فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۸۱ تا ۳٬۹۰۰ مورد از کل ۷٬۱۹۷ مورد.
پراگماتیسم
فلسفه و شرایط گفتگو از چشم انداز مولوی با نگاهی تطبیقی به آراء باختین و بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه درباره فلسفه
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات رابطه تصوف و عرفان با علوم دیگر
این گفتار با بر شمردن دو عنصر زبان شناختی و جامعه شناختی در هر گفتگو بر اصالت ضرورت و اهمیت عنصر جامعه شناختی به عنوان یکی از ارکان و پایه های اساسی برقراری گفتگو تاکید می ورزد از نظرمولوی اساس گفتگو بر بنیاد کنش ارتباطی میان طرفین گفتگو و برقراری رابطه دو جانبه میان گوینده (نویسنده) و شنونده (خواننده) بنا شده است وی از این ارتباط دو جانبه و سویه جامعه شناختی سخن با تعبیر اتصال جذب و کشش یاد کرده است از این منظر حضور مخاطب یا شنونده یا خواننده جهت برقراری ارتباط کلامی ضروری نیست همچنین سخن گفتن ملفوظ یا خاموشی نیز تاثیر در برقراری این تعامل کلامی نخواهد داشت در همین راستا قابل ذرک است که مولوی جاذبه کشش و اتصال یاد شده را به معنای هر نوع پیوند و ارتباط و چالش در نظر گرفته است از این رو روابطی که بر مبنای تضاد تناقض و اختلاف پی ریزی شده همچون دوستی دشمنی عشق و تنفر از آن جهت که متضممن نوعی رابطه و تعامل است و بدون وجود دیگری در کنار یا در برابر و یا در تقابل با من تحقق نمی یابد در همین قلمرو طرح شدنی است در ادامه عنصر جامعه شناختی گفتگو را با نگاهی تطبیقی به منطق گفتگویی میخائیل باختین و جهان رابطه های مارتین بوبر پی می گیریم تاکید این دو اندیشور بر سرشت اجتماعی و بیناذهنی زبان همچنین اشاره به تعریف مفهوم مفهوم و سطوح متعدد و اشکال گوناگون گفتگو از نگاه باختین در این گفتارمورد مطالعه قرار می گیرد مباحث یاد شده در این گفتار این نتیجه را به دست می دهد که آنجا که عنصر جامعه شناختی و کنش تعاملی موجود باشد از آن رو که معنا و مفهوم در فاصله دو افق در جریان و در انتقال است چه عنصرزبان شناختی موجود باشد و چه موجود نباشد گفتگو آگاهانه یا ناآگاهانه به عمد یا به سهو برقرار شده است.
رقصی میانه میدان یا شور خواندن ادبیات در عالم هستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سنت نقد ادبی (و هنری) مدرن غرب، خواندن متن به عنوان پدیده ای جدی در راستای کشف «حقیقت»، غالبا تحت تاثیر زیبایی شناسی ـ از نوع زیبایی شناسی کانت ـ و با بی توجهی به حضور خواننده/مخاطب، در فرآیند دریافت متن ناکام میماند و به حالتی از «افسردگی» منجر میشود. در مقابل، خوانشی از ادب و هنر می تواند وجود داشته باشد که به دلیل راه گشا بودنش به سوی «حقیقت» هستی، طرب انگیز باشد. این خوانش میباید در بستر عالــم واقعی و احیای همه استعدادهای مرتبط با عالــم واقعی خواننده/مخاطب صورت گیرد تا تاثیرگذاری ادبیات و هنر در مفهوم برگرداندن حس به اعضا و جوارح رخوت زده خواننده/مخاطب گرفتار آمده در عادت و روزمرگی، که ایده و مقصد ویکتور شکلوفسکی منتقد روس بود، تحقق یابد. این نوشته قصد دارد با توجه به یافتههای اندیشمندان پساساختگرای متاثر از فلسفه هایدگر، برای این گونه خوانش وجودی متون ادبی روشی را که شکلوفسکی مدرنیست هوادار آن بود اما به دلیل محدودیت رویکردش نتوانست آن را به طور عملی محقق سازد، پیشنهاد کند.
تخیل, خلاقیت و ایمان
پلورالیسم دینی و اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۴ شماره ۳۷
حوزه های تخصصی:
این مقال بر آن است تا افق روشنی از پلورالیسم دینی و ارتباط آن با ادیان گوناگون از جمله مسیحیت و بهویژه اسلام عرضه کند. جان هیک (طراح پلورالیسم دینی در جهان معاصر) ضمن طرح و نقد انحصارگرایی و شمولگرایی, از پلورالیسم دینی دفاع میکند و یگانه راه توجیه کثرت دینی را پلورالیسم میداند. به نظر او، پلورالیسم دینی بر آن است که حقانیت و نجاتبخشی در زندگی، حق انحصاری هیچ دینی نیست، همة آنها یکسان حقانیت و نجاتبخشی دارند. او معتقد است که هیچ صلح واقعی میان ادیان جهانی نخواهد بود تا زمانی که هر دینی در مورد خود، تصور برتری بر ادیان دیگر دارد. صلح پایدار و گفتگوی واقعی هنگامی رخ مینماید که بپذیریم که ادیان متفاوت, تفسیرهای متفاوت و بهیکسان معتبری از واقعیت نهایی و خدا هستند. همچنین او معتقد است که اندیشه پلورالیستی ریشه در تفکر شرقی و اسلامی دارد و به تعبیری خاستگاه اندیشه پلورالیسم دینی در شرق است نه در غرب. او بر این عقیده خود در حوزه اسلام به عباراتی از خواجه عبدالله انصاری، ملای رومی و ابن عربی متوسل میشود.
معنا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تفسیر وصف الحالی از دیدگاه ویتگنشتاین در باب دین
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فلسفه دین نسبت باورهای دینی با واقعیت است. متفکران دینی از واقع گرایی دین دفاع می کنند؛ در حالی که پاره ای از محققان حوزه دین، همچون جیمز فریزر، گزاره های دینی را فرضیه هایی باطل و دارای ارزش ابزاری می دانند. دیدگاه لودیگ ویتگنشتاین در باب دین، دست کم براساس تفسیر وصف الحالی از آن، متفاوت با دو دیدگاه یاد شده است. از نظر او نه گزاره های دینی شناختی اند تا بحث صدق و کذب آنها مطرح باشد و نه مناسک دینی ابزاری برای نیل به مقاصدی خاص هستند. گزاره های دینی صرفاً بیانگر احساسات و عواطف اند و آنکه آنها را بر زبان می آورد، سخن از ضمیر خود می گوید.
در این مقاله ضمن اشاره به برخی تفاسیر وصف الحالی از دین، نظر ویتگنشتاین در این زمینه بیان شده است و نظر موافقان و مخالفان تفسیر وصف الحالی از دیدگاه ویتگنشتاین مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
سفسطه، پروتاگوراس و انسان محوری
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، در تلاش است آرا و افکار پروتاگوراس، مؤسسّ و نخستین سوفیست را اصطیاد نموده و سپس به تجزیه و تحلیل آنها بپردازد.نویسنده اثبات خواهد کرد که رویکرد انسانگرایانه پروتاگوراس، فردمحورانه خواهد بود؛ افزون بر اینکه نگاه مبتنی بر احساس او نیز در نهایت به محوریت افراد بشر باز خواهد گشت و همچنین آمیخته بودن با تناقضهای متعدد، حذف خدا از صحنه زندگی و نسبیّتگرایی در اخلاق از برجستهترین پیامدهای انسانمحوری خواهد بود.
مکان نااقلیدسی در فلسفه و فیزیک نوین
منبع:
علامه ۱۳۸۴ شماره ۸
حوزه های تخصصی:
دین و روشنفکران
آینده فلسفه
استدلال تجربه دینی بر وجود خدا و پلورالیسم دینی
منبع:
فلسفه دین ۱۳۸۴ شماره ۲
حوزه های تخصصی:
اثر حاضر به دنبال اثبات این مدعاست که یکی از راه های شناخت خدا تجربه ی دینی است. برای این منظور ابتدا تقریرهای مختلف استدلال تجربه دینی مطرح شده است و سپس به برخی از تجربه های دینی اشاره نموده ایم . در ادامه اشکال یکی از منتقدان استدلال تجربه دینی، یعنی جان هاسپرز مطرح شده و مورد بررسی قرار گرفته است. اشکال هاسپرز این است که قبول صحت استدلال تجربه دینی مستلزم پذیرش عقاید متناقض و ناسازگار است و این مساله چیزی جز پذیرش کثرت گرایی دینی نیست. نویسنده در نقد این اشکال دو مساله را مورد بررسی قرار داده است: نخست این که تجربه ی دینی مانند تجربه ی حسی. یک منبع شناخت است و دیگر این که عقاید متعارض در باب تجربه دیی را می توان همانند آراء متعارض در باب تجربه حسی توجیه کرد. در پایان چنین نتیجه گرفته شده است که می توان بسیاری از آراء متعارض در باب تجربه دینی را به تقابل اسماء الهی بازگرداند و صدق و کذب برخی دیگر را با معیار عقل و کتاب مقدس سنجید. هر کدام از تجربه ها که با این معیارها هماهنگی داشته باشند تجربه های صحیح و حقیقی خواهند بود.
درآمدی بر ادبیات و رابطه آن با دین
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۴ شماره ۱۲
حوزه های تخصصی:
فرآیند ظهور و بسط نظریه پلورالیستی جان هیک و تهافت های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۴ شماره ۳۷
حوزه های تخصصی:
پلورالیسم دینی در ذهن جان هیک یکباره پدیدار نشده؛ بلکه فرایندی از جمله مبارزه ضد نژادپرستی، گشادهرویی با پیروان باورهای دینی دیگر, رستگار و اهل نجات شمردن جریانهای عظیم حیات و تفکر دینی، حق دانستن مدعیات ادیان گوناگون، مدلل ساختن نظریه پلورالیسم و ارائه معیار ارزیابی باورهای دینی در اندیشه وی سپری شد و نظریه او را تکمیل کرد؛ البته در دل هر یک از این حلقههای فرایند مذکور، اتفاقات دیگری افتاده است. هر یک از این مراحل و اتفاقات درون آنها گرفتار تهافتها و تناقضهایی است که افزون بر معلل بودن بخشی از مراحل و دلیل تراشی بخشی دیگر، به آنها نیز اشاره شده است.
نظریات شىء انگارانه معنا در فلسفه تحلیلى و علم اصول(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر از دو بخش تشکیل شده است: در بخش اول, نظریه هاى شىءانگارانه معنا در سنّت فلسفه تحلیلى به اختصار معرفى مى شوند. این نظریه ها به ترتیب عبارت اند از: 1. نظریه حکایى. 2. نظریه ایده انگارانه. 3. نظریه گزاره اى. 4. نظریه سمانتیک جهان هاى ممکن. بخش دوم به طرح و بررسى نظریه معنا در علم اصول فقه مى پردازد. البته, مبحثى تحت عنوان (نظریه معنا) در سنّت اصولى موجود نیست, ولى مسئله دیگرى در بعضى منابع یافت مى شود که بسیار مشابه با مبحث نظریه معنا در سنّت فلسفه تحلیلى است. مسئله مزبور این مسئله است که موضوع له الفاظ چه سنخ هویتى است. در منابع اصولى چهار نظریه اصلى دراین باره ارائه شده که عبارت اند از: 1. وضع براى موجودات خارج. 2. وضع براى صورت هاى ذهنى. 3. وضع براى طبیعت یا ماهیت یا مفهوم. 4. وضع براى مفهوم به لحاظ حکایت از مصادیق. در بخش دوم, این نظریات و دلایل له و علیه آنها به تفصیل مطرح مى شوند, و علاوه بر آن, در موارد مختلف بین آراى اصولیان و نظریه هاى معنا در سنّت فلسفه تحلیلى مقایسه و تطبیق صورت مى گیرد. نتیجه اى که در نهایت, از بخش دوم حاصل مى شود این است که رایج ترین نظریه اصولى (یعنى نظریه سوم) مشکلاتى جدّى دارد, که با اصلاح آن, تقریباً به نظریه اى مشابه با نظریه گزاره اى معنا در سنّت فلسفه تحلیلى دست مى یابیم.
گفتنى است در این نوشتار, عمدتاً مسئله معنا در الفاظ عام مدنظر است, ازاین رو, نظریات مربوط به معناى اسماى خاص, اسماى اشاره, ضمایر و حروف مطرح نمى شود, مگر به هدف تمهید براى سایر مباحث.