فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
59 - 70
حوزه های تخصصی:
در واکاویِ آثار ادبی، سه شیوه مرسوم است: محوریت لفظ، محوریت معنا و محوریت متن و معنا. به نظرِ پیروانِ گروه اخیر، متن، هم با محتوا و هم با پدیده های اجتماعی- تاریخی، فرهنگی و... ارتباط تنگاتنگ دارد. این گروه، دو زیرشاخه دارد: یکی شاخه «متأثرینِ پوزیتیویسم»، که تمام آثار ادبی را بازخورد بی واسطه پدیده ها می دانند و یکی هم شاخه ای که قایل به میانجیِ آفرینش های ادبی با پدیده ها هستند؛ مانند لوکاچ و لوسین گلدمن. شاخه اخیر می تواند از روی بازخوانی جزءجزءِ ساختار معنادارِ اثر، به جهان بینی کلیِ آفریننده اثر (میانجی) پی ببرد. این جستار به شیوه تحلیل محتوا و مطالعات کتابخانه ای، بعد از تورق نوشته های ادبی، جای خالی بررسی جهان بینی بهار بر دیوان وی را موضوعی متأسفانه مغفول دید و با تفسیری نوین، این خلأ پژوهشی را پر کرده و در صدد پاسخ به این پرسش ها برآمده که اولاً: با تحلیل اشعار ملک الشعرای بهار، درون مایه فکری و طبقه اجتماعی او چیست؟ ثانیاً: جهان نگری کلی شاعر چیست؟ و ثالثاً: تجلّی این جهان نگری در دیوان او چگونه است؟ پژوهش در پاسخ گویی سؤالات توانست ابتدا به کشف ساختار درونی اثر برسد. سپس جهان بینی شاعر را کشف نماید که از طبقه نئوکلاسیکِ ملتزم به ادب کلاسیک و شرع، برون گرا، واقع گرا و نیز غم گراست. اشعار تقریبا بدون یکپارچگی، استفاده از تصاویر رایج و معمولی، کم رنگی تصاویرِ مبتکرانه زیبا، انعدام عاطفه و نهایتاً بسامد پایینِ صنایع معنوی از بازتاب های جهان بینیِ اوست.
کاربست نظریه ولادیمیر پراپ در بررسی تطبیقی داستان «سیاوش» و «هیپولیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
85 - 104
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی از تخیل نویسندگان با ملیت های گوناگون برگرفته است؛ بنابراین این آثار با یکدیگر پیوندهایی دارد که زمینه مناسبی برای بررسی، تحلیل، تطبیق و مقایسه آثار برای شناسایی مشابهات و مقارنات شناسه های فرهنگ های مختلف، فراهم می آورد. بررسی تطبیقی قصه ها بر اساس اندیشه نظریه پردازان ساختارگرا مانند اشتراوس و پراپ، نشان می دهد قصه ها از سه پاره «صحنه آغازین»، «بحران» و «فرجام» شکل یافته اند و شباهت های فراوان در خویش کاری (کارکرد) قهرمانان وجود دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی دو داستان «سیاوش» و «هیپولیت» براساس روش ریخت شناسی ولادیمیر پراپ انجام گرفته است. پژوهش از نوع توصیفی و تحلیلی برمبنای یافته های کتابخانه ای است. یافته ها نشان می دهد این دو داستان در خویش کاری (کارکرد) شخصیت های داستان، مشابهت های فراوانی دارند که بیانگر مشترکات در شناسه های فرهنگی و فرهنگ عامه آریایی و یونانی است.
معناکاوی کتاب تصویری سنگ آسمانی بر اساس نظریه ی آ لوده انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معناکاوی روشی مرکب از روان کاوی و نشانه شناسی است که کریستوا برای مطالعه ی فرایند سوژگی آن را ابداع کرده است. از نظر کریستوا انسان سوژه ی دوپاره ای برساخته از دو وجه ناهمگون زبان است: یکی وجه مردانه ی زبان، موسوم به امر نمادین و دیگری وجه زنانه ی آن، موسوم به امر نشانه ای. فرایند دلالت (و به طور متناظر، فرایند سوژگی) با آلوده انگاری تن مادر و ترک کورا آغاز می شود. کورا از نظر واژگانی به معنای زهدان مادر است و از نظر مفهومی، مخزن امر نشانه ای و جایگاه جسمانی برای شکل گیری نخستین دلالت ها. زبان به عنوان مظهر امر نمادین با واپس زنی امر نشانه ای، مرزهای هویت سوژه را تعیّن می بخشد؛ اما امر نشانه ایِ مطرود از بین نمی رود بلکه در قالب «میل بازگشت به کورا» همواره مرزهای هویتِ برساخته ی سوژه ی سخن گو را در معرض تهدید نگه می دارد. کریستوا تنها مجرای اعاده ی امر نشانه ایِ زنانه و بازگشت به کورای مادرانه را «انقلاب زبان شاعرانه» می داند. منظور کریستوا از این انقلاب زبانی، سرپیچی از نظام های مبتنی بر امر نمادین مردانه است. کتاب تصویری سنگ آسمانی، یکی از عناوین مجموعه ی ده جلدی پهلوان کچل و اسبش کرُی، به قلم زهره پریرخ و تصویرگری زهرا کیقبادی (1400الف) برای گروه سنی «ب» است. برآنم به روش تحلیل محتوای کیفی از نوع قیاسی، ضمن دگرخوانش اثر مذکور به چگونگی رابطه ی بازگشت به کورا و رفع افسردگی انسان مدرن، بپردازم. نتیجه ی پژوهش نشان می دهد که سوژه ی مدرن که بر اثر آلوده انگاری کورای زنانه و تسلط نظام نمادین مردانه دچار افسردگی شده است، می تواند با اعاده ی امر نشانه ای به تعادل برسد.
تحلیلی بر نقوش آیینی – مذهبی آجرهای باباجان تپه بر اساس نظریه اروین پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های شناخت باورها، سنت ها و حتی نگاه مذهبی و ایدئولوژکی مردمان باستان تحلیل و خوانش معنایی نقوش به جای مانده از این دوران است، نقوشی که پس از گذشت هزاران سال دچار تحول معنایی گشته و اینک برای ما نا مفهوم می نماید. در این میان اتاق منقوش باباجان تپه به جای مانده از تمدن ماد (700 تا 550 ق.م) یکی از مکان های است که در آن آجرهایی با نقوش هندسی به کار رفته است. نقوشی که تا کنون به چرایی تجسم آن در این اتاق پرداخته نشده است. بر این اساس در این پژوهش که به روش تحلیلی – تاریخی صورت پذیرفته است؛ سعی گردید تا با روش علم نشانه شناسی بر اساس دیدگاه پانوفسکی به سوال اصلی پژوهش که همان دلایل به کارگیری این نقوش در این بنا و ارتباط این نوع طراحی با کاربری بنا است، پاسخ داده شود. بر این اساس با تجزیه و تحلیل نقوش در سه سطح فرم شناسی، تفسیر و تأویل دیدگاه پانوفسکی دریافتیم که این نقوش بر اساس آنالیز ساختاری یا فرم شناسی به نقوش چلیپایی، مربع، دایره، شطرنجی، مربع های متداخل تقسیم می گردند که هر کدام نیز در سطح تفسیر به زمان ، اعتدال ربیعی و گردش فصول اشاره دارد و در انتها در سطح تأویل و با مطالعه تطبیقی با جام حسنلو در بافت گفتمانی تمدن ماد در یافتیم که این نقوش هندسی که بر اساس نظام عددی خاصی طراحی شده اند به توالی و گردش زمان و به نوعی با مراسم آیینی در زمینه کشاورزی مرتبط می باشند.
تحلیل جنبه های شخصیت پردازی پسران فریدون با توجه به نظریات آدلر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۷
214 - 240
حوزه های تخصصی:
ادبیات به دلیل ماهیت و حوزه گسترده اش با دیگر رشته های علوم انسانی از جمله روان شناسی تناسب موضوعی دارد و قابلیت انجام پژوهشهای بین رشته ای را داراست. شاهنامه از آثار مهم ادبیات فارسی است که آفریدگارش، فردوسی در توصیف شخصیتهای کلیدی آن به گونه ای تصویر پردازی کرده که با تحلیلهای روان شناختی می توان به لایه های پنهان روانی و شخصیتی ایشان دست یافت. این امر حاکی از نگاه دقیق شاعر به روان آدمی است. از جمله این شخصیتها می توان به پسران فریدون اشاره کرد که فردوسی به ارائه نشانه ها، توصیف رفتارها و علل انگیزشی آنان می پردازد. سؤال اصلی تحقیق این است که چه عواملی در شکل گیری عقده حقارت در شخصیت سلم و تور نقش داشته اند؟ تحقیق حاضر با روش توصیفی-تحلیلی شخصیّت سلم و تور در شاهنامه را از دیدگاه نظریّه عقده حقارت آدلر، مورد بررسی قرار می دهد. در میان شخصیتهای داستان فریدون، تور و سلم ضد قهرمان هستند که در این مقاله علّت روان شناختی رفتار آنان در عقده حقارت فرض شده است. بنابر گزارش فردوسی می توان علل پیدایش اختلال روانی را در تور و سلم نسبت به ایرج در این موارد دانست: ناخرسندی از بهره خویش، دلگیری از پدر، تبعید از محل تولد و موطن و آوازه ایرج در میان سپاهیان. همچنین برخی از ویژگیهای رفتاری در تور و سلم هست که منجر به برادرکشی می شود: در بند آز و طمع بودن یا زیاده خواهی، خشم، نفرت، رشک و حسادت، تکبّر، هراس و... . با بررسی این توصیفها و نشانه ها و مقایسه آنها، می توان نتیجه گرفت اختلال روانی تور و سلم منجر به قتل ایرج می شود.
سلب فراست در اندیشه مولوی
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۵
19 - 38
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، مطالعه عوامل سلبی نیروی معنوی عرفانی فراست در مثنوی معنوی است. با توجه به جایگاه والا و ارزشمند این اثر در میان آثار عرفانی، پژوهش حاضر با بهره گیری از روش تحلیلی توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای، عوامل سلبی نیروی معنوی عرفانی فراست را بررسی کرده است. فراست به عنوان یکی از کرامات عارفان، از موضوعات مورد توجه مولوی در مثنوی است. مولانا جلال الدین، در اثنای داستان های متعدد در هر شش دفتر، علاوه بر این که به انواع فراست پرداخته است، عواملی چون شهوت پرستی، آلودگی درون، قضا و قدر، خشم الهی و تکبّر را از عوامل سلبی و موانع فراست دانسته است. علاوه بر این وی معتقد است این عوامل بر یکدیگر تأثیر مستقیم دارند و در افزایش و کاهش فراست در تعامل هستند و بررسی این عوامل در پیشرفت فرهنگی و اخلاقی جامعه مؤثر خواهد بود.
بررسی تقابل قدرت و عشق در منظومه خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
229 - 245
حوزه های تخصصی:
تقابل های دوگانه یکی از مباحث مورد توجه ساختارگرایان است. آن ها بنیاد هستی و شناخت آن را درک همین تقابل ها می دانند. اغلب آثار هنری بر مبنای تقابل شکل گرفته است؛ بد در برابر خوب، آسمان در برابر زمین، جوانی در برابر پیری، وجود در برابر عدم و... این دو قطب هرگز به گونه ای مستقل وجود نداشته اند و استوار بر تضاد دو قطب است. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی-تحلیلی و با توجه به تلفیق دیدگاه ساختارگرایان به پاسخ این پرسش برسد که شکل گیری دو تقابل قدرت و عشق در داستان «خسرو و شیرین» چگونه است؟ نتایج تحقیق گویای این است که هر کدام از رمزگان قدرت و عشق در داستان خسرو و شیرین واژگان متناسب خود را بر روی محور همنشینی طلب می کنند. داستان با تعادل رمزگان قدرت و نشانه های آن شروع می شود، اما با شکل گیری رمزگان عشق هر کدام از این دو رمزگان برای تحکیم نظام نشانه ای خود تلاش می کند و به طرد رمزگان متقابل می پردازد.
گونه شناسی تطبیقی طردیه (نخجیرگانی) در شعر فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۲۰
95-120
حوزه های تخصصی:
«طردیه» (نخجیرگانی) یکی از انواع شعر در ادبیات فارسی و عربی است. سابقه این نوع از شعر در ادبیات عربی به دوره جاهلی بازمی گردد، اما در دوره عباسی است که طردیه به عنوان یک نوع ادبی مستقل مطرح می شود. رواج این نوع ادبی در دوره عباسی تحت تأثیر رواج شکار و علاقه وافر خلفای عباسی و اشراف به این تفریح درباری مرسوم در ایران دوره ساسانی بوده است. این نوع ادبی به تبع شعر عربی در شعر فارسی نیز رواج می یابد و و به عنوان یکی از زیرگونه های قصیده مدحی مورد توجه بعضی از شاعران درباری، به ویژه شاعران دربار غزنوی، سلجوقی و گورکانیان هند قرار می گیرد. هدف مقاله حاضر بررسی ویژگی ها/ قراردادهای این نوع ادبی در شعر فارسی و عربی، بیان شباهت ها و تفاوت های آن در این دو زبان، تفاوت آن با «شعر شکار» و ارائه تعریفی جامع و مانع از آن است. برای این منظور به بررسی گونه شناسانه نمونه های این نوع ادبی در ادبیات فارسی و عربی پرداخته شده است.
نقد و تحلیل برگردان های عربی رباعیات خیام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش تلاش دارد برگردان های عربی رباعیات خیام را موردنقد و تحلیل قرار دهد؛ ازاین رو، در آغاز به شرح مختصری از زندگی و جایگاه این شاعر و ریاضی دان ایرانی و دیدگاه های مطرح ازسوی خیام شناسان پرداخته است. سپس اثر سترگ او در برگردان نامداران جهان عرب موردبحث قرار گرفته است. در این بخش ابتدا از تاریخچه رباعی، رباعیات خیام، ترجمه و چگونگی ورود آن به جهان عرب سخن به میان آمده، سپس از عوامل اثرگذار پیش روی مترجمان عرب تحت عناوینی چون ایدئولوژی، سپهرِ گفتمان زبان مبدأ و مقصد، قالب های ترجمه، ترجمه از زبان واسطه و سرانجام سازوکارهای مترجمان با آوردن شواهد متنوع بحث شده است. در موضوع ایدئولوژی از تأثیرگذاری ایدئولوژی مترجم و زبان مقصد و در سپهرِ گفتمان از تحول و دگرگونی متن و توفیق یا عدم توفیق مترجم سخن رفته است. پایبندی به قالب اصلی رباعی و یا عدم پایبندی به آن و نتایج حاصل از آن در روند ترجمه و همچنین بهره گیری از زبان واسطه و تأثیرگذاری مثبت و منفی و احیاناً مخرب آن در ترجمه، مانند دیگر موضوعات از جایگاه ویژه ای در این بحث برخوردار است. در این گفتار علاوه بر موارد طرح شده، سازوکارهای شخصی مترجمان و تأثیرگذاری آنان در تصریح، تلطیف، تغییر و حذف به انتقال معنای دریافتی از زبان مبدأ که معمولاً برخاسته از فهم و درک نادرست و یا زبان واسطه و یا اختلاف فرهنگی است به بحث گذاشته شده است. در پایان یادآور می شود که شیوه به کاررفته در این پژوهش توصیفی- تحلیلی است؛ بدیهی است که برای تبیین و غنای هر چه بیشتر این پژوهش از نمونه های متفاوت مترجمان سرشناس عرب، بهره گیری و درنهایت یافته های این پژوهش به صورت یک جمع بندی به عنوان نتیجه به خواننده این سطور عرضه شده است.
بررسی و مقایسه شیوه های بازنماییِ جایگاه اجتماعیِ «شخصیت های زن» در داستانِ های کوتاه دهه20 با تکیه بر آثار محمود اعتمادزاده، بزرگ علوی و ابراهیم گلستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
106 - 139
حوزه های تخصصی:
«ادبیات داستانی» در ایران از همان آغازِ شکل گیری، توجه خود را به «بازنمایی واقعیت های جامعه ایران» معطوف کرده است. با نگاهی گذرا به آثار داستانی دهه بیست تا پنجاه خورشیدی، مخاطب به وضوح نفوذ رئالیسم را در بطن و متن داستان ها مشاهده می کند. دلیل عمده این رویکرد در ادبیات داستانی، ساختار و شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر ایران بوده است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی – تحلیلی سعی دارد به این پرسش اصلی پاسخ دهد که با توجه به دیدگاه رئالیستی حاکم بر داستان کوتاه در دهه بیست، نویسندگان مرد چه تصویری از «زن» و «جایگاه اجتماعی» وی در این مقطعِ تاریخی ترسیم کرده اند؟ جامعه آماری این پژوهش داستان های کوتاه نوشته شده ابراهیم گلستان، بزرگ علوی و محمود اعتمادزاده در این دهه است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شخصیت های «زنانه» در این داستان ها اغلب به عنوان شخصیت های فرعی مطرح هستند و شیوه پردازش آن ها به گونه ای است که در ارتباط با سایر شخصیت ها معرفی می شوند. به نظر می رسد که هیچ کدام از شخصیت های «زن» در این داستان ها به شیوه مستقیم معرفی نشده اند و «کنش ها»، «افکار» و «گفتار» آن ها ابزار اصلی نویسندگان برای شناساندن این شخصیت ها به خواننده هستند. این زنان نام های گوناگون؛ اما ویژگی هایی مشترکی دارند که بر اثر ناهنجاری های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی محکوم به رنج کشیدن و در نهایت تسلیم هستند. در مجموع اگر چه این «زنان» در مواردی به صورت متفاوت بازنمایی شده اند؛ اما کلیت تصویر ارائه شده از تحت تأثیر دیدگاه واقع گرای نویسندگان داستانِ کوتاه در دهه بیست، نقاط اشتراک بسیاری با یکدیگر دارد.
بررسی الگوی سفر قهرمان قصه های «ادبیات بچه خوانی» برای اقتباس در ادبیات کودک و نوجوان
حوزه های تخصصی:
داستان پردازی و قصه گویی در ایران قدمتی دیرینه دارد. با ورود صنعت چاپ به ایران و رواج آن در دوره قاجار، شماری از داستان های عامه برای مخاطب کودک و نوجوان تلخیص، مصور و با عنوان «ادبیات بچه خوانی» چاپ شد. از سوی دیگر شباهت ساختار اسطوره و قصه به پیدایی نظریه های منجر شده است که بر مبنای آن ها می توان عناصر تکرارشونده میان اساطیر و قصه ها را کشف و تحلیل کرد. این پژوهش ضمن معرفی «ادبیات بچه خوانی»، سعی می کند بر اساس چارچوب نظری تحلیل روان شناختی کهن الگویی کارول. اس. پیرسون و هیو.کی مار در نظریه «بیداری قهرمان درون» و در بستر نظریه «سفر قهرمان» جوزف کمپبل، روند رشد قهرمان را در قصه های «ادبیات بچه خوانی» واکاود و الگوی تکوین و تفرد قهرمانان قصه های ادبیات بچه خوانی را در مراحل سفر ارائه دهد. به این ترتیب با بررسی روند سفر قهرمان درون و چگونگی تجلی کهن الگوها، الگویی برای اقتباس و بازآفرینی قصه های عامیانه ارائه می دهد تا قهرمانان قصه های عامه با تجسم این کهن الگوها در ادبیات کودک و نوجوان بازآفریده شوند . از تحلیل ساختار اسطوره ای ادبیات بچه خوانی چنین بر می آید که این قصه ها با بهره از سه مرحله «عزیمت»، «تشرف» و «بازگشت»، زمینه را برای ظهور کهن الگوها فراهم می سازند و هرچندبارزترین کهن الگوهای ادبیات بچه خوانی «عاشق»، «جست وجوگر»، «جنگجو» و «نابودگر» است قهرمان در روند سفر بنا بر موقعیت های داستانی، با دگردیسی کهن الگوها مواجه می شود. همچنین این تحقیق با تأکید بر اهمیت قصه های ادبیات بچه خوانی، ضرورت بازخوانی و اقتباس از مجموعه ادبیات بچه خوانی را در فرایند تولید محتوا، داستان، بازی های رایانه ای، برنامه فلسفه برای کودکان، آثار سینمایی- نمایشی یادآور می شود.
بررسی ساخت روایی تاریخ جهانگشای جوینی با کاربست نظریه جهان متن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
9 - 34
حوزه های تخصصی:
خوانش میراث کهن فارسی و به ویژه روایت های تاریخی در پرتو نظریه های شناختی مانند نظریه جهان متن، امری بایسته است؛ زیرا رویکردهای علمی جدید، فضایی برای شناخت دقیق و کشف زوایای پنهان متون فراهم می کند. در این جستار با روش تحلیلی- توصیفی نظریه جهان متن را در بررسی ساخت روایی جلد نخست تاریخ جهانگشای جوینی به کار بستیم و به این نتیجه رسیدیم که فراوانی گزاره های توصیف شخصیت ها نسبت به گزاره های توصیف صحنه ها بیشتر است. همچنین به علت کم بودن جهان های زیرشمول اشاره ای، خواننده چندان در فضاهای زمانی و مکانی متفاوت در یک روایت سیر نمی کند. جهان های متنی را که به لحاظ متغیرهای زمانی و مکانی از جهان متن اولیه متمایزند، تجربه و مفهوم سازی نمی کند و در نهایت اشاره گرهای زمانی نسبت به اشاره گرهای مکانی در این متن دقیق تر نیست. جهان های زیرشمول نگرشی و معرفت شناختی به دلیل عدم تغییر زاویه دید توسط راوی در تاریخ جهانگشای کم است و بیشتر روایت ها از زبان جوینی گزارش می شود.
چگونگی تعامل ابن ابی داود سجستانی با مناقب امام علی (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
127 - 144
حوزه های تخصصی:
ابوبکر عبدالله بن ابی داوود سجستانی (م316ق)، محدث سرشناس اهل سنت، به سبب رفتار ناهمگون خود، گاه حافظ، فقیه، ثقه و گاهی نادان، کذاب و ناصبی خوانده شده است. از طریق او که در اسناد بسیاری از روایات فریقین ازجمله اسناد روایات شیخ صدوق، مفید، طوسی و سید مرتضی قرار دارد، اخبار قابل توجهی در زمینه مناقب امام علی (ع) وارد شده است. با وجود این، گزارش های شاذ او چون نقل خبر سیلی زدن امام علی (ع) به همسران پیامبر (ص) زمینه ساز اتهام وی به ناصبی بودن است. چگونگی اعتبار رجالی سجستانی و تعامل او با منقبت های امام علی (ع) پرسش های مقاله حاضرند. او نزد عموم اهل حدیث ثقه بوده و برخی رجالیان ازجمله شماری از دانشمندان معاصر شیعه او را نااهل و دشمن دانسته اند. بررسی و تحلیل کارنامه ابن ابی داوود نشان می دهد که وی همانند عموم اهل حدیث در مواجهه با اخبار ناهمگون مناقب از علاج تعارض آن ها بازمانده و برخلاف انتظاری که از محدثی چون او می رود، شمار محدودی از مناقب پرشمار امام علی (ع) را نقل کرده است که دستِ کم، بخشی از آن به منظور خنثی سازی اثر نقل های طعن آمیز او و درجهت تبرئه وی از اتهام به نصب اظهار شده است.
تطبیق ضدهای مرگ و زندگی و دنیا و آخرت در اندیشه مولانا جلال الدین رومی و ابوالعلای معری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
539 - 566
حوزه های تخصصی:
یکی از مبانی و معیارهای نوشته های ادبی که منجر به ماندگاری آن می شود، اندیشه مربوط به آن آثار است. در ادبیات فارسی شاعران و نویسندگان تنها به سرودن اشعار و آفریدن آثار ادبی نپرداخته اند بلکه توانسته اند اندیشه های کلامی، اخلاقی، فلسفی، عرفانی و ... را در آثار ادبی وارد کنند. مولانا جلال الدین رومی از شاعران سده هفتم ه.ق با اندیشه های عرفانی و ابوالعلای معری از شاعران سده پنجم ه.ق با پندارهای دینی و فلسفی است. در این پژوهش نگارندگان به صورت تطبیقی مطابق مکتب امریکایی، در پی بیان شباهت و تفاوت نگاه دوشاعر شرقی و هم آیین اما با مسلک متفاوت، نسبت به مسائل متضاد هستی در زمینه مرگ و زندگی و دنیا و آخرت بوده اند. فرضیه نگارندگان این است که به دلیل وابستگی دوشاعر به مکتب شرقی باید نگرش های همسانی در اندیشه ها داشته باشند ولی وابستگی دو شاعر به دو مکتب فکری متفاوت، باعث تضارب آرای این دو شاعر شده باشد. مهمترین نتیجه به دست آمده این است که نگاه مولانا در زمینه یادشده نسبت به امور متضاد ، نظر عارف اندیشمند است و پدیده ها را با دریچه اشراقی خود نگریسته ولی فلسفه ابوالعلا در مواجهه با تضادها، فلسفه شاعرانه، شک و بدبینی بوده است. روش این پژوهش، کتابخانه ای است که بر مبنای توصیفی-تحلیلی به دسته بندی و بررسی داده ها پرداخته شده است.
شک و بدبینی بوده است.
واژههای کلیدی: مولانا ،ابوالعلا، ادبیات تطبیقی، اضداد.
تحلیل شعر کیفر احمد شاملو بر اساس نظریه مربع ایدئولوژیک ون دایک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
205 - 218
حوزه های تخصصی:
احمد شاملو در شعر کیفر که بازتابی از واقعیت موجود زندگی اوست و این شعر را در زندان قصر در سال 1334 سروده است، به توصیف فضای زندان می پردازد. راوی در این شعر، دیگر زندانیان را قاتل و دزد معرفی می کند و خود را مبرا از آن صفات و ویژگی ها می بیند. نگارندگان در این پژوهش برآنند ایدئولوژی حاکم بر این سروده را بررسی کنند. بر اساس نظریه مربع ایدئولوژیک ون دایک که یک نظریه در حوزه تحلیل انتقادی گفتمان محسوب می شود با روش تحلیلی توصیفی به شگردها و تمهیدات به کاربسته شده از جمله، تمهیدات بلاغی، گزینش واژگان و تعدی در نحو برای برجسته کردن عیوب دیگری و فروکاستن عیوب خود و رفع آن عیوب از خود بپردازند. برآیند این پژوهش نشان می دهد، راوی در این سروده نه تنها تمام کاراکترهای روایت را با صفاتی که دارای بار معنایی منفی هستند، توصیف و ویژگی های منفی را از خود رفع می کند، بلکه با به کارگیری شگردهای فوق بر آن ها تأکید می کند و شخصیت های فرعی موجود در سروده را نیز با ویژگی های منفی به تصویر می کشد.
پژوهشی تطبیقی در مبانی نظری ادبیات کودک و نوجوان (با تکیه بر سه کتاب دانشگاهی فارسی و عربی)
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۴
21 - 38
حوزه های تخصصی:
پرداختن به مبانی نظری ادبیات کودک و نوجوان دستاورد جامعه مدرن است. کتاب های مختلفی در حوزه مبانی نظری ادبیات کودکان نوشته شده است که برخی از این آثار قابلیت تدریس در دانشگاه را داشته اند. در این پژوهش به بررسی تطبیقی سه کتاب در مبانی نظری ادبیات کودک و نوجوان که به زبان های فارسی و عربی نوشته شده پرداخته و نقاط قوت و ضعف این آثار دانشگاهی را با یکدیگر مقایسه کرده ایم. این آثار به محققان ادبیات کودک و نوجوان، ثریا قزل ایاغ، علی اکبر شعاری نژاد و انور عبدالحمید الموسی تعلق دارد. مقاله به روش توصیفی تحلیلی انجام شده و بررسی های تطبیقی ذیل آن صورت گرفته است. یافته های نشان می دهد «تعاریف»، «چیستی» و «تاریخچه» ادبیات کودک و نوجوان و مبحث «ترویج خواندن» به سبب تکیه هر سه منبع به تئوری های غربی مشابه یکدیگرند. تکامل دانشگاهی تعاریف نظری ادبیات کودک و نوجوان در کتاب های فارسی و عربی تحت جریان تأثیر و تأثر شکل پذیرفته است. با اینکه از نظر تقومی، انور عبدالحمید الموسی و ثریا قزل ایاغ در یک بازه زمانی، کتاب خود را به چاپ رسانده اند. کتاب الموسی نسبت به قزل ایاغ و شعاری نژاد، تنوع موضوعی بیشتر و مبانی نظری کامل تری دارد. به علاوه مراجع و منابع به کاررفته در کتاب الموسی نشان می دهد که نویسنده در تبیین برخی مبانی نظری تحت تأثیر مستقیم مبانی علمی غربی قرار گرفته است. در هر سه اثر، تاریخ ادبیات کودکان تحت تأثیر جریان تأثری ادبیات جهانی نوشته شده است؛ اما در تبیین چیستی ها و ترویج خواندن نگاه های ملی بر آثار غلبه دارد.
افعال معین تصویرساز آغازی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمود آغازی با کمک افعال کمکی ساخته می شود که علاوه بر نشان دادن شروع و آغاز انجام گرفتن عمل، بر ضرورت آن نیز دلالت می کنند. افعال معین آغازی مانند افعال «آغازیدن، آغاز نهادن، ایستادن، گرفتن و ...» که سازنده نمود آغازین در جمله هستند، در فارسی امروز کاربردی ندارند اما در دوره های پیشین زبان فارسی نقش پررنگی داشته اند. در حوزه افعال معین آغازی با دسته ای از افعال مواجه ایم که برای ساخت نمود آغازی با کمک ساخت تصویرهایی مستمر از مبدأ فعلی ثانویه به فعل اصلی در جمله می رسند و با این طرحواره حرکتی روند آغاز یک کنش یا فعل را نشان می دهند. در این پژوهش سعی شده تا افعال معین تصویرساز که بر نمود آغازی در زبان فارسی دلالت دارند استخراج و معرفی شوند. از این رو این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی افعال معین تصویرساز آغازی در دوره تاریخی قرن چهارم تا دوازدهم زبان فارسی در میان کتاب های منثور فارسی پرداخته است. نتایج نشان می دهد که افعال «برگرفتن، برداشتن، برخاستن، گشودن» از افعال معین تصویرساز آغازی محسوب می شوند. در این میان افعال «برخاستن و برداشتن» همچنان نقش معین تصویرساز آغازی خود را حفظ کرده اما مابقی افعال دستخوش معین زدگی شده و کاربرد خود را از دست داده اند. علاوه بر آن، افعال دیگری در فارسی محاوره ای امروز مانند «کشیدن و گرفتن» به این محدوده افزوده شده اند که روند معینی خود را در ساخت نمود آغازی طی می کنند.
نگاهی نو به استعاره های هستی شناسی در عصر صفوی با تکیه بر رسائل دهدار شیرازی و اصوال المعارف فیض کاشانی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
29 - 61
حوزه های تخصصی:
«وجود» و «هستی» از مفاهیم بنیادین در فلسفه و عرفان اسلامی ست. می توان گفت در تمام آثار عرفانی و فلسفی در تاریخ ادبیات و تفکر فارسی به آن پرداخته شده است. آثار دوره صفویه نیز از این امر مستثنا نیستند. مهم ترین مفاهیم شناختی یعنی خداوند، وجود، و هستی در قالب استعاره مفهومی در دو اثر مهم این دوره یعنی رسائل دهدار و اصول المعارف به تصویر کشیده شده اند. این دو اثر به ترتیب نماینده جریان تفکر ایرانی و شیعی در دوره صفویه هستند که در آن ها به مفاهیم وجودی نیز پرداخته شده است. در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی مهم ترین استعاره های وجودی در این دو اثر بررسی شده، و ارتباط آن ها با گفتمان اجتماعی و فکری دوره صفوی مطرح شده است. فرضیه اصلی مقاله این است که اندیشه های وحدت تشکیکی، وحدت عددی، و وحدت وجودی در قالب استعاره های آفتاب، نقطه و دریا بروز و ظهور یافته اند. در این پژوهش با بررسی و مقایسه این تصاویر و خوشه های آن ها به بخشی از زیرساخت های فکری مشترک این سه تفکر پی خواهیم برد که بازتابی از اندیشه های تصوف شیعی ایرانی ست.
تحلیل ژانریک شعر دفاع مقدس پس از خاتمه جنگ (سال های 1368 و 1369) و نقش فرا متن تاریخی - اجتماعی در آن
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵
71 - 86
حوزه های تخصصی:
شعر دفاع مقدس از زیرجریان های شعر معاصر است که در ارتباطی تناظری با فرامتن تاریخی جنگ عراق علیه ایران شکل گرفته و با خاتمه جنگ، سیر تطور خود را با عبور از پدیده محوری به سوی رویکرد پیامدمحور ادامه داده است تا آنجا که می توان سال های 1368 و 1369 را دوره گذار شعر دفاع مقدس نامید. این جریان شعری ذیل ژانر شعر غنایی قرار می گیرد و این بازه زمانی بستر مناسبی برای تأثیرپذیری آن از فرامتن تاریخی- اجتماعی جنگ تحمیلی است. سه فرامتن «شهادت افراد»، «بازگشت اسرا» و «انحراف های اقشاری از مردم از آرمان های انقلاب اسلامی» و تأثیر آن ها بر اجتماع، بیشترین تأثیر را در شاکله ژانریک شعر دفاع مقدس در سال های پس از جنگ داشته است که به ترتیب عبارتند از: تداوم زیرژانر «سوگ سرایی»، شکل گیری «زیرژانر تلفیقی توصیفی- تکریمی» و تداوم «زیرژانر انتقادی». شاعران در زیرژانر سوگ سرایی روند مرثیه سرایی برای شهدا را در شعر دفاع مقدس ادامه می دهند، در زیرژانر توصیفی- تکریمی ضمن توصیف جنگ و جنگاوری رزمندگان، آزادگان را تکریم می کنند و در زیرژانر انتقادی در جایگاه وجدان بیدار جامعه کاستی ها را رصد و با زبان شعر تبیین می کنند. علیرضا قزوه، سیمین دخت وحیدی و مجید نظافت بیشترین سروده های سال های پس از جنگ را در کارنامه خود دارند و قالب غزل، رایج ترین قالب شعری در دوره مورد بررسی است.
تحلیل صحّت انتساب دیوان خطایی به شاه اسماعیل اوّل صفوی بر اساس نظریّه ی ژرار ژَنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۵)
49 - 82
حوزه های تخصصی:
شاه اسماعیل اوّل صفوی، میراث دار سیاست و شجاعتِ شیوخ متأخّر صفوی، شیخ جنید و شیخ حیدر، و جدّ مادری اش، اوزون حسن آق قویونلو، و فضیلت و معنویّت شیوخ متقدّم صفوی، به ویژه شیخ صفی الدین اسحاق اردبیلی بود. به گواهی برخی منابع معتبر تاریخی و ادبی، وی طبع شاعری داشت و دیوان خطایی منسوب به اوست؛ امّا صحّت این انتساب مخالفان و موافقانی دارد. این مقاله به شیوه ی توصیفی-تحلیلی، به بررسی دیوان خطایی و منابع ادبی و تاریخی دوران صفوی بر اساس نظریّه ی ترامتنیت ژرار ژنت پرداخته و به این نتیجه رسیده که با توجّه به قراین پیرامتنی درونی و بیرونی، انتساب دیوان مذکور به شاه اسماعیل اوّل صفوی پشتوانه ی علمی، ادبی و تاریخی محکمی دارد. بیشترین قراین پیرامتنی درونی این انتساب، مربوط به «عنوان دیوان» و «تخلّص شاعر» است که علاوه بر دلالت بر شخصی واحد، در دیوان خطایی بارها در کنار هم آمده اند. همچنین بیشترین قراین پیرامتنی بیرونی، مربوط به گزارش های تذکره نویسان درباره ی شاعری و انتساب دیوان خطایی به وی با نقل نمونه ای از اشعار اوست. دیگر قراین پیرامتنی عبارت اند از: اشارات مورّخان، مؤلّفانِ فرهنگ ها و دایره المعارف ها، سلسه النّسب ها، سفرنامه ها، عاشیق ها و... به شاعری وی که روی هم رفته صحّت انتساب دیوان خطایی را به او تأیید می کنند.