فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۱٬۲۵۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
جنسیت، درک و تفسیر متفاوتی از تجربه تربیتی را القاء می کند و درنتیجه، این تفاسیر متفاوت از تعاملات، و ظرفیت های بالقوه می توانند نگاهی تازه به آموزش عالی را فراهم سازند. مقاله حاضر با بهره گیری از پژوهش روایتی و با رویکرد نظری پساساختارگرایی به جنسیت در پی توصیف تجربه زیسته زنان دانشجو دکترا رشته علوم تربیتی و چگونگی درک و تفسیر آنان از جنسیت در طی مسیر تحصیل در آموزش عالی است. مشارکت کنندگان در پژوهش، شش تن از دانشجویان زن دکترا مشغول به تحصیل در رشته علوم تربیتی در یکی از دانشگاه های دولتی شهر تهران هستند که روایت هایشان از طریق دو مصاحبه گرداوری شد. مصاحبه نخست به صورت روایتی درباره سفر تربیتی آن ها در آموزش عالی به صورت حضوری و مصاحبه دوم به صورت نیمه ساختاریافته باتمرکز بر موقعیت های خاص بازگو شده در مصاحبه نخست، از طریق پیام رسان های اینترنتی انجام شد.
تاثیر استفاده از راهبرد رسم شکل در حل مسایل کلامی ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تأثیر استفاده از راهبرد رسم شکل، در حل مسائل کلامی ریاضی است. این مطالعه، به تأثیر استفاده از انواع ترسیم های شبکه ای، سلسله مراتبی و ماتریسی معرفی شده توسط نوویک و هرلی (2001) در حل مسائل کلامی پرداخت. شرکت کنندگان در این پژوهش، 40 دانش آموز پایه دهم بودند که به صورت تصادفی ساده، انتخاب شدند. ابتدا، آزمونی شامل شش مسئله کلامی بدون استفاده از هیچ نوع شکل، به دانش آموزان داده شد. پس از یک هفته، آزمون دوم متشکل از همان مسائل شامل اشکال مذکور، به شرکت کنندگان ارائه شد. نتایج نشان داد که تنها استفاده از شکل های ماتریسی در متن مسائل کلامی، به بهبود حل مسئله آنها منجر شد و دو نوع ترسیم دیگر، تأثیری بر بهبود حل مسئله دانش آموزان نداشت. لذا، پیشنهاد می شود که به جای افزودن شکل به مسائل، تناسب انواع شکل ها با ساختار مسائل لحاظ شود و رسم شکل به تنهایی، به بهبود حل آن کمک نمی کند.
تأثیر اجرای الگوی کیفی مدیریت فرایندهای یاددهی - یادگیری بر تأمین نیازها و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش بررسی تأثیر اجرای الگوی کیفی مدیریت فرایندهای یاددهی-یادگیری بر تأمین نیازها (بقاء، عشق و تعلق، قدرت، آزادی و شادی) و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره ابتدایی بود. در این پژوهش از طرح تحقیق نیمه آزمایشی با مقایسه گروه آزمایش و کنترل با پیش آزمون و پس آزمون و طرح مقایسه گروه آزمایش و کنترل با پس آزمون استفاده گردید. جامعه آماری شامل دانش آموزان پایه سوم مدارس ابتدایی نواحی چهارگانه شهر شیراز بود. برای نمونه گیری از روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای استفاده گردید. ابزار پژوهش مقیاس محقق ساخته برای سنجش میزان تأمین نیازها و آزمون معلم ساخته برای سنجش عملکرد تحصیلی بود. روایی ابزار با استفاده از نظر متخصصان و تحلیل عامل و پایایی با استفاده از آلفای کرونباخ (77/0) به تأیید رسید. نتایج حاصل از تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که میزان تحقق نیازهای پنج گانه دانش آموزان در گروه آزمایش به طور معناداری از گروه کنترل بالاتر است. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که گروه آزمایشی در پس آزمون عملکرد تحصیلی به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل است. همچنین براساس اندازه اثر (مجذور اتا) ملاحظه شد که 46 درصد از واریانس عملکرد تحصیلی به واسطه اجرای الگوی کیفی مدیریت فرایندهای یاددهی-یادگیری قابل پیش بینی است.
شناسایی عوامل کلیدی موفقیت دوره های MOOC: سنتزپژوهی براساس مدل روبرتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل کلیدی موفقیت موک ها در آموزش و ارائه الگوی جاری عوامل مؤثر بر موفقیت آنها می باشد. رویکرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن سنتزپژوهی است. جامعه پژوهش کلیه مقالاتی هستند (374 مقاله) که از سال 2010 تا 2018 در مورد موک ها در پایگاه های تخصصی و علمی ارائه شده اند. نمونه پژوهش 47 مقاله است که این تعداد بر اساس پایش موضوعی، اشباع نظری داده ها و به صورت هدفمند انتخاب شده اند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد مورد مطالعه، گردآوری شده اند. با تجزیه و تحلیل داده ها، عوامل کلیدی موفقیت دوره های آموزشی موک در 5 بُعد، 15 عامل و 46 مقوله شامل بعد تعامل (ارتباطات متنوع، مدیریت بحث و ویژگی ارتباطات)؛ بعد مشارکت (انگیزش، آموزش متنوع، تسهیلات و ویژگی دوره)؛ بعد سیستم مدیریت (مدیریت یادگیری و مدیریت محتوا)، بعد استاندارپذیری (صحت و اصالت، پشتیبانی و طراحی ساختار) و بعد زمینه ای (نگرش اجتماعی، مهارت و فناوری)، طبقه بندی شدند. نتایج نشان داد برای ایجاد دوره های اثرگذار موک باید زمینه تعاملات و مشارکت فراگیران را مهیا ساخت،سیستم های مدیریت مناسب را طراحی؛ به استانداردهای موجود توجه و زمینه نگرش مثبت به اینگونه آموزش ها را در بین مؤسسات آموزشی و آحاد جامعه فراهم آورند.
چالش های تفکیک دانش آموزان تیزهوش و سرآمد: رویکرد ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
260 - 298
حوزه های تخصصی:
توجه به دانش آموزان نخبه و ممتاز یکی از ایده های کانونی نظام تعلیم و تربیت هر جامعه است. هدف پژوهش حاضر، ارزشیابی چالش های تفکیک دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادی می باشد. در این پژوهش روش آمیخته اکتشافی به کار گرفته شد. در بخش کمی، از روش توصیفی و در بخش کیفی، از روش مطالعه موردی کیفی استفاده شد. جامعه ی آماری در بخش کمی، دبیران، دانش آموزان و والدین آن ها در کلیه ی مدارس استعدادهای درخشان و نمونه دولتی و تعداد 4 مدرسه عادی در استان بوشهر بود که 70 نفر از دبیران، 260 نفر از دانش آموزان و 70 نفر از والدین با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای ساده انتخاب گردیدند. نمونه ی بخش کیفی، شامل اعضای هیأت علمی دانشگاه های شهید چمران اهواز و دانشگاه شیراز و دبیران و دانش آموزان و دانش آموختگان دبیرستان های تیزهوشان و نمونه دولتی استان بوشهر بودند. 15 نفر از اعضای هیأت علمی که قبلاً در زمینه تحقیق، دارای مطالعات و یا پژوهش هایی بودند با روش نمونه گیری هدفمند مطلوب و 30 نفر از گروه های ذینفع (والدین، دبیران، دانش آموزان، دانش آموختگان) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند. ابزار پژوهش در بخش کمی، پرسش نامه محقق ساخته و روش گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختمند بود. برای تحلیل داده های کمی از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی مانند تحلیل واریانس تک راهه، استفاده شد و تحلیل داده های کیفی با استفاده از تحلیل مضمون صورت گرفت. نتایج بخش کیفی نشان داد که رویکرد تفکیک در ایران عملکرد قابل قبولی را نداشته است، اما حذف این شیوه به دلیل فراهم نبودن بستر مناسب، امکان پذیر نمی باشد. گروه های ذینفع، تفکیک از آغاز سال های ابتدایی، منزلت اجتماعی بالاتر در سطح جامعه و دستیابی به مشاغل بالاتر را از مهم ترین عوامل تسهیل کننده در مسیر مدارس استعداد درخشان و نمونه دولتی و تعریف موجود از مفهوم سرآمدی، نگرش منفی و بی اعتمادی خانواده ها نسبت به عملکرد این مدارس و شدت امتحانات داخلی را مهم ترین عوامل بازدارنده بر می شمارند. مخالفین بر دلایلی مانند ایجاد نظام طبقاتی، خلاقیت کشی، ایجاد حس رقابت گرایی مخرب و موافقین نیز بر دلایلی مانند ارزشمندی پرورش نخبگان، تقاضای جامعه برای آموزش کیفی تر و نیاز کشور به شناسایی این افراد، اشاره داشته اند. نتایج حاصل در بخش کمی پژوهش نیز نشان داد که تفاوت معناداری بین نگرش دانش آموزان، اولیاء و دبیران نسبت به ضرورت تربیتی تفکیک و کارکرد جذب وجود ندارد؛ اما در نگرش آن ها به ضرورت اجتماعی تفکیک، تفاوت معنادار است. نزدیک به 60% دانش آموزان نسبت به مطلوبیت و کفایت آزمون ورودی تردید دارند و تقریباً نزدیک به نیمی از هر سه گروه معتقدند تجدیدنظر اساسی در شیوه ی گزینش دانش آموزان، یک الزام است. تفاوت معناداری بین گروه های ذینفع نسبت به پرورش مؤلفه های سرمایه اجتماعی وجود دارد و تفکیک دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادی نتوانسته است موجب افزایش سرمایه اجتماعی دانش آموزان شود.
ارزیابی ظرفیت کتاب های درسی ریاضی دوره متوسطه اول در ترویج یادگیری عمیق مفاهیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، یک پژوهشِ تحلیل محتوا گزارش می شود که هدف آن بررسی میزان توجه به یادگیری عمیق مفاهیم ریاضی در کتاب های درسی ریاضی دوره متوسطه اول است. بر این اساس محتوای سه سرفصلِ اعداد، اعمال و جبر از سه کتاب ریاضی هفتم، هشتم و نهم برای تحلیل انتخاب شد. در فرآیند تحلیل، هر مسئله به عنوان یک واحدِ تحلیل در نظر گرفته شد. چارچوب نظری از ادبیات پژوهشی مرتبط با هدف اخذ شد و پس از جرح و تعدیلِ چارچوب، مسائل از نظر چهار معیارِ «پیچیدگی رویه ای»، «نوع فرآیند حل»، «تکرار» و «تمرین/کاربرد» بررسی شدند. نتایج نشان داد که در معیار اول، در هر سه کتاب، تقریبا 80 درصد مسائل در طبقه ی «پیچیدگی رویه ای پایین» بود؛ در معیار دوم، در دو کتاب پایه ی هشتم و نهم، حدود 90 درصد مسائل با «استفاده از رویه ها» قابل حل بودند و این میزان برای کتاب پایه ی هفتم به 80 درصد می رسید؛ در معیار سوم و چهارم نیز در هر سه کتاب، مسائل عمدتا در طبقات «تکرار» (60 درصد) و «تمرین» (90 درصد) قرار گرفتند. در مجموع، نتایج تحلیل مسائل سه کتاب نشان داد که در سرفصل های اعداد، اعمال و جبر، میزان تکرارِ تمرین های کمتر پیچیده که با استفاده از رویه های از قبل آموخته شده قابل حل هستند، زیاد است. این امر نشان می دهد که کتاب های درسی ریاضی متوسطه اول، با اهداف برنامه درسیِ قصد شده فاصله دارند و بیشتر بر یادگیری به روش تکرار و تمرین تکیه می کنند.
تحلیل محتوای کتابهای جدیدالتالیف ریاضی و راهنمای معلم سال دهم رشته انسانی (با تاکید بر رویکرد زمینه محور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر کتابهای ریاضی و آمار(1) و راهنمای معلم پایه دهم رشته انسانی با تاکید بر رویکرد زمینه محور به روش تحلیل محتوای کمی و کیفی مورد مطالعه قرار گرفته است. جامعه آماری کتابهای درسی و راهنمای معلم ریاضی دهم انسانی سال تحصیلی 96-1395 است. ابزار پژوهش، فرم تحلیل محتوا با توجه به رویکرد ریاضیات زمینه محور است. از روش تحلیل آنتروپی شانون به منظور محاسبه میزان اهمیتی که در طراحی کتاب های درسی و راهنمای معلم ریاضی پایه دهم انسانی به چهار مؤلفه رویکرد زمینه محور شامل دارا بودن موقعیت عملی، واقعی بودن، مرتبط بودن با تجارب زندگی روزمره دانش آموزان و باز بودن داده شده، استفاده گردید. نتایج حاصل حاکی از این است که میزان توجه و درگیری با چهار مولفه ریاضیات زمینه محور و مقدار ضریب اهمیت هر یک از این مولفه ها کم بوده و محتوای درسی کتاب مذکور بر اصول ریاضیات زمینه محور منطبق نیست.
طراحی چارچوب برنامه درسی تربیت مربی پیش دبستانی در نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش کیفی از نوع مطالعه موردی، طراحی چارچوب برنامه درسی دوره کاردانی تربیت مربی پیش دبستانی در نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران بود. مشارکت کنندگان بالقوه، سه گروه شامل متخصصان موضوعی در حوزه پیش دبستانی، روان شناسان تربیتی آشنا با حوزه آموزش و پرورش پیش دبستانی؛ و متخصصان برنامه درسی در حوزه آموزش و پرورش پیش دبستانی کشور بودند که به شیوه هدف مند و با استفاده از روش نمونه گیری افراد کانونیبا رعایت قاعده اشباع شدگی از بین آن ها افرادی که بیش ترین آشنایی و اطلاع را در زمینه برنامه درسی تربیت مربی پیش دبستانی داشتند جهت مصاحبه انتخاب گردیدند. پس از جمع آوری اطلاعات لازم از طریق مطالعه اسناد بالادستی و مصاحبه با متخصصان کلیدی، با استفاده از روش تحلیل مضمون داده های حاصل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که در این فرایند چارچوب برنامه درسی دوره کاردانی تربیت مربی پیش دبستانی با چهارده عنصر، تحت عناوین منطق و چرایی، اهداف، محتوا؛ مواد و منابع یادگیری، روش های تدریس، فعالیت های یادگیری، نقش مدرس، نقش یادگیرنده، مکان آموزش، زمان آموزش، گروه بندی یادگیرندگان، ارزشیابی، استلزامات و امکانات اجرایی، و اشاعه همراه با مؤلفه های مربوط به هر عنصر طراحی گردید.
تجربیات زیسته ی دبیران عربی از دلایل ناکارآمدی آموزش زبان عربی: مطالعه ای پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین تجربیات زیسته ی دبیران عربی از دلایل ناکارآمدی آموزش زبان عربی در مدارس است. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی از نوع پدیدارشناسی است که با استفاده از نمونه گیری هدفمند و مبتنی بر فرد ماهر و از طریق مصاحبه ژرف نگر با 20 نفر از دبیران عربی انجام گرفت. مصاحبه ها ضبط و به روش استرابرت و کارپتنر (2003) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های حاصل از تجربیات دبیران عربی در خصوص ناکارآمدی زبان عربی در 5 مضمون اصلی «موانع مرتبط با دانش آموزان»، «موانع مرتبط با معلمان»، «موانع مربوط به جامعه و فرهنگ»، «موانع مربوط به نظام آموزشی و برنامه درسی» و «موانع مربوط به ارزشیابی آموزشی» و 11 مضمون فرعی شناسایی شد. رفع این موانع مستلزم بازنگری در اهداف، محتوا و روش های برنامه درسی عربی و تغییر نگرش جامعه، والدین و دانش آموزان نسبت به اهمیت این زبان خارجی است.
طراحی و اعتباربخشی الگوی بومی برنامه درسی سواد انتقادی در دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف طراحی و اعتباربخشی الگوی بومی برنامه درسی سواد انتقادی در دوره دوم متوسطه انجام شد. نمونه آماری در بخش کیفی 17 نفر از اساتید مطالعات برنامه درسی و متخصصان علوم اجتماعی و سیاسی و در بخش کمی 207 نفر از اساتید، دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد مطالعات برنامه درسی بودند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته الکترونیکی بود. جهت تحلیل داده ها در بخش کیفی از کدگذاری سه گانه اشتراوس و کوربین (1990) و در بخش کمی از روش های آمار توصیفی و استنباطی در قالب نرم افزارهای SPSS و AMOs استفاده شد. نتایج نشان داد که هفت عامل یادگیری اخلاق گرا، یادگیری خودراهبر، یادگیری تأملی، ادراک مسأله، راهبردهای یاددهی یادگیری تعاملی، محتوای تعاملی چندوجه نمای رسانه ای و رویکرد ارزشیابی ساختن گرا، تبیین کننده ویژگی های الگوی بومی برنامه درسی سواد انتقادی دوره دوم متوسطه بودند که در صورت کاربست می توانند موجب تقویت بینش، نگرش و مهارت نقادانه دانش آموزان شده و اعمال فرهنگی، اجتماعی، سیاسی آنان را سامان دهند.
تغییر نقش معلم مبتنی بر نظریه پیچیدگی: از بازنمایی به تسهیل نوپدیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه حاضر، بازاندیشی درباره نقش معلم در فرایند یاددهی/یادگیری مبتنی بر نظریه پیچیدگی است. برای این منظور نقش معلم در بینش سنتی کمنیوس و نیز بینش منتقدانه دیوئی مطرح شده و از نقش معلم در نظریه پیچیدگی دفاع شده است به گونه ای که مطالعه حاضر انگاره تسهیلگر نوپدیدی را به جای انگاره معلم بازنمایاننده پیشنهاد می کند. چنین است که نقش تسهیلگری مطابق با نظریه پیچیدگی، فراهم کردن بستر مناسب برای مشارکت همراه با درگیری و توجه، گوش فرادادن هرمنوتیکی، بکار آمدن نیروی تخیل و فی البداهگی، و نوپدیداری تفسیرهای گوناگون و پدیداری دانش و آگاهی نوپدید زمانی، غیرخطی، پیش بینی ناپذیر، خودسازمان و مشترک است. با چنین بینشی تسهیلگری و یادگیری همچون دو امر همزمان و پیوسته، که هیچ یک به معلم یا فراگیران نیز محدود نمی شوند، بسترساز نوپدیدآیی دانش زمانی و مشترک در سطح کلاس است.
فهم دانش شخصی عملی ؛ حرکت از آنچه معلمان باید بدانند به آنچه می دانند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر فهم دانش شخصی عملی معلمان بوده و به روش کیفی انجام شده است. فهم دانش شخصی عملی به ما در درک چرایی عملکرد معلمان و پس از آن به بازاندیشی روایت های شخصی و حرفه ای آن ها به منظور بهبود عمل معلم همراه خود او کمک می کند. این مطالعه در یکی از مدارس ابتدایی غیرانتفاعی پسرانه شهر تهران انجام شده است. نتایج حاصل از مطالعه نشان می دهد شرکت کنندگان از دانش غنی در زمینه عوامل موثر بر موفقیت در حرفه معلمی برخوردارند. با این حال داده های به دست آمده از مشاهدات، نشان از تفاوت بین آنچه معلم به عنوان ویژگی یک معلم موفق و تدریس موثر بیان می کند و آنچه در عمل اتفاق می افتد، دارند. ماهیت پویا و وابسته به موقعیت دانشِ عملی معلم، معانی و تفسیرهای متفاوت افراد مختلف از تجربیات و رویدادهای مشابه و عدم وجود بازاندیشی از عواملی هستند که باعث وجود این تفاوت ها می شوند.
خود شرح حال نویسی مشارکتی: الگویی نوین و منطبق با برنامه ی درسی کارورزی در دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر این بود که در دانشگاه فرهنگیان به طراحی و اجرای برنامه ی درسی کارورزی بر اساس الگوی خودشرح حال نویسی مشارکتی بپردازد و تجربه دانشجومعلمان از این الگو را مورد تحلیل و بازنمایی قرار دهد. این مطالعه از حیث هدف توسعه ای- کاربردی، از نظر نوع پژوهش کیفی و در طیف روش های کیفی بر کُنش پژوهی رهایی بخش مبتنی است. در این پژوهش به تناسب از روش های تحلیل اسناد، مصاحبه غیرساختارمند و پرسش نامه محقق ساخته استفاده شده است و داده ها با استفاده از روش های تحلیل مضمون و تی تک نمونه ای مورد تحلیل قرار گرفته است. جامعه پژوهش دانشجومعلمان پردیس شهید باهنر اصفهان را دربر می گیرد و نمونه پژوهش یک کلاس متشکل از هجده دانشجوی پسر ورودی سال 92-1391 بود که در نیمسال دوم سال تحصیلی 1395-1394 در ترم هشت رشته دبیری علوم اجتماعی مشغول به تحصیل بودند. این مشارکت کننده ها به شیوه نمونه گیری ملاک محور انتخاب شدند و طی پانزده جلسه در طول یک ترم تحصیلی، کارورزی خویش را انجام دادند. ساختار الگوی پیشنهادی در قالب عناصر برنامه درسی کارورزی تدوین گردید که اعتبار و روایی آن به تأیید متخصصان برنامه درسی و استادان دانشگاه فرهنگیان رسیده بود. همچنین برای ارزیابی مقبولیت و اعتبار نتایج از زاویه بندی روش شناختی و اعتباریابی دموکراتیک استفاده شد. یافته ها نشان داد، الگوی کارورزی مبتنی بر خودشرح حال نویسی مشارکتی، می تواند اهداف و راهبردهای مستتر در واحدهای درسی کارورزی در دانشگاه فرهنگیان را محقق نماید. چنان که تحلیل سرفصل واحدهای درسی کارورزی نشان داد، برنامه درسی کارورزی دانشگاه فرهنگیان حول چهار مضمون شامل: تمرین معلمی، پژوهش روایی، کُنش های مشارکتی و گروهی و تبیین برنامه درسی کارورزی شکل گرفته است که این مضامین با تجارب دانشجومعلمان از الگوی پیشنهادی، هم سو و هم خوان می باشند. همچنین یافته ها نشان داد دانشجومعلمان توانسته بودند طیف اهداف، محتوا، راهبردهای یاددهی-یادگیری و روش های ارزشیابی ارائه شده در الگوی پیشنهادی را بالاتر از سطح میانگین تجربه نمایند. بنابراین طبق این نتایج می توان اذعان داشت که الگوی خودشرح حال نویسی مشارکتی با اهداف برنامه درسی کارورزی دانشگاه فرهنگیان منطبق است و می تواند به مثابه یک الگوی کارورزی در برنامه درسی کارورزی این دانشگاه مورد کاربست قرار گیرد.
ارزیابی سواد زیست محیطی دانش آموزان و چالش های اجرایی آموزش محیط زیست در مدارس متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر به عنوان یک مطالعه توصیفی-پیمایشی ارزیابی سواد زیست محیطی دانش آموزان مقطع متوسطه و بررسی مشکلات اجرایی آموزش محیط زیست از دیدگاه دبیران بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی و هنرستانی در منطقه لنجان استان اصفهان در سال تحصیلی 96-1395 برابر با 8920 نفر و نیز دبیران مدارس متوسطه برابر 615 نفر بود. تعیین حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران انجام شد. حجم نمونه آماری دانش آموزان 1067 و حجم نمونه دبیران برابر با 147 نفر محاسبه گردید. برای نمونه گیری از روش خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. جهت گردآوری داده ها از یک پرسش نامه محقق ساخته ویژه دانش آموزان و نیز یک پرسشنامه محقق ساخته ویژه دبیران و برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل های عاملی اکتشافی و تأییدی و نیز آزمون مقایسه ای تک نمونه ای، مقایسه گروه های مستقل و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. یافته های حاصل از این تحقیق نشان داد که دانش آموزان مقطع متوسطه اگرچه در بعد عاطفی سواد زیست محیطی دارای وضعیت مناسبی هستند ولی به لحاظ شناخت زیست محیطی و نیز مهارت ها و عملکردهای مربوط به آن از شرایط و شاخص های لازم برخوردار نیستند. به علاوه، این پژوهش نشان داد که مهم ترین مشکلات اجرایی مدارس متوسطه در حوزه آموزش محیط زیست فقدان تجهیزات لازم، کمبود زمان و عدم وجود ارتباط و تعامل مراکز آموزشی با نهادها و مراکز زیست محیطی جامعه می باشد.
طراحی و اعتباربخشی الگوی مطلوب برنامه درسی رشته های کاردانش با رویکرد کارآفرینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۴
117 - 152
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله طراحی و اعتباربخشی الگوی مطلوب برنامه درسی رشته های کاردانش با رویکرد کارآفرینی بود. برای تحقق اهداف تحقیق، تلفیقی از روش های تحلیل محتوای اسنادی و دلفی استفاده شد. نمونه های آماری انتخاب شده شامل 24منبع در ارتباط با برنامه درسی و آموزش کارآفرینی و همچنین تعداد 17 نفر از کارآفرینان برتر و 17 نفر از متخصصان برنامه درسی است که بصورت هدفمند انتخاب شده بودند. فنون گردآوری داده ها عبارت از مصاحبه نیمه ساختاریافته فردی با متخصصان کارآفرینی و تحلیل کیفی متون بود. یافته های این پژوهش، در فعالیت اول و دوم استخراج مولفه های اصلی کارآفرینی (خلاقیت، نوآوری، کارگروهی، پشتکار، ریسک پذیری و رهبری) بود و در فعالیت سوم الگوی برنامه درسی بر اساس هریک از مولفه های برگزیده در قالب عناصر چهارگانه برنامه درسی تدوین گردید. در بخش چهارم الگوی طراحی شده توسط 30 نفر از صاحبنظران برنامه ریزی درسی اعتبار بخشی شد، که نتیجه ی اعتباربخشی گویای مطلوبیت بالای الگوی برنامه درسی طراحی شده بود.
واکاوی محدودیت های مشارکت والدین در مدارس متوسطه: مطالعه ای با رویکرد پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقویت فرهنگ مشارکت والدین در فرایندهای مدیریتی و تربیتی مدارس، از نشانه های نظام آموزشی کارآمد به شمار می رود. پژوهش حاضر با هدف واکاوی محدودیت های مشارکت والدین در مدارس متوسطه انجام گرفته است. داده ها با استفاده از فن مصاحبه نیمه ساختارمند با 18 نفر از والدین، مدیران ، معلمان و دانش آموزان در سطح 3 مدرسه از منطقه 6 تهران گردآوری شده و بر اساس راهبرد کُلایزی تحلیل و مقوله بندی شده است. راهبرد های اعتباربخشی به داده ها با استفاده از روش های ممیزی بیرونی ، چند سویه سازی، بازبینی اعضاء و درگیری طولانی مدت پژوهشگر در جریان مصاحبه انجام شده است. بر اساس نتایج این پژوهش، محدودیت های مشارکت والدین/ مدرسه را می توان در 3 مقوله کلی شامل عوامل مرتبط با مدرسه، عوامل مرتبط با والدین و عوامل مرتبط با نوجوانان معرفی نمود.
رهیافتی ترکیبی در ارزشیابی کیفیت فعالیت های روزانه برای مراقبت های شخصی کودکان در مراکز پیش از دبستان شهرستان قشم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال چهاردهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۲
131 - 158
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف ارزشیابی کیفیت فعالیت های روزانه برای مراقبت های شخصی در مراکز پیش از دبستان شهرستان قشم مبتنی بر استانداردهای بین المللی اکرز انجام شده است. تعداد 24 مرکز پیش از دبستان، بر اساس نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای از مناطق شهرستان قشم (شرقی و غربی) و سازمان های متولی (آموزش و پرورش و بهزیستی) به صورت تصادفی انتخاب و کیفیت آن ها در 5 شاخص مورد ارزیابی قرار گرفت. بدین منظور مبتنی بر رویکرد پژوهش ترکیبی از نوع در هم تنیده، داده ها با استفاده از ابزار اکرز (فنون مشاهده و مصاحبه) گردآوری شد و سپس کیفیت هر نشانگر در طیف چهار سطحی شامل «ناکافی،کم، خوب، عالی» مورد قضاوت قرار گرفت. یافته های مبتنی بر استاندارد اکرز نشان داد فعالیت های روزانه برای مراقبت های شخصی در مراکز پیش از دبستان شهرستان قشم با میانگین 6/2 در مقیاس درجه بندی 1تا 7، در سطح «کیفیت کم» قرار دارند. اکثر نشانگرهای مربوط به فعالیت های روزانه برای مراقبت شخصی در مقیاس دو سطحی مطلوب و نامطلوب، در وضعیت «نامطلوب» ارزیابی شد. در نهایت به منظور ایجاد زمینه ارتقای کیفیت این مراکز، راهکارهای بهبود ارائه گردید.
شناسایی عوامل موثر در اختلالات املا نویسی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۴
181 - 218
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر در شکل گیری اختلالات املا نویسی دانش آموزان ابتدایی انجام گردید. بدین منظور از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته با 23 نفر (9 کارشناس و 14 معلم) که به روش ملاکی انتخاب شده بودند، جمع آوری شد. برای اعتبار یابی یافته ها از راهبرد های ممیزی بیرونی، بازبینی نتایج توسط اطلاع رسانان، چند سویه سازی و درگیری طولانی مدت استفاده گردید. تحلیل داده ها به شناسایی و طبقه بندی 101 کُد، 19 زیرمضمون و 7 مضمون اصلی شامل، عوامل روانشناختی، محیطی، زبان شناختی، برنامه ای، ادراکی، فردی و فیزیولوژیکی، منجر گردید. نتایج آشکار نمود که دانش آموزان دوره ابتدایی با اختلال های متعدد و متنوع املا نویسی مواجه هستند و این امر ضرورت توجه جدی مدیران و برنامه ریزان آموزش ابتدایی را به منظور ارتقای کیفیت آموزش املا نویسی، فرایند ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و جلوگیری از تشدید مخاطرات ناشی از آن را آشکار می نماید. در انتها، راهکارهای مناسب برای ارتقای وضعیت موجود و زمینه سازی برای کاهش اختلال های برشمرده شده ارائه گردید.
میزان توجه به رویکردهای تربیت شهروندی قانون مدار، مشارکتی و انتقادی در کتب جدیدالتألیف جامعه شناسی دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۵
91 - 112
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله، بررسی میزان توزیع رویکردهای تربیت شهروندی قانون مدار، مشارکتی و انتقادی در کتب جدید التألیف جامعه شناسی دوره دوم متوسطه ویژه نظام آموزشی 3-3-6 در سال تحصیلی 98-1397 در ایران است. برای نیل به این هدف، از روش تحلیل محتوا از نوع کمّی و کیفی استفاده شده است. روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق روش اسنادی و استفاده از چک لیست های رویکردهای تربیت شهروندی به همراه شاخص ها و مؤلفه های مربوط به هر یک از رویکردها بوده است. یافته ها ی تحقیق حاکی از آن است که بیشترین توجه به رویکردهای تربیت شهروندی در کتاب پایه دوازدهم (5/39 درصد) و کمترین در کتاب پایه یازدهم (36/24 درصد) شده است. همچنین از بین سه رویکرد، بیشترین حجم را رویکرد تربیت شهروند قانون مدار (03/42 درصد) و کمترین حجم را رویکرد تربیت شهروند انتقادی (47/25 درصد) داشته است. با تأمل در باب این یافته ها می توان گفت در سطح پایه های تحصیلی توزیع رویکردهای تربیت شهروندی نامتوازن بوده و نیز برخی از رویکردها مورد کم توجهی برنامه ریزان درسی قرار گرفته است. از این رو بازنگری در نحوه ارائه رویکردهای تربیت شهروندی در کتب مورد بررسی لازم به نظر می رسد.
واکاوی و تبیین ماهیت و مبانی برنامه درسی هم افزا(سینرژیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «هم افزایی» اولین بار در حوزه علوم زیستی و سپس در حوزه علوم مدیریتی پا به عرصه گذاشت. پس از ورود موفقیت آمیز این مفهوم در حوزه های علوم رفتاری، علوم اجتماعی، علوم سیاسی و علوم ارتباطات، بکارگیری آن در حوزه برنامه درسی نیز رایج شد. در این ورود، ترکیب «برنامه درسی هم افزا» شکل گرفت. این صورت بندی مفهومی به نوعی از برنامه ریزی درسی اشاره دارد که برنامه درسی را با پوششی گسترده تر از گذشته مطرح می کرد. «برنامه درسی هم افزا» ظرفیتی برای ورود کارگزاران مدرسه ای به عنوان اجزای برنامه درسی فراهم می آورد و از این طریق، از معنای مرسوم برنامه درسی فراتر می رود. این تصویر تازه از برنامه درسی، با تشریح دو بخش برنامه درسی صامت و برنامه درسی ناطق تبیین می گردد. در این مقاله، علاوه بر تشریح هویت این برنامه، مبانی، ویژگی ها و دستاوردهای برنامه درسی هم افزا معرفی می شود.