فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۶۱ تا ۱٬۲۸۰ مورد از کل ۷٬۱۹۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش می کنیم تا فلسفة نقادی کانت، به ویژه آموزه های کتاب نقد عقل محض، را از نگاه نقادانة نیچه بررسی کنیم. از آن جا که نیچه به کل نظام های مابعدالطبیعی و فیلسوفان غربی از افلاطون گرفته تا کانت و هگل هم انتقاداتی یک سان و هم ویژه دارد، در این پژوهش نخست به نگاه انتقادی نیچه به کل تاریخ فلسفه، و سپس به نقدهای خاص او به آموزه های کانتی در نقد اول او، می پردازیم.
به باور نیچه، کانت با تحویل فلسفه به معرفت شناسی، تفکر فلسفی را در آستانة مرگ قرار داد؛ اساساً نیچه معتقد است فلسفه به معنای اصیل و درست آن، آفریدن معنا و گونه ای قانون گذاری به شمار می رود. نیچه، بر مبنای موضع خود که می توان از آن به «چشم اندازگرایی» تعبیر کرد، انقلاب کپرنیکی کانت را زیر سؤال می برد و بر همین اساس، آموزه های وی را، از قبیل احکام ترکیبی پیشینی، زمان و مکان، مقولات، و تفکیک پدیدار از شیء فی نفسه، به چالش می کشد
سه مقاله از رولان بارت
عقل و خودآگاهی در فلسفه تاریخ هگل
حوزه های تخصصی:
فلسفه تاریخ یکی از شاخه های فلسفه است که به اندازه خود فلسفه قدمت ندارد . نگاه فلسفی به تاریخ از قرون وسطی شروع شده و در هگل به اوج خود رسیده است. در این مقاله نگاه هگل به تاریخ با توجه به مسایل عمده مطرح در فلسفه او ، بررسی می شود. دیالکتیک که به نطر هگل ، جریان جاری در هستی است ، حرکت روان را تبیین می کند و در توصیف فرایند این حرکت است که از هستی محض به شناسایی می رسد . هگل از عقلی سخن می گوید که درفرایند شدن خویش به روان مطلق تبدیل می شود و این نهایت تاریخ است جایی که عقل به خود می اندیشد و سوژه و ابژه یا فاعل و موضوع شناسایی یکی است . ا ز آن جا که بخش های مختلف فلسفه او از هم جدا نیستند، ناگزیر اشاره ای به منطق و پدیدارشناسی خواهیم داشت. مساله خودآگاهی و چگونگی حاکمیت عقل و پدیدار شدن روان در تاریخ و نتیجه ستیزه خواجه و برده در این مقاله مورد بحث قرار خواهد گرفت تا سرانجام ببینیم چگونه یگانه شدن اراده جزیی فردی با اراده و خواست کلی یعنی دولت، نهایت آزادی فرد را در پی خواهد داشت.
علم سنتی و علم مدرن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی علم در تلقی سنتی و مدرن آن است یکی از مباحث مهم سنت گرایان، تاکید آنها بر علوم سنتی و نقش آن می باشد. این علوم در دوره جدید و به ویژه دوران مدرن و پس از آن مورد غفلت واقع شده و جای خود را به علوم جدید داده اند. علوم جدید نقش مهمی در پایه ریزی تفکر مدرن و تجدد داشته اند، از این رو تمجید و ستایش متجددان قرار گرفته اند و به عنوان مشخصه اصلی تمدن جدید غرب قلمداد شده اند. علوم جدید که بر اساس الگوی علمی جدید پایه گذاری شده اند پیامدهایی را به دنبال داشته که باب نقد و انتقاد را به روی خود گشوده است. سنت گرایان به عنوان یک گروه از منتقدان این الگوی علمی جدید، مهم ترین نقض را بریدن از علوم سنتی می دانند. در این زمینه به بیان علم سنتی پرداخته اند و تفاوت ها و تمایزهای آن را با علم جدید متذکر گشته اند. ایشان که از علم سنتی و علم مقدس یاد می کنند. مهم ترین ویژگی آن را محوریت بر امر مقدس و تعقل شهودی و سوگیری آن در جهت حقیقت می دانند و در مقابل علم جدید را بریده از امر مقدس و محوریت بر امور نامقدس و به ویژه انسان دانسته و تعقل در آن را بر پایه عقل استدلالی و در جهت منافع عملی و سودمند به جای کشف حقیقت می دانند.
تبیین و تحلیل ماهیت و کارکرد میان رشته ای فلسفه تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ز مباحث مطرح در نظام های آموزشی، استفاده از «رویکرد میان رشته ای» است. مطالعات میان رشته ای خواهان تلفیق، ترکیب و تعامل میان دانش و مهارت ها در رشته های مختلف مرتبط است که به منظور افزایش درک و فهم ابعاد مختلف موضوعات مورد مطالعه، رشد توانایی تحلیل صحیح امور، توسعه تفکر انتقادی و قدرت خلاقیت و ...، استفاده از آن متداول شده است. از طرفی؛ فلسفه تعلیم و تربیت به منزله ی یکی از حوزه های معرفت بشری نیز با این مفاهیم سروکار دارد. موفقیت در اجرای رویکرد میان رشته ای زمانی است که نتایج و یافته های آن معتبر باشد و بتواند شناخت، فهم و راه حل های معتبر و واقعی برای مساله و یا موضوع مورد بررسی ارائه دهد. به عبارتی رویکرد میان رشته ای را زمانی می توان موفق و کارآمد دانست که در فرایند کار بتواند از انباشته ها، تجارب و ظرفیت های معرفتی، مهارتی و روشی رشته های مرتبط در جای مناسب و مقتضی، استفاده بهینه و موثر نماید. در این مقاله، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، و به این سوال که: در صورت امکان استفاده از رویکرد میان رشته ای، فلسفه تعلیم و تربیت با چه رشته های دیگر و در چه زمینه های (تئوریکی و یا عملی) می تواند تلفیق شود، پاسخ داده می شود. از آنجایی که فلسفه تعلیم و تربیت به عنوان هسته اکثر رشته های علوم انسانی مطرح می باشد؛ با بهره گیری از رویکرد استنتاجی به حوزه های معرفتی مثل زبان شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی، هنر و دین پرداخته شده است. طبق نتایج مطالعات و تحلیل های بدست آمده، می توان چنین نتیجه گیری نمود که با توجه به ماهیت پیچیده انسان و به تبع آن، پیچیدگی و گستردگی تعلیم و تربیت، پرداختن به مسائل و علوم انسانی از حوزه یک رشته خاص، خارج است و لذا بهره گیری از رویکرد میان رشته ای ضروری است.
دین و استقلال اخلاق در دیدگاه کانت
حوزه های تخصصی:
چکیده
در این نوشتار رابطه دین و اخلاق از دیدگاه کانت، یکى از بزرگترین متفکران مغرب زمین، بحث و بررسى مىشود. مکتب اخلاقى کانت که یک مکتب وظیفهگرایانه است، بر آن است که عقل عملى با ارائه معیارهایى مىتواند خوبى و بدى تمامى اعمال را مشخص کند. او اوامر عقل را به دو دسته شرطى و مطلق تقسیم مىکند و اوامر مطلق که تنها اوامر اخلاقى است، از طریق فرمولها و صورتبندىهاى قانون کلى، قانون کلى طبیعت، غایت فى نفسه بودن انسان، خودمختارى اراده و کشور غایات، قابل تشخیص است. در بحث ارتباط دین و اخلاق، صورتبندى خودمختارى اراده از ارزش فوقالعادهاى برخوردار است.
این صورتبندى بر آن است که چنان عمل کن که اراده بتواند در عین حال به واسطه دستور اراده خود را واضع قانون عام لحاظ کند. از این رو، به نظر کانت، هر قانونى که از طریق اراده بشرى نباشد، غیراخلاقى است. بنابراین، به نظر او، اخلاق مستقل از دین است و اوامر خداوند با خودمختارى انسان منافات دارد. او همچنین از طریق اخلاق، خدا و جاودانگى نفس را اثبات مىکند. بنابراین، اخلاق سرانجام به دین مىانجامد. بررسى اشکالات دیدگاه کانت در این زمینه موضوع این مقاله است.
مدخلی بر نظریه دینی رودلف اوتو بر اساس کتاب مفهوم امر قدسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به دین و جهت پیدایی و ذات آن همواره از مسائل مورد توجه فلاسفه ، متکلمان ( متألهان) و دیگر اندیشمندان بوده است. در این خصوص نظریه های گوناگونی ، بویژه در قرن نوزدهم و بیستم ، بیان شده است که از جمله می توان به نظریات متکلمان ( متألهان) آلمان نظیر رودلف اوتو اشاره کرد. اوتو ذات دین را نه مثل فروید و دورکهیم در جامعه و ضعف روان ، و نه نظیر کانت و شلایر ماخر در اخلاق و احساس توکل می داند ، بلکه به نظر او ذات دین در نومینوس ( امر قدسی) نهفته است. وی معتقد است که نومینوس دو ویژگی عمده دارد: یکی هیبت و دیگری انس و جذبه . به همین جهت می توان نومینوس را هم سر مهیب نامید که ما را دچار حیرت و ترس می سازد و هم جذاب خواند که ما را مجذوب خود می گرداند. وی ضمن به فردی دانستن این تجربه آن را قابل تعلیم نمی داند ، بلکه معتقد است که باید در جان انسان بیدار شود.
نقد و بررسی شکاکیت معاصر و دیدگاه رابرت نوزیک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۷۹ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ اندیشه و تفکر بشری، همواره در مقابل دیدگاههای واقعگرا و معتقد به یقین مطابق با واقع، نظریات مبتنی بر شکاکیت و تردید معرفتشناختی در این باب وجود داشته است. گرچه در دورههای مختلف، تقریرها و گونههای نسبتاً متفاوتی از آن ارائه شده است. یکی از اینها، تقریر معرفتشناس معاصر رابرت نوزیک است که با توجه به موضوع رایانه و هوش مصنوعی، سامان یافته است که البته خود او درصدد پاسخ به آن برآمده است.
این مقاله ضمن بیان سابقة تاریخی بحث، به طرح سرچشمههایی که نوزیک در این تقریر از آنها تأثیر پذیرفته میپردازد، عدم کفایت پاسخ او به این تقریر را تبیین کرده و سرانجام ضمن پرداختن به آرای برخی از دیگر معرفتشناسان معاصر، رخنهها و مشکلات این تقریر را روشن ساخته است
حسن و قبح عقلى(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی و فلسفه زبان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۸۵ شماره ۲۷
حوزه های تخصصی:
خاص گرایی، کل گرایی و جزء گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابژه زیبایی شناسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابژه زیبایی شناسیک از جمله مباحث بحث برانگیز در حوزه زیباییشناسی جدید است. در این مقاله، دیدگاهی خاص که از منظر پدیدارشناسی به این موضوع نظر میکند، به اجمال توصیف میشود. از اینرو در این مقاله از اثر هنری، رابطه اثر هنری و ابژه زیبایی شناسیک؛ و هستی ابژه زیبایی شناسیک سخن میرود.قایل شدن به هستی، و لذا حقیقت، برای ابژه هنری به خودی خود واجد یک «خواست بودن» است که فی نفسه بودن ابژه بر آن مبتنی است. اگر ابژه زیبایی شناسیک یک «خواست بودن» دارد، از آن روست که بودن مربوط به این ابژه هست. امّا این «هستی»، آنچنان هستیای نیست که فراتر از «داده» باشد. این دادگی، درعین حال، یک حضور است و همین حضور ابژه زیبایی شناسیک است که حقیقت ابژه زیبایی شناسیک را در بردارد. تحلیل پدیدارشناسیک ابژه زیباییشناسیک، تنها از طریق تحلیل اثر هنری میسر است؛ و به همین سیاق هستیشناسی ابژه زیباییشناسیک نیز در گرو هستیشناسی اثر هنری است.