مسجد جامع اصفهان نه تنها از نظر ارزش های معماری و هنری دارای اهمیت است، بلکه به عنوان پایگاه مستحکم اقتصادی و اجتماعی و مذهبی، در دوران حیات خود، نقش مهمی را ایفا کرده است. از دید معماران و مورخان هنر، این بنا به عنوان دایرهالمعارف هنر و معماری بررسی شده است. از دید بعضی از کارشناسان، یادگارنویسی بر دیوار بناهای تاریخی نوعی تخریب به شمار می رود؛ اما پاره ای از این دست نوشته ها حاوی اطلاعات اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و ادبی مهمی بوده که انعکاسی از حوادث و وقایع زمان خود هستند و همچون اسنادی ارزشمند ناگفته هایی درباره زمان تاریخی خود دارند. هدف از این پژوهش، شناخت این گروه از ارز ش هاست. در پژوهش حاضر ضمن معرفی دست نوشته ها، تلاش بر آن است تا این اطلاعات از درون آن ها استخراج شود. پرسش مطرح شده آن است که در یادگاری های مسجد جامع چه اطلاعات تاریخی نهفته بوده و میزان ارتباط متن نوشته ها با این مکان مذهبی تا چه حد است. این دست نوشته ها به لحاظ شیوه نگارش و سبک ادبی و تنوع محتوایی درخور بررسی بوده و معرف ادبیات عامیانه و اعتقادات مردمی هستند که یادگاری هایشان همچون اسناد و مدارک تاریخی در مسجد به جای مانده است. بیشتر موضوعاتی که در این دست نوشته ها به آن ها اشاره شده عبارت است از: آیات قرآنی و حدیث، اشعار، نوشته های ترکیبی، اسم نویسنده و تاریخ، درخواست ها، شرحِ حال نویسی، تمرین خط و درخواست حفظ نوشته و تعدادی یادگارنگاره با نقوش مختلف بر روی ازاره های سنگی و دیوارهای گچی و ستون های مسجد. در این مقاله که بیشتر حاصل کارهای میدانی نگارندگان است، تمام قسمت های مسجد بررسی شده و تا حد امکان سعی شده است، یادگاری ها و دست نوشته ها با دقت کافی خوانده شده و نوع خط و سطح خوشنویسی و محتوای آن ها نیز مشخص شود.
هدف: این پژوهش برآن است نخست به پیشینة مالکیت و اهمیت منطقة چکاب بپردازد، دوم این که فرآیند اختلافات ارضی ایران و افغانستان در این منطقه و سرانجام آن را بیان دارد، همچنین تأثیر سیاست کلی رضاشاه را در قبال کشورهای همجوار در این باب مورد بررسی قرار دهد.
روش/رویکرد پژوهش: این پژوهش با بهره گیری از اسناد و مدارک موجود و منابع کتابخانه ای و با روش توصیفی – تحلیلی تنظیم شده است.
یافته ها و نتایج پژوهش: یافته ها نشان می دهد که پیشینة مالکیت منطقة چکاب به کشور ایران تعلق داشته و از املاک موروثی امیر محمدابراهیم علم بوده است. در جریان مسألة چکاب مماشات زیادی از سوی ایران برای اجتناب از درگیری صورت پذیرفت. با این حال در ابتدا تمایل زیادی برای حفظ این منطقه وجود داشت اما بعدها سیاست دولت بر این امر قرارگرفت که چکاب را به افغانستان واگذارد و در نهایت به فروش آن به افغان ها با قیمتی پایین تر از قیمت تعیین شده از امیر ابراهیم علم رضایت داد. بنابراین، گزارش واگذاری این منطقه به افغانستان توسط فخرالدین آلتای دور از واقعیت است چراکه پیش از آمدن آلتای از ترکیه جهت داوری و رفع کشمکش مرزی میان ایران و افغانستان، این منطقه در عمل به افغان ها واگذار شده بود. این خاک بخشی را باید در سیاست خارجی رضاشاه جستجو کرد که بر پایة برداشتی خاص ازحسن همجواری شکل گرفته بود. اقدامات امیر محمدابراهیم علم جهت حفظ این منطقه از نظر ملی و حفظ تمامیت ارضی قابل تقدیر است. به نظر می رسد اگر حمایت دولت نیز وجود داشت با توجه به نفوذ محلی امیر علم و اتکا به نیروهای محلی امکان داشت این منطقه از خاک ایران جدا نشود.