نیاز به دستگاه حکومتی و نظم اجتماعی در همة دوران های تاریخی سبب شده است که هیچ گاه جوامع، فاقد نهاد «حکومت» و دستگاه رهبری و مدیریت سیاسی نباشند. از سوی دیگر، یکی از عواملی که می تواند به استمرار حاکمیت سیاسی به خوبی کمک کند استقرار یک نظام حکم رانی مطلوب است. دین اسلام نیز در حوزة قدرت سیاسی و حکم رانی، اصول، چارچوب ها و خط مشی هایی را مطرح ساخته است که مدیران و نخبگان سیاسی باید بر اساس این اصول و چارچوب ها گام بردارند. هدف این مقاله بررسی نوع رهبری و حکم رانی حضرت علی علیه السلام به عنوان نمونه ای از الگوی کامل «حکم رانی خوب» است. برای رسیدن به این هدف، پس از ذکر شاخص های حکم رانی خوب، این اصول در سیرة حکومتی امام علی علیه السلام بررسی شده است. علت انتخاب الگوی حکومت حضرت علی علیه السلام از آن روست که علی رغم شرایط سیاسی دشوار و پریشانی که خلافت امام علی علیه السلام (35 40ق) با آن مواجه بود، ایشان مفهوم روشن و صریحی از «حکومت» ارائه داده و دربارة اصول حکم رانی خوب نکات ارزشمندی مطرح ساخته که برای هر حاکم و هر زمانی معتبر است. اگر با دقت به فرمان ها، بخش نامه های دولتی، خطبه ها و سفارش های آن حضرت به کارگزاران حکومتی بنگریم، درخواهیم یافت که هدف ایشان تنها تحقق یک حکومت نبوده، بلکه ایشان استقرار یک نظام سیاسی مطلوب در چارچوب اصول اسلام برای تحقق یک جامعة مطلوب را در نظر داشته است؛ زیرا حکومت مطلوب چارچوبی است که در آن «بهترین زندگی» شکل می گیرد.
توقف بر شخصی از اهل بیت: به عنوان آخرین امام و مهدی منتظر، مسأله بی سابقه و جدیدی نبوده است. گروهی از شیعیان که امام کاظم7 را مهدی و قائم منتظر می دانستند با نام واقفیه یا واقفه شناخته شدهاند. این گروه ضمن اینکه بخش وسیعی از توان و فرصت حضرت رضا7 را مصروف خود ساخته بودند، از جهات متعدد تهدیدی جدی برای تفکر اصیل شیعی به حساب می آمدند. به همین مناسبت واکاوی ماهیت و شخصیت های جریان مذکور، از زوایای مختلفی مورد توجه پژوهش گران و تحلیل گران مطالعات اسلامی قرار گرفته است. این پژوهشگران اغلب، انگیزهها و باورهای شخصی پایه گذاران واقفیه را عامل اصلی پیدایش این جریان برشمردهاند. اما نوشتار حاضر با روش سند پژوهی ضمن بررسی باورهای دینی و آموزه های اعتقادی جامعه شیعی آن روز، در پی اثبات این مدعاست که اندیشه واقفیه معاصر امام رضا7، استمرار و نسخة تکامل یافته ای از انحراف نخستینی است که در حاشیه دو اصل شیعی «امامت» و «مهدویت» شکل گرفته و در مقاطع مختلف ظهوری اقتضایی داشته است.