تساوی زن و مرد در حق آموزش و فرهنگ
آرشیو
چکیده
از منظر اسلامی، انسان دارای کرامت ذاتیِ الهی است. احترام به کرامتِ انسانیِ انسانها نخستین اصلی بود که شعلههای هدایت و ایمان را در دلهای آحاد مردم برافروخت و سبب گردید انسانها، اعم از زن و مرد، فوج فوج به دامان پر مهر اسلام، پناه آورند. این نگاه، هرگز جنس یا گروهی را استثنا نمیکرد، بلکه همه آحاد انسانی، اعم از سیاه و سفید، زن و مرد، عرب و عجم را در نزد پروردگار برابر میدانست و هیچ اختلافی جز در پرتو پروای الهی و نزدیکی به آسمان معنا نمیشد. هرچند برخی در تفسیر این برابری، راه مغالطه را پیمودند و این تصور را القا نمودند که انسانها همچنان که ذات و ماهیت بشری واحدی دارند، حقوق و تکالیفشان نیز ـ هرچند امور مربوط به فیزیکشان باشد ـ کاملاً مساوی و برابر است! بطلان این قول آنچنان روشن است که نیازی به اثبات و برهان نیست، زیرا آنجا که بحث از برابری میشود، امور مربوط به ذات و طبیعت واحد بشری مراد است، نه مسائل عارض بر جسم و جنس. نویسنده در این مقاله کوشیده است تا با استناد به شواهد قرآنی، روایی و تاریخی، نگاه اسلام را به برابری زن و مرد در آموزش و فرهنگ اثبات کند و با دید منفی و غیر انسانی ِ برخی دیگر از نظامها در طول تاریخ، نسبت به زن مقایسه نماید، تا معلوم شود آنچه که بعداً در خصوص رکود زنان مسلمان در آموزش و فرهنگ رخ داده، چیزی جز انحراف ایشان از محور دین نبوده است و اگر اخیراً نیز دادِ دفاع از آموزش و فرهنگ زنان در برخی از محافل حقوق زنان سرداده میشود، چیز جدید نیست، بلکه صرفاً تلاشی در جهت نزدیک شدن به برخی از خواستههای اسلام است.متن
از منظر اسلامی، انسان دارای کرامت ذاتیِ الهی است. احترام به کرامتِ انسانیِ انسانها نخستین اصلی بود که شعلههای هدایت و ایمان را در دلهای آحاد مردم برافروخت و سبب گردید انسانها، اعم از زن و مرد، فوج فوج به دامان پر مهر اسلام، پناه آورند. این نگاه، هرگز جنس یا گروهی را استثنا نمیکرد، بلکه همه آحاد انسانی، اعم از سیاه و سفید، زن و مرد، عرب و عجم را در نزد پروردگار برابر میدانست و هیچ اختلافی جز در پرتو پروای الهی و نزدیکی به آسمان معنا نمیشد. هرچند برخی در تفسیر این برابری، راه مغالطه را پیمودند و این تصور را القا نمودند که انسانها همچنان که ذات و ماهیت بشری واحدی دارند، حقوق و تکالیفشان نیز ـ هرچند امور مربوط به فیزیکشان باشد ـ کاملاً مساوی و برابر است! بطلان این قول آنچنان روشن است که نیازی به اثبات و برهان نیست، زیرا آنجا که بحث از برابری میشود، امور مربوط به ذات و طبیعت واحد بشری مراد است، نه مسائل عارض بر جسم و جنس. نویسنده در این مقاله کوشیده است تا با استناد به شواهد قرآنی، روایی و تاریخی، نگاه اسلام را به برابری زن و مرد در آموزش و فرهنگ اثبات کند و با دید منفی و غیر انسانی ِ برخی دیگر از نظامها در طول تاریخ، نسبت به زن مقایسه نماید، تا معلوم شود آنچه که بعداً در خصوص رکود زنان مسلمان در آموزش و فرهنگ رخ داده، چیزی جز انحراف ایشان از محور دین نبوده است و اگر اخیراً نیز دادِ دفاع از آموزش و فرهنگ زنان در برخی از محافل حقوق زنان سرداده میشود، چیز جدید نیست، بلکه صرفاً تلاشی در جهت نزدیک شدن به برخی از خواستههای اسلام است. مقدمه: از منظر اسلام، زن و مرد، در ذات و طبیعت بشری مساویند؛ به این معنا که هیچ یک را بر دیگری از حیث عناصر سازنده ماهیت انسانی و خلقت بشری، رجحانی نیست؛ بلکه هر آنچه که موجب برتری هر مرد یا زنی بر دیگری میشود، اموری خارج از ماهیت و حقیقت مشترک میان آن دو است؛ اموری که آن را باید در توانمندی، علم، اخلاق و غیره جستوجو کرد. احترام به ارزشهای انسانی و کرامتِ انسانیِ انسانها اسلام معتقد به برابری ارزشهای انسانی در عالیترین چهره آن در میان همه انسانهاست. توجه اسلام به این امر تا حدی است که آن را یکی از عقاید اساسی تمام مسلمانان قرار داده است و وجه تمایز ایشان را نه در ماهیت انسانی، بلکه در بروز شایستگیها و سطوح مختلف رفتارها و کردارها و تمام چیزهایی میداند که برای پروردگار، خویشتن، جامعه انسانی و انسانیت، به منصه ظهور میرسانند. از این رو در قرآن کریم آمده است: «یا أیَّها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلنا کم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنَّ اکرمکم عنداللَّه اتقاکم إن اللَّه علیم خبیر؛ حجرات(49) آیه 13 هان ای مردم! همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدهایم و شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آوردهایم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید. بیگمان گرامیترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست. همانا خداوند دانای آگاه است.» مفهوم این آیه آن است که شما همگی از یک پدر و مادر خلق شدهاید، بنابراین هیچ کدامتان از حیث تیره و نژاد، بر دیگری برتری ندارید. اگر پروردگار، شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آورده است برای رجحان بخشی قومی بر قوم دیگر یا قبیلهای بر قبیله دیگر نبوده، بلکه فقط به سبب انس و آشنایی و شناسایی و نامگذاری یک یگر بوده است، چرا که شأن افراد و اشخاص در جامعه انسانی، ایجاب میکند که با نامهای مختلف از هم شناخته شوند. تفاضل میان انسانها از دید پروردگار متعال، بر اساس کردارها و محافظت از حدود دینشان است، لذا گرامیترین انسانها را با تقواترین شان معرفی میکند. همچنین در آیه دیگری آمده است: «و لقد کرَّمنا بنی آدم و حملنا هم فی البّر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضَّلناهم علی کثیر ممَّن خلقنا تفضیلاً؛ اسراء(17) آیه 70 و به راستی که فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب مراد] روانه داشتیم. و به ایشان از پاکیزهها روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم ـ چنانکه باید و شاید ـ برتری بخشیدیم.» خداوند متعال همه فرزندان آدم را کرامتِ انسانی بخشید و ایشان را بر بسیاری از آفریدگان خویش برتری داد و این برتری را به جنس مردان یا زنان اختصاص نداد، چرا که هر دو در نظر او، ماهیت انسانی واحدی دارند که در مقوّمات انسانیت، هیچیک را بر دیگری رجحانی نیست. از این رو خداوند در آیهای دیگر میفرماید: «یا ایَّها الناس اتَّقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثَّ منهما رجلاً کثیراً و نساءً؛ نساء(4) آیه 1 ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همو که شما را از یک تنِ یگانه بیافرید و همسر او را هم از او پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکند»؛یعنی زن و مرد هر دو از یک عنصر آفریده شدهاند و هر دو جنس از اصل واحدی سرچشمه میگیرند و بسیاری نیز از آنان بهوجود میآیند. در جای دیگر میفرماید: «فاستجاب لهم ربُّهم أنی لا اُضیع عمل عامل منکم من ذکر أو اُنثی بعضکم من بعض؛ آل عمران (3) آیه 195 آنگاه پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد که من عمل هیچ صاحب عملی را از شما، چه مرد باشد و چه زن ـ که همه همانند یکدیگرید ـ ضایع [و بیپاداش] نمیگذارم.» تساوی زن و مرد در حق آموزش و فرهنگ الف) نگاه اسلام: عالیترین و کاملترین جلوه این مساوات، در اسلام تجلی یافته است. اسلام هر واحد انسانی را در حدود توانمندیها و استعدادها و امکانات، برخوردار از حقّ آموزش و فرهنگ میداند. تأکید بر استیفای این حق تا حدّی است که در مواردی که پای یادگیری واجباتِ دینی و یا حتّی پارهای نیازمندیهای دنیوی به میان میآید، این «حقّ»، به «تکلیف» بدل میشود. از این رو پیامبر (ص) فرمودهاند: «تعلّم العلم فریضة علی کل مسلم؛ فراگیری علم بر هر مسلمانی برخی در فهم و ترجمه این روایات، دقت کافی و وافی مبذول نمیکنند، لذا در گفتهها و نوشتههای خود، علم آموزی را ویژه مردانِ مسلمان میدانند. برخی دیگر برای اثبات مدعای علم آموزی برای زنان، به دنبال روایاتی میگردند که در آن بر کلمه «مسلمة» نیز تصریح شده باشد؛ در حالی که «مسلم»، صفت هر «فرد انسانی» است و هیچ ربطی به مذکر یا مؤنث بودن او ندارد.(مترجم) واجب است.» پروردگار متعال نیز با تأکید بر مقام علم و عالم میفرماید: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؛ زمر(39) آیه 9 آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند، برابرند؟» و نیز میفرماید: «انَّما یخشی اللَّه من عباده العلماء؛ فاطر(35) آیه 28 از میان بندگان خداوند، فقط دانشوران از او خوف و خشیت دارند.» نخستین آیاتی که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد، حاوی کلماتی در بزرگداشتِ علم و گرامی داشت آن بهعنوان یکی از بزرگترین و نخستین نعمتهای الهی بر انسان بود. «إقرء و ربّک الأکرم، الذی علَّم بالقلم علَّم الانسان ما لم یعلم؛ علق(96) آیات 5 ـ 3 بخوان و پروردگار تو بس گرامی است. همان که با قلم [و کتابت] انسان را آموزش داد. به انسان چیزی را که نمیدانست، آموخت.» هر چند اسلام تأکید خاصی بر یادگیری علوم اسلامی و مسائل مرتبط با آن دارد، ولی به آموزش سایر انواع علوم و فنون نیز، تشویق نموده است. از این رو در رأس رشتههای مختلف علمی و هنری، جمع کثیری از علمای اسلامی قرار دارند و هیچ شاخهای از رشتههای مختلف علمی نیست جز آنکه به زیور کتابهای ارزشمند دانشمندان اسلام، زینت یافته است. امروزه بسیاری از این کتابها، هنوز هم از مهمترین منابعِ مرجع به شمار میروند. از این رو اسلام، زن و مرد را در حقّ آموزش و فرهنگ، مساوی میداند و برای زن در این زمینه همان حقّی را قائل است که برای مرد. بنابراین او میتواند به میزان خواست و توانمندیهایش در جهت کسب علم و ادب و فرهنگ، پیش رو دو حتی این فراگیری در اموری که مربوط به دین و حُسن انجام وظایف دنیوی است، بر وی واجب میباشد. اسلام، برای حقّ آموزش و فرهنگ، حتی میان زنِ آزاد و کنیز نیز فرقی قائل نیست. تا جایی که میبینیم پیامبر اکرم(ص) در مورد آموزش و تعلیم کنیزان، تأکید ویژهای داشتهاند؛ چنانکه در روایتی در صحیح بخاری بخاری، محمد بن اسماعیل جعفی(194 ـ 256 ه.ق)، محدث و فقیه مشهور اهل سنت، در بخارا متولد شد و در سمرقند در گذشت. کتاب معروف وی «الجامع الصحیح» است که ابن حجر عقلانی، قسطلانی و ابو زید آن را شرح کردهاند.(مترجم) از «ابی برده» نقل شده است که پیامبر(ص) فرمودند: «أیما رجل کانت عنده ولیدة(ای جاریة) فعلَّمها فأحسن تعلیمها و أدبها فأحسن تأدیبها، ثمَّ اعتقها و تزوجها فله أجران؛ هر مرد [مسلمانی ]که کنیزی در اختیار داشته باشد و او را به خوبی آموزش دهد و ادب نماید، سپس آزادش کند و با او ازدواج نماید، از دو پاداش برخوردار خواهد بود.» شواهد تاریخی و روایی بسیاری در دست است که نشان میدهد زنان عرب از آغاز دوران تمدن اسلامی از فضای خوبی برای فراگیری علوم مواجه بودهاند و لذا در رشتههای مختلف همانند: علوم قرآن، حدیث، فقه، لغت و بسیاری دیگر از معارف و دانشها، درخشیدند و حتی بسیاری از شخصیتهای مرد و زن در محضر ایشان آموزش دیدند. «ابن خلکان» ابن خلکان، احمد البرمکی(1211 ـ 1282 ه.ق) مورخ مشهور، در اربیل متولد شد و در حلب، دمشق و قاهره تحصیل کرد. دائرةالمعارفِ مشهور تاریخی او، «وفیات الاعیان و أنباء ابناء الزمان» نام دارد.(مترجم) نقل کرده است که «سیده نفیسه»، سیده نفیسه(145 ـ 208 ه.ق). وی در مکه زاده شد و در قاهره وفات یافت. با اسحاق بن جعفر الصادق ازدواج کرد که ثمره ازدواجشان، قاسم و امکلثوم بود دختر حسن انور، فرزند «زید الابلج»، فرزند حسن بن علی بن ابی طالب(ع) بانویی صاحب نام و مقام در مصر بود و جلسه درسی و علمی باشکوهی داشت که امام شافعی نیز در مجلس او شرکت میجست و از او حدیث میآموخت. «ابو حیّان» ابوحیّان توحیدی، علی بن محمد(فوت 400 ه.ق) حکیم و دانشمند شافعی، در شیراز یا نیشابور متولد شد و در بغداد و ری زیست. از وی کتابهای بسیاری از جمله: «الحج العقلی اذاضاق الفضاء عن الحج الشرعی»، «الصداقه و الصدیق»، «المقابسات»، «البصائر و الذخائر» و غیره به جای مانده است.(مترجم) نیز از میان اساتید خود، به نام سه زن اشاره کرده است: مونسه ایوبیه، برادرزاده صلاح الدین ایوبی؛ شامیه تیمیه، و زینب، دختر عبداللطیف بغدادی، صاحب کتاب «الافاده و الاعتبار». همچنین به گواهی تاریخ، زنان مسلمان ـ اعم از آزاد و کنیز ـ در طول عصرهای متمادی پیشتازان رشتههای مختلف علوم اعم از: قرآن، حدیث، فقه، ادبیات و بسیاری دیگر از معارف و فنون بودهاند. «مقّری» مقّری، احمد بن محمد، ابو العباس التلمسانی(فوت 1041 ه.ق)، مورّخ، ادیب، متکلم و محدّث معروف، در تلمسان زاده شد و در مصر درگذشت. کتاب معروف «نفح الطیب فی غصن الاندلس الرطیب» از جمله کتابهای اوست.(مترجم) در کتاب معروف خود، «نفح الطیب» نام تعدادی از این زنان را ذکر نموده است. یکی از این زنان که کنیز «ابن مطرف لغوی» بوده است، «عروضیه» نام درد. وی نحو و لغت را از ارباب خود آموخت و در ادبیات و به ویژه «عروض و قافیه» سرآمد شد. او حافظِ دو کتاب: «الکامل» نوشته «مبرّد» مبرّد، ابو العباس محمد(726 ـ 893 ه)، ادیب مشهور، شاگرد مازنی و سجستانی و پیرو مذهب بصری بود. کتاب «الکامل» از نوشتههای مهم اوست.(مترجم) و «امالی» نوشته «ابو علی قالی» قالی، ابو علی اسماعیل بن قاسم(893 ـ 967 ه)، ادیب معروف، در دیار بکر متولد شد، در بغداد زندگی کرد و سپس به اندلس هجرت نمود. «الامالی» و «کتاب البارع فی اللغة» از کتابهای معروف اوست.(مترجم)، و استاد عروض بسیاری از علمای ادبیات بود. همچنین «ابن خلکان» در دائرة المعارف وفیات الاعیان و أنباء ابناء الزمان» مشهور تاریخی خود از زنانِ اندیشمندِ فراوانی یاد کرده است که یکی از آنان، «شهده الکاتبه» نام دارد. وی در ادبیات و خط، بنام بود و بسیاری از اندیشمندان از دانشآموختگان محضر درس اویند. و نیز «ابن حزم» ابن حزم، علی بن احمد(1063 ـ 994 ه.ق)، فقیه، شاعر، فیلسوف، مورّخ و متکلم اندلسی، در سال 1023(ه.ق) وزیر بود، ولی بعدها به عللی از کار سیاست کناره گرفت و به تألیف روی آورد. کتاب «طوق الحمامه» و «الفصل فی الملل و الاهواء و النحل» که نخستین تارخ تطبیقی ادیان است، از جمله تألیفات اوست که از علمای مشهور عصر خود و وزیرزاده و دارای مال و ثروت فراوان خانوادگی بود، در مورد زنان استاد خویش چنین مینگارد: «ربیت فی حجور هنّ، و نشأت بین ایدیهنَّ و هنَّ علَّمننی القرآن و رویننی کثیراً من الاشعار و رویننی علی الخطّ؛ من در دامان بانوان اساتید خود پرورش یافتم و درمحضر ایشان به رشد رسیدم. آنان به من قرآن آموختند و اشعار زیادی را به من تعلیم نمودند و خوشنویسی را به من آموزش دادند.» ب) نگاه نظامهای دیگر: حال نگاهی میافکنیم به تاریخ آتن که غربیها آن را خاستگاه اصیلترین قوانین دموکراسی در قلب تاریخ میدانند. قوانین این تمدنِ اصیل غرب، جز به مردان آزاد یونان، اجازه آموزش نمیداد و زنان را به شدت از ورود در صحنه تعلیم و تعلم منع میکرد. این منع به حدّی بود که به صورت تئوریهای علمی درآمده و اندیشمندان نیز در دفاع از آن قلم فرسایی میکردند، بهطوری که «ارسطو» یا «ارسطاطالیس» (322 ـ 384 قبل از میلاد)، فیلسوف یونانی و معلم اسکندر مقدونی. وی مؤسس «فلسفه مشّاء» است و تألیفات فراوانی در منطق، الهیّات، طبیعیات و اخلاق دارد. «سیاست»، «النفس»، «ما بعد الطبیعة»، «جدل» و «خطابه» از جمله کتابهای اوست آن را به صورت نظریه علمی بزرگی ارائه کرد و در کتاب «سیاست» اظهار داشت که طبیعت زن بهگونهای است که امکان هیچگونه توانمندی فکریِ قابل ملاحظهای را به وی نمیدهد! از این رو تعلیم وی نیز باید به اداره منزل و وظایف مادری محدود شود. البته ارسطو در این نظریه، صرفاً دیدگاه خود را منعکس نمیکرد، بلکه نظریه او تأمین کننده خواستِ نظامی بود که خود را عالیترین چهره دموکراسی در میان دولتهای پیش از اسلام میدید. از رو هنگامی که افلاطون، در شهر خیالی خود، «جمهوری» مبنای مساواتِ میان زن و مرد در حقّ آموزشی و فرهنگ را عنوان کرد، مورد تمسخر بسیاری از متفکران و شعرای آتن واقع شد تا جایی که «ارستوفان»، (386 ـ 445 قبل از میلاد). بزرگترین شاعر یونان در قبل از میلاد. نمایشنامههای طنزی از وی به جای مانده است. او دولتمردان، فلاسفه و حتی خدایان را هجو میکرد، لذا حکومت وقت مانع از به روی پرده رفتن نمایشنامه هایش میشد شاعر طنز پرداز معروف یونان، دو فکاهی «پارلمان زنان» و «پلوتوس» را در تمسخر آرای وی ساخت. کشورهای غربی، حتی در قرون اخیر و تا قرن نوزدهم میلادی، حقّ آموزش و فرهنگِ زنان را منکر میشدند. صادقانهترین تعبیر را در اینباره شاعر فرانسوی، «مولیر» (1622 ـ 1673 م) نمایشنامه نویس فرانسوی، فرزند فرشبافی بود که پس از تحصیل حقوق به تئاتر روی آورد. از آثارش میتوان «زنان دانشمند»، «مریض خیالی» «خسیس»، «زنان فضل فروش» و «تارتوف» را نام برد.(مترجم) در نمایشنامه «زنان دانشمند» از زبان یکی از قهرمانان قصه چنین بیان میکند: «به دلایل عدیدهای شایسته نیست که زن وقت خود را در راه آموزش و فرهنگ تلف کند، چرا که وظایف اساسی او چیزی بیشتر از تربیت فرزندان، خانهداری، تأمین نیازهای افراد خانواده و میانه روی در هزینههای زندگی نیست.» در اواخر قرن هفدهم میلادی، ترنّم صداهای ضعیفی در مورد آموزش زنان، در سطح بسیار کم و محدودی شنیده شد. در رأس منادیان تعلیم زنان، اندیشمندان فرانسوی، «فینلون» (1651 ـ 1751) قرار داشت. وی در کتاب خود، «تربیت دختران» که در سال 1680 میلادی انتشار یافت، از آموزش زنان و دختران، داد سخن سر داد و دفاع کرد؛ ولی این نداها، با پاسخ قابل ملاحظهای از سوی کشورهای اروپایی در آن دوره، مواجه نشد؛ بلکه روند مقابله با آموزش زنان از سوی گروههای مخالف این امر تا اواخر قرن نوزدهم ادامه یافت؛ بهعنوان مثال شاهزاده روسی، «بیسمارک»، (1815 ـ 1889) سه زمینه را برای گستره فعالیتهای زنان عنوان کرد: تربیت فرزندان، آشپزی و ادای فرایض دینی در کلیسا. آلمانیها این سه وظیفه را با عنوان « kaهای سه گانه» میشناسند، چرا که هر سه وظیفه در زبان آلمانی با حرف «K» آغاز میشود. نتیجه تاریخی نگاه اسلام به مساوات زن و مرد در آموزش شواهد قرآنی، روایی و واقعیتهای عینی در طول تاریخ اسلام حاکی از آن است که اسلام، هماره خواهان ایجاد فرصتهای مناسب برای همه زنان، اعم از آزاده و برده برای رشد و توسعه و عالیترین حدّ تعلیم و تربیت بوده است و بسیاری از زنان نیز با توجه به همین تأکید و با استفاده از فرصتهای پیش آمده، توانستند به مراتب بالایی از رشد علمی دست یابند و رقیب جدّی مردان در میدان علم و معرفت شوند. بنابراین، شیوع جهل و بیسوادی در میان زنان برخی از ملل اسلامی در دورههایی از حیات تاریخ اسلام، ناشی از نظام تربیتی اسلام نبوده است، بلکه به سبب انحرافِ مسلمانان از قواعد اصیلی بوده است که اسلام در شئون تعلیم و تربیت بنیان نهاد. از سوی دیگر اگر در عصر حاضر امت اسلامی در تلاش است تا در مورد آموزش و تعلیم زنان و دختران گامهای اساسی بردارد، طرح نویی ابداع نکرده است؛ بلکه به همان سنتی نزدیک میشود که پیامبر اکرم(ص) پایه گذار آن بود.