وابستگی روزافزون اقتصاد جهان به انرژی، به ویژه انرژی های هیدروکربنی و اهمیت دسترسی ایمن، مطمئن و پایدار، موضوع تأمین امنیت انرژی و ترانزیت آن را یک مسئله حیاتی و مهم ساخته است. بخش عمده ای از ذخایر شناخته شده انرژی در مناطقی از جهان واقع شده اند که با چالش بی ثباتی سیاسی فزاینده و تهدیدهای امنیتی گسترده رو به رو هستند. از سوی دیگر، خطوط انتقال انرژی نیز از بسیاری از مناطق ناامن جهان عبور می کند که اهداف آسانی برای گروه های افراطی محسوب می شوند. همه این موارد به انضمام تمایل برخی کشورها برای بهره گیری از انرژی به عنوان یک ابزار سیاسی، جملگی سبب ساز افزایش میزان اهمیت موضوع انرژی در محاسبات سیاسی– امنیتی در سطح جهانی شده است. در نوشتار حاضر، ضمن تبیین اهمیت موضوع امنیت انرژی، تأثیر آن بر معادلات بین المللی بحث و بررسی خواهد شد.
سؤال اصلی مقاله عبارتست از اینکه چرا با وجود انتقادات گسترده ای که از منظر علم اقتصاد به سیاست های برابری گرایانه عدالت اقتصادی وجود دارد، بسیاری از دولت ها همچنان پیگیر برنامه های عدالت خواهانه ولو با رویکرد برابری گرایانه هستند. فرضیه مقاله این است که دغدغه امنیت ملی از مهمترین محرک های سیاست عدالت اقتصادی دولت هاست. دولت ها به عدالت اقتصادی بها می دهند، چرا که احساس تبعیض و محرومیت نسبی در میان اقشاری از شهروندان را مخل امنیت ملی می دانند. به هر میزان چنین احساسی قوی و گسترده باشد، پتانسیل های چالش علیه نظام سیاسی و یکپارچگی ملی نیز افزایش خواهد یافت. احساس تبعیض محدود به طیف محروم نیست، طیف های مرفه نیز ممکن است تحت شرایطی احساس تبعیض کرده و به تبع آن امنیت ملی را به چالش بکشند.