فاطمه امین رعیا جزه

فاطمه امین رعیا جزه

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۳ مورد از کل ۳ مورد.
۱.

بازخوانی ظهور امپراتوری عثمانی در خوانش خلدونی سید فرید العطاس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: امپراتوری عثمانی شیوه تولید فرید العطاس نظریه تشکیل دولت ابن خلدون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۰ تعداد دانلود : ۱۰۶
بنابر دیدگاه فرید العطاس نظریه تشکیل دولت ابن خلدون، ابزار فهم ظهور و سقوط بسیاری از دولت های پیشامدرن را فراهم کرده است؛ به گونه ای که می توان دیدگاه او را در موارد خاص تاریخی به کار برد. ابن خلدون تشکیل و زوال دولت ها را براساس نبرد دوری میان دو نوع جامعه بدوی و حضری تبیین کرده است. نظریه ابن خلدون نظام اقتصادی ندارد. ازاین رو فرید العطاس کوشیده تا شیوه های تولید را از کارل مارکس گرفته و در نظریه ابن خلدون وارد کند. هدف این پژوهش تبیین ظهور امپراتوری عثمانی در خوانش خلدونی سید فرید العطاس است. روش این پژوهش اسنادی_کتابخانه ای است. بنابر یافته های پژوهش، که به شیوه توصیفی_تحلیلی به دست آمده، امپراتوری عثمانی در نتیجه تعامل میان جوامع بدوی و حضری تأسیس شده و در این حوزه بحث از امپراتوری عثمانی مرتبط با مقدمه ابن خلدون است. بدین روی فرید العطاس با بهره گیری از چارچوب نظری ابن خلدون درباره روابط میان شیوه تولید عشایری شبانی از یک سو و شیوه های تولید آسیایی و فئودال پره بندال از سویی دیگر بحث کرده است.
۲.

علوم اجتماعی اروپامحور و جامعه شناسی ابن خلدون: بررسی دیدگاه انتقادی سید فرید العطاس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ابن خلدون فرید العطاس مقدمه جامعه شناسی مدرن اروپامحوری اسلامی کردن دانش

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۷ تعداد دانلود : ۱۴۹
ابن خلدون در مقدمه علم عمران را بنیاد نهاد و بدین سبب اغلب به عنوان بنیان گذار یا دست کم پیشگام جامعه شناسی شناخته شده است؛ اما جامعه شناسی وی بسط نیافته و از او به عنوان نظریه پرداز غفلت شده است. فرید العطاس تداوم اروپامحوری در علوم اجتماعی را مانع توجه به منابع غیر اروپایی نظریه ها و مفاهیم دانسته؛ به طوری که تفکر ابن خلدون را در حاشیه علوم اجتماعی مدرن قرار داده است. طرح اسلامی کردن دانش به عنوان واکنشی به اروپامحوری در جهان اسلام مطرح شد. فرید العطاس این طرح را در بسط جامعه شناسی ابن خلدون به عنوان نمونه ای برای جامعه شناسی دگرواره ناموفق دانسته است. هدف این پژوهش بررسی دیدگاه انتقادی فرید العطاس درباب علوم اجتماعی اروپامحور و نقش آن به مثابه مانع برای بسط جامعه شناسی ابن خلدون است. روش این پژوهش اسنادی است و با مراجعه به آثار فرید العطاس به شیوه توصیفی _ تحلیلی این پرسش ها بررسی شد: فرید العطاس چگونه اروپامحوری را به مثابه مانعی برای بروز نظریه اجتماعی ابن خلدون مطرح می کند؟ چرا فرید العطاس طرح اسلامی کردن دانش را در بسط جامعه شناسی ابن خلدون ناموفق می داند؟ و این که فرید العطاس فراهم آوردن چه شرایطی را برای بسط جامعه شناسی ابن خلدون لازم می داند؟ بنابر یافته های پژوهش فرید العطاس هم مخالف علوم اجتماعی اروپامحور است و هم خصم آن یعنی طرح اسلامی کردن دانش را مکفی نداسته است؛ لذا جامعه شناسی ابن خلدون در جریان اصلی جامعه شناسی و نیز در علوم اجتماعی اسلامی توفیقی نیافته است. بدین روی فرید العطاس پیشنهاداتی برای ورود ابن خلدون به جریان اصلی جامعه شناسی و بسط جامعه شناسی نو _ ابن خلدونی ارائه داده است.
۳.

تمایز فیلسوفان مسلمان (فارابی- ابن سینا) از ارسطو در بحث وجوب و امکان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ارسطو فارابی ابن سینا امکان وجوب

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
  4. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
  5. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
تعداد بازدید : ۱۶۴۳ تعداد دانلود : ۷۰۲
ارسطو وجوب و امکان را در منطق خود، با عنوان جهات قضایا مطرح می سازد و در فلسفه ی وی، مقصود از امکان، نوعی قوه است که برای خروج از حال بالقوه به بالفعل، نیاز به واجبی دارد که فعلیت محض است. تمایز میان وجود و ماهیت نزد ارسطو، در قلمرو منطق مطرح است و به حوزه ی متافیزیکِ وی وارد نمی شود و درنتیجه در نظام هستی شناسی اش، هیچ گونه تأثیری ندارد. فارابی تمایز میان وجود و ماهیت را به حوزه ی متافیزیک وارد کرد و درواقع، وی مُبدع تمایز میان واجب و ممکن بر مبنای تمایز مابعدالطبیعی میان وجود و ماهیت است. ابن سینا نیز نظریه ی تقسیم موجود به واجب و ممکن بر مبنای تمایز متافیزیکی میان وجود و ماهیت را از فارابی به ارث برده، آن را اساس نظام فلسفی خویش قرار داد؛ بنابراین واجب و ممکن به معنای مصطلح در فلسفه ی اسلامی، در فلسفه ی ارسطو سابقه نداشته است و واجبْ خالق نیست، همان طور که ممکنْ مخلوق به معنای مدنظرِ فارابی و ابن سینا نیست.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان