۱.
از منظر اسلامی، انسان دارای کرامت ذاتیِ الهی است. احترام به کرامتِ انسانیِ انسانها نخستین اصلی بود که شعلههای هدایت و ایمان را در دلهای آحاد مردم برافروخت و سبب گردید انسانها، اعم از زن و مرد، فوج فوج به دامان پر مهر اسلام، پناه آورند. این نگاه، هرگز جنس یا گروهی را استثنا نمیکرد، بلکه همه آحاد انسانی، اعم از سیاه و سفید، زن و مرد، عرب و عجم را در نزد پروردگار برابر میدانست و هیچ اختلافی جز در پرتو پروای الهی و نزدیکی به آسمان معنا نمیشد. هرچند برخی در تفسیر این برابری، راه مغالطه را پیمودند و این تصور را القا نمودند که انسانها همچنان که ذات و ماهیت بشری واحدی دارند، حقوق و تکالیفشان نیز ـ هرچند امور مربوط به فیزیکشان باشد ـ کاملاً مساوی و برابر است! بطلان این قول آنچنان روشن است که نیازی به اثبات و برهان نیست، زیرا آنجا که بحث از برابری میشود، امور مربوط به ذات و طبیعت واحد بشری مراد است، نه مسائل عارض بر جسم و جنس. نویسنده در این مقاله کوشیده است تا با استناد به شواهد قرآنی، روایی و تاریخی، نگاه اسلام را به برابری زن و مرد در آموزش و فرهنگ اثبات کند و با دید منفی و غیر انسانی ِ برخی دیگر از نظامها در طول تاریخ، نسبت به زن مقایسه نماید، تا معلوم شود آنچه که بعداً در خصوص رکود زنان مسلمان در آموزش و فرهنگ رخ داده، چیزی جز انحراف ایشان از محور دین نبوده است و اگر اخیراً نیز دادِ دفاع از آموزش و فرهنگ زنان در برخی از محافل حقوق زنان سرداده میشود، چیز جدید نیست، بلکه صرفاً تلاشی در جهت نزدیک شدن به برخی از خواستههای اسلام است.
۲.
سیده معصومه حسنی، کتاب زنان شماره 23 بهار 83 در نظر گرفتن تفاوت یا عدم تفاوت جنسی در حقوق زنان، مهمترین اختلاف مکتب اسلام با فمینیسم است. روح این اختلاف که در مبانی وجود شناختی و معرفت شناختی هر دو مکتب آشکار میشود، ریشه در این مسئله دارد که مصلحت از جانب چه کسی تعیین گردد. اسلام این امر خطیر را از خداوند متعال طلب مینماید، اما فمینیسم بشر را تعیین کننده مصلحت خویش میداند. از این رو در اسلام، عدالت از یک واقعیت نفس الامری برخوردار است، اما در فمینیسم، عدالت کاملاً امری نسبی است و بر حسب تجربههای مختلف بشری، معنای آن نیز متغیر میشود. درباره تفاوتهای جنسی میان زن و مرد، دو دیدگاه کاملاً متعارض وجود دارد.در این مقاله این تعارضات را پی می گیریم.
۳.
در یک نظر سنجی از بزرگسالان آمریکایی که به تازگی از سوی وال استریت ژورنال صورت گرفت، «انحطاط اخلاقی»، بزرگترین مشکل پیش روی آمریکا در بیست سال آینده عنوان شد. همچنین در این نظر سنجی، بزرگترین دگرگونی شخصیت آمریکایی از سال 1950 به بعد، «ازدواج و خانوادههای ناپایدارتر» ذکر گردیده است. من با این دیدگاه عمومی موافقم و معتقدم این دو موضوع، ارتباط نزدیکی با هم دارند. شواهد تجربیِ موجود حاکی از آن است که کاهش ازدواج و فروپاشی خانواده، عامل عمده انحطاط اخلاقی هستند. این بدان علت است که بچهها ارزشهای اخلاقی را درون خانواده و اساساً با تکیه بر والدین خود به عنوان سرمشق، میآموزند. وقتی خانوادهها ناپایدارند، وقتی پدر و مادر در خانه حضور ندارند، از لحاظ عاطفی سردند، یا پرمشغلهاند و یا هنگامی که خودشان مشکل اخلاقی دارند، یادگیری ارزشهای اخلاقی از سوی بچهها با مانع مواجه میشود. در این مقاله، پیرامون شکست والدین در الگو قراردادن ارزشهای اخلاقی برای کودکان، صرف زمان برای انجام وظیفه والدین و دیگر شرایط خانواده برای تربیت کودک، بحث خواهم کرد.
۴.
دکتر فاطمه رضازاده محلاتی (معروف به فاطمه سیاح) در سال 1902 م برابر 1281 ه.ش و 1320 ه.ق در شهر مسکو متولد شد.تحصیلات متوسطه و عالی خود را در مسکو گذراند و از دانشکده ادبیات اونیورسته مسکو در ادبیات اروپایی به گرفتن درجه دکترا نایل شد. رساله دکترای خود را درباره آناتول فرانس به رشته تحریر در آورد و سپس در سال 1313 ه.ش (بعضیها گفتهاند در اواخر سال 1312 ه.ش) یعنی در سن 32 سالگی به ایران آمد.او را بیشتر بشناسیم.
۵.
سید محمد صادق مهدوی، متولد 1327 و فارغ التحصیل رشته جامعهشناسی خانواده و جوانان از دانشگاه وین اتریش است. او از سال 1356، به عضویت هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی درآمد و تا اکنون در این دانشگاه تدریس میکند. یک بار نیز به عنوان استاد نمونه معرفی شده است. از استاد، محمد صادق مهدوی بیش از بیست مقاله در نشریات علمی و پژوهشی چاپ شده است و حدود ده ترجمه و تألیف هم درباره خانواده و جوانان دارد.طی گفتگویی نظر وی را درمورد اشتغال زنان جویا می شویم.
۶.
دکتر شهلا اعزازی دارای دکترای جامعهشناسی و مدرس دانشگاه علامه طباطبائی است. خانواده، حوزه کاری او را تشکیل میدهد و درباره آن، تحقیقات مختلفی انجام داده است، که آخرین تحقیق وی در مورد خشونت علیه زنان میباشد.در این گفتگو از نتایج تحقیقات ایشان بیشتر آگاه می شویم.
۷.
قسمت اول در آذر ماه امسال به دعوت حوزه خواهران حضرت خدیجه کبری ـ سلام الله علیها ـ مناظرهای میان این جانب و دکتر منصوری نژاد برگزار شد. در این مناظره، فرصتی دست داد تا از یک سو باب دوستی و مراوده میان ما باز شود و از سوی دیگر، این جانب با افکار و آرای ایشان از نزدیک آشنا شوم. قبل از انجام مناظره، به توصیه ایشان کتاب «مسئله زن، اسلام و فمینیسم» را مطالعه کردم که حاوی نظرات وی در باره شخصیت و حقوق زن است. پیشتر به ایشان اطلاع دادم که موارد بسیاری اختلاف میان من و ایشان وجود دارد که طرح آن در یک جلسه مناظره، عملی و ممکن نیست، بنابراین از وی اجازه خواستم که مناظره به صورت نوشتاری و در «نشریه حوراء» ادامه یابد. با توجه به اذن و استقبال ایشان، نوشته زیر به عنوان گام اول تقدیم میشود. البته در این نوشته، نصیحت شاعر را نشنیده خواهم گرفت که «عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگوی»؛ فقط مواردی را ذکر خواهم کرد که مورد قبول این جانب نیست؛ البته باز هم نه همه موارد.