های مرتبط با این حیوان را استخراج، طبقه بندی و تحلیل نموده اند. از مهم ترین این بن مایه ها می توان به: اهورایی اهریمنی بودن، توتم فیل، فیل اوژنی پهلوان، پیکرینگی به سیمای فیل، حضور در سپاه، نقش آن در بازی ها، تعبیر خواب و... اشاره کرد.
تحلیل کهن الگویی هفت خوان رستم با تکیه برنظریه روان شناسی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از رایج ترین شیوه های بررسی اساطیر، تحلیل روان کاوانه آن هاست. کارل گوستاو یونگ، واضع نظریه روان شناسی شخصیّت، با مطرح ساختن مقوله کهن الگوها دریچه ای تازه، رو به دنیای نقد و تحلیل اساطیر گشود. یونگ برای هر شخص، ناخودآگاه فردی و جمعی را در نظر می گیرد. از نظر او ناخودآگاه فردی بر لایه ای عمیق تر فطری بنا شده که ناخودآگاه جمعی یا کهن الگو نامیده می شود. بروز و ظهور کهن الگو در آثار هنری به خصوص ادبیات و اسطوره ها برجسته تر است. این پدیده در شاهنامه که از نامورترین اسناد اساطیری و حماسی ایرانی به شمار می رود، قابل توجه است. کهن الگوهایی چون عبور از موانع و مشکلات، پهلوان آزمون، نقش برجسته قهرمان (پهلوان)، مادرمثالی، سایه، آنیما، آنیموس و... از کهن الگوهای برجسته شاهنامه هستند. در هفت خوان رستم بسیاری از این کهن الگوها دیده می شوند؛ همچنین مطابق نظریه یونگ می توان مراحل هفت خوان را نوعی گذر از «من» و رسیدن به «خود» در جهت شکل گیری «فردانیّت روانی فرد» دانست. این مسیر جز با یاری قهرمان (رستم) و گذر از سایه ممکن نیست. در واقع در این مسیر کیکاووس که نماد انسان است، در مسیر حرکت از «من» به «خود» (فردانیّت فرد) از یاری های رستم (قهرمان) بهره مند می شود. این پژوهش با رویکرد تحلیلی تطبیقی و با تکیه بر نظریه روان شناسی یونگ، کهن الگویی داستان هفت خوان رستم را بررسی می کند.
دگردیسی اسطوره ها در سروده های بدر شاکر السیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باززایی، بازآفرینی و دگردیسی اسطوره، از شیوه های استفاده شاعران معاصر از اسطوره است؛ بدین معنا که شاعران، متناسب با مقتضیات زمانه و مضامین مد نظر خویش، به تغییر در جزء یا اجزایی از یک اسطوره و دخل و تصرّف در آن می پردازند. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، ضمن نشان دادن اسطوره های دگردیسی شده و شیوه های این دگردیسی در اشعار سیّاب، به بررسی زمینه ها و اهدافی می پردازد که موجب دگرگونی اسطوره ها در سروده های این شاعر شده اند. با توجّه به پیشگامی سیّاب در شعر آزاد عرب و بهره گیری فراوان او از اسطوره ها، این بررسی می تواند علاوه بر نمایاندن جنبه های جدیدی از رویکرد شاعری سیّاب، بخش مهمّی از شیوه ها و دلایل دگردیسی اسطوره ها را در شعر معاصر عرب نشان دهد. نتایج این پژوهش دخل و تصرّف سیّاب در اسطوره ها، انواع گوناگون اسطوره ها، اعمّ از ملّی، یونانی و دینی بودن آن ها را نشان می دهد؛ همچنین افزودن عناصری به اصل اسطوره، تغییر ماهیّت و کارکرد شخصیّت های اسطوره ای و نیز تغییر در اجزای مختلف اسطوره به ویژه در پایان بندی آن، از عمده ترین شیوه های دگردیسی اسطوره ها در سروده های سیّاب است. انطباق هرچه بیشتر اسطوره ها با وضعیّت عصر حاضر، اندیشه ها و اغراض شاعر و نیازهای سیاسی اجتماعی را نیز باید از مهم ترین اهداف سیّاب در دگردیسی اسطوره ها دانست.
رفتارشناسی سالک در مصیبت نامه عطار بر اساس آزمایش رنگ ماکس لوشر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که شعر آیینه تمام نمای روحیات شاعر است تحقیق در رنگ های به کار رفته در آن نیز می تواند به عنوان ابزاری مهم در شناسایی واکنش ها و رفتارهای وی قلمداد گردد. تجربه شهودی شاعران عارف که بر زبانی نمادین استوار است با استفاده از عنصر رنگ و واژه های تداعی گر آن بهتر بیان می شود. جستار پیش رو با هدف روان شناسی رنگ در مصیبت نامه عطار و با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی، در تلاش است به بازخوانی جدیدی از این اثر با استناد به الگوی روان شناسی ماکس لوشر، بپردازد. نتایج نشان از آن دارد که گروه بندی رنگ های مصیبت نامه به ترتیب اولویت از چپ به راست عبارت اند از: (-6-0=5=1×2×4+3+7) لوشر معتقد است که چنین اولویت بندی از طرف سالک دلالت بر آن دارد که وی از هبوط آدمی و جدایی از عالم معنا رنج می برد، (+3+7) اما همچنان امیدوار است که از طریق تلاش برای قرب الهی وضعیت بهتری به دست آورد و بر بسیاری از محدودیت های عالم خاکی فایق آید. (×2×4) در این مسیر، هیچ محیطی برایش آرام بخش نیست. بنابراین، تفکراتش را از گوش نامحرمان پنهان می نماید و تنها برای افراد بسیار نزدیک بیان می کند. (=5=1) سالک در این اثر با دوری از نابسامانی ها، به دنبال فرصتی برای بهبود کیفیات روحی خویش است تا از این طریق ارزش و اعتبار گذشته اش در عالم علوی را به دست آورد. (-6-0)
خاستگاه و منشاء خواب های مشایخ در تذکره الاولیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از معماهایی که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده، مسأله خواب بوده است. این امر بر بسیاری از علوم چون ادیان، اساطیر، روان شناسی، ادبیات، عرفان و تصوّف تأثیر گذاشته است. عرفا و متصوّفه از خواب به عنوان منبع الهام، برای حلّ بسیاری از مسائل خود استفاده می کردند و برای آن ارزش زیادی قائل بودند. عطار در تذکرهالاولیا بسیاری از خواب های مشایخ و اولیا را بدون هیچ تردید و تزلزلی نقل کرده است. به دلیل اهمیت موضوع خواب از گذشته تعریف و تقسیم بندی هایی برای آن ذکر شده است، مانند: خواب های صادقه، صالحه و... . در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی نخست خواب های نقل شده در تذکرهالاولیا را از لحاظ کمی و موضوع مطرح در آن ها یا شخصیت های اصلی آن ها تقسیم بندی و در پایان ارتباط خواب های تعریف شده را با واقعیات زندگی شخصیت ها مورد بررسی و تطبیق قرار می گیرد. نتیجه پژوهش آن است که بسیاری از خواب ها ریشه در زندگی واقعی مشایخ و عرفا داشته و همچنین هدف مشایخ از تعریف و بیان خواب ها و تأثیرگذاری آن ها به این دلیل بوده که خواب جزئی از نبوّت و پیامی از فراسوی عالم ماده تلقی می شده است.
نگرش عارفانه احمد غزالی و استحاله عشق عُذری لیلی و مجنون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشمندان حوزه عرفان ایرانی همواره نظرات گوناگونی را در باب مفهوم عشق ابراز داشته اند که بیانگر اهمیت مقام عشق در تعالیم و آموزه های اندیشه دینی ایرانی است. احمد غزالی (520-452 ه.ق) با خلق آثار عرفانی خویش، تحولاتی چشمگیری در باب سرشت عشق پدید آورده است و در سوانح العشاق که نخسین اثر وی در ساحت عشق و به زبان فارسی است، تعابیر و تفسیرهای بدیعی از حکایت دلدادگی لیلی و مجنون ارائه نموده است. از آنجایی که داستان عشق لیلی و مجنون ریشه در عشق عُذری ادب عرب دارد، این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، با هدف شناخت مراحل استحاله عشق عُذری لیلی و مجنون در نگرش احمد غزالی شکل گرفته و تلاش شده به این پرسش پاسخ دهد، در یک مطالعه تطبیقی، وجوه افتراق و اشتراک میان عشق لیلی و مجنون در نگرش احمد غزالی با عشق عُذری عرب چگونه تفسیر می شوند؟ بر اساس نتایج بدست آمده، عشق عفیفانه، ناسوتی، دردآور، کُشنده و بی فرجام عُذری با مبانی نظری ناب عاشقانه و عارفانه احمد غزالی مبتنی بر اتحاد رابطه عاشق و معشوق با عشق؛ به عشقی پسندیده، لاهوتی، خوشایند و امیدبخش استحاله یافته و عاملی مهم برای استکمال وجودی انسان می شود.