فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۷۹٬۱۸۶ مورد.
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
191 - 206
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مسایل مهم در مورد ورشکستگی، شرایط اعلام ورشکستگی است. هدف مقاله حاضر مقایسه شرایط ماهوی در ورشکستگی براساس لایحه مصوب 1393 و قانون تجارت است.
مواد و روش ها : مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.
ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد در لایحه مصوب 1393 علاوه بر نهاد ورشکستگی که با اعمال تغییراتی حالت قبلی خود را حفظ نموده، نهاد نوظهور توقف با هدف حمایت از تجار و بستانکاران پیش بینی شده است. نهاد توقف در راستای حفظ مالکیت تاجر بر تجارت خانه خود و جلوگیری از واگذاری تجارت خانه و مانع شدن از صدور حکم ورشکستگی ایجاد شده تا هم موجب رونق اقتصادی بازار کشور شود و هم از تجزیه و فروپاشی اموال تجاری که با حسن نیت به فعالیت پرداخته و به دلایل اتفاقی دچار ورشکستگی شده اند جلوگیری نماید.
نتیجه: نتیجه اینکه در لایحه مصوب 1393، تلاش هایی در راستای حفظ مالکیت تاجر بر تجارت خانه خود و جلوگیری از واگذاری تجارت خانه و مانع شدن از صدور حکم ورشکستگی ایجاد شده تا هم موجب رونق اقتصادی بازار کشور شود و هم از تجزیه و فروپاشی اموال تجاری که با حسن نیت به فعالیت پرداخته و به دلایل اتفاقی دچار ورشکستگی شده اند جلوگیری نماید.
ماهیت و گسترلأ مغالطات ناشی از اشتراک لفظی با تأکید بر دیدگاه ارسطو، فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۱۴
229 - 249
حوزههای تخصصی:
اشتراک اسم، اشتراک در احوال ذاتی لفظ و اشتراک در احوال عرضی لفظ از اقسام مهم مغالطات لفظی است که در طول تاریخ منطق در کانون توجه منطق دانان بوده است. در این نوشتار دیدگاه ارسطو، فارابی و ابن سینا در این سه قسم مغالطه مورد کنکاش قرار گرفته و نقاط مشترک و تمایز دیدگاه ها نشان داده شده است. همه آنان به اهمیت این سه قسم مغالطه واقف بوده و آن ها را در صدر بحث از مغالطات قرار داده اند و در بسیاری از مصادیق این مغالطات، اتفاق نظر دارند اما در نحوه بیان اقسام و تعبیراتی که درباره آن دارند و در گستره برخی اقسام اختلافاتی مشاهده می شود. دو تفاوت در سخن شان دیده می شود یکی در اطلاق اشتراک بر این اقسام که ابن سینا در هر سه از واژه اشتراک بهره برده است، ولی ارسطو و فارابی واژه اشتراک را به قسم اول و دوم اختصاص داده اند. البته مقتضای نگاه دقیق تر اختصاص اشتراک به قسم نخست است و به کار بردن آن برای سایر اقسام نوعی تسامح می طلبد. تفاوت دیگر در اعجام و گستره آن است که ابن سینا آن را مرادف احوال عرضی لفظ دانسته است و در نوشتار و گفتار جاریش می داند اما ارسطو و فارابی آن را مختص نوشتار دانسته اند. اینکه مغالطه اعجام چه معنایی دارد و چرا برخی مختص نوشتارش دانسته اند، هردو، بررسی شده است. از کلمات ارسطو و ابن سینا چهار معنا برای اعجام استفاده می شود و همین تعدد معنا علت اختلاف در گستره اعجام شده است و در حقیقت ارسطو و فارابی و ابن سینا در مغالطه ای که مختص نوشتار است، اختلافی ندارند.
سیاستگذاری اقتصادی مبتنی بر قاعده نفی سبیل در مقابله با سیاست مبارزه با تروریسم امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
1 - 16
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: سیاستگذاری اقتصادی کشورهای اسلامی تاکنون نتوانسته به صورت مستقل دنبال شود که همین عاملی برای حضور آمریکا در منطقه با هدف کسب منافع اقتصادی با استفاده از ابزارهایی نظیر مبارزه با تروریسم بوده است. پژوهش حاضر درصدد است تا رویکرد سیاستگذاری اقتصادی در میان کشورهای اسلامی را با عنایت به قاعده نفی سبیل بررسی نماید. مواد و روش ها: مقاله حاضر از روش تحلیلی و توصیفی بهره برده و ابزار انجام پژوهش کتابخانه ای است. ملاحظات اخلاقی: در نگارش مقاله حاضر، ارجاع دهی مستند و امانتداری مبنا قرار گرفته است. یافته ها: مبارزه با تروریسم ابزاری برای پیگیری منافع آمریکا در غرب آسیا بوده که با ایجاد وابستگی متقابل اقتصادی میان کشورهای اسلامی، از بین بردن استقلال آنها و تثبیت جایگاه خود در نظام جهانی با سازوکاری اقتصادی و سیاسی است. نتیجه: سیاستگذاری اقتصادی مبتنی بر قاعده فقهی نفی سبیل در قالب ایجاد سازوکاری برای دلارزدایی از ساحت اقتصادی و مالی کشورهای اسلامی، کوشش برای یافتن یک ارز جایگزین، استفاده از تهاتر و تبدیل شدن به بازیگرانی کنشگر برای بدست گرفتن تعیین قیمت انرژی و استفاده از ابزار اقتصاد سیاسی کشورهای اسلامی است. کاهش دادن و غلبه بر هژمونی اقتصادی امریکا به به معنای تحقق احکام شریعت در عرصه سیاستگذاری اقتصادی کشورهای اسلامی است.
تحلیل فقهی ضمان اعیان از دیدگاه مذاهب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
33 - 48
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف : بسیاری از فقها، ضمان اعیان را عقدی مستقل از ضمان دیون قلمداد کرده و با استناد به عمومات، حکم به صحت ضمان اعیان اعم از مضمونه و غیر مضمونه و نیز درستی بیمه مالی که در تصرف مالک آن است، کرده اند. حال سوال این است که این حکم تنها ناظر به اعیان مضمونه همچون عین مغصوب است یا شامل اعیان غیر مضمونه نیز می گردد. هدف از این تحقیق تحلیل فقهی ضمان اعیان از دیدگاه مذاهب اسلامی می باشد.
مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.
ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد فقها در مورد ضمان یا عدم ضمان اعیان مضمونه اختلاف نظر دارند و به دو گروه مجوزین و مانعین تقسیم می شوند؛ لذا جمعی از فقها ضمانت اعیان مضمونه را باطل دانسته و اکثر فقها قائل به اثبات صحت اعیان مضمونه هستند و هر کدام به دلایلی استناد کرده اند.
نتیجه: از دید فقهای امامیه فقهای امامیه بر خلاف فقهای عامه، بر اثر انتقالی عقد ضمان و منع انضمام ذمه تأکید خاصی دارند. با انجام شرط ضمن عقد اگر عین تلف شد و مضمون عنه امتناع کرد ضامن باید بپردازد و اشتغال ذمه ضامن صحیح است و در مورد ضمان اعیان مضمونه نیز برخی از فقها این نوع ضمان را به دلیل عمومات صحیح دانسته اند.
معنای زندگی و تراژدیِ انتخاب؛ مقایسه تحلیلی باب برزویه طبیب کلیله و دمنه و اعتراف تالستوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
17 - 29
حوزههای تخصصی:
تالستوی (در کتاب اعتراف) تجربه خود از مواجهه با پوچی زندگی را در اوج شهرت و ثروت، روایت می کند. او ضمن این روایت به داستانی شرقی (که اصلی هندی دارد) اشاره دارد که در باب برزویه طبیب کتاب کلیله و دمنه نیز آمده است. وجه ارجاع او به این داستان هنگامه استیصال او در حل مسئله پوچی زندگی است اما کلیله و دمنه آن را تمثیلی برای لزوم توجه به کار آخرت می آورد. گویی در هر دو متن در مقابل هلاکت، راه بدیل برای مسافر، ایمان به آرمانی ابدی است. این مقاله ضمن نقل روایت کلیله و دمنه و شرح حال نگاری تالستوی بر مبنای این داستان مدعی است دقیقه ای در آن داستان وجود دارد که هر دو نویسنده مغفول نهاده اند و آن دوراهه مانعه الجمع و ناگزیر پیش روی آدمی (در شکل آن مسافر) است: توسل به امری عینی و متعالی برای معنادارکردن زندگی و دیگری فقدان معنای عینی برای وجود (از جمله وجود ”من“) و آنگاه معنادهی به زندگی (جعل معنا) با تکیه بر خرده لذت های آنی و دم غنیمت شمردن. مقاله حاضر در ادامه با نقل دیدگاه های تعالی گرایانی همچون کریگ و ضدتعالی گرایانی همچون تیلور و ادواردز و کِلمکه، این دوراهه و انتخاب را به عنوان یکی از تراژدی ها در زندگی آدمی در زمینه معنای زندگی برجسته کرده و معتقد است حتی با فرض رد تعالی گرایی و معنای کیهانی می توان به نحوی زندگیِ این جایی را ارزشمند دانست. این جستار با نقدهایی از فلو بر روایت تالستوی به پایان می رسد.
السلاسل المعجمية الدلالية للخطبة رقم 190 و210 من نهج البلاغة على أساس نظرية ساكسنا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
39 - 56
حوزههای تخصصی:
علم الدلاله فرع من فروع علم اللغه، یهتم بدراسه المعنى من خلال العلامات اللغویه وغیر اللغویه. ومن أهمّ فروعها هو الدلاله الإحصائیه. ومن أهمّ وأحدث مجالاتها هی السلسله المعجمیه. وهی تشتمل على مجموعه من الکلمات فی علاقه تماسک معجمی بعضها مع البعض، وبدورها تساعد فی تحدید النصّ، وتمثیل موضوعه، ومحتواه. تهدف هذه الدراسه إلى محاسبه السلاسل المعجمیه المختلفه للخطبه رقم 190 و210 من نهج البلاغه، وفقاً لنظریه ساکسنا لحساب أهمیه السلاسل المعجمیه، وفائدتها حسب العلاقات الدلالیه بین المفردات؛ ومن ثمّ، ندرس کیفیه دلاله أهمّها على الغرض الأصلی من إیراد الخطبتین المختارتین من قبل الإمام علی (8)، وذلک خلال المنهج الوصفی التحلیلی، مستمدّین من المنهج الإحصائی. تدلّ نتائج البحث على أنّ هناک 65 سلسله معجمیه للخطبه رقم 190، وأن علاقه الترادف (40%)، والاشتمال (34%) هما أکثر استخداماً فیها؛ وأن هناک 34 سلسله معجمیه للخطبه رقم 210، وأن علاقه الترادف (35%)، والتضاد (35%)، والاشتمال (24%) هی أکثر استخداماً فی هذه الخطبه. مضافاً إلى ذلک، 4.6% من السلاسل المعجمیه للخطبه رقم 190، و5.9% من السلاسل المعجمیه للخطبه رقم 210 هی السلاسل المعجمیه القویه. واستخدام المفردات الدالّه على العلم والمعلّم فی الخطبه رقم 210، یتلاءم مع موضوع ذکر لها محمد دشتی، وهو علمی؛ لکن البیانات والمفردات التی لها أهمّ دور فی تحدید المضامین الأصلیه للخطبه رقم 190، والتی تدلّ على الخوف من عذاب اللّٰه، وکذلک شدّه نار جهنم، وکیفیه حرقها، إلى جانب جزاء الأعمال الصالحه فی الجنه، وقرب یوم القیامه، کلها تدلّ على أنّ موضوع الخطبه اعتقادی، أخلاقی، خلافاً لما ذکر دشتی فی کتابه، وقام بتحدید موضوع اعتقادی، أخلاقی، عسکری لها.
واکاوی اعمال مقررات تعدد واقعی در جرایم تعزیر منصوص شرعی و چالش های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه جزای تطبیقی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
89 - 101
حوزههای تخصصی:
در قانون مجازات اسلامی سال 1392 برخی از جرایم تعزیری با عنوان تعزیر منصوص شرعی یاد شده است. یکی از مسأله های مهم درباره تعزیر منصوص شرعی، امکان یا عدم امکان اِعمال احکام مربوط به تعدد واقعی جرایم تعزیری در تعزیرات مذکور است. این پژوهش که برمبنای داده های حاصل از مطالعه کتابخانه ای و به روش توصیفی تحلیلی نگارش شده است، واکاوی اعمال مقررات تعدد واقعی جرایم تعزیری در جرایم تعزیر منصوص شرعی و چالش های آن را مورد بررسی قرار داده است. این تحقیق از نوع نظری بوده و به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته است. به دلیل اطلاق ماده 134 قانون مجازات اسلامی سال 1392 (اصلاحی 1399) و همچنین مفهوم مخالف تبصره 2 ماده 115 همین قانون، احکام تعدد واقعی جرایم تعزیری، تعزیر منصوص شرعی را شامل می شوند. باوجود این، در اِعمال مقررات تعدد واقعی در تعزیر منصوص شرعی چالش های متعددی، ازقبیل تشخیص مجازات اشد، افزایش میزان مجازات تعزیری از مجازات حدی در حالت تعدد جرم و نحوه محاسبه مجازات اشد اجرا شده وجود دارند که عملی شدن آن ها را با موانع جدی همراه می کند. نظر به پیچیدگی استنباط حکم صحیح از قانون و ضرورت تحقق انسجام در مقام تطبیق گزاره های تعدد واقعی جرایم تعزیری بر تعزیر منصوص شرعی، تلاش مقنن برای اصلاح و بازاندیشی در این زمینه اجتناب ناپذیر است.
بررسی انتقادی ماده انضمامی بر مبانی فلسفه مشاء و حکمت متعالیه هستی شناسی ماده نخستین بر مبنای وجود سیال، التفات معرفت شناسانه و برخی پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۱۴
253 - 276
حوزههای تخصصی:
ویژگی هایی که مشهور فیلسوفان برای موجودات مجرد بر پایه ماده نخستین مشائی بیان کرده اند با برخی از احکام فلسفی و دینی مجردات ناسازگار است. به نظر می رسد خاستگاه این امر، تفسیر انضمامی یا اتحادی از ماده نخستین است. رویکرد این پژوهش در حل این مسئله بازشناسی ماده نخستین در ارتباط با وجود سیال، در قالب ماده تحلیلی و پیگیری بازتاب های آن در بحث ماده و قوه است. در این زمینه و با رویکردی بینارشته ای ابتدا تبیین دو دیدگاه قابل توجه از سوی نوصدرائیان معاصر بیان می شود. این دیدگاه ها بر وجود سیال و حرکت جوهری مبتنی است. در مرحله بعد ابتدا این مواضع نقد می گردد و پس از آن با التفاتی معرفت شناسانه، تبیین جامع تر و جدیدتری از جایگاه ماده به دست داده می شود. جایگزینی ماده انضمامی و اتحادی با ماده تحلیلی در تبیین مفاهیم «مجرد» و «مادی» با روش توصیفی-تحلیلی به تبیین دقیق تر و توسعه بیشتر گستره حرکت، تعمیق هستی شناسی حرکت، ایجاد سازگار ی بیشتر آموزه های فلسفی با یکدیگر و با متون دینی می انجامد. همچنین ماده تحلیلی می تواند زمینه ساز پیشبردی بی بدیل در جنبه اسلامی فلسفه اسلامی و روشنگر زوایای دیگری از توان مندی های حکمت متعالیه و نیز زمینه ساز پژوهش های پسین در شناسایی و ارزیابی پیامدهای بسیار آن باشد. در پایان، موارد مشخصی از پیامدهای این تبیین فهرست و پیشنهاداتی نیز برای ادامه پژوهش ها در این زمینه ارائه می گردد.
بررسی و نقد علیِّت از پایین به بالا در تفسیر اراده آزاد با تکیه بر رویکرد غیرتقلیل گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تصویر تقلیل گرایان، انسان موجودی کاملاً فیزیکی در نظر گرفته می شود و به همین دلیل، رفتارهای او باید تابع قوانین طبیعت باشند؛ ازاین رو، این نگرش به این نتیجه می رسد که انسان نمی تواند آزاد، مختار و اخلاقاً مسئول باشد. مسئله اراده آزاد در تفسیر تقلیل گرایان عمدتاً مبتنی بر زیست شناسی اعصاب است و نگرش آنها بر پایه علیت از پایین به بالا شکل می گیرد؛ اما آیا واقعاً رفتارهای انسان کاملاً متعین به قوانین فیزیک یا زیست شناسی اعصاب اند. در این مقاله، تلاش شده است با نگاهی توصیفی تحلیلی و از منظر رویکرد غیر تقلیل گرایانه، به بررسی و نقد علیت از پایین به بالا در تفسیر اراده آزاد پرداخته شود. هدف از این بررسی، نشان دادن ناکافی بودن این نظریه در تبیین اراده آزاد و همچنین، ارائه راهی برای اثبات اراده آزاد انسان ازطریق دیدگاه کل گرایانه نسبت به انسان، علیت نزولی و نوخاسته گرایی خودفرمانی است. با این رویکرد، می توان استدلال کرد انسان به عنوان موجودی پیچیده و دارای ابعاد مختلف، قادر به انتخاب و عمل آزادانه است و این آزادی به سادگی به قوانین فیزیک و زیست شناسی تقلیل پذیر نیست.
بررسی تحلیلی تضعیف کلیسای کاتولیک در آمریکای لاتین در دوران استعمار (1700- 1808م)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۶۲)
103 - 115
حوزههای تخصصی:
آمریکای لاتین پرجمعیت ترین منطقه مسیحی نشین دنیاست. مسیحیت در قرن پانزدهم با ورود فاتحان به منطقه آمریکای لاتین وارد شد. ضرورت های سیاسی، اجتماعی و مذهبی، اقتضای ارتباط با مسیحیت آمریکای لاتین را ایجاد کرده است. توسعه و تعمیق این رابطه و ایجاد تعامل، نیازمند شناخت دقیق از فرهنگ و تمدن و دین آن سرزمین است. ازسوی دیگر، مسیحیت معاصر در امتداد مسیحیت دوران استعمار شکل گرفته است؛ به همین دلیل برای فهم کلیسای معاصر چاره ای جز فهم کلیسا در دوران استعمار نداریم. کلیسای کاتولیک از آغاز ورود تا به امروز دوره های مختلفی (ورود و مسیحی سازی، تثبیت و تضعیف) را پشت سر گذاشته است. دوره سوم (دوره تضعیف) از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چون در این دوره با تضعیف کلیسا، ازیک سو کلیسا حاکمیت سیاسی خود بر این مناطق را از دست داد و ازسوی دیگر زمینه شکل گیری حکومت های سکولار و ورود جریان های پروتستان به منطقه فراهم آمد. ما در این تحقیق به بررسی ریشه ها و عوامل تضعیف کلیسای کاتولیک در آمریکای لاتین می پردازیم. علل تضعیف کلیسای کاتولیک به صورت کلی به علت های بیرونی (تضعیف پاپ و تضعیف کلیسای کاتولیک در اسپانیا) و علت های درونی (خشونت کلیسا در برخورد با مخالفان و اختلافات داخلی کلیسا در آمریکای لاتین) تقسیم می شود. روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق، کتابخانه ای است و با استفاده از اسناد نوشتاری انجام شده است. روش داده پردازی اطلاعات نیز توصیفی و تحلیلی است.
بررسی انتقادی چیستی و چرایی تربیت در «مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی جمهوری اسلامی ایران»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«مبانی نظری تحول بنیادین» به دلیل اهمیت و جایگاه بلندی که در تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و ازهمین رو به سبب نقش مؤثری که در سامان دادن و اصلاح نظام تعلیم و تربیت در جمهوری اسلامی ایران دارد، لازم است پیوسته مورد بررسی و نقد و بازخوانی قرار گیرد. این مقاله تعریف و اهداف تربیت را که در این سند تحت عنوان چیستی تربیت و چرایی تربیت مطرح شده اند، بررسی کرده و برخی کاستی های نیازمند بازخوانی و اصلاح را یادآور شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش، نقد درونی و بیرونی است. مهم ترین کاستی ها در بخش چیستی تربیت عبارت اند از: ابهام و اشکال در روش شناسی؛ ابهام و تداخل در مفاهیم کلیدی؛ و ابهام در مفهوم هویت؛ و در بخش چرایی تربیت، مهم ترین کاستی ها عبارت اند از: انتخاب عنوان های نامناسب؛ ابهام در هدف غایی؛ روشن نبودن هدف کلی؛ ضابطه مند نبودن بیان اهداف واسطی؛ بیان نشدن مستندها و ادله اهداف واسطی؛ روشن نبودن رابطه اهداف میانی با هدف کلی؛ و عدم جامعیت اهداف میانی.
نقد قصة «سلطانُ ليوم واحد» ليعقوب الشاروني في ضوء نظرية التفكير النقدي ل «ماثيو ليبمان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قد زاد الاهتمام بقصص الأطفال، باعتبارها أساساً لبناء الفکر الإنسانی والمستوى الفکری فی المراحل اللاحقه من الحیاه فی العصور الراهنه وتشکّلت نظریات متنوعه ونقدیه للبحث عنها. من أهم هذه النظریات فی نقد القصص هو منهج التفکیر النقدی لماثیو لیبمان. فی مجال النقد الأدبی یمکن استخدام هذه النظریه لفحص وتحلیل الأعمال فی مجال أدب الأطفال وتمییز الآثار التی فیها الکثیر من التأهیل النقدی عن الأعمال الضعیفه فی هذا الصدد. فی هذه المقاله سیتم تحلیل قصه لیعقوب الشارونی، الکاتب المصری ذائع الصیت، فی مجال أدب الأطفال. عنوان القصه «سلطان لیوم واحد» وهنا نرمی إلی تحلیل القصه من حیث تکرار وتطبیق مکونات نظریه التفکیر النقدی ل «ماثیو لیبمان» علی القصه المذکوره. من الواضح بغضّ النظرِ عن عدد أعمال الأطفال التی تستخدم هذه المکونات من الناحیه الفنیه یمکن التوصیه باستخدامها المتکرر من قبل الأطفال فی حیاتهم الیومیه. تخلّصت النتیجه أن یعقوب الشارونی لم یستخدم الترتیب والنمط المحدد لنظریه التفکیر النقدی فی قصته واعیاً؛ إذاً هذه المکونات تتزاید أحیاناً وتنقص أحیاناً أخرى بحسب أسلوبه الشخصی وعملیه القصه. تم استخدام تسعه مکوّنات لنظریه لیبمان فی القصه، وبالنسبه إلی بعضها هناک أکثر من نموذج. من هذا المنطلق تعتبر القصه فعاله وموثوقه فی تعلیم التفکیر النقدی لدى الأطفال. تجدر الإشاره إلى أن المنهج المستخدم فی هذا البحث هو المنهج الوصفی-التحلیلی.
چهارچوب نظری برای تبیین روان شناختی جرم با تأکید بر جامعه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه جزای تطبیقی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
207 - 224
حوزههای تخصصی:
یکی از چهارچوب های نظری مهم برای تبیین جرم، علل، درمان، کنترل و پیشگیری از آن، چهارچوب نظری روان شناختی است. این تبیین از آن جهت اهمیت دارد که انسان ها با وجود قرارگرفتن در شرایط یکسان محیطی و خانوادگی، به علت تفاوت های روحی و روانی، از نظر تمایل به جرم و کج روی با همدیگر متفاوت هستند. هدف از این پژوهش آن است با مرور نظریه های روان شناسی، چهارچوب نظری مناسبی از تلفیق نظریه های موجود برای تبیین جرم با تأکید بر جامعه ایران ارائه نماید. روش پژوهش حاضر، توصیفی تحلیلی با بهره گیری از منابع مکتوب و متون مرتبط با روان شناسی جرم است. یافته های پژوهش نشان می دهد از چهار دیدگاه کلی شامل روان پویایی (شامل نظریه روانکاوی و دلبستگی)، شناختی (شامل نظریه الگوهای تفکر مجرمانه و تعارض شناختی)، نارسایی شخصیت (شامل نظریه شخصیت روان رنجور و شخصیت آیزنک ) و انگیزشی (شامل نظریه نیازهای اساسی مازلو در تبیین روان شناختی جرم و کج روی می توان بهره برد. درمجموع نتایج این پژوهش مؤیدی است بر این که بهره گیری از تبیین های روان شناختی جرم و کج روی برای سیاست گذاری های کنترلی و همچنین سیستم قضایی کشور ضرورتی اساسی است که باید نسبت به توسعه آن اقدام جدی نمود، به ویژه براساس «رویکرد درمان و توان بخشی» ضرورت بازبینی و دقت در تدوین «شرح حال روانی» یا «پرونده شخصیت» مجرمان موجب افزایش کیفیت نظام قضایی کشور خواهد بود.
دیومردُمان* واکاوی کیش دیویسنا در ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۹ بهار و تابستان ۱۱۴۰۴ شماره ۱
151 - 184
حوزههای تخصصی:
کیش دیویسنا که غالبا در تقابل با مزدیسنا مورد اشاره قرار می گیرد، از جمله کیش های رایج در ایرانِ باستان است که ردّپای آن تا روزگارانِ کهن تر قابل پیگیری و شناسایی است. هدف از نگارش این مقاله پژوهشی، تاریخی و دینی درباره این کیش است که با روشِ کتابخانه ای و استناددهیِ متنی صورت گرفته است. با بررسی متونِ اوستایی و پهلوی و بازخوانیِ برخی از کتیبه های باستان، چشم اندازی از اعتقادات دیویسنان و چگونگی برگزاری آیین ها و مناسک ایشان به دست می آید. در عین حال، مردمانِ دیویسنان به لحاظ باورها و آیین های خود، شباهت هایی با برخی گروه های دینی و قومی و یا برخی طبقات اجتماعیِ عصر خود دارند که شناخت آنها را دشوار ساخته و ترسیم روشنِ خطوطِ شکل گیری، زیست و موقعیتِ آنها در میان مزدیسنان را دشوار می سازد. با این همه، دیویسنان به لحاظ سیاسی، دینی و اجتماعی از چنان تأثیری برخوردار بودند که به یکی از دغدغه های شاهان هخامنشی تبدیل شدند و در اوستای کهن و متأخر، یک کتیبه هخامنشی و نیز متونِ دست اولِ پهلوی مورد طعن و لعن قرار گرفتند. توجه به تحولات زبانیِ اقوامِ هندواروپایی و سپس هندوایرانی، دقت در دگردیسی های معنایی و مصداقیِ برخی واژگان کلیدی همچون دَئِوَه، شناخت و بررسیِ خط تمایز بین کاست های مختلف اقوام ایرانی همچون مادی ها و پارسی ها، کوشش در فهم درستِ بنیادهای الهیات مزدیسنایی همچون ثنویت و ریشه یابیِ علتِ رواج یا ممنوعیت برخی آیین ها همانند رسم قربانی خونین، به فهمِ بهترِ کیشِ دیویسنا کمک می کند. آنچه که در پایان به عنوان نتیجه پیش رویِ پژوهشگر قرار می گیرد، وجود مفهومی و مصداقی سه دسته دیو و به تَبَعِ آن، سه گروه دیویسنان در متون اوستایی و پهلوی است.
اثبات شأن مفسّر و مبیّن الهی قرآن با رویکرد درون دینی و معناشناختی؛ و نفی نظریه قرآن بسندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شأن تفسیری و تبیینیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام در طول تاریخ تفسیر قرآن، موضوع گفتگو و نظر میان قرآن پژوهان مختلف بوده و همچنان نیازمند رویکردهای نوین مطالعاتی است. البته جایگاه تفسیری ایشان به مثابه عالمان قرآن در آموزه های دینی اثبات شده، اما چگونگی و سازوکار این شأن هنوز به درستی تبیین نشده است؛ از این رو برخی اساساً نیاز به «تفسیر» را انکار کرده اند و بعضی دیگر نیز رجوع به آیات را برای تفسیر کافی دانسته و راه قرآن بسندگی پیموده اند. پژوهش حاضر با هدف جبران این کاستی بر آن است با رویکرد نوین معناشناختی و بهره از آموزه های دینی، جایگاه مفسّر و مبیّن الهی قرآن را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام تثبیت کند، شؤون تفسیری ایشان را از دیدگاه زبان شناختی توضیح دهد و مردودبودنِ نظریه قرآن بسندگی را اثبات کند. این مطالعه نشان می دهد گرچه قرآن ذاتاً در دلالت، تامّ و واضح است؛ اما تنها «مخاطبان خاصِ» هر دسته از آیات می توانند معنای مشخص آن را در ساختار دلالت زبان شناختی، طی فرایند «تفسیر» و در «کاربرد» کشف کنند. بنابراین، مستمعانِ غیرمخاطب برای دانستن کاربرد و موضع آیات و یافتن جهت دلالت الفاظ، نیازمند تفسیر و تبیین ازسوی عالمان قرآن علیهم السلام خواهند بود.
بررسی شخصیت رجالی علی بن مهزیار اهوازی و طرق دانشمندان متقدم امامیه به روایات و کتاب های وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم رجال به بررسی احوال، اوصاف راویان حدیث و بیان اصول و قواعد آن می پرازد. ناقدان حدیث همواره به بررسی احوال راویان مذکور در سلسله اسناد احادیث اهل بیت علیهم السلام اهتمام داشته و علمای شیعه و سنی آن را وسیله ای در خدمت علم حدیث و فقه دانسته و در این باب آثار بسیار آفریده اند و تاکنون این جریان ادامه دارد. علی بن مهزیار نوشتارهای حدیثی فراوانی تصنیف کرده است. علمای قرن های چهارم و پنجم به این آثار دسترسی داشته و فهرست نویسان نیز این نوشتارها را گزارش کرده اند. نوشته حاضر به روش توصیفی- تحلیلی در مقام شناسایی و معرفی ایشان و در پی پاسخ به این دو سؤال است: 1. طرق علمای متقدم از جمله شیخ کلینی، صدوق، طوسی، نجاشی و ابی غالب زراری، به کتاب ها و روایات نامبرده از چه جایگاه و اعتباری برخوردار است؟ 2. ایشان در بین علمای علم رجال، چه جایگاهی دارد؟ به این نتیجه رسیدیم که ایشان موثق، فقیه، محدّث و از رهبران و سرشناسان شیعه در اوایل قرن سوم قمری است و روایات ایشان اعتبار و جایگاه بالایی دارد و طرق ایشان به دانشمندان فوق الذکر صحیح و قابل استناد است.
تحول جوهر نفسانی و ثبات شخصیت انسان بر اساس مبانی فلسفی و عرفانی صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
25 - 44
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای به بررسی حرکت جوهری نفس و ارتباط آن با ثبات شخصیت انسان پرداخته است. محور اصلی این پژوهش، چالش اثبات وحدت و بقای موضوع در جریان حرکت جوهری است. این مسئله در فلسفه های پیش از ملاصدرا به شکلی جدی مطرح بوده و بسیاری از فیلسوفان به دلیل ناتوانی در اثبات بقای موضوع در حین حرکت جوهری، تحول تدریجی در جوهر را انکار کرده اند. با استناد به فلسفه صدرایی، مقاله نشان می دهد که حرکت جوهری نفس که تحولی تدریجی در وجود انسان است با ثبات شخصیت او منافاتی ندارد. صدرالمتألهین با طرح «اصالت وجود» و «اعتباری بودن ماهیت»، استدلال کرده است که حرکت در متن وجود رخ می دهد، بی آنکه وحدت هویت و ثبات شخصیت انسان از بین برود. یکی از دستاوردهای مهم این پژوهش، تبیین نقش مراتب طولی وجود در حفظ هویت واحد انسانی در عین تحولات تدریجی است. همچنین در این نوشتار نشان داده شده که در همان حال که مراتب پایین وجود انسان دستخوش تغییرند، مراتب عالی وجود او ثابت اند.
راهنمای پژوهش در مورد حضرت خدیجه سلام الله علیها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، راهنمای پژوهش در باره جناب خدیجه بنت خُوَیلِد، همسر رسول خدا؟ص؟ است، که از مقاله مؤلّف فقید به زبان عربی ترجمه شده است. مؤلّف نکاتی در مورد حضرت خدیجه در دوازده عنوان آورده است: ویژگی های شخصی، اسلام آوردن او، جایگاه او نزد پیامبر و فضائل او، برتری او بر دیگران، برخورد عایشه با او، بستگان و دیگر نزدیکان او، خانه خدیجه، وفات و مزار او، کتابهای مستقلّ و فهرست منابع در مورد او. مقاله بر اساس کتابهای شناخته شده شیعه و سنّی نوشته شده است.
مسئله شرور و محدودیت های معرفت بشری ما(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
7 - 39
حوزههای تخصصی:
در باب مسئله شر، مهم ترین چالش پیشِ روی ما محدودیت معرفت بشری در فهم ابعاد پیچیده آن است. دلیل وجود این چالش، اهمیت نقش پررنگ خدا در ایجاد یا مشارکت او در تحقق برخی شرور است؛ درحالی که انسان در شناخت هدف و نحوه دخالت الهی، توان معرفتی لازم را ندارد؛ ولی خداوند قادر و عالم مطلق است. پس محدودیت معرفت بشری مانع از شناخت دقیق و همه جانبه ابعاد پیچیده شروری است که در زندگی خود، با آنها مواجه هستیم. برخی متفکران از این ویژگی، با عنوان رویکرد خداباوری شکاکانه تعبیر کرده اند. برخی با تمسک به این رویکرد، تلاش دارند دلیل خداناباوران را در رد وجود خدا به دلیل نیافتن توجیه های منطقی برای شرور جهان، به ویژه شرور گزاف، به طور جدی، به نقد و رفع ادله خداناباوران در باب رد وجود خدا بپردازند؛ با این استدلال که محدودیت معرفتی ما در نیافتن دلایل خدا در ایجاد برخی شرور، دلیل بر وجودنداشتن چنین دلایل موجهی برای خدا نیست. در این تحقیق، به روش تحلیل محتوا نشان داده می شود که اگرچه تأکید بر محدودیت معرفتی ما در فهم مسئله شر تا حدودی در نقض دلایل خداناباوری موفق است؛ اما تأکید بیش از حد، بر شکاکیت معرفتی انسان درباره نحوه دخالت خدا، سبب شکاکیت معرفتی عام می شود. راهکار پیشنهادی، توجه به قابلیت های معرفتی انسان از انواع مختلف، توجه به اهمیت خدایِ دارای صفات مطلق و استفاده از آنها برای پاسخگویی به مسئله شر است.
بررسی امکان کاربست هرمنوتیک تردید در فهم آیات مربوط به زنان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
180 - 217
حوزههای تخصصی:
چالش های موجود در تفسیر آیات مرتبط با زنان، به ویژه در زمینه عدالت در دوره مدرن، همواره از مسائل پژوهشگران و مفسران دینی بوده است. این مقاله به بررسی این مسئله می پردازد که آیا هرمنوتیک تردید می تواند به مثابه ابزاری برای حل تعارضات موجود در تفسیر این آیات، و ایجاد راه های جدید برای بازخوانی آنها استفاده شود. برای بررسی این مسئله، نخست با استفاده از رویکرد الهیات تطبیقی، و با هدف فهم عمیق تر دین خود، تجربه بهره مندی از هرمنوتیک تردید در بازخوانی آیات مربوط به مسائل زنان در کتاب مقدس مرور شد و سپس با تحلیل شباهت ها و تفاوت های برخی شیوه های تفسیری قرآن، امکان استفاده از هرمنوتیک تردید و ایجاد راه حل های جدید بررسی گردید. نتایج نشان می دهند که هرمنوتیک تردید به دلایل مختلف می تواند در حل چالش های تفسیر آیات زنان و عدالت مؤثر واقع شود. این روش با تأکید بر نقد پیش فرض ها، لایه های معنایی پرشمار متن، تأثیر روابط قدرت بر تفاسیر و نیز شباهت هایی که با برخی سازوکارهای تفسیری اسلامی - مانند قاعده محکم و متشابه، نسخ، اسباب نزول - دارد، می تواند ابزاری مؤثر برای بازاندیشی و ایجاد مسیرهای جدید در تفسیر آیات مرتبط با زنان و عدالت باشد.