فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۷٬۲۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
Discussion of the many faces of relativism occupies a highly prominent place in the epistemological literature. Protagoras in ancient Greece and Nelson Goodman in the modern period are two most notable proponent of relativism. In the present article, I discuss and explain relativistic approaches of this two important relativist. I will first briefly define and review some faces of relativism. Then I will discuss and elaborate Protagorean or true-for-me relativism and Goodman’s radical relativism in turn. I will argue that there are crucial difficulties in Protagorean and radical relativism, and that these difficulties, as the realist philosophers insist, make these two faces of relativism be undefensible. No doubt, these two shapes of relativism have paved the way for anti-realism. In the end, it will appear that Goodman’s radical relativism and so the theory of worldmaking, like Protagorean relativism, suffers from a fatal flaw: the flaw of self-refuting.
مسئله دور دکارتی در اثبات وجود خداوند راه حل حافظه و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
یکی از مسائل مهم در فلسفه دکارت دور دکارتی است. این مسئله را اولین بار معاصران دکارت مطرح کردند؛ این که دکارت معتقد است: «اگر من یقین داشته باشم که خداوند وجود دارد و فریب کار نیست، می توانم یقین داشته که هر آن چه را به طور واضح و متمایز ادراک کرده ام صحیح است» و «فقط در صورتی که در ابتدا یقین داشته باشم که هر آن چه را به طور واضح و متمایز ادراک کنم صحیح است، می توانم یقین داشته باشم که خداوند وجود دارد و فریب کار نیست»؛ یعنی یقین به دو قضیه «خداوند وجود دارد و فریب کار نیست» و «هر آن چه به نحو واضح و متمایز ادراک کنم صحیح است» منوط به یک دیگر است و بنابراین مستلزم دور است. برای حل مسئله دور دکارتی راه حل های متعددی ارائه شده است که مهم ترین آن ها عبارت اند از راه حل حافظه، راه حل یقین دوگانه و راه حل مبتنی بر تفسیر روان شناسانه. در این مقاله راه حل حافظه و نقد آن را بررسی می کنیم که بنا بر آن خداوند ضامن دقت حافظه ماست، نه ضامن درستی ادراکات واضح و متمایز.
نقد دیدگاه سنت گرایان در باب هنر سنتی، هنر مقدس و هنر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به یک اعتبار، «سنت گرایی» همزاد تاریخ بشر است؛ زیرا طبق ادعای سنت گرایان، همة سنت های بزرگ جهان منشأ مشترک دارند. یکی از موضوعات مهم مورد بحث سنت گرایان در دیدگاه خود در باب هنر که به آن می پردازند، تعریف و تبیین مفاهیمی همچون «هنر سنتی»، «هنر مقدس» و «هنر دینی» است. بررسی این مفاهیم در فهم نظریة سنت گرایان در باب هنر، اهمیت بسزایی دارد. این مقاله با روش گردآوری اسنادی و تحلیل محتوا، پس از تبیین این مفاهیم، آنها را به نقد می کشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که هنر مقدس، بخشی از هنر سنتی است که با مناسک دین، به طور مستقیم در ارتباط است، اما هنر دینی به واسطة اختلاف در صورت، در زمرة هنر سنتی قرار نمی گیرد. دیدگاه سنت گرایی در باب هنرهای سنتی، مقدس و دینی، با انتقادهایی روبه رو است که نه تنها نظریة هنر سنت گرایان را با مشکل مواجه می سازد، بلکه بیانگر مخدوش بودن برخی از مبانی نظری ایشان است.
هیدگر جوان و بحران علوم نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیدگر پس از جنگ نخست جهانی متوجه بحرانی در علم شد که آن را ناشی از غلبه رویکرد نظری برخاسته از علوم تجربی و تسری یافتن این رویکرد به سایر بخش های علوم می دانست. چیستی این بحران و راه چیرگی بر آن پرسشی است که، به زعم این نوشته، یکی از دغدغه های اصلی هیدگر پیش از تألیف هستی و زمان بوده است. پرسش اصلی ما دراین مقاله شناسایی رویکرد هیدگر به این بحران در دوره ای است که کمتر مورد توجه قرار می گیرد: یعنی هیدگر جوان پیش از تألیف کتاب هستی و زمان. درهمین راستا بیان می شود که چگونه یک نظریه از طریق زندگی زدایی و صوری سازیِ موقعیت های زنده حاصل می شود. این موضوع با تمرکز عمده بر درس گفتارهای سال 1919 فرایبورگ تحقیق شده است. در نگاه هیدگرجوان علم کنشی زنده و مواجهه ای اگزیستانسیال با جهان است. ما در آغازه های پژوهش های علمی مان پدیده ها را در زیست-بافتِ روزمره مان معنادار می کنیم؛ اما به تدریج با محوِ این موقعیت های تاریخی و زیستی، پدیده ها را به شکلی منتزع از بافتِ معنابخش شان درآورده و آن ها را به مثابه چیزهایی نظری در نظر می گیریم. به نظر هیدگر رویکرد نظری، که غالب ترین رویکرد در علم جدید است، از مواجهه ای پیشا-نظری و اصیل نشأت گرفته است. در انتها با ارائه تفسیری شماتیک نشان می دهیم مراحل تبدیل شدن امر موقعیت مند به ابژه نظری چه مراحلی است.
بررسی امکان جاودانگی فردی از منظر ویلیام جیمز با تکیه بر آرای یوجین فونتینل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی دیدگاه یوجین فونتینل در زمینه جاودانگی فردی می پردازیم. او با استفاده از روش تجربی و پراگماتیستی ویلیام جیمز و پروردن نظریه میدانی او و ایده های روانشناسانه اش درباره ""خود""، دیدگاه خاصی برای امکان وجود زندگی پس از مرگ ارائه کرده است. از نظر ایشان با استفاده از آرای جیمز، درون جهانی که پوینده و دارای رابطه محسوب می شود، می توان فناناپذیری را تصور کرد. اعتقاد به جاودانگی موضوعی جدا از زندگی ما در این جهان نیست، بلکه از زندگی این جهانی ما نیرو می گیرد. منظور فونتینل، ارائه نظریه ای معقول دربارة جاودانگی فردی است که منطقاً ناسازگار نباشد. بنابراین نظریه فونتینل در زمینه جاودانگی از این جنبه اهمیت دارد که بدون داشتن دیدگاهی دوگانه انگارانه و بدون اینکه پای از دایرة تجربه بیرون نهد، زندگی پس از مرگ را توجیه و به این ترتیب دیدگاه تجربه گرایان را در مخالفت با جاودانگی فردی متزلزل کرده است.
حس الوهیت در اندیشه جان کالون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله آموزه شناخت فطری خدا، حس الوهیت، مفهوم اصلی این حس، وضعیت آن در قبل و بعد از هبوط، تأثیر گناه بر این حس و آثار معرفتی آن بر ذهن انسان در اندیشه جان کالون به روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. شناخت خدا و توانایی داشتن چنین شناختی اساس معرفت شناسی دینی کالون را تشکیل می دهد. انسان در اصل به صورت خدا آفریده شده و از فطرت الاهی برخوردار است. آگاهی از وجود خداوند و شناخت او دو جنبه دارد. یکی ادراک اینکه خدا وجود دارد و دوم درک آنچه که از شناخت جلال او عاید انسان می شود. خداشناختی از خود را در قلب هر انسان قرار داده است. کالونآن را «حسالوهیت» می نامد. شناخت خدا به واسطه حس الوهیت دارای مؤلفه های شناختی– متافیزیکی و شناختی– اخلاقی است. او با این حس هم می تواند دریابد که خدایی هست و هم وظایف اخلاقی خود را در قبال خالق و هم نوعان خود درک کند. اما نباید حس الوهیت را با تجربه دینی یا مواجهه عرفانی با خدا یکی دانست. این حسناآگاهانهوغیرانتخابی، فراگیر، بالقوه، غیراکتسابیو ناآموختنیاست. کسانی که خداوند را نمی پذیرند به دلیل عدم پرهیزکاری و معصیت خداوند، این نور طبیعی را در خود خاموش کرده اند. حس الوهیت پس از هبوط ناقص و تباه گشته، اما کلاً نابود نشده است و می تواند با فیض خدا احیا گردد.
تأملی در باب کارآمدی برهان معجزه در الهیات مسیحی با نگاهی به کاربرد آن در سنت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در علم کلام، از برهان معجزه در مواردی برای اثبات وجود خداوند بهره گرفته می شود. این مقاله با بررسی نسبت معجزات با براهین خداشناسی، درپی کشف میزان کارآمدی و توفیق برهان معجزه در کلام اسلامی و الهیات مسیحی در زمینه اثبات وجود خداوند است. روشن ساختن این مسئله، نه تنها کمک می کند تا جایگاه واقعی برهان معجزه و مدلول آن را به درستی دریابیم و موقعیت دقیق استفاده از آن را درک کنیم، مفسر را نیز در تفسیر و فهم مدلول واقعی برهان معجزه در تفسیر آیات معجزه در قرآن کریم مدد می رساند. در این مقاله، ابتدا با رویکردی دینی به توصیف معجزه پردخته می شود و آنگاه با مطالعه کتابخانه ایِ کاربرد برهان معجزه در میان آثار متکلمان اسلامی و مسیحی، به تحلیل نقادانه میزان قوت و کارآیی این برهان در مواردی که از آن استفاده شده است، پرداخته خواهد شد.
کتابشناسی (ترجمه): معنای زندگی (ریچارد تیلور)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از نظر ریچارد تیلور مفهوم «بی معنایی» دشواری کمتری نسبت به مفهوم «معناداری» دارد. به همین دلیل او ابتدا به تعریف زندگی بی معنا، که بهترین نمونه آن افسانه باستانی سیسوفوس است، می پردازد و سپس از طریق مقایسه زندگی بامعنا را تعریف می کند. وی زندگی بی معنا را زندگی بیهوده می داند که مطلقاً هیچ حاصلی ندارد. بنابراین، زندگی بامعنا زندگی هدفمند خواهد بود. اما اگر هدف زندگی صرفاً خود زندگی باشد و انسان به فعالیت های تکراری بپردازد که به آن ها علاقه ای ندارد، زندگی او معنایی نخواهد داشت. همچنین اگر انسان به اهداف خود برسد و سپس به استراحت بپردازد و از نتیجه کارهایش لذت ببرد دچار ملال بی پایان می شود و زندگی اش بی معنا خواهد شد. تیلور نتیجه می گیرد که معنای زندگی عبارت است از انجام فعالیت هایی که اراده و علاقه ما به آن ها تعلق گرفته است. معنای زندگی چیزی جز ارضای امیال مان نیست. از این رو، معنای زندگی از درون ما نشأت می گیرد نه از بیرون.
مبانی معرفت شناختی دیدگاه ولترستورف دربارة معقولیت باورهای دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از رهیافت هایی که در معرفت شناسی دینی به دفاع از معقولیت باورهای دینی پرداخته است، «معرفت شناسی اصلاح شده» است. در بین معرفت شناسانِ اصلاح شده دیدگاهِ «ولترستورف» با انتقادات کمتری مواجه است. این نوشتار سعی دارد با بهره مندی از روش توصیف و تحلیل، مبانی معرفت شناختی دیدگاه ولترستورف را دربارة معقولیت باورهای دینی نشان دهد. مبانی معرفت شناختی ولترستورف از طریق بررسی چالش دلیل گرایی قابل تبیین است. وی برای رهایی از تلقی جزمی و ناقص معرفت شناسی در عصر روشنگری، مفهوم معقولیت را بسط داده و معرفت شناسی وظیفه گرایانه و معقولیت موقعیتی را اتخاذ کرده است. به همین جهت از قلمرو معرفت شناسی خارج و به حوزة روانشناسی وارد شده است. ولترستورف در باب توجیه، مبناگراییِ توأم با انسجام را پذیرفته است؛ اما به دلیل پذیرش انسجام گرایی منفی، مبناگرایی تأثیر چندانی در دیدگاه ایجابی او نداشته است. او برای دفاع از معقولیت باورهای دینی جنبه های گوناگونی را مورد نظر قرار داده، اما به نوعی کثرت گرایی دچار گشته است.
امکان پذیری آکراسیا از منظر سقراط و ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو سقراط (470-399ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
آکراسیا هنگامی رخ می دهد که فاعل، در حالی که می تواند بهترین را انجام دهد، برخلاف حکمِ همه جانبه نگرِ خویش به بهترین، رفتار کند. این مسئله را اولین بار سقراط مطرح کرد. وی می گفت وقوع آکراسیا امکان ناپذیر است. زیرا هیچ انسانی نمی تواند عامدانه اشتباه کند و یا بهترین را انتخاب نکند. اگر گاهی به نظر می آید که برخی عامدانه دست به عمل نادرست می زنند، از آن روست که به دلیل نادانی آن عمل را خیر به شمار می آورند. سقراط با معادل دانستن خیر و امر لذت بخش، این سخن را که «خرد مغلوب شهوت می شود» بی اساس شمرد. در نظر او هیچ چیز نیرومندتر از دانش نیست. اما ارسطو را مدافع امکان وقوع آکراسیا دانسته اند. او میان دانش محقق و دانش معلق تمایز می نهد. در دانش معلق شاید فاعل به کلیات علم داشته باشد اما جزییات مربوطه را نداند و یا با این که به هر دو علم دارد اما علمش به مانند انسان در خواب، دیوانه یا مست، ظاهری باشد. تنها دانش معلق است که ممکن است برخلاف آن رفتار شود. این که فاعل با علم محقق، مرتکب خطا بشود، درک نشدنی است. این مقاله نشان می دهد چگونه برخلاف تصور بعضی از پژوهشگران، موضع ارسطو به موضع سقراط نزدیک است.
افلاطون و راولز: عدالت در فرد یا در جامعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم عدالت، آن گونه که در کتاب جمهوری آمده است، برای افلاطون، مفهومی انتزاعی و زاییدة ذهن است که سقراط با استفاده از روش مامایی اش می کوشد تا آن را خلق کند. در واقع، افلاطون اگرچه بحث راجع به عدالت را از منظر بیرونی آغاز می کند، امّا غرض اصلی او، بررسی تمام نمای ساختار درونی نفس انسان است و به دنبال آن بررسی طبقات اجتماعی، تا بدین وسیله ماهیت عدالت را روشن کند. در مقابل، راولز به واقعیت های جامعه نظر دارد و شرایط اقتصادی و اجتماعی کنونی جوامع برای او حائز اهمیت هستند. راولز در دو کتاب «نظریه ای دربارة عدالت» و «عدالت به مثابه انصاف»، ماهیت عدالت را با توجه به واقعیت های اقتصادی و اجتماعی جوامع مورد بررسی قرار می دهد و نگاه او به عدالت، به مراتب کمتر از نگاه افلاطون، جنبة روان شناختی دارد. در این مقاله از یک سو، مزایای مفهوم «عدالت به مثابه انصاف» راولز را با مزایای مفهوم عدالت نزد افلاطون مقایسه می کنیم و از سوی دیگر، بررسی خواهیم کرد که آیا راولز نیز مانند افلاطون به تحلیل سه جزئی از عدالت پرداخته است و یا اینکه می توان از نظریة او راجع به عدالت چنین تحلیلی را اتخاذ کرد؟
معرفت شناسی گزاره های اخلاقی بر مبنای نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه های مضاف
با طرح نظریه ادراکات اعتباری از سوی علامه طباطبایی، بسیاری از علوم بشری از جمله علم اخلاق و گزاره های، آن تحت این نوع از ادراکات طبقه بندی شده و به تبع آن به لحاظ معرفت شناسی ماهیت و احکامی متفاوت با ادراکات حقیقی پیدا خواهند کرد. در این مقاله با کاوش در آثار علامه طباطبایی در خصوص ماهیت ادراکات اعتباری، مهم ترین ویژگی های این ادراکات استقرا شده و پیرو آن لوازم و خصوصیات گزاره های اخلاقی به ویژه از حیث معرفت شناسی بررسی شده است؛ ویژگی هایی همچون عدم واقع نمایی این گزاره ها، معیار در صحت و سقم آن ها، پیوند این گزاره ها با احساسات و پیامد آن، عدم رابطه تولیدی با علوم حقیقی، عدم اتصافشان به اموری همچون بداهت و ضرورت، گستره نفوذ و حوزه کاربرد آن ها و دیگر خصوصیاتی که عدم توجه به آن ها باعث مغالطه و خلط احکام این گزاره ها با احکام ادراکات حقیقی می شود.
یونگ در برابر یونگ از «روان شناسی دین» تا «فلسفة دین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، بر پایة مطالعة موردی آرای کارل گوستاو یونگ دربارة دین، به این پرسش پرداخته است که دو رویکرد متفاوت روان شناختی و فلسفی به دین در چه وجوهی از یک دیگر متمایز می شوند و چرا شناختِ این تمایز برای منظومة دین شناسی اهمیت دارد.
برای پاسخ به این پرسش ها، مقاله در مقدمه، با اشاره به سه مقطع تاریخیِ «روان شناسی دین»، ضمن تقریر دیدگاه یونگ در متن مقطع سوم و پس از برشمردن برخی نقدهای ارائه شده به این رویکرد، نتیجه گرفته است که محدود کردن میراث یونگ به «تأثیر دین بر سلامت روان» هم آن میراث را به امری کارکردی تقلیل می دهد و هم جان مایه های بنیادین دین را مورد غفلت قرار می دهد. از این رو، در بخش دوم مقاله کوشش شده تا وجه مغفول ماندة دیدگاه یونگ درباره «فهم نمادین زبان دین» برجسته و نشان داده شود که چگونه این بخش از دستاوردهای یونگ می تواند میراثی برای فلسفة دین قلمداد شود. در بخش پایانی مقاله تلاش شده تا شرایط بهره گیری از این میراث در راستایِ اهدافی که فیلسوف دین در پی آن هاست تشریح شود. در پایان، نقدِ تعاملِ غیر روش مند میان دین پژوهی با علوم دیگر قرار است ما را با برخی امکانات و محدودیت های فیلسوف دین در چنین تعاملی آشنا کند.
تحلیل انتقادی حقیقت گزاره های اخلاقی در پرتو تبیین افعال انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
سرنوشت بسیاری از مباحث اختلافی فلسفه اخلاق به این مسأله گره خورده است که حقیقت گزاره های اخلاقی چیست؟ در این باره دو نظریه عمده وجود دارد؛ عده ای اصول کلی اخلاق را حکایت گر از عالم خارج می دانند و گروهی منکر این حکایت گری اند. مناقشه این دو گروه امروزه نیز ادامه دارد. به نظر نگارندگان این مقاله، گره بحث در این مناقشه مبنایی با مباحث انسان شناسی باز می شود.
معتقدان به حکایت گری گزاره های اخلاقی دو راه بیش ندارند: یا باید نشان دهند که بدون طرح عناصر غیر حکایت گر نیز می توان مسائل مرتبط با اخلاق را حل وفصل کرد یا دست کم نشان دهند که عناصر غیر حکایت گر در اصول کلی اخلاق جایگاهی ندارد. بنابراین، برای قضاوت درست میان این دو گروه، باید از دو امر بحث کرد: «ضرورت وجود ادراک اعتباری» و «ملاک اعتبار».
گروه مقابل، در پرتو تبیین افعال اختیاری انسان اثبات می کنند که هر دو راه مسدود است؛ اولاً، بدون اعتقاد به ادراکات اعتباری نمی توان افعال انسان را تبیین کرد، ثانیاً، گزاره های اخلاقی به ویژه اصول کلی اخلاق از ملاک اعتبار برخوردارند و بنابراین، اعتباری و غیرحکایت گرند.
جایگاه تاریخ در نظام فلسفی هگل
حوزه های تخصصی:
پیوند میان تاریخ و فلسفه در قرون جدید به بهترین نحو در نظام فلسفی هگل نمود یافته است. هگل در تبیین نظام فلسفی خود درباره تاریخ، با استفاده مطلوب تر از آراء افلاطون و ارسطو، و تلفیق آن با آراء اندیشمندان عصر روشنگری، فلسفه تاریخی پویا و کارآمدی پدید آورده، که در پرتو کارآمدی «گایست»، به عنوان قوه محرکه تاریخ، آغاز و انجام خوشایندی را برای آن رقم می زند. تاریخ در نزد هگل، منظومه یا بستری است که از منطق درونی خود برخوردار است، قانون مندی خاص خود را دارد و سلسله مراتب و سیر تحول خاصی را طی می کند تا به مقصودی برسد که چیزی جز رسیدن به آزادی، در وجهی کاملاً آگاهانه، نیست. روند تکاملی تاریخ، رسیدن به آزادی در حیات سیاسی و اجتماعی، و شکل گیری جامعه ای مدنی است که از سرِ آگاهی و نیازی خودآگاهانه حاصل شده است. این روند تکاملی، نیل به جایگاهی در سطح جهانی است و ملل مختلف در تحقق آن سهم مؤثر دارند و به جریان کلی تاریخ جهان کمک می کنند؛ منتها هر ملتی تنها از فرصت منحصر به فردی برای نقش-آفرینی در این عرصه جهانی برخوردار است. نوشتار حاضر، تبیین فلسفی تاریخ در نگاه هگل را در دستورکار دارد و بر آن است تا زمینه های پیوند میان تاریخ و فلسفه را در اندیشه این فیلسوف آلمانی بررسی نماید.
پدیدارشناسی انسان و کیهان پیش و پس از انقلاب کپرنیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله چهار دیدگاه را درباره کیهان از اندیشه های روزگارِ باورهای اساطیری، روزگار پیدایش فلسفه در یونان باستان، منظومه ماندگار بطلمیوس در قرون وسطا و پیدایی علم جدید از یافته های نیکولاس کوزایی، کپرنیک، کپلر و گالیله بازجسته ایم و دلالت های اسطوره شناختی آن ها را در شش محور ارتباط خدا و کیهان، حیات انسان و جهان، انس انسان با کیهان و حیرتش از آن، گفت وشنود انسان با کیهان، طول و عرض کیهان و سرانجام رابطه علم و تجربه زیسته تبیین کرده ایم. ما بر حتمی بودن تأثیرات متافیزیکی و اسطوره شناختی هر نظریه علمی تأکید کرده ایم و با شواهد تاریخی نشان داده ایم این تأثیرات تابع اراده یا آیین و جهان بینی نظریه پرداز نیست.
مفهوم حقیقت در اندیشه ریچارد رورتی
حوزه های تخصصی:
بر پایه خوانش رورتی از سنت فلسفی غرب ،حقیقت به معنای مطابقت میان باورهای درونی و واقعیت های بیرونی موضوع اصلی تاریخ فلسفه بوده است. در این سنت ""حقیقت کشف کردنی بود نه ساختنی""؛ در حالی که به گمان وی ازآن جایی که هیچ راهی برای توصیف واقعیت ها جز به کمک زبانمان وجود ندارد ،حقیقت نمیتواند از عمل به کارگیری زبان از سوی ما برای طرح ادعاهای ماجدا باشد؛ زیرا جملات نمیتوانند در بیرون وجود داشته باشند. بنابراین، ""حقیقت ساختنی است نه کشف کردنی"". فرض ما این است که هر چند رورتی حقیقت وعینیت را به معنای سنتی رد کرده ، همچنان کم و بیش به دام عینیتگرایی و واقع گرایی باقی افتاده و حقیقت بازهم به طور عینی در قالب مفاهیمی دیگردر فلسفه اش پدیدار گشته است.
تمایز فیلسوفان مسلمان (فارابی- ابن سینا) از ارسطو در بحث وجوب و امکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ارسطو وجوب و امکان را در منطق خود، با عنوان جهات قضایا مطرح می سازد و در فلسفه ی وی، مقصود از امکان، نوعی قوه است که برای خروج از حال بالقوه به بالفعل، نیاز به واجبی دارد که فعلیت محض است. تمایز میان وجود و ماهیت نزد ارسطو، در قلمرو منطق مطرح است و به حوزه ی متافیزیکِ وی وارد نمی شود و درنتیجه در نظام هستی شناسی اش، هیچ گونه تأثیری ندارد. فارابی تمایز میان وجود و ماهیت را به حوزه ی متافیزیک وارد کرد و درواقع، وی مُبدع تمایز میان واجب و ممکن بر مبنای تمایز مابعدالطبیعی میان وجود و ماهیت است. ابن سینا نیز نظریه ی تقسیم موجود به واجب و ممکن بر مبنای تمایز متافیزیکی میان وجود و ماهیت را از فارابی به ارث برده، آن را اساس نظام فلسفی خویش قرار داد؛ بنابراین واجب و ممکن به معنای مصطلح در فلسفه ی اسلامی، در فلسفه ی ارسطو سابقه نداشته است و واجبْ خالق نیست، همان طور که ممکنْ مخلوق به معنای مدنظرِ فارابی و ابن سینا نیست.
وجود خدا و صرفه مندی اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، پس از تهمید مقدمه ای بسیار کوتاه در باب معنا و جایگاه براهین اخلاقی، برهان نوینی تحت عنوان «برهان ضرورت خدا و/یا دنیای جبرانگر برای صرفه مندی اخلاق» تبیین خواهد شد. ادعای نوشتار پیش رو این است که در کنار توسل به مقوله جبرانگری خداوند و جایگاه توبه در اخلاقیات دینی می توان از طریق توسل به مقوله صرفه مندی اخلاق، وجود خدا را برای توجیه تام اخلاق ضروری ساخت. در این برهان ضروری دانستن وجود خدا برای اخلاق به معنای نفی استقلال روان شناختی، عقلانی، وجودشناختی و زبان شناختی اخلاق از دین نیست. در واقع اگر برهان مطلوب ما مقبول واقع شود، از یک سو راهی است برای کاهش چالشی که میان اخلاق دینی و فرادینی وجود دارد، و دچار برخی تبعات منفی نظریهٔ امر الهی نمی گردد، و از سوی دیگر در قیاس با سایر براهین اخلاقی پیشفرض های کمتری دارد.
راه حل هگل برای دوگانگی ذهن و عینِ دکارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از جستار کنونی، بررسی راه حل هگل در برخورد با ثنویتِ ذهن و عین دکارتی است. معنای چنین دوگانگی ای این است که ما در امر شناخت با دو قلمرو جداگانه و کاملاً مباین با یکدیگر روبه رو هستیم: قلمرو اندیشه ها، باورها، مفاهیم و ذهنیات و قلمرو بیرونی که حاوی اعیان و اشیاء بیرونی است که قلمرو نخست به آن ها ارجاع می دهند و معطوف می گردند. به اعتقاد هگل، ثنویت دکارتی ناشی از یک اشتباه مقوله ای است و اساساً نقطه ی آغاز سوبژکتیویسم از همان بنیاد غلط است. هگل معتقد است که یک فلسفه ی «اصیل» می تواند بر این دوگانگی غلبه کند؛ او با طرح اندیشه «مطلق» (Absolute) و ایده این همانی در عین تفاوت تلاش کرد از این دوراهی(dichotomy) فلسفی، برون شویی بیابد. او همچنین باور دارد که فلسفه نقش مهمی در نظریه پردازی «راجع به جهان واقعی» دارد. هگل با تبیین نحوه ی شکل گیری آگاهی، به ما نشان می دهد که این تضاد در درون «ساختار آگاهی» است و با اتخاذ رویکرد درست در تبیین مسأله ذهن/عین از منظر پدیدارشناسانه می توان ادیسه ی روح را در دل واقعیت نشان داد.