فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۴۱ تا ۱٬۵۶۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
إن تلقی القرآن الکریم کنص أدبی، تعدّ أحد أنواع التلقیات لهذا النص فی القرن العشرین. فإن هذا النوع من التلقی له الجذور العمیقه فی التراث وبخاصه فی جهود دارسی الإعجاز، إلا أن هناک فروقا جذریا بین تلقی النص القرآنی أدبیا فی القدیم والجدید، وهذه الفروق ناشئه من المناهج التی تُستخدم لقراءه النص الأدبی وتحلیله، فإذا تلقینا القرآن کنص أدبی من منظور النظریات الحدیثه کنظریه التلقی، فسنواجه إشکالیات عده، إذ تقتضی هذه النظریه أن نتجاهل المؤلف وأن نعتبر النص مفتوحا یتشکل معناه بشکل جدلی؛ فالمعنی یتم "تفعیله" من خلال تلقیاته المتعاقبه، وهو نتاج العلاقه الجدلیه بین النص والقارئ والقراء أنفسهم طوال الأزمنه. یأتی هذا البحث بالاعتماد علی المنهج الوصفی التحلیلی، لیکشف تلک الإشکالیات التی یثیرها تلقی القرآن کنص أدبی فی ضوء نظریه التلقی ل "هانز روبرت یاوس". وقد اتّضح أن مبدأ الانسجام یقدم لنا معیارا لتمییز التفاسیر القریبه والبعیده عن حقیقه القرآن ویسهم فی تأطیر تدخلات القارئ التأویلیه عند تلقیه هذا النص فی ضوء النظریات الحدیثه.
بررسی مناسبات بینامتنی مثنوی عرفانی «شاهد غیبی» از احمد و «یوسف و زلیخا» جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
146 - 162
حوزه های تخصصی:
بینامتنیت یکی از مباحث نوین در نقد ادبی است که به ارتباط و تعامل بین متون می پردازد. بر اساس این نظریه، هرمتنی با متون پیش از خود معنی می یابد و هیچ متنی مستقل نیست و گویندگان آگاهانه و یا ناخودآگاه از سرچشمه های ادبی و فکری یکدیگر بهره مند شده اند. بینامتنیت برای اولین بار توسط ژولیا کریستوا مطرح گردید و بعدها ژرارژنت به عنوان یکی از تاثیرگذارترین پژوهشگران این عرصه با بررسی مطالعات او این نظریه را گسترش داد. ژنت مجموعه مطالعات خود را ترامتنیت نامید. او ترامتنیت را به پنج دسته تقسیم نمود که عبارتند از: بینامتنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت، بیش متنیت. هر یک از این پنج دسته نوعی از روابط یک متن را با غیر خود طرح و بررسی می کند. که ازآن میان بینامتنیت بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این پژوهش، تاثیرپذیری نسخه خطی " شاهد غیبی " از مثنوی" یوسف و زلیخا" ی عبدالرحمن جامی را بر اساس رویکرد بینامتنیت مورد واکاوی قرار داده است. ثمره این پژوهش نشان می دهد که اگرچه این دو اثر از نظر موضوع کاملا متفاوت، اما از نظر متنی و ساختار کلامی و روایی اشتراکات بسیاری دارند. و مؤلف " شاهد غیبی" تحت تأثیر افکار و اندیشه های جامی در " هفت اورنگ" به ویژه " بوسف و زلیخا"ی او بوده است و مناسبات بینامتنی به صورت صریح، غیرصریح و ضمنی در آن کاملا نمایان است.
انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری ، (با رویکردی به علم، عشق و مرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
178 - 192
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین موضوعاتی که فلاسفه و عارفان شرقی بدان پرداخته اند مسئله انسان شناسی است و از مولفه های مهم مربوط به آن شناخت مرگ، عشق و علم انسان است که علم به این موضوعات در سرنوشت آدمی تأثیر به سزایی دارد، انسان معاصر با توجه به مکاتب و نظریه های مختلف در این مورد دچار سردرگمی شده است مطالعه در باب این موضوعات باعث برطرف شدن برخی ابهامات ذهنی و انتخاب مسیر درست زندگی خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف بررسی انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری با رویکرد به علم، مرگ و عشق به روش کتابخانه ای به انجام رسیده است. یافته های پژوهش: از تشابهات اندیشه دو شاعر: یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در ارتقای مقام انسان را کسب علم می دانند، مولانا سه علم، علم تجربی، علم شغل و علم صوفیانه را باور دارد،عنایت او به علم صوفیانه است. اما اقبال به علم حصولی و حضوری معتقد است. در مورد مرگ هر دو شاعر مرگ و جاودانگی را برای تمامی انسان ها محتوم می دانند. مولانا نوع زندگی و مرگ شخص را بازت اب ض میر و دل آدم ی می داند اما اقبال می گوید: جاودانگی حقیقی زمانی مطلوب است آدمی گوهر وجودی مفهومِ خودی را بشناسد. عشق از نظر هر دو از سوی خدا آمده است مولانا غایت و نهایت عشق را وصول به حضرت حق می داند . اما از نظر اقبال عشق به خدا در نهاد آدمی موجود است و اگر لحظه ای عشق به خدا از آنها گرفته شود نابود می شوند.
فضایل اخلاقی در کتاب اخلاق محسنی( بر مبنای تقسیم بندی خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب اخلاق محسنی یکی از آثار ارزشمند سده نهم و دهم هجری است. ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری این کتاب را با هدف تعلیمی به رشته نگارش درآورد. کاشفی به تعلیم آموزه های اخلاقی اهتمام ورزیده و پند و اندرز حاکمان را بر مبنای حکمت، جوهره اصلی کتاب خود قرار داده است. وی در مقدمه کتاب صراحتا اعلام می کند که مخاطبانش شاهان و ملازمان آنهاست و در ادامه به این موضوع اشاره می کند که داشتن چهل صفت بارز اخلاقی است که شاه را شاه کرده و شاه نگاه داشته کاشفی این آموزه های اخلاقی را تحت تاثیر تعلیمات در کتاب اخلاق ناصری یاد می کند که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از طریق بیان حکایت و تمثیل، مخاطب خود را به سوی فضایل اخلاقی سوق می دهد. پژوهش حاضر در نظر دارد فضایل اخلاقی موجود در کتاب اخلاق محسنی را با توجه به تقسیم بندی موازین اخلاقی در کتاب اخلاق ناصری مورد بحث و بررسی قرار دهد تا مشخص کند کاشفی در تدوین این کتاب تا چه اندازه به تقسیم بندی های خواجه نصیرطوسی نزدیک بوده است. نوع رویکرد نگارنده در این مقاله توصیفی– تحلیلی و بر مبنای مرور تفکرات تعلیمی خواجه نصیر در اخلاق ناصری و تطبیق آنها با اخلاق محسنی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در بین فضایل اخلاقی که در کتاب مطرح شده عدالت و شجاعت جایگاه خاص و ویژه ای دارند و در زندگی فردی و اجتماعی انسان نقش تعیین کننده ایفا می کنند. برخی فضایل مانند عبادت جنبه فردی دارند و برخی مانند عدالت جنبه اجتماعی که با رعایت این موازین جامعه روی آبادانی می بیند.
تحلیل وبررسی روایت در «داستان جامع مصیبت نامه عطار با تاکید بر طرح وپیرنگ، راوی» با رویکردی به نظریه «چندآوایی یا پولیفونی» باختین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
چندآوایی به معنی تعددآهنگ و صداست و به گفتمانی اطلاق می شود که در آن چندین آوا هم زمان به صدا درمی آید. همانند نوای موسیقی که هرچند از ملودی های گوناگون ساخته شده اند، اما این ملودی ها در یک زمان نواخته می شوند تا آوا و نغمه نهایی خلق شود. منطق مکالمه ومفهوم گفتگو گوهرو اصل اندیشه باختین در زمینه «انسان شناسی فلسفی» است. مسأله و هدف اصلی در این مقاله، بررسی و واکاوی گفتگو و منطق مکالمه با تاکید بر« طرح و پیرنگ»، «راوی، شخصیت »در روایت جامع مصیبت نامه و مراتبی است که سالک فکرت با آن ها روبه رو می شود. سمفونی و منطق گفتگویی عطاردر چهل مقام نمود پیدا می کند. منطق مکالمه در روایت جامع، تلاشی است برای دانایی افراد ، نه فقط از طریق هم سخنی با دیگران، بلکه حضور هم دلانه آنان با خود و دیگران شکل می گیرد. دیدگاه و تفکر شخصیت ها که ممکن است به ایدئولوژی های متضادی تعلق داشته باشد، با دیدگاه نویسنده در یک سطح قرار گرفته و همه از اهمیت یکسانی برخوردار می شوند. در سمفونی آوایی عطار، بازیگران از هر صنف و طبقه و مقامی انتخاب شده ،تابتوانند ساز هم نوایی خود را بنوازند و در نهایت، این آواها منجر به آگاهی و درک بهتری از نغمه هستی و رسیدن به مقام قرب الهی می شود.روایت جامع به وضوح توانسته مفهوم چندآوایی یا پولیفونی را به نمایش بگذارد.
معراج و جلوه های عرفانی آن در خمسه امیرخسرو دهلوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث عرفانی کلامی در ادب فارسی، مسئله ی معراج و کیفیّت انجام آن است؛ توجه امیرخسرو دهلوی به این مسئله نشان از جایگاه آن در فکر و روش این شاعر برجسته ی فارسی دارد. مسئله ی معراج در آثار امیرخسرو تنها به عنوان یک مسئله ی دینی و کلامی مطرح نشده و ابعاد و جنبه های عرفانی فراوانی دارد؛ نشان دادن و اشاره به وجوه مختلف عرفانی آن هدف این تحقیق می باشد. به هر حال معراج یکی از بن مایه های فکری خاص در فکر و شعر امیرخسرو می باشد که بررسی عرفانی این مبحث تا کنون جایگاه چندانی در تحقیقات فارسی نداشته؛ نوع روایت شاعر از معراج و کیفیت انجام آن از مباحث قابل تحلیل می باشد. کلیدواژگان: معراج عرفانی، پیامبر(ص)، امیرخسرودهلوی، خمسه. یکی از مباحث عرفانی کلامی در ادب فارسی، مسئله ی معراج و کیفیّت انجام آن است؛ توجه امیرخسرو دهلوی به این مسئله نشان از جایگاه آن در فکر و روش این شاعر برجسته ی فارسی دارد. مسئله ی معراج در آثار امیرخسرو تنها به عنوان یک مسئله ی دینی و کلامی مطرح نشده و ابعاد و جنبه های عرفانی فراوانی دارد؛ نشان دادن و اشاره به وجوه مختلف عرفانی آن هدف این تحقیق می باشد. به هر حال معراج یکی از بن مایه های فکری خاص در فکر و شعر امیرخسرو می باشد که بررسی عرفانی این مبحث تا کنون جایگاه چندانی در تحقیقات فارسی نداشته؛ نوع روایت شاعر از معراج و کیفیت انجام آن از مباحث قابل تحلیل می باشد. کلیدواژگان: معراج عرفانی، پیامبر(ص)، امیرخسرودهلوی، خمسه.
بررسی طرح واره های تصوری «عشق» درتغزل های فرخی سیستانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۴
110 - 132
حوزه های تخصصی:
طرحواره های تصوری یکی از مفاهیم مهم در زبان شناسی شناختی است که اصل مسأله آن این است که از ما، در این جهان، اعمال و رفتارهایی بروز می کند و از این طریق، ساخت های مفهومی بنیادینی پدید می آیند که برای اندیشیدن درباره امور انتزاعی به کار می روند. پژوهش حاضر، با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی انواع طرحواره های تصوری (حجمی، حرکتی و قدرتی) موجود در واژه «عشق» در قصاید فرخی سیستانی می پردازد. هدف این پژوهش شناخت این طرحواره ها در تغزل های فرخی و چگونگی عینیت یافتن واژه «عشق» در آن هاست. نتایج حاکی از آن است که در میان سه طرحواره تصوری، طرحواره قدرتی بسامد بیشتری در تغزلات فرخی دارد؛ زیرا فرخی در سروده های خود نشان می دهد که عشق با نیروی فراوان خود عاشق را تحت تأثیر خویش قرار داده است. بعد از طرحواره تصوری قدرتی، طرحواره حرکتی بیشترین بسامد را در تغزلات فرخی به خود اختصاص داده که برای نشان دادن همراهی عشق با عاشق در طی مسیر عاشقی به کار رفته است. طرحواره حجمی پایین ترین بسامد را به خود اختصاص داده است و شاعر به کمک این طرحواره، رنج های عاشق را در مسیر عشق نشان می دهد.
کاربست رویکرد ادبیات اقلیت ژیل دلوز بر رمان "الثلج یاتی من النافذه"حنا مینه و رمان "جای خالی سلوچ"محمود دولت آبادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۴
162 - 181
حوزه های تخصصی:
ژیل دلوز از بزرگ ترین فیلسوفان معاصر، از جمله متفکرانی است که در زمینه ادبیات اقلیت مطالعات قابل توجهی داشته است.«اقلیت شدن» گسستن قید و بند هایی است که ما را به شیوه ها ی خاصی از اندیشیدن مقید می سازد تا با قلمرو زدایی ها، قلمرو های متعارف را از میان بردارد وبه صیرورت دست یابد. مراد از شدن یا صیرورت، گذرهایی است که یک مفهوم در خلال آنها دگردیسی می یابد. اقلیت شدن مقاومتی در برابر ایدئولوژی اکثریت وبیانگر گریز از هنجار های اکثریت است. همه صیرورت ها، رفتن به سوی ادبیات اقلیت و اقلیت شدن است. «شدن» در دیدگاه دلوز نقش محوری دارد. او برای تبیین فلسفه «شدن» خود، از ریزوم کمک می گیرد. در این جستار به روش توصیفی _تحلیلی سعی گردیده ضمن ارائه تعریفی از ادبیات اقلیت، به واکاوی وشناخت این نظریه در رمان «جای خالی سلوچ» و رمان «الثلج یاتی من النافذه» پرداخته می شود. با خوانش دو رمان، طبق رویکرد ادبیات اقلیت دریافتیم که ویژگی های این تفکر از جمله مهمترین ویژگی آن، قلمروزدایی برای رسیدن به صیرورت را دارا هستند وکاربست این رویکرد در هر دو رمان امکان پذیر است .
تحلیل زاویه الرؤیه فی شعر رضا براهنی وفاروق جویده من منظار تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
9 - 36
حوزه های تخصصی:
إنّ زاویه الرؤیه من المصطلحات الأکثر أهمیّه فی الدراسات السردیّه الحدیثه؛ فهی محاوله حمیده لتقلیل تفوّق دور السارد علی النصّ وطریقه فنّیّه فاعله تُظهر نوع إدراک السارد ونظرته إلی موضوعات متداخله یستهدفها والعلاقات الّتی یقیمها مع الشخصیات الأخری. یعتنی تودوروف بالجانب المعرفیّ والفکریّ فی زاویه الرؤیه ویسخّرها طریقه فنّیّه من طرق التحکّم فی رؤی الشخصیّات خلال الأحداث المختلفه أو الإشعار بمدی إدراک السارد أمام الشخصیات الأخری. إنّ رضا براهنی وفاروق جویده من الشعراء المحدثین فی الشعر الفارسیّ والعربیّ المعاصر وهما یحتفیان بأحداث السرد وما یجری على شخصیاته من تغیّرات سلوکیّه عند صراعها مع قضایا مختلفه کما یولیان أهمیّه لمشارکه السارد فی السرد بحیث یمتلک السارد فی قصائدهما حرّیه العمل وقوّه التنقّل إلی أیّ مکان وزمان، غیر أنّه بدلاً من أن یتدخّل فی الأحداث مباشره، یلخّصها أو یحلّلها بعد حدوثها عاده. بما أنّ لنظریّه تودوروف النقدیّه فی دراسه زاویه الرؤیه أثراً کبیراً فی النقد الأدبیّ، جعل البحث الراهن هذا التأثیر الملحوظ فی ساحه التطبیق والمقارنه فی نماذج شعریّه للشاعرین الإیرانیّ والعربیّ الحدیثین، وصولاً إلی رؤی السارد الجوهریه إزاء القضایا المتصارعه الّتی یعیشانها فی عالمهما الحقیقیّ والتخییلیّ. لقد انتهجت هذه المقاله المنهج الوصفیّ – التحلیلیّ وترمی إلی دراسه أنماط زاویه الرؤیه فی شعر فاروق جویده ورضا براهنی من منظار تودوروف مرتکزه علی دعائم المدرسه الأمریکیّه للأدب المقارن. تفید نتائج البحث بدینامیه ثلاث تقنیات رئیسه اعتبرها تودوروف فی تصنیف أنواع زاویه الرؤیه، منها تقنیه "الرؤیه من الخلف" الّتی تمتاز فی شعر فاروق جویده بانهماک السارد فی التعبیر عن عمق الموضوع، وبالعکس یبادر السارد إلی الهرب منه فی شعر رضا براهنی. تمتاز تقنیه "الرؤیه مع" فی شعر رضا براهنی بتعایش السارد السلمیّ مع الشخصیه أو مشارکته فی شؤون حیاتها وتأتی فی شعر فاروق جویده فی موضع نقاش السارد مع الشخصیه واستجوابها تجاه تصرّفاتها وأفکارها. أمّا تقنیه "الرؤیه من الخارج" فتقترب فی شعر رضا براهنی من حاله إخفاء السارد الحقیقه بتعمّد وتدلّ فی شعر فاروق جویده علی حاله عجزه عن اکتشافها.
الواقعیه اللوکاشیه فی أشعار هارون هاشم رشید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
79 - 108
حوزه های تخصصی:
یدرس علم اجتماع الأدب العلاقات الثنائیه بین المجتمع والعمل الأدبی کوثیقه اجتماعیه ترسم الوقائع التی تجرف المجتمع، وبما أن الواقعیه تمتاز کمذهب أشد التصاقا بالطبیعه وحیاه الإنسان والمجتمع، وأکثر اهتماما بحیثیات الواقع الاجتماعی وتفاعلاته وتطوراته کما تهتم بتصویر العلاقات الاجتماعیه تصویرا دقیقا، لذلک لفت هذا العلم انتباه جورج لوکاش، حیث نقده الأدبی کان مؤثرا بوضع أسس علم اجتماع الأدبی، ففی خضم نظریته النقدیه ثلاث سمات: الواقعیه الحقیقیه، والنقدیه والشعبیه، لهذا تعالج هذه الدراسه أشعار هارون هاشم وفقاً للواقعیه اللوکاشیه متخذه نظریته الواقعیه المتجذره عن الجدلیه المارکسیه مطیه ومنهجا لدراستها. ولأن شعره یمثّل نمطا من المعیش فی المجتمع العربی لا یمکنه إلا أن یکون جزءاً منه، فهو سعی إلی ربط معاناته بواقع المعیش یؤثّر ویتأثر فیه وبه، تشیر نتائج البحث إلی أنّ الشاعر یقدّم رؤیته من خلال الواقع، ناقلا الحقائق التی لمسها عن کثب بمصداقیه تامه وصوره صادقه ومنتقدا التناقضات والتحدیات الاجتماعیه لبلاده بمنطق ووعی تام وفی أجزاء من قصائده یفضح سیاسات الحکومات الاستعماریه وأنصارها وحکام العرب مشیرا إلی تدخّلاتهم فی شؤون شعبه ودعمهم لإسرائیل، ویراهم السبب الأساسی فی معاناه مجتمعه، وعلی بنیه السمه الشعبیه، صوّر مشاکل ومعاناه أبناء جلدته. کما یمکن القول إنّه لم یقف مکتوف الأیدی أمام أنین مأساه مجتمعه بل أنذر ونادی وبشّر ثمّ رسم طریق النضال کما رکز علی القضایا والأحداث التی ترتبط بالعامه وتجسّد تأثیر هذه القضایا علی معیشه شعبه، فالمتابع لقصائده یری أنّه یکون ملتزماً بقضایا تخدم شعبه.
دلتنگی و خرده گیری فرهیختگان از سامانه کارگاه هستی در آینه ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نشانه های دلتنگی و آزردگی دانشوران و خردورزان از سامانه یا نظام هستی روزگار خود، خرده گیری هایی است که در آینه ادبیات به چشم می خورد. آزردگی از نداشتن جایگاه اجتماعی فراخور دانش و هنر خود، دلتنگی از تنگدستی، نبودن آزادی گفتار و کرداربرای بیان دیدگاه های علمی و فلسفی، ناآگاهی شهروندان و ... است که واگویه آن ها پیوسته با فرافکنی هایی چونان؛ نسبت دادن دشواری ها به چرخ و فلک که ریشه در فرهنگ زروانی دارد و یا قضا و قدر که به خواست و اراده خداوند تعالی برمی گردد؛ اظهار می شود. کمتر رخ می دهد که کسی ساحت زور و زر و تزویر را که بر جامعه آنان حکم می رانند، بیالاید. بنابراین خردورزان هنرور، سامانه اجتماعی و گاه نظام هستی را دارای نظم احسن ندیده اند. پاره ای از خردمندان از دریچه حکمت و فلسفه به موضوع نگریسته اند و برخی هم از دیدگاه دین و عرفان. دریغا که کمتر رخ داده است تا به ناآگاهی های توده ها و کژتابی کشورسالاران پرداخته گردد و به گونه ای استوار پای دولتمردان و دارندگان زور و زر و تزویر به میان آید. هنرمندی سامانه هستی را با آیین دریا می شمارد و دیگری بر این کژتابی، قانون گردباد نام می دهد. نگارنده این گفتار می کوشد تا به روش (توصیفی -تحلیلی) به بررسی برخی از دلخوری های فرهیختگان هنرور بپردازد و بر خاستگاه های آنان انگشت بنهد.
بررسی و تحلیل مسئله شفاعت از دیدگاه غزالی و مولانا در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شفاعت از مجموعه مباحث تفسیری، کلامی و فلسفی و یکی از مسلمات و ارکان عقاید اسلامی است. که همه مسلمانان با الهام گیری از آیات قرآن، اصل شفاعت و واسطه بودن انبیا و اولیا الهی بین خدای سبحان و خلق را پذیرفته اند. به طور اجماعی برخورداری انبیا و اولیا از مقام شفاعت در روز قیامت مورد وفاق همه مذاهب اسلامی بوده است. غزالی قسم دیگری را بدان افزوده و علما را نیز شایسته شفاعت دانسته است. مقاله حاضر با روشی تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای ضمن بیان مفهوم، ماهیت شفاعت و گستره آن در نظام توحیدی و معادی پس از تبیین مستندات قرآنی و موضع مکتب های مختلف کلامی در موضوع شفاعت به بررسی آرا غزالی و مولانا در مثنوی پرداخته است. با نگاهی به مثنوی، می توان دریافت گستره ای که مولانا برای شفاعت قائل بوده، وسیع تر از معتقدات بیشتر اندیشمندان هم عصر اوست؛ اشاعره و معتزله پیامبر اسلام (ص) را شفاعت کننده می دانند و در مورد سایر شفعاء نظریه خاصی ارائه نکرده اند. معتزله شفاعت را در ازدیاد نعمت های مومنان بهشتی و اشاعره آن را در کاستن عذاب فاسقان و ظالمان می دانند. از دیدگاه آنان هر پیامبر شفاعت کننده امت خویش است. اما از نگاه توحیدی مولانا حق تعالی رحمتش بر غضبش پیشی دارد و معیار خداوند در آفرینش و معاد، بر شفاعت، کَرَم و رحمت است.
بررسی تطبیقی اندیشه سنایی و مولوی در تأویل آیات مشترک «در حدیقه و مثنوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارگری های عارفانه مولوی در مثنوی معنوی و سنایی در حدیقه؛ در بیان چشمه جوشان معرفت، از کیمیای آیات، در سیر تبدیلی واژگان، اشعاری آسمانی با معنویتی روحانی آفریده اند تا جان تشنه مشتاقان را سیراب کند. تأویل یکی از مهم ترین اصطلاحات در حوزه علوم قرآنی و معارف عرفانی است. طبع توانای شاعران، با غور در ژرف ساخت آیات وعبارات قرآنی و تأویل آیات، توام با ذوق شهودی، باعث شده است تا از لایه های آشکار و همگانی آیه، فراتر رفته و پیام ها و معانی ثانویه ای نغز را که از چشم ظاهربینان مغفول مانده است، از عمق دریای آیات، با مهارتی بی نظیر صید کنند تا از این رهگذر، تعالیم خویش را قوام بخشند. اهمیت این مسئله در اشعار سنایی و مولوی دارای جایگاه والایی است و شعر جولانگاه نظریات عرفانی – اعتقادی آنان است که با بسامد بالایی از تأویل آیات و احادیث بهره برده اند. با توجه به تأثیر پذیری مولوی از حکیم سنایی، در تأویل آیات، اهمیت پژوهش ضرورت می یابد. این مقاله با شیوه توصیفی – تحلیلی با بهره گیری از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است تا اشتراک نظریات آنان با یکدیگر در تأویل آیات، سنجیده و بررسی شود.
بررسی مثنوی جواهرالاسرار رشید تبریزی و معرفی نسخه های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشید تبریزی از شاعران پرکار و ناشناخته عصر صفوی در قرن 11 ه .ق است. از مفصل ترین و مهم ترین مثنوی های او «جواهرالاسرار» است که نسخه های خطی آن در کتابخانه ملی ملک (نسخه اساس مقاله) و دانشگاه تهران نگهداری می شود. این اثر درواقع رساله ای ادبی_علمی درباره سنگ های قیمتی است که برخلاف جواهرنامه های معروف پیشین به نظم سروده شده است و برخی جنبه های داستانی و اساطیری و عقاید قدیم را نیز بازتاب داده است. در این پژوهش ضمن معرفی نسخه های خطی مثنوی جواهرالاسرار، با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی ساختار این مثنوی و ارتباط آن با جواهرنامه های متقدم پرداخته شده. براساس بررسی های این جستار، مثنوی جواهرالاسرار در عین حال که از آثار دیگر اقتباس کرده و تأثیر پذیرفته است، برخی جواهرات و حکایت های منحصر به خود را دارد. همچنین به علت ارتباط ایران با هند و اروپا در زمان صفویه، برخی حکایت ها و منابع منظومه به این سرزمین ها ارتباط دارد.
نقد داستان کوتاه «عفو عمومی» از بزرگ علوی بر اساس نظریه جامعه شناسی مجازات دورکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بزرگ علوی یکی از بزرگ ترین داستان نویسان معاصر است که در تکامل داستان کوتاه و گستردگی آن در ادبیّات معاصر نقش بسزایی دارد. او در تمام داستان هایش با واقع گرایی انتقادی به بیان مسائل مختلف جامعه پرداخته است. یکی از داستان های کوتاه بزرگ علوی، داستان عفو عمومی است. نویسنده در این داستان، واقعیّات اجتماعی و تحوّلات جامعه آن دوران را به تصویر کشیده است. در این پژوهش تلاش شده است تا مسائل مورد نقد در این داستان با نظریه جامعه شناختی مجازات دورکیم، انطباق داده شود. تفکّر امیل دورکیم در رابطه با مجازات این است که، مجازات، کارکرد انسجام بخشی به اجتماع را دارد. از نظر او، هنگامی که جرمی اتّفاق می افتد، به ارزش ها و اخلاقیّات جامعه تعرض می شود. در نتیجه، جامعه احساس خطر کرده و عکس العمل نشان می دهد. مجازات، عکس العمل هیجانی و طبیعی جامعه نسبت به نقص ارزش های جمعی است. نگارنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه تحلیلی – توصیفی و روش کتابخانه ای به بررسی داستان کوتاه «عفو عمومی» از بزرگ علوی بر اساس نظریه جامعه شناسی مجازات دورکیم بپردازد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که اگرچه مجازات ها در طول دوران، دچار دگرگونی می شوند؛ ولی اصل و پایه آن ها تغییر نخواهد کرد. از این نظر، تغییر و دگرگونی مجازات ها به نوعی، سازگاری مجازات با وجدان جمعی زمان می باشد. در واقع به تبع دگرگونی جامعه، مجازات نیز تغییر می یابد.
عناصر فانتزی (خیالواره ها) و کارکرد آن در افسانه بلند بوستان خیال (معزنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فانتزی مبحثی نو در ادبیات است که ریشه در اسطوره ها و داستان های پریوار دارد. قصه های عامیانه گستره حضور عناصر فانتزی و خیالی است. فانتزی اسرارآمیزترین و هراسناک ترین گونه داستانی است که با شکست حصار ذهن، جهانی مملو از حوادث شگفت انگیز و موجودات فراطبیعی را موازی یا گره خورده با جهان واقعی خلق می کند. داستان عامیانه بوستان خیال سرشار از این عناصر و صحنه های اسرارآمیز است، داستانی که بر اساس واقعیت تاریخی آغاز می شود و نویسنده برای خلق موجودی اساطیری از قهرمان داستان که خلیفه چهارم فاطمیان است، او را در دنیایی مملو از عناصر خیالی و فانتزی قرار می دهد. این جستار با روش توصیفی- تحلیلی و نشانه شناسی داستان های فانتزی به استخراج عناصر و شگردهای فانتزی و خیال انگیز داستان مانند مکان ها و شخصیت های تخیلی، جادو و طلسم پرداخته، کارکرد عناصر فراطبیعی بر کنش قهرمان و فضای فانتستیک این افسانه را روشن می سازد. یافته های این پژوهش نشان داد: این داستان گاه از نوع فانتزی ناب یا فراتری است و گاه از نوع فانتزی فروتری. نویسنده گاه عناصر فراطبیعی را به دنیای واقعی داستانش فرامی خواند و گاه برای داستان مکان و زمان تخیلی و حوادث تازه ابداع می کند. از جمله مؤلفه های اساسی فانتزی در این داستان طلسم و جادوگری است. قلعه های سهمگین و باغ های جواهرنشان، محل رزم و بزم موجودات طبیعی و فراطبیعی است.
تبیین و تحلیل مولفه های اجتماعی در شهنشاه نامه تبریزی و تطبیق آن با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولفه های اجتماعی به عناصر یا اجزای تشکیل دهنده یک اجتماع اطلاق می شود که بدون داشتن آن ها نمی توان آن اجتماع را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. شاهنامه به عنوان اثری برآمده از میراث فرهنگی، تاریخی و اجتماعی حائز اهمیت است، غنای این اثر و اهمیت آن به حدی است که منظومه های حماسی و تاریخی بسیاری به تقلید از آن نوشته شده که شهنشاه نامه تبریزی نمونه ای از این موارد است. بررسی مولفه های اجتماعی دراین دو اثر نه تنها منجربه روشن شدن آیین زندگی از دوران حیات فردوسی تا پایان حکومت مغولان می گردد، بلکه شباهت ها و تفاوت های مولفه های اجتماعی را دراین دو اثر روشن می سازد. پیرامون این مبحث تاکنون پژوهشی انجام نشده است و موارد موجود تنها به بررسی برخی از مولفه های اجتماعی در شاهنامه پرداخته است. نگارنده در پی اثبات این فرضیه است که در این دو اثر پادشاه به عنوان قطب اصلی مملکت مطرح است، نتایج پژوهش نشان می دهد مردم در شاهنامه از آگاهی و بیداری برخوردارند و در روند سیاست های کشور خود دخالت دارند اما در شهنشاه نامه مردم تسلیم به جبرو زورگویی می باشند و در تعیین سرنوشت خود نقشی ندارند، این امر حاکی از فضای خفقان آور حکومت مغولان در دوران سرایش شهنشاه نامه می باشد. علاوه براین شهنشاه نامه در مولفه هایی نظیر آداب و رسوم، آداب جشن و سوگواری و برخی از آداب جنگ با شاهنامه مشابهت دارد، اما مولفه هایی نظیر شیوه حکمرانی پادشاهان، عدالت اجتماعی و آگاهی عامه مردم در این دو کتاب متفاوت است.
جمال و جمال شناسی مولانا در مثنوی، با تکیه به غیب و شهادت، به مثابه استعاره اصلی اندیشه او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جمال از نگاه مولوی تجلّی حق و بروز و ظهور لطف خداوند به هستی است. بنابراین جمال شناسی عارف دانشی است که به یاری آن می توان از نحوه ظهور نور تجلّی بر عالم شهادت، آگاهی یافت. مولانا در جایگاه عارفی بزرگ و کم نظیر، به ویژه پس از آشنایی با شمس که چشم سرش بسته و چشم دلش گشوده شد، در تمام اجزای هستی نور حق را مشاهده کرده و کوشیده است تصویری از این مشاهدات خویش ترسیم نماید. این مقاله سر آن دارد که بخشی از این دریافت را که شامل ذات جمال و جلوه های آن در جهان است، بررسی نماید. اطلاعات مربوط به مقاله با شیوه کتابخانه ای به دست آمده و این اطلاعات پس از مقوله بندی، با شیوه کیفی، توصیف، تحلیل و گزارش شده است. هدف نویسندگان بازشناسی طرز تلقی مولانا از جمال است و نتایج تحقیق نشان می دهد که او به دلیل استغراق در جمال و بهره گیری از شهود و اشراق، در حدی باور نکردنی به رابطه جمال و جمیل پی برده است. امّا نکته اصلی این است که او این زیبایی ها را در چارچوب استعاره مرکزی اندیشه اش؛ یعنی استعاره شهادت و غیب، گنجانیده است.
تحلیل اساطیری- روانشناختی رنگ و نقوش درفش ها درشاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مسائل و موضوعات تامل برانگیز مربوط به شاهنامه، بحث نقش درفش ها و رنگ آن هاست؛ این که هرکدام از پهلوانان و شاهان در شاهنامه برای بیان هویت و شخصیت خود نقش و رنگ خاصی در درفش داشته اند؛ معنی یا تاویل و یا رمز و راز این درفش ها در چیست؟ و چگونه می توان به مذاق امروزی آن ها را تحلیل کرد؟ به نظر می رسد که انتخاب رنگ خاص درفش، با ویژگی های روحی و روانی هر پهلوان یا شخص، ارتباط دارد. رنگ های اصلی در شاهنامه، رنگ بنفش، سرخ و زرد است. این تأکید برای این سه رنگ، می تواند نشان دهنده این امر باشد که انتخاب رنگ درفش ها بر سبیل تصادف نبوده است. این رنگ ها در پس پرده الفاظ به معانی و اعتقاداتی اشاره می کنند که تأمل درباره، مارا به باورهای دینی و اساطیری مربوط به اهورامزدا، میترا، آناهیتا، دین زردشتی و دیگر عناصر باستانی رهنمون می سازد. شخصیت پهلوانان شاهنامه، بارنگ درفش آن ها مطابقت دارد؛ رنگ و نقش درفش رستم و بیژن، مرتبط است با ایزد ستاره بهرام که نماد قدرت است و عشق ورزی . رنگ درفش و تحلیل روانشناسی آن ها، پس زمینه های اعتقادی توتم، ناخودآگاه و خصوصیات شخصی پهلوانان را در شاهنامه نشان می دهد. روش تحقیق این مقاله به شیوه توصیفی، تحلیلی و تطبیق آن با نظریات نوین علم روانشناسی رنگ هاست و شیوه گردآوری مطالب آن، اسنادی، فیش نویسی و کتابخانه ای بوده است.
بازتاب تمثیلی بر شخصیت های انسانی وحروف تهجی در منظومه ی غنایی چنیسرنامه
حوزه های تخصصی:
چنیسرنامه منظومه ای نو یافته و نا شناخته از ادراکی بیگلاری در قرن یازدهم به تقلید و وزن خسرو وشیرین نظامی گنجوی با ضرورت شناشایی هنرمندانه و دقیق تر این منظومه از بعد تمثیلی دو جانبه با اهداف تشخیص هدف و همچنین پی بردن به ارتباطات استنباطی و واقعی در بین شخصیت های تمثیلی داستان و واقعی پنداشتن شخصیت های خیالی و پیاده کردن این شخصیت ها در دنیای امروزی و شناخت هنرمندانه حروف تهجی (الفبا) در چنیسرنامه و زیباشناسی آن از بُعد تمثیلی. به همراه نتایج آن ها. و همچنین شناختی بهتر از آن چه در زندگی واقعی برای افراد امکان پذیر است از طبیعت و رفتار انسانی ارائه می دهد. این پژوهش به صورت تحلیلی و توصیفی و کتابخانه ای با توجه به سوال ها و فرضیه ی پژوهش مبنی بر تحلیل تمثیلی شخصیت های انسانی مشابه موجودات انسانی واقعی هستند چون شاعر آن ها را می سازد، اما خوانندگان انتظار دارند شخصیت های تمثیلی منظومه مانند شخصیت های واقعی کامل و زنده، باور کردنی و در خور توجه به نظر برسند، و از بُعد تمثیلی حروف تهجی در این منظومه به صورت تمثیل تشبیهی و نمادین می باشد. شخصیت های تمثیلی مهم و اصلی در چنیسرنامه، تقریباً همان افراد شناخته شده ای هستند که بیشتر در داستان های عاشقانه و نمایش نامه ظاهر می شوند، این شخصیت های تمثیلی انسانی کونرو (زن)، لیلا و چنیسر (مرد) شکل مثلثی داستان را تشکیل می دهند در این مقاله سعی پژوهشگران در این است این هدف را پی جویی و این شخصیت های انسانی تمثیلی را در دنیای واقعی بررسی کنند.