الگوی حکومت کوتاه مدت امیر محمد غزنوی فرزند سلطان محمود به سال 421 ه.ق. یکی از موضوعات درخور تحقیق در تاریخ عصر غزنوی است که کمتر بدان پرداخته شده است. از آنجا که مورخان و محقّقان از این موضوع به اختصار گذشته اند، ولی ابوالفضل بیهقی در تاریخ بیهقی به خوبی زمینه ها و دلایل بر تخت نشستن و سپس معزول شدن امیر محمد را بازنمایی و تبیین کرده است، کتاب اخیر بهترین مرجع جهت بررسی موضوع مورد نظر است. ما در این مقاله با روش تحلیل تاریخی متن ادبی تاریخیِ تاریخ بیهقی، زمینه ها و دلایل به حکومت رسیدن و سپس برکنار شدن امیر محمد غزنوی را در سال 421 ه.ق. بررسی کرده ایم.
نتایج این تحقیق، نشان می دهد که آزردگی سلطان محمود از مسعود و تلاش های وی مهم ترین عامل بر تخت نشستن امیر محمد بوده است. همچنین امیر محمد به دلایلی همچون: فقدان قدرت و اقتدار محمودی، بی کفایتی و غفلت پادشاه، شهامت و شجاعت مسعود، تحریک و تطمیع اعیان دولت به وسیله مسعود و نیز محقّق نشدن خواسته ها و مطامع اعیان دولت از وی معزول و محبوس شد.
تاریخ طبری از متقدم ترین تواریخ عمومی است که به شیوه حدیثی- خبری تدوین شده است. بدین معنی که نویسنده در نقلِ گزارشهای تاریخی، سلسله اسناد و راویان اخبار را ذکر کرده است. عدم توجه طبری به روایات موثق و گزارش های تاریخی معتبر و مستند، عاملی بوده که برخی از روایات این اثر از اعتبار یکسانی برخوردار نباشد؛ چنانکه گاهی روایات متضاد و متناقض در کنار هم نقل شده است. پژوهش حاضر واکاوی تعیین وثاقت و عدم وثاقت روایات تاریخ الرسّل، جرح و تعدیل راویان آن در فاصله ی زمانی 11 تا 40ق است. سؤال اصلی نوشتار پیش رو میزان وثاقت روایات تاریخ طبری است.؟ یافته ها که به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بررسی شرح حال مشایخ طبری انجام شده است، نشان می دهد که طبری در فاصله زمانی(11-40ق)، بیشتر از 800 روایت از سرّی و زهری نقل کرده است. در تمامی سلسله اسناد روایات منقول از ایشان، سیف بن عمر تمیمی از راویان اخبار بوده است. شخصیت علمی سیف، وثاقت اخبار و روایاتش از دیدگاه محدثان و رجال شناسان متقدم و متأخر مورد نقد جدی است، بنابراین وثاقت، صحت، ارزش و اعتبار روایات طبری در سالهای(11-40ق) با توجه به شاخص ارزیابی روات، مورد نقد و تردید است.
بالغ بر نیم قرن است که پژوهشگران غربی با پدیده ی حلقه ی مشترک در سندهای روایات آشنا شده اند، تفسیرهایی متفاوت از آن عرضه کرده اند و کوشیده اند با بهره گیری از آن، تاریخ پیدایش و نشر روایات را شناسایی کنند. مقاله ی حاضر با روش و رویکرد تحلیلی، تفسیرهای گوناگونِ این پدیده را تبیین و پیش فرض های روش شناختی هر یک از این تفسیرها را تحلیل می کند. در این پژوهش آشکار می شود که دست کم سه تفسیر متمایز از حلقه ی مشترک وجود دارد و بنابر هر تفسیر، تاریخی متفاوت برای پیدایش و نشر روایت تعیین می شود. در این تفسیرها، حلقه ی مشترک، مسئول جعل و نشر روایت برشمرده می شود، محصول جعل سندها در دوره ای متأخر تلقی می گردد، یا نخستین جامعِ روشمند روایات به شمار می آید. تاریخ پیدایش حدیث نیز، متناسب با تفسیرهای پیش گفته و به ترتیب، به زمان حلقه ی مشترک باز می گردد، متأخر از وی تلقی می شود، یا کهن تر از او به شمار می رود. همچنین، معلوم می شود که اختلاف یا تقابل تاریخ گذاری روایات به پیش فرض هایی بازمی گردد که هریک از این تفسیرها بر آن ها استوار شده اند.