۱.
درونی سازی در اصطلاح به معنای پذیرش باورها، ارزش ها، نگرش ها و معیارهایا سازگاری با آنها، به مثابة آن چیزهایی است که به خود فرد تعلق دارد. به بیانی روشن تر درونی سازی، انتقال ازعوامل بیرونی به احساسات شخصی و باورها، به عنوان بنیاد رفتار فرد است. مولوی از جمله عارفانی است که به درونی سازی توجّه ویژه ای داشته است و در مثنوی معنوی جنبه های مختلف درونی سازی، از جمله درونی سازی خدا، سیر و سلوک، اعمال عبادی و تفسیر قرآن را بیان کرده است. مقالة حاضر ضمن بررسی سابقة درونی سازی در صدر اسلام، فرقه های اسلامی و تفکرات متصوفه و عرفا، نظرگاه های مولوی را دربارة جنبه های مختلف درونی سازی در مثنوی بررسی می کند.
۲.
سعدی با وجود این که اصل آزادی و اختیار انسان را هرگز به طور کامل نفی نکرده، به شدت تحت تأثیر اندیشه های جبرگرایانه و تقدیرگرایی ناشی از آن بوده است. اغلب سعدی پژوهان در ریشه یابی جبرگرایی وی، اندیشه های اشعری را مهم ترین عامل دانسته اند؛ در حالی که این رویکرد ریشه ها و سرچشمه های کهن تری دارد و چنان که یافته های این پژوهش نشان می دهد، سعدی جدا از اقتضای اوضاع سیاسی و مذهبی و اجتماعی خاص روزگار خود، و در عین اثر پذیری از اندیشه های اشعری با اندیشه های زروانی نیز آشنا بوده است. این جستار به منظور راه یابی به اصالت اندیشه های سعدی در این زمینه و همسو با تبیین هر چه بیشتر این موضوع انجام گرفته و در آن به بیان مهم ترین اصول این نوع تفکر، یعنی اهمیت و نقش مؤثر آسمان و ستارگان، قدرت دهر و روزگار و به ویژه اهمیت تقدیر و بخت در زندگی انسان از دیدگاه سعدی و تطبیق آن با یکی از منابع اصلی اندیشه های زروانی مینوی خرد پرداخته شده است.
۳.
هدف مقاله حاضر بررسی کتاب کشف الاسرار روزبهان بقلی شیرازی (متوفی522 ه.ق) از منظر اسطوره ای است. الیاده بر آن است که یادآوری و بازنمایی وقایع ازلی و زندگی کردن با اسطوره ها تجربه ای دینی است؛ زیرا شخص وقایع مهم اساطیری را دوباره تکرار و بازنمایی می کند و دوباره شاهد و ناظر اعمال خلّاق و آفرینندة موجودات فوق طبیعی می شود. شخص در زمانی ازلی قرار می گیرد، زمانی مقدس ودر مکانی مقدس با شخصیت های مقدس دیدار می کند. در این پژوهش برآنیم تا نشان دهیم که کتاب کشف الاسرار روزبهان بقلی شیرازی، روایتی خودنوشت ازتجربه های عارفی است که زمان و مکان را درمی نوردد و با تکرار وقایعی چون گذر از دریا و کوه و بیابان، دیدار با اولیا و انبیا و فرشتگان و در نهایت خود خدا، با تجربة مرحلة مرگ و نوزایی به ازدواج مقدس نائل می آید. در این طریق بسیاری از تجربه های روحانی پیامبران، چون معراج را دوباره تکرار می کند. در این نوشتار تحلیل متن زندگی نامة خودنوشت روزبهان از منظر نقد اسطوره ای و با تکیه بر آرای میرچا الیاده و نظریة تکرار اساطیری وی صورت می گیرد.
۴.
تصوف که در آغاز شامل مفاهیمی خشک و ریاضتهایی سخت بود، در قرن سوم با پذیرفتن «محبت» به عنوان یکی از ارکان محوری، رنگ عاشقانه پذیرفت. با ورود عرفان و تصوف به عرصه ادبیات، گروهی به تدوین اصول تصوف عابدانه در آثارشان می پردازند و عده ای آثاری سراسر عرفانی همراه با شور و شوق عاشقانه پدید می آورند. در این میان حافظ مبدع مکتبی است که از اصول عرفان عاشقانه به همراه نگاهی انتقادی به تصوف عابدانه شکل گرفته است و از آن به مکتب رندی تعبیر می شود. اما اشعار حافظ را نمی توان یکسره از تصوف عابدانه تهی دانست. حافظ ضمن پذیرفتن تأثیری عظیم از مفاهیم قرآنی و تضمین ها و تلمیح های فراوان به آیات قرآن، در ابیات بسیاری عبادت، دعای صبح و آه شب، اصول اخلاقی تصوف و اندیشه های دیگری از تصوف عابدانه را نه با ابهام و بیانی رندانه و دوپهلو، بلکه به روشنی و به قصد تعلیم و توصیه به مخاطب خود، بیان می کند.
۵.
کرامات همچون نقطة مرکزی تمامی روایت های منقبتی، بسامد و حضوری چشمگیر و نمایان در تذکره ها و مناقب نامه های مشایخ تصوّف دارد. این عنصر اساسی در گذر زمان، کمّا و کیفاً دچار تحوّل و دگرگونی شده است. در این مقاله می کوشیم نشان دهیم که توسعه و تحول تدریجی و تاریخی، حضور داستان های کرامت در طول حیات مشایخ، از پیش از تولّد تا پس از وفات آنها، شاخصه ای نوع نما و ژانریک در جریان تحوّل ژانر مناقب نامه است؛ به نحوی که می توان گفت اگر در آثار کهن متصوّفه، داستان های کرامت عمدتاً مربوط به دوران ولایت و رهبری شیخ بوده است، در مناقب نامه های متأخّر هیچ یک از مراحل حیات مشایخ بلکه حتّی ادوار پیش و پس از حیات آنها، خالی از داستان های کرامت نیست. به زعم ما، این تحول از منظر مطالعه درون متنی و ادبی، حاصل توسعه جریان شخصیت پردازی قهرمان، و در تحلیلی برون متنی حاصل پیدایش نظریه های جدید در تصوّف، و توسعه ابعاد قدرت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مشایخ صوفیّه در دوره های متأخر است.
۶.
گنوسیسم یا مذهب گنوسی، کلمه ای یونانی به معنای معرفت و شناخت، عنوان مجموعه ای از ادیان و مذاهب و نحله های دینی است که در قرون اول و دوم میلادی در فلسطین، سوریه، بین النّهرین و مصر وجود داشته است. دین و آیین گنوسی از جمله عقایدی است که بر عرفان اسلامی تأثیر نهاده است و تشابهات بسیاری بین آن دو، وجود دارد. سهروردی از عرفایی است که در آثار او اندیشه گنوسی بسیار مشهود است. این مقاله اندیشه ای گنوسی سهروردی را در قصة الغربة الغربیّه، بررسی می کند. این قصّه، از بسیاری جهات، کاملاً با اندیشه های گنوسی مطابقت دارد. از جمله می توان به دوگانگی روح و جسم، غربت و اسارت در دنیا، نجات و رهایی اشاره کرد. نگارندگان در این پژوهش، به منظور دست یابی به نتایج، از شیوه توصیفی_تحلیلی و مطالعات کتابخانه ای بهره برده اند.
۷.
در این نوشتار به تبیین و تعریف دو روش «اسطوره سنجی» و «اسطوره کاوی» پرداخته ایم. تدقیق در این روش ها ما را بدان رهنمون شد که روش نقادی اسطوره سنجی به طور کلی روشی است که قصد دارد با شناسایی کوچک ترین واحدهای معنادار از گفتمان های اسطوره ای در یک اثر ادبی و هنری، و نیز بررسی روابط میان آنها با یکدیگر، به ساختاری طبیعی از اسطوره ای کلان یک سر اسطوره در آن اثر دست یابد که با چند و چون زندگی شخصی مؤلف اثر نیز به طور مستقیم در ارتباط است و از این بابت منتقد را در نقد آن اثر یاری می کند. اسطوره کاوی که بیش از نقد در پی تحلیل آثار ادبی و هنری است، در واقع در طول روش اسطوره سنجی قرار دارد و عبارت است از کاربرد همان روش در میدانی گسترده تر به همراه تمامی متون اجتماعی، فرهنگی، تاریخی موثر در خلق و حتی خوانش آن اثر. همچنین برای آشنایی با چند و چون کاربرد این روش ها در ادامه تلاش شد تا رمان قلب سگی میخاییل بولگاکوف به طور همزمان از طریق هر دو روش نقد و تحلیل شود.
۸.
یکی از راه های ژرفا بخشیدن به داستان و تقویت تأثیر آن بر مخاطب، پردازش درست و قوّتمند شخصیت است. فردوسی سخن سرایی داستان شناس است که در عصر برون گرایی و کلّی نگری شاعران خراسان، خود و خواننده را با جزئیّات روحی قهرمانانش همراه و درگیر می سازد این پژوهش به تحلیل روانشناسانة شخصیت کاووس در شاهنامه می پردازد. فردوسی با استفاده از هر دو شیوة مستقیم و غیرمستقیم؛ یعنی با بهره گرفتن از توصیف، گفت وگو، اظهار نظر شخصی، معرّفی توسّط خود شخصیت و یا از طریق دیگر قهرمانان مرتبط با داستان، هر شخصیت را به خواننده می شناساند. کردار و رفتار شخصیت نیز از دیگر راه های رسیدن به ویژگی های او است. کاووس در روایت اپیزودیک شاهنامه، با یک شخصیت همه جانبة اصلیِ نسبتاً پویا و خاکستری به خواننده معرّفی می شود. از نظر روانشناسی و بر مبنای نظریة آیزنک، کاووس برون گرای ناپایدار صفراوی مزاج است؛ با تأثیر «نهاد» در ساختار شخصیتی اش. کاووس بعضی ویژگی های روان رنجورخویان و روان پریش خویان را نیز دارد. او به صورتی قابل تأمّل، به دلیل عملکرد منفی، نقش وراثت و محیط را در شکل گیری شخصیتش خنثی می کند.
۹.
در مبحث مدیریت، نظریه های گوناگونی وجود دارد که در آنها به موضوعاتِ ثبات، تغییر و تغییر مداوم و پیش بینی نشده توجه شده است. با توجه به تقسیم سطوح مدیریت به سطح عملیاتی، میانی و عالی، می توان پادشاهی را در سطح عالی مدیریت جای داد؛ به ویژه اینکه، «قدرت» یکی از کاربردی ترین مفاهیم در حوزه مدیریت است و شاهان از این ویژگی سازمانی بهره مندند و نسبت به موضوع تغییر، باید موضع مناسب اختیار کنند؛ با بررسی بخش های مختلف شاهنامه، بخصوص بخش حماسی، می توان الگوهایی از این گونه های مدیریت را یافت؛ بررسی حکومت و نوع آن در شاهنامه و تطبیق آن با نظریات مدیریتی جدید، مطالعه ا ی در کارکردهای اسطوره و بخصوص شاهنامه است که این پژوهش بدان می پر دازد و به این نتیجه می رسد که از هر سه سطح مدیریتی نمونه هایی را در نظام حکومتی و پادشاهی در شاهنامه می توان یافت.
۱۰.
اسطوره یکی از عناصر عمده سامان دهی زبان و معنای داستان های معاصر استو در دنیای جدید و در عصر خردگرایی نیز مانند زمان گذشته در ذهن و زبان انسان حضوری تأثیرگذار دارد. روانی پور یکی از نویسندگان مطرح اقلیم جنوب کشور است که بنا بر زمینه ذوقی و اندیشگانی خود از اسطوره ها استفاده کرده است. در این پژوهش در پی پاسخ گویی به این پرسش ها بودیم که آیا اسطوره پردازی جزو خصیصه های سبکی روانی پور محسوب می شود؟ و اسطوره ها در آثار وی چه کارکردی دارند؟ این نتیجه به دست آمد که آثار منیرو روانی پور از لحاظ محتوایی دو حوزه متفاوت را در برمی گیرد و نوع و شکل اسطوره های به کار گرفته شده در این دو حوزه متفاوت است. در آثار نخستین که عناصر بومی و اعتقادات مردم جنوب کشور به تصویر کشیده شده است، اسطوره سازی از ابزار مهم نویسنده در فضاسازی و شخصیت پردازی است و ویژگی سبکی وی محسوب می شود. در هر دو دسته از آثار، مهم ترین کارکرد اسطوره هویت سازی است.