۱.
نسخ تدریجی، مشروط و تمهیدی، از نوآوری های آیت الله معرفت و به معنای رفع و تغییر تدریجی حکم سابق است که اگر تغییر تدریجی حکم با تغییر شرایط باشد و لحاظ برگشت و اعاده حکم با برگشت شرایط شود، «نسخ مشروط» و اگر تغییر تدریجی حکم با لحاظ مقدمات و تمهیداتی برای رفع آن باشد، «نسخ تمهیدی» نامیده می شود. از آنجا که این نظریه در اواخر عمر وی مطرح شد، فرصت تبیین چارچوب کامل آن حاصل نشد، ازاین رو مانند نسخ مصطلح و دیگر مسائل علمی، نیازمند تعریف ضوابطی است تا ضمن تشخیص صحیح آن، از خلط آن با سایر مسائل و انحراف در آن جلوگیری شود. در این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی، بر اساس آراء وی از نسخ تدریجی و بیان برخی مصادیق قرآنی که از آن داشته ، برخی شرایط عام و شرایط اختصاصی برای نسخ تدریجی اصطیاد، شمول و دامنه آن بررسی شده و استمرار این نوع نسخ بر مبنای قاعده جری و تطبیق، به اثبات رسیده است.
۲.
دسته بندی ساختاری دانش ها بر اصطلاحات علوم و درک متناسب از آنها استوار است. این مقاله در صدد است از منظر اصطلاح شناخت که در نظام سازی علوم نقش کلیدی دارد، به دغدغه دسته بندی در علوم قرآنی پاسخ دهد. واکاوی بحث چند کانون محوری دارد. اول: اهمیت اصطلاح شناخت در تاریخ علم، دوم: پیشینه اصطلاح شناسی در علوم قرآنی، سوم: گستره علوم قرآنی و ضرورت دسته بندی آن در فرم اصطلاح شناسی، و چهارم (نتیجه بحث): بازشناخت دسته بندی ساختاری در علوم قرآنی.
۳.
قاعده «جری و تطبیق» از جمله قواعد کلیدی در فهم قرآن است که زمینه هدایت همگانی و فراگیر بودن قرآن را در همه زمان ها فراهم می سازد و علامه طباطبایی نیز به عنوان احیاگر این قاعده در زمان معاصر شناخته می شوند. آنچه درباره این قاعده مهم به نظر می آید، تحلیل این قاعده است و از آنجا که مصداق در قاعده جری و تطبیق جایگاه کلیدی دارد، ارتباط آن با مبحث اشتراک و مجاز بااهمیت است؛ زیرا مقدمه ای مهم برای پی بردن به جایگاه مصادیق در فهم قرآن دارد. پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و با مطالعه و تحلیل آثار نگاشته شده و با توجه به روایات وارد شده در این حوزه و دیدگاه علامه طباطبایی، به تقسیم بندی این قاعده پرداخته و در ادامه، با توجه به پیوندی که مصادیق با مبحث اشتراک و مجاز دارند، مصادیق قاعده جری و تطبیق با توجه به نظریه روح معنا، زیرمجموعه اشتراک معنوی قرار گرفته و رابطه مصادیق با عبارت آیه از نوع مجاز عقلی دانسته شده است.
۴.
ماجرای جدایی زید بن حارثه از زینب و ازدواج پیامبر با ایشان در قرآن آمده است. خیلی از مفسران با اثرپذیری از داستانی دروغین، در تفسیر این آیات از دلباختگی آن حضرت نسبت به زینب سخن گفته و آن را سبب جدایی زید و زینب دانسته اند. این داستان و تفسیرهای برآمده از آن همواره دستاویز دشمنان برای تخریب پیامبر (ص) و اسلام بوده است. نگارنده برآن است تا با استناد به آیات قرآن، ناسازگاری با عصمت و سیره عملی پیامبر، ضعیف بودن سند، ناسازگاری درون متنی و دیگر داده های تاریخی، نادرستی داستان یادشده و تفسیرهای متأثر از آن را ثابت کند. بر اساس یافته های این پژوهش، پیامبر اکرم (ص) بدون هرگونه علاقه پیشین و تنها به فرمان خدا و برای شکستن یک سنت کهن جاهلی با زینب ازدواج کرد. این ازدواج که بر خلاف سنت و هنجارهای اجتماعی بود، زمینه ساز بدگویی منافقان و افراد سست ایمان شد، اما خداوند ضمن دفاع از پیامبر و فریضه الهی خواندن ازدواج با زینب، هیچ ملامتی را متوجه وی نمی داند. دلایل متعدد قرآنی، کلامی، تاریخی و جز آن، نادرستی افسانه دلباختگی پیامبر را رد می کند.
۵.
واژه میزان با سایر مشتقات آن، بالغ بر بیست وسه بار در قرآن کریم به کار رفته است. کاربست این واژه در سیاق های گوناگون، بیانگر ذوابعاد بودن آن در دو ساحت دنیوی و اخروی است. بیشتر مفسران با خلط مفهوم و مصداق «میزان» از یک سو، و عدم تفکیک میان وضع موازین و چگونگی توزین آن از سوی دیگر، به سخنان پراکنده ای تمسک جسته اند. بااین همه، این مقاله با رویکردی ریشه شناختی و استنطاقی در موارد به کارگیری واژه موازین، علاوه بر روشن ساختن تفاوت کاربست آن با سایر استعمالات قرآنی، در فرایندی همسو با روایات امامیه، نه تنها معصومان را معیار و حقیقت موازین در گستره قیامت معرفی نموده، بلکه سنگینی و سبک بودن موزون افراد را ره آورد موافقت ابعاد انسانی اعم از بینشی، ارزشی و کنشی با معیارهای توزین دانسته است. ازاین رو با طرح نظریه توسّع معنایی نسبت به مفهوم «میزان»، اطلاق آن را در مورد معصومین (ع)، عامل اتخاذ رویکردی واقع گرایانه می داند.
۶.
مسأله وجوه و نظایر در قرآن کریم از دیرباز مورد توجه اندیشمندان علوم قرآنی بوده و هر عالِمی بر اساس مبانی فکری و فراخور توانایی خویش، گام های مهمی را در تبیین مفهومی و مصداقی آن برداشته است. یکی از آثاری که پس از کتاب مقاتل بن سلیمان بلخی درباره دانش وجوه و نظائر نگاشته شده، کتاب «تحصیل نظائر القرآن» از حکیم ترمذی می باشد. وی در این کتاب برخلاف روش مقاتل بن سلیمان که بیشتر با تکیه بر سیاق آیات به کشف معانی واژگان قرآنی می پردازد، با مبنا قرار دادن «اصل منع ترادف» و استفاده از «اصل اشتراک معنوی»، کوشیده است تا معانی به ظاهر متضاد واژگان نظیر هم را به یک معنای جامع بازگرداند و نشان دهد که برخلاف تصور مقاتل، یکسان بودن ماده واژگان مشتق، از یکسان بودن معنای آن حکایت دارد. در این جستار تلاش شده تا با بازخوانی و واکاوی روش حکیم ترمذی در «تحصیل نظائر القرآن» به شیوه استقرایی، تحلیل دقیقی از روش تفسیری واژگان قرآنی در این کتاب ارائه گردد.
۷.
کلید واژه ها:
نولدکه در مهم ترین اثر قرآنی خود به نام «تاریخ القرآن»، مباحث گوناگون علوم قرآنی را مطرح کرده و با ارائه نظریات مفصل و جدید، در میان مستشرقان به شهرت بالایی فراز می یابد. نظریه ترتیب نزول وی از مفصل ترین نظریه هایی است که با وجود گستردگی و اثرگذاری اش در جامعه علمی غرب، به طور روشمند و دقیق ارزیابی نشده است. او در این نظریه از ابزارهای گوناگونی جهت کشف ترتیب نزول استفاده می کند که یکی از مهم ترین آنها، قاعده سیاق است که از آن در ترتیب نزول جملات، آیه و آیات استفاده می کند. این نوشتار بر آن است تا با روشی توصیفی تحلیلی، موارد استفاده نولدکه از این ابزار را شناسایی و مطالعه کرده و برداشت او از قاعده سیاق و چگونگی به کارگیری این قاعده در نظریه مذکور را تبیین و ارزیابی کند. دستاورد این مطالعه نشان داد که او سیاق را در معنای هماهنگی با موضوع و محور سوره قلمداد کرده و از آن در تقطیع یک آیه، جداسازی یک آیه از آیات مجاور، و جداسازی چند آیه از سوره بهره برده است؛ هرچند که روش او در استفاده از سیاق جهت کشف ترتیب نزول، ناقص و نادرست می نماید و دستاوردهای او در کشف ترتیب نزول جملات، آیه و آیات، ره به جایی نبرده اند.