بررسی حیات فرهنگی و اجتماعی اصحاب امامان شیعه:، نظر تاریخ پژوهان دهه های اخیر را به خود جلب کرده است. اغلب پژوهش های جدید، احمد بن محمد بن عمرو بن ابی نصر بزنطی (م221ه .ق) را به عنوان یکی از اصحاب امام رضا(ع) مورد توجه قرار داده اند اما به همراهی او با امام جواد(ع) و نیز جایگاه کلامی او به صورت بایسته نپرداخته اند. این نوشتار پس از مروری بر زندگی نامه بزنطی، آرای کلامی او را موضوع بررسی خود قرار داده است و پس از ارائه تحلیلی درباره جایگاه او در بین جریان های کلامی آن روزگار، روایات کلامی او را با تکیه بر محتوا و قالب بیان آن، گزارش کرده است؛ در ادامه، میزان و چگونگی ارتباط او با این دو امام را با استناد به شواهد تاریخی، مقایسه کرده و با اثبات این مدعا که پاره ای از روایات بزنظی از امام رضا(ع)، در حقیقت منقول از امام جواد(ع) است، به این نتیجه رسیده است که وی، با وجود فاصله جغرافیایی که با اصحاب امام رضا(ع) داشت، توانست در عهد امام جواد(ع) هم جایگاه ویژه خود را در بین آنان حفظ کند.
سادات علوی ساکن در ماوراء النهر در قرن ششم هجری، نقش قابل توجهی در تحولات سیاسی اجتماعی آن منطقه، به ویژه غلبه قراختاییان بر آنجا داشتند که به خاطر سکوت منابع تاریخی، تا کنون مغفول مانده؛ ولی به رغم قلّت داده های تاریخی، می توان حضور فعال سادات علوی در عرصه سیاست و جامعه ماوراءالنهر در قرن ششم را ردّیابی و مطالعه کرد. این مقاله در صدد است، با روش توصیفی تحلیلی به فعالیت سادات و نقش آنها در تحولات سیاسی ماوراءالنهر در قرن ششم وضوح بیشتری ببخشد. یافته های پژوهش، نشان می دهد که پایگاهِ قویِ اجتماعیِ سادات در منطقه، فرصتی برای آنها پیش آورد تا ضمن ستیزه با قدرت قراخانیان، به نحوی زمینه ی غلبه ی قراختاییان، برآن ناحیه را فراهم کردند؛ امّا در ادامه، ظاهراً به هدف تشکیل حکومت علوی، به تقابل با سلطه قراختاییان برخاسته و برخی رخدادهای اثر گذار سیاسی و اجتماعی را در آن ناحیه موجب شدند.
شناخت هنر اسلامی فارغ از مباحث هستی شناختی و معرفت ذوقی و شهودی متأثر از ورود آثار هنری به موزه (به مثابة محصول فرهنگی تمدن غرب) و نظام معرفت شناختی متمایز آن است. حرکت هنر اسلامی در امتداد زمان و مکان و حضور در نظام اندیشگانیِ دیگری، بر کیفیت حصول معرفت مخاطب تأثیر می گذارد. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از منابع اسنادی می کوشد تا چگونگی حصول معرفت هنر اسلامی را در سیری تاریخی آشکار کند. جستار حاضر با معرفی سه نظام معرفتی شرق شناسی، زیبایی شناسی، و مطالعات بینافرهنگی در موزه های غرب، شناخت از هنر اسلامی به مثابة «کالای مادی»، «هنر»، و «کالای فرهنگی» و شکل گیری سه ارزش متمایز اقتصادی، زیبایی شناختی، و نمادین را در هنر اسلامی آشکار می کند. بنا بر یافته های پژوهش، معرفت هنر اسلامی در موزه ها نه مبتنی بر ملاک های حسن شناسی و غایت شناسی در فلسفة اسلامی، بلکه کاملاً متأثر از معرفت به هنر در تفکر غرب است.