فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۷٬۲۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
این مقاله دو هدف اساسی را پی می گیرد. نخست تشریح فشرده مفهوم کم و کمیت از هر دو منظر فلسفی و علمی با هدف برقراری نسبت علمی و ارتباط معنائی فیمابین آنها. و دوم پیشنهاد اصلاح مفهوم فلسفی کم به گونه ای که هم سازگار با مفهوم علمی آن باشد و هم توانائی توصیف واقعیت های کمی را از منظر عقلی و فلسفی بیابد. شرح این معنا، حرف تازه مقاله است. این مقاله تأکید دارد که مفهوم «کم»، همانند کثیری از مفاهیم مشترک فلسفی و علمی، باید با نگاه جدید تحلیل شود. این معنا در این واقعیت ریشه دارد که کثیری از مفاهیم مندرج در فلسفه طبیعی اسلامی از تحولات گسترده و ژرف علوم طبیعی طی چند قرن اخیرتأثیر نپذیرفته اند. در این مقاله نشان داده می شود که تعریف اولیه حکما از مقوله کم دقیق است و به نیکی می توان آن را برای تعریف کلی و عمومی کمیت در دانش تجربی جدید نیز به کار گرفت، اما توصیف و انقسام آن باید اصلاح و کامل شود.
تاثیر آموزه های فلسفی بر دانش فیزیولوژی جالینوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر علمی مبتنی بر پیش فرض های متافیزیکی و فلسفی است و پزشکی نیز از این امر مستثنی نیست. در پزشکی اخلاطی جالینوس فلسفه و منطق را جزو مقومات طب می داند و نظریه پزشکی خود را بر آن بنیان می نهد. از این رو جالینوس آناتومی و فیزیولوژی را نه تنها برای مطالعه اندام ها و فرآیندهای درون بدن، بلکه منبع مهمی برای پاسخ به سوالات فلسفی می دانست. از این رو مساله پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزه های فلسفی جالینوس بر دانش آناتومی و فیزیولوژی او است. بدین منظور مقاله از چهار بخش تشکیل شده است: دربخش نخست تاریخچه فیزیولوژی پیش از جالینوس بررسی شده است و بخش دوم به آموزه های فلسفی و مفاهیم مهم دانش فیزیولوژی و نگاه فلسفی جالینوس می پردازدو در بخش های بعدی تاثیر آموزه های فلسفی جالینوس بر شناخت فیزیولوژی مغز و اعصاب، قلب، تنفس، هضم، تولید مثل و جنین شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش به روش کتابخانه ای و با اتکا بر آثار منتسب به جالینوس انجام شده است. بررسی آثار مربوط به فیزیولوژی جالینوس نشان می دهد که او تحت تاثیر نظریه سنخیت سه گانه افلاطون معتقد بود که سه اندام اصلی بدن: مغز، قلب و کبد هستند، از این رو سیستم فیزیولوژی جالینوس شامل مجموعه ای از فعالیت های متمرکز بر کبد، قلب/ریه ها و مغز است، فرآیندی که برای ادامه زندگی فرد باید دائماً تجدید شوند. همچنین هدف جالینوس از تشریح و شناخت آناتومی و فیزیولوژی بدن، پی بردن به ماهیت پنوما بود.
فراتاریخ بودن قرآن و سازوکارهای انتقال پیام های فرازمانی و فرامکانی در ظروف تاریخی خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
177 - 199
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم فلسفه دین، جهان شمولی و کیفیت پاسخگویی دین و قرآن به عنوان مهم ترین منبع معرفتی به مسائل نوپدید علی رغم نزول در شرایط خاص تاریخی است. در رویکرد تاریخ مندی قرآن که زادگاه آن کشورهای عربی است و بعضاً ملهم از مباحث هرمنوتیک فلسفی و القائات مستشرقان شکل گرفته، پیام های قرآنی تاریخ مند تلقی شده اند. این موضوع در جای خود به تفصیل نقد و دلایل اثبات فراتاریخی بودن قرآن به تفصیل بیان شده است، اما این امر حائز اهمیت و نیازمند تبیین است که در سبک بیانات قرآن، چه سازوکارهایی به کار رفته تا فراتاریخی بودن قرآن را تضمین کند؟ نوشتار حاضر به روش توصیفی-تحلیلی پس از بیان وجوه نافی تاریخیت قرآن مانند حل پارادوکس ظاهری بیان پیام های جاودانه به دنبال سبب نزول خاص و تاریخی نبودن نوع مکتوبات و معاهدات بشری و تعمیم این شیوه عقلایی به قرآن، به وجوه اثبات کننده فراتاریخی بودن قرآن مانند تعبیه سازوکار پاسخگویی به تمام مسائل نوپدید در دل قرآن با نصب مفسر معصوم، دلالت خطابات عام قرآنی و نیز مبارزه نفس گیر با فرهنگ جاهلی اشاره می کند و سپس نشان می دهد صنعت التفات، نتیجه گیری های کلی از حوادث جزئی، تجرید حوادث تاریخی از جزئیات، ضمیمه کردن پیام های کلی در لابه لای ذکر حوادث و غلبه جنبه هدایتی گزارش های تاریخی قرآن بر جنبه تاریخی، سازوکارهای پیش بینی شده برای فرازمانی و فرامکانی بودن پیام های قرآن اند.
طبی سازی و تکنولوژی: مواجهه پساپدیدراشناختی با سلامت گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
237-259
حوزه های تخصصی:
پرسش از رابطه تکنولوژی و طبی سازی به ویژه در موج چهارم طبی سازی که به سلامت گرایی معروف است بسیار کلیدی است. در این موج که در مقایسه با سایر امواج طبی سازی غالب و پیشرونده است پژوهش های زیست پزشکی نقش بسیار حیاتی ایفا می کنند، تکنولوژی با آن درآمیخته است و «بیماری» که در مرکز سه موج قبلی قرار داشت در اینجا غایب است. همه اینها سبب می شود که نظریه های طبی سازی کلاسیک همچون نظریه پیتر کونراد قادر به فهم و تبیین نقش بنیادین تکنولوژی ها در سلامت گرایی نباشند. این از آن روست که تحلیل کونراد از طبی سازیبیماری محور، مبتنی بر دوگانه انگاری بین انسان و تکنولوژی، بی توجه به نقش مصنوعات تکنیکی وچگونگی عمل کردنشان در فرآیندهای طبی سازی است وصرفاً متمرکز بر فرآیندهای کلان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که طبی سازی را ممکن کرده اند. مدعای این مقاله این است که پیوند فلسفه تکنولوژی و فلسفه پزشکی می تواند رهیافت هایی برای فهم و تحلیل موج چهارم طبی سازی ارائه کند. در این مقاله، بر اساس رویکرد پساپدیدارشناسی در فلسفه تکنولوژی و بر اساس تحلیل مطالعه موردی اپلیکیشن های خودردیابی و تاکید بر مفاهیمی مانند قصدیت تکنولوژیک ورابطه هرمنوتیکی به بررسی موج چهارم طبی سازی (سلامت گرایی) پرداخته می شود و استدلال می شود دیدگاه جامعه شناختی کونراد برای تبیین نقش تکنولوژی ها در فرآیندهای طبی سازی و فهم موج جدید طبی سازی نابسنده است. در این مقاله کوشیده ایم نشان دهیم که پساپدیدارشناسی می تواند درک جدیدی از طبی سازی ارائه کند و وجوهی از این پدیده را در مرکز بحث در مورد طبی سازی قرار دهد که تاکنون کمتر مورد توجه بوده است؛ زیرا پساپدیدراشناسی می تواند طبی سازی را در سطح تجربه فردی و از زاویه رابطه انسان و واقعیت و نقش وساطت گرایانه تکنولوژی ها در این رابطه مورد بررسی قرار دهد.
نقدی بر استدلال هنجاری داسگوپتا علیه ناطبیعی انگاری اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس دیدگاه ناطبیعی انگاری اخلاقی مفاهیم و واژگان اخلاقی همچون «خوبی» مفاهیمی بنیادین و تحلیل ناپذیرند و نمی توان آن ها را به مفاهیم طبیعی و متافیزیکی دیگر فروکاست. یکی از انتقاد های مهمی که به این دیدگاه وارد شده است استدلال هنجاری است. ادعای مخالفان این است که ویژگی های sui generis فاقد قدرت هنجاری هستند. در این مقاله تقریری از این استدلال را معرفی می کنم که منقدان کم تر به آن توجه کرده اند. این استدلال بر این ایده استوار است که حتی اگر وجود ویژگی sui generis ای همچون P را در عالم بپذیریم، مشخص نیست که «چرا چنین ویژگی ای باید در اعمال ما اثرگذار باشد؟». درواقع، ادعا این است که این پرسش پاسخ قانع کننده ای ندارد و ما نمی توانیم تبیین کنیم که چرا هنگامی که می خواهیم عملی را انجام دهیم، به جای ویژگی های متنوع دیگر، باید به P توجه کنیم. بنابراین، حتی اگر ویژگی sui generis ای همچون P وجود داشته باشد، آن ویژگی نمی تواند «خوبی» باشد. در این نوشته استدلال مطرح شده را به تفصیل معرفی و بررسی می کنم. در ادامه، سعی خواهم کرد تا نشان دهم که استدلال بر بنیان نادرستی بنا شده است و بنابراین موفق نیست.
بررسی و نقد نظریه دولت در اندیشه سیاسی کانت و فیشته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به لحاظ مبانی استراتژیک، نظریه دولت در فلسفه سیاسی کانت و فیشته دارای اشتراکات زیادی با یکدیگر هستند. نگارنده معتقد است که ایرادات نظریات سیاسی آن ها نیز تا حدود زیادی با یکدیگر هماهنگ است. هر دو فیلسوف مورد ذکر نظریه دولت خود را در فراقِ مبانی آزادی استعلایی، متافیزیکی یا اخلاقی و نظریات حقوقی خویش می نویسند. چرا که دولت براساس فلسفه سیاسی آن ها برخلاف حوزه های دیگر اندیشه شان در حوزه تجربه و عینیت اندیشیده و نوشته شده اند. در چنین شرایطی هر دو فیلسوف مبانی انتزاعی خود را در محک میدان جاذبه ی عینیت یا تجربه قرار می دهند، حال مسئله این است که آیا می توانند میان نظر و عمل اتحاد را برقرار سازند و اندیشه سیاسی ای در طراز معرفت شناسی و اخلاق خویش به نگارش دربیاورند؟ به عبارتی دیگر آیا می توانند آزادی استعلایی یا اخلاقی و حقوقی را در ساحت عینیت خارجی یا دولت که قرار است فلسفه سیاسی در آنجا شکل بگیرد، برقرار سازند؟ به نظر می رسد هر دو فیلسوف در ساحت اقتدار خارجی، نه تنها نمی توانند از نظریه خود آیینی و آزادی انسان استفاده چندانی ببرند بلکه به دلیل نوع انسان شناسی خاصشان به زور برای تشکیل و دوام دولت پناه می برند.
جای گیری ارزش های اخلاقی در پیام رسان های فوری به مثابه سیستم های اجتماعی – فنّی و استلزامات سیاستی آن (بررسی نظری پیام رسان های فوری بومی و غیر بومی در ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چرا برخی سیاست های فناوری موفقیت آمیزند و برخی دیگر خیر؟ گرچه این پرسش یکی از پرسش های اصلی در سیاست علم، فناوری و نوآوری محسوب می شود، می توان از منظر فلسفه فناوری نیز به آن پاسخ گفت. هدف مقاله پیشِ رو بررسی این مسأله و پاسخ به آن با توسل به رابطه ارزش و فناوری است که در دهه های اخیر به یکی از درون مایه های اصلی فلسفه فناوری تبدیل شده است. امروزه نه تنها ادعای ارزش باریِ فناوری چندان چالش انگیز جلوه نمی کند، که چگونگی جا ی گیری ارزش های اخلاقی در فناوری است که به مسأله اصلی بدل گشته است. به عنوان نمونه، فان دو پول اخیراً مسأله چگونگی جای گیری ارزش ها در سیستم های هوش مصنوعی به مثابه سیستم های اجتماعی – فنّی را بررسی و شرحی از آن ارائه کرده است. در این مقاله از این شرح استفاده می شود تا پرسشی مرتبط با سیاست فناوری در ایران تبیین شود: چرا سیاست های ایجاد و توسعه پیام رسان های بومی و عدم استفاده از پیام رسان های غیربومی به منظور تحقق ارزش نظم عمومی موفق نبوده اند؟
تبیین رویت ناپذیری اعضا در تشریح اخلاطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی عناوین اعضای بدن و نیز شمارش آنها در متون تشریحی طب اخلاطی، نشانگر یک مساله ی مهم است. اینکه در این متون و در مقایسه با متون آناتومی مدرن، به تعداد درخور توجهی از اعضای بدن اشاره نشده است. این، در حالی است که این دو نتیجه ی متفاوت، حاصل مشاهدات یک عمل یکسان هستند: تشریح جسد. جز این، برخی از این اعضا، با چشم غیر مسلح نیز قابل رویت هستند که رگ های لنفاوی از جمله ی همین موارد به شمار می رود. بنابراین، طبیب اخلاطی در فرآیند عمل تشریح، برخی از اعضا را دیده است، اما ندیده است. به دیدگاه نویسندگان این مقاله، علت رویت ناپذیری این اعضا، در پیوند مشاهده با نظریه نهفته است. بطور خلاصه، مشاهده ی عمل تشریح طبیب اخلاطی، برخلاف مشاهده ی عمل تشریح آناتومیست مدرن، بر نظریه ی اخلاطی استوار بوده است. از این رو، طبیب اخلاطی، در فرآیند عمل تشریح، اعضایی را دیده است که کارکرد اخلاطی داشته اند. بقیه ی اعضای بدن، یا دیده نشدند یا به یک زایده ی گوشتی تقلیل یافته اند.
مقایسه دولت در مکتب صدرایی و فایده گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دولت به عنوان یکی از مهمترین دغدغه های فیلسوفان سیاسی در طول تاریخ بوده است. بررسی مقایسه ای رویکرد مکتب متعالیه (صدرایی) و مکتب فایده گرایی نسبت به مقوله دولت، هدف اصلی این مقاله است. این پژوهش بر آن است تا تفاوت ها و تشابهات دو مکتب متعالیه (صدرایی) و مکتب فایده گرایی را نسبت به جنبه های مختلف دولت از جمله ضرورت، منشأ، ماهیت و غایت دولت مورد بررسی و مقایسه قرار دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد که هر یک از این دو مکتب، رویکرد متفاوتی نسبت به مقوله دولت دارند. مکتب متعالیه از نگاه اخلاق گرایانه و دینی به دولت می نگرد یعنی هدف از ایجاد دولت را خیر اعلا، دستیابی به ارزش های الهی و رستگاری آن جهانی انسان می داند. در حالیکه مکتب فایده گرایی، دولت را از منظر مادی گرایانه و منفعت طلبانه مورد توجه قرار می دهد. با وجوداین، در رویکرد این دو مکتب نسبت به دولت، تشابهاتی دیده می شود، برای مثال هر دو مکتب دولت را ضرورت اجتناب ناپذیر می دانند؛ یا رویکرد مثبتی نسبت به حکومت اکثریت، چنانچه به استبداد کشیده شود، وجود ندارد. این ملاحظات بیانگر آن است که این تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی با رویکردی اسنادی – تاریخی است که بر اساس رهیافت مقایسه ای انجام شده و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای است
مبانی و ادله نفی صفات در کلام امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
73 - 98
حوزه های تخصصی:
آموزه نفی صفات به صراحت در روایات اهل بیت(ع) آمده و در مدارس کلامی امامیه مورد پذیرش اکثر متکلمان امامیه بوده است. با وجود این، امروزه براساس مبانی فلسفی، و به خصوص حکمت متعالیه مورد نقد و انکار قرار می گیرد. در تحقیق حاضر، مبانی و ادله آموزه نفی صفات از متون کلامی امامیه در مدارس گوناگون کلامی شناسایی و استخراج و نشان داده شده است که این آموزه دارای مبانی عقلی و کلامی خاص خود است. این مبانی و ادله به طور خلاصه عبارت اند از: آموزه توحید ذاتی با سه تقریر نفی تعدد، نفی ترکیب، و نفی شبیه، اتحاد وصف و صفت، امتناع توصیف ذات، امتناع محدودیت، مخلوقیت صفت و موصوف و آموزه خلقت. در کنار آنچه گفته شد، تعداد زیادی از روایات ناظر بر نفی صفت هم پشتوانه نقلی این دیدگاه هستند.
رابطه ابتناء چندگانه و بازسازی دیدگاه داروینیسم نورونی درمورد آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اغلب پاسخ های علمی که به مساله آگاهی داده شده، یا به سمت تقلیل گرایی لغزیده اند و یا از طریق کارکردگرایی سعی در تبیین آن داشته اند. اشکال مشترک اکثر آنها نادیده گرفتن جنبه پدیداری و کیفی آگاهی است. دیدگاه داروینیسم نورونی این مزیت را دارد که به رغم علمی بودن، هردو منظر تقلیل گرایی و کارکردگرایی را کنار میگذارد و از طریق مکانیسم انتخاب طبیعی در فرایند تشکیل گروه های نورونی سعی در تبیین آگاهی دارد. این نظریه اگرچه بر اکثر چالش های معاصر که در مسیر تبیین آگاهی قرار گرفته اند، مثل مساله کوربینی، فائق می آید ولی مساله دشوار یا همان تبیین کوالیا را فرومیگذارد. در این زمینه این دیدگاه دچار نوعی عدم کفایت داده های تجربی برای تعین نظریه است. در این مقاله پیشنهادی برای تکمیل و توسعه این نظریه در جهت عبور از اشکال مذکور، ارائه شده است. این کار با معرفی رابطه ابتناچندگانه که ریشه در متافیزیک تمایلی دارد، انجام میشود. این رابطه ویژگی های پایه را به ویژگی های سطح بالا مرتبط میکند اما تفاوت آن با رابطه ابتناء کلاسیک این است که میتواند رابطه خاص علّی بین سطوح را توضیح دهد. در مقاله نشان داده می شود این رابطه قابل انطباق بر نظریه داروینیسم نورونی است. داروینیسم نورنی برای تبیین آگاهی، از قابلیت نورونهای منفرد یا گروه های نورونی و از محرکهایی که از طریق حسگرهای بیرونی بدست می آید و همچنین از ویژگی های بروز یافته سطح بالاتر، استفاده می کند.
رویکرد رابطه گرا به علم مدرن در مکتب ماربورگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه گرایی در نقطه مقابل جوهرگرایی قرار می گیرد و به جای مطالعه اشیاء منفک از یکدیگر به مطالعه روابط عینیِ متعین کننده آنها مبادرت می ورزد. مکتب ماربورگ یکی از مهمترین تبیین کنندگان این ایده است. تقریر این مکتب از رابطه گرایی برای حل بحران علم در قرن بیستم یعنی ارائه یک پاسخ برای پارادوکس پیشرفت علم در عین وقوع تغییرات انقلابی در آن بدون از دست رفتن عینیت علمی بود. ایده ی ماربورگی ها این بود که اگر این تغییرات را بتوان بر اساس یک قانون یا روش عینی توضیح داد، اعتبار علم نیز حفظ خواهد شد. این روش عینی همان روش استعلایی است که متاثر از منطق استعلایی کانت صورتبندی شده است. در این رویکرد رابطه مفهوم و واقعیت مورد بازبینی قرار می گیرد، واقعیت خصلت تماما مفهومی و در عین حال پویا پیدا می کند و توضیح داده می شود که ابژه نظریات علمی چطور به طور مداوم به عنوان یک مولفه فرهنگی بازتولید می شود.
مروری بر اصول و مقوّمات نظریه ی «برنامه ی قوی» دیوید بلور و برخی منتقدان وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوید بلور از سردمداران اصلی مکتب ادینبورا با طرح ریزی اصول چهارگانه ای به تنقیح نظریه ی برنامه ی قوی پرداخت. این اصول چهارگانه شامل اصل علیّت، اصل تقارن، اصل بی طرفی و اصل بازتابی است. بنا بر اصل علیّت، جامعه شناسی می بایست روندی علّی طی کند زیرا تنها در این صورت، منجر به ایجاد باور و یا موقعیتی از معرفت میشود و هم چنین انواع علل جدای از امور اجتماعی در ایجاد باورها وجود خواهند داشت. بنابر اصل تقارن و بی طرفی جامعه شناسی نسبت به دوگانگی ها بی طرف بوده و می بایست انواع یکسانی از علل را مورد تبیین قرار دهد. و نکته ی قابل توجه در اصل بازتابی این است که الگوهای تبیین جامعه شناسی معرفت باید برای خود جامعه شناسی قابل اجرا باشد. دو اصل مهم در برنامه ی قوی، اصل تقارن و بعد اصل علیّت است که بستر بحث و بررسی را در میان مدافعان و منتقدان برنامه ی قوی گسترده است.
سعادت و نسبت آن با معنای زندگی از منظر فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
223 - 250
حوزه های تخصصی:
پرسش اصلی این مقاله آن است که با نظر به مسأله معنای زندگی در فلسفه معاصر، چه نظریه ای در این باب از فلسفه فارابی(معلم ثانی) قابل استخراج و صورت بندی است و نظریه او ذیل کدام یک از نظریه های مطرح گنجانده می شود. در این نوشتار با نظر به پیوند بنیادین میان آموزه های خداباور(الهیاتی) و سعادت اندیش فارابی(مبتنی بر شناخت نفس و روح نامیرای انسان)، معناگرایی فراطبیعت گرایانه فرض گرفته شده است. فارابی به عنوان یک فیلسوف خداباور و معتقد به روح نامیرا با پیروی از اندیشه فلاسفه یونان، نظامی را طراحی می کند که بر اساس آن زندگی دنیوی انسان با نظر به هدف عالی که همان رسیدن به سعادت و نیک بختی است، معنادار می شود.زمانی که فراطبیعت گرایی فارابی به نحو مستقل از نظریات مشابه مورد ارزیابی قرار می گیرد، می توان نظریه ای مبتنی بر کشف (در برابر جعل) معنای واحد در زندگی، (در برابر کثرت گرایی)، که عینیت (در برابر ذهن گرایی) را در عمل (و نه در اندیشه و باور) به شکل کلی (نه به صورت جزئی) از نظام فلسفی و فکری فارابی استخراج نمود. بر این مبنا رسیدن به سعادت حقیقی که بر پایه معرفت و حکمت الهی و کسب فضایل علمی و عملی استوار است، به زندگی انسان معنا می بخشد و غایت قصوای او است. از منظر فارابی انسان در زندگی به سعادتی که همان معنای زندگی او است، جز در ربط با خدا دست پیدا نمی کند.
معناداری زندگی در جامعه سکولار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معنویت و معناداری زندگی، موضوعی است که دو تفکر سنتی دینی و دنیای متجدد سکولار را مقابل یکدیگر قرار داده است. پرسش اساسی این است که «آیا معنویت تنها با دین داری حاصل می شود یا امکان زندگی معنادار در جامعه سکولار نیز وجود دارد؟» معنویت دینی متکی بر جهان غیرمادی و امور روحانی است و می تواند ارزش های اخلاقی، دین، امر قدسی یا غیبی، عرفانی و... و یا هر نوع حالت معنوی و روحانی در زندگی را شامل شود. معناداری سکولار بر این نکته متمرکز است که زندگی معنادار معلول عقلانیتی است که در نتیجه کنش آزادانه، آگاهانه، ارادی و هدفمند انسان حاصل می شود و باید ثمره آن بهبود شرایط زندگی دنیوی انسان باشد. با این برداشت، روشن می شود میان دو مقوله دین داری و معنویت تفاوت بنیادین وجود دارد، گویی معنویت می تواند از دین داری منفک شود. تفاوت دین داری و معنویت در این است که اگر دین داری از سر بندگی نباشد، دین داری نیست؛ اما اگر معنویت از سر بندگی باشد، معنویت نیست. آنچه سکولاریسم مدعی تلاش برای تحقق آن است، شناخت حقیقت جهان و تصفیه اندیشه های انسانی از خرافات و انحرافات است. وقتی خرافات از حقیقت دین جدا شود، آنچه می ماند، دین عقلانی و معنادار است.
تحلیلی بر کاربرد مفهوم پارادایم در جامعه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع مقاله حاضر بررسی و تحلیل چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعه شناسی است. بنابراین مقاله هدف خود را نه در نقد نظریه پارادایمی کوهن بلکه در نقد چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعه شناسی جستجو می کند. برای رسیدن به این هدف سعی شده است تا با استفاده از روش اسنادی و بهره گیری از منابع و پژوهش های معتبر، چند موضوع مورد بررسی قرار گیرد: اول؛ بیان طرحی کلی از نظریه انقلاب علمی تامس کوهن و جایگاه مفهوم پارادایم در این نظریه برای مقایسه آن با کاربردش در جامعه شناسی، دوم؛ بررسی مفهومی واژه پارادایم و شباهت ها و تفاوت های آن با سایر واژه های مصطلح در علوم اجتماعی، سوم؛ مشخص نمودن بعضی کاربردهای صورت گرفته از مفهوم پارادایم در جامعه شناسی و نقد آنها. مطابق یافته های پژوهش می توان گفت نه خود مفهوم پارادایم، بلکه دو ویژگی که کوهن برای آن قائل است، یعنی نسبی گرایی معرفتی و قیاس ناپذیری پارادایم ها با موضوع جامعه شناسی یعنی، تعیّن اجتماعی معرفت، دارای سنخیت هستند. به عبارتی از نظرگاه جامعه شناسی معرفت مفهوم پارادایم از حیث خصلت های نسبی گرایی و قیاس ناپذیری با جامعه شناسی دارای سنخیت است، اما از حیث ویژگی تحول پارادایمی، که مبتنی بر انقلاب علمی است، سنخیتی با جامعه شناسی ندارد و کاربرد آن نه تنها با مشکل روبرو است، بلکه به واسطه ایجاد ذهنیت پارادایم یافته به محدود شدن بینش انتقادی محققان جامعه شناسی منجر می گردد. بنابراین از دید پژوهش حاضر بهتر است در علومی مانند جامعه شناسی به جای مفهوم پارادایم از مفاهیم رایج این علوم استفاده نمود، مفاهیمی مانند «گفتمان».
تحلیل و بررسی رابطه ایمان و اراده، با تأکید بر آرای پلنتینگا و ویلیام جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
27 - 52
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، تلاشی است برای نشان دادن این نکته که قرینه گراییِ مبتنی بر عقل گرایی حداکثری، در طول تاریخ فلسفه چه در حوزه معرفت شناسی و چه در حوزه اخلاق باور، سازوکار حقیقی شکل گیری ایمان به خدا را، به شکل مبالغه آمیزی تحت تأثیر قرار داده و در سایه نوعی جزم اندیشی، نقش عوامل دیگری مانند عواطف، امیال و به خصوص اراده را که در چارچوب فهم عرفی به شکل گیری ایمان در خداباوران منجر می شود، نادیده گرفته است. در میان متفکران معاصر، ویلیام جیمز و پلنتینگا تلاش کرده اند این رویکرد جزم گرایانه را تعدیل کرده و آن دسته از جنبه های عملی شکل گیری ایمان را که همواره از نظر دور مانده اند، احیا کنند. مهم ترین نقطه اشتراک در نظریه پردازی این دو، توجه به جنبه های عملی ایمان در چارچوب فهم عرفی و تأکید بر نقش مهم اراده در کنار عقل در شکل گیری ایمان است. به این ترتیب می توان نشان داد که آرای ویلیام جیمز و پلنتینگا مکمل یکدیگر در زمینه نحوه شکل گیری سازوکار ایمان به خداوند است.
رابطه خدا با آفرینش نخستین؛ تحلیل مفهومی مؤلفه های خوانش ابن سینا از قاعده الواحد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قاعده ی الواحد را می توان یکی از مهم ترین و پر چالش ترین قواعد فلسفی به حساب آورد. ابن سینا یکی از فیلسوفانی است که به این قاعده پرداخته است. او در عینِ اقامه ی ادله برای اثبات قاعده ی الواحد، آن را در نمط پنجم الاشارات ذیل عنوان "تنبیه" مطرح کرده است. خواجه نصیرالدین بر این اعتقاد است که چون ابن سینا این قاعده را بدیهی می داند، آن را ذیل عنوان "تنبیه" آورده است. بر این اساس با تصور صحیح و دقیق مولفه های قاعده، به تصدیق قاعده می رسیم، بی آن که نیاز به استدلالی له مدعا یا استدلالی علیه دلالیل مخالفان داشته باشیم. در این مقاله، سعی می شود به روش تحلیل مفهومی، یکایک مولفه های قاعده مورد مداقه قرار گیرد و پس از آن، سازگاری هیات تالیفی این مولفه ها بررسی گردد. در نهایت، به دلیل عدم سازگاری برخی از این مولفه ها با یکدیگر، در می یابیم که از تصور مولفه ها نمی توان به تصدیق آن راه یافت و تنبیهی بودن آن رد می شود
سیر تطور تراانسان گرایی در تاریخ علم و فلسفه از سده هفدهم تا بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
213-236
حوزه های تخصصی:
در سایه پرداختن به نظریات اصلی و شناخته شده در تاریخ، همواره بخشی از اندیشه های متفکران بزرگ مغفول مانده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. گذر زمان و بروز مسائل نوین، ابعاد تازه ای از این دست اندیشه ها را آشکار می سازد. تراانسان به عنوان یک جنبش علمی-فناورانه از جمله این مسائل است. صاحب نظران این جنبش مدعی اند تراانسان گرایی دارای ریشه های عمیق تاریخی-فلسفی است، و بیش از هر چیز وجوه تاریخی تراانسانی را در دوران مدرنیسم و فلسفه جدید می جویند. در این مقاله در صددیم سیر تطور تراانسان گرایی در تاریخ علم و فلسفه از سده هفدهم تا بیستم را مورد بررسی قرار دهیم. نتایج پژوهش نشان می دهد که در تاریخ اندیشمندان متعددی بوده اند که اعتقاد راسخ به ارتقاء انسان از طریق فناوری داشته اند و آن را با اندیشه های علمی- فلسفی خویش در آمیخته اند. آنها باور داشتند که بسیاری از جنبه های طبیعت انسان، زیست شناسی، و فرهنگ را می توان با استفاده از فناوری و نبوغ انسانی تغییر داد؛ تقویت شان کرد، و یا در نهایت بر آنان چیره شد. گرچه تراز علم و فناوری در آن زمان به گونه ای نبود که اجازه دهد طیف وسیعی از بلندپروازی های تراانسانی خود را به بوته آزمایش بگذارند؛ اما طرح این بلندپروازی ها، سیری تاریخی-فلسفی را ایجاد نمود که امروزه تراانسان گرایان در وجاهت بخشی به اندیشه های خود از آن بهره می برند.
انسانی کردن تکنولوژی پزشکی: وجه آشکار شده در پاندمی کووید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
261-277
حوزه های تخصصی:
ویروس کرونا با سرعت زیادی در حال گسترش در جهان است و انسان با تمام توان خود تلاش دارد در برابر این ویروس از خود محافظت کند. آدمی مانند سالیان گذشته تکنولوژی را راه حلی برای برون رفت از این شرایط در نظر گرفته و دست به دامان آن شده است. روش های غربالگری، پیشگیری و درمان مختلفی با استفاده از تکنولوژی گسترش یافته است. استفاده از تب سنج های دیجیتال، ماسک های متنوع، لباس های کامل پیشگیری مانند گان و لباس اورال(Overall) و دستگاه های ونتیلاتور از جمله استفاده های مختلف از تکنولوژی در این راستاست. انسان زدایی تکنولوژی ویژگی ای است که از گذشته نیز مطالب متعددی در باب آن نگارش شده و مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله تلاش شده است با استفاده از دریچه نگاه فلاسفه ای همچون لاتور، فینبرگ و هایدگر به مقوله انسانی کردن تکنولوژی پزشکی بپردازیم و اینکه آیا می توان برای ارتقاء رابطه پزشک و بیمار در این شرایط، تکنولوژی های انسانی ساز را جایگزین تکنولوژی های انسان زدا کنیم یا خیر.