فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۱۶۱ تا ۳٬۱۸۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
277 - 290
حوزه های تخصصی:
بازیابی و تصحیح اشعار شاعران پیشگام و متقدم، به ویژه استاد شاعران رودکی سمرقندی، یکی از بایسته های فرهنگی برای پیش برد زبان و ادبیات فارسی است. شعر رودکی در طول تاریخ، همواره موردتوجه شاعران و ادیبان بوده و امروزه نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از دیوان پُرشعر این شاعر که بنا بر گفته ی محققان، بیش از صدهزار بیت بوده، اکنون مقدار ناچیزی موجود است. همین مقدار اندک نیز با مراجعه ی متعدد و بی شمار محققان و رودکی پژوهان معاصر، مانند سعید نفیسی، براگینسکی، میرزایف، علی اشرف صادقی و شماری از رودکی پژوهان در ایران و تاجیکستان، به دست ما رسیده است. نگارندگان باتوجه به اهمیت وافر بازیابی اشعار رودکی در سرچشمه های کهن، با بررسی یکی از فرهنگ های شعری متعلق به عهد عثمانی، به نام عجایب اللغه از فردی به نام ادیبی، بنا دارند بیتی منسوب به رودکی را که تاکنون از دید مصححان و رودکی پژوهان مستور مانده است، در بخش نخست این جستار معرفی و ایراد موجود در مصرع دوم آن را برطرف کنند. در بخش پایانی نیز موضع بیت را در دو مثنوی کلیله و دمنه و سندبادنامه از رودکی بررسی کرده ایم.
مطالعه فراتحلیلی-تطبیقی «سلوک» در ادبیات ایران و جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات فراتحلیلی نتیجه نهایی یافته های پژوهش هایی با بن مایه های مشترک را مستخرج و در اختیار پژوهشگران قرار می دهد. رویکرد فراتحلیلی در حوزه ادبیات تطبیقی نیز نقشه راهی برای مطالعات آتی محققان فراهم می کند. در جستار حاضر، بیش از چهل و سه مقاله با بن مایه مشترک «سلوک» مطالعه و تلاش شد از یافته های آنها در ایجاد شبکه ای منسجم از پیکره های تطبیق پذیر استفاده گردد تا از این رهگذر دریچه ای نوین از مطالعات تطبیقی پیش روی پژوهشگران آتی گشوده شود. علی رغم اهمیت این نوع از مطالعات، تا جایی که نگارنده مطلع است، تاکنون هیچ یک از پژوهشگران داخل و خارج در حوزه ادبیات تطبیقی، رویکرد فراتحلیلی اتخاذ نکرده، و دست کم، در حوزه سلوک، هیچ مطالعه فراتطبیقی تا به این لحظه منتشر نشده است. از این رو، پژوهش حاضر در حوزه ادبیات تطبیقی کاملاً بدیع است. پیکره های مورد بررسی شامل ارداویراف نامه، کمدی الهی دانته، سیرالعباد الی المعاد، منطق الطّیر عطار نیشابوری، خمسه حکیم نظامی، جاناتان مرغ دریایی و ماهی سیاه کوچولو و برخی دیگر از آثار تطبیق پذیر است. پس از معرفی آثار فوق و مجموعه آثار قابل تطبیق با هریک، در نهایت، زمینه های تطبیق پذیر و آثار بکری که هنوز توسط محققان مورد مطالعه تطبیقی قرار نگرفته-اند، معرفی شده است. طبق یافته های تحقیق، دسترسی به ترجمه آثار دیگر ملل، اقتباس ضمنی، الهام از کُتب مقدّس، پیش زمینه مشترک مذهبی و عرفانی آثار سلوک-محور، و وجود دغدغه های مشترک در ترسیم مسیر سلوک، تطبیق پذیری آثار مطالعه شده در پژوهش حاضر را رقم زده اند.
بازخوانی کارکرد اسطوره در اشعار فارسی و عربی با تکیه بر اشعار شاملو و البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
239 - 268
حوزه های تخصصی:
اسطوره و ادبیات به سبب دارا بودن خاستگاه مشترک؛ یعنی نشأت گرفتن از ناخودآگاه آدمی، با یکدیگر پیوندی ناگسستنی دارند. همانگونه که اسطوره از ظرفیت ادبیات به ویژه شعر برای استمرار حیات خود استفاده می کند، شاعران نیز از ظرفیت اسطوره اغلب برای غنا و زیبایی اشعار خویش بهره می گیرند؛ اما کارکرد اسطوره در ادبیات تنها معطوف به عنصر زیبایی شناختی نیست. شاملو در شعر فارسی و البیاتی در شعر عرب نمونه دو شاعری هستند که با آگاهی از ظرفیت اسطوره ها، با تکیه بر تجربه های زیستی مشترک به کارکرد سیاسی و اجتماعی اسطوره ها، در کنار کارکرد زیبایی و ساختاری در شعر نیز توجه کردند. این مقاله به شیوه توصیفی – تحلیلی به کارکرد اساطیر در شعر این دو شاعر می پردازد. از نتایج این پژوهش تطبیقی برمی آید که اگرچه این دو شاعر معاصر در کاربرد اساطیر همانندی هایی دارند، اساطیر در اشعار شاملو از کمیت و کارکرد متنوع تری در قیاس با اشعار البیاتی برخوردار است. نوآوری های شاملو در بازآفرینی اسطوره ها در مقایسه با اشعار البیاتی آشکار است؛ درحالی که البیاتی بیشتر از اسطوره برای بازنمایی جامعه عرب و موقعیت خود در آن جامعه استفاده کرده است؛ شاملو با بازخوانی اسطوره ها، به ماهیت یا کارکرد معرفت شناسانه اساطیر توجه کرده و تلاش کرده از رهگذر آن، جهان بینی ایرانی و انسان معاصر را بازنمایی کند.
بهره گیری خلّاقانه مولانا از ویژگی ترکیبی زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
151 - 168
حوزه های تخصصی:
توانایی مولانا در واژه سازی کم نظیر و شاید در دنیای شعر فارسی بی نظیر باشد و در این مقاله تنها بخشی از عملکرد او را در زمینه واژه سازی بحث و بررسی شده است. بر این اساس در این پژوهش تلاش می شود در دو بعد واژگان مرکب و ترکیبات توصفی و اضافی، برخی از ساخت های زبانی مولانا نشان داده شود. روش تحقیق «یافتاری–تحلیلی– توصیفی» است. بدین معنا که با مطالعه بیت به بیت سه دفتر مثنوی هر آنچه از واژگان و ترکیبات که در نگاه نخست بدیع به نظر آمده، شناسایی و فهرست بندی شده است. در مرحله دوم یافته ها در فرهنگ نامه ها و نیز به کمک «نرم افزار درج» جست وجو شده است تا نوبودگی و انحصاری بودن کاربرد مشخص شود. بنابراین می توان گفت اولاً این واژگان و ترکیبات برای نخستین بار در این تحقیق مطرح و بررسی می شود؛ دوم اینکه غالب آن ها در دیگر آثار ادبی نیز به کار نرفته اند. از نظر دستوری، واژگان مولانا گاه با دستکاری های خلاف قاعده همراه است؛ مانند ساخت اسم یا مصدر از حرف، کاربرد صفت فاعلی به جای مفعولی، ساخت ترکیب ازطریق حذف حرف واو، ساخت مصدر با اسم خاص، ساخت صفت از اسم خاص، کاربرد پسوند مکان ساز با اسم معنی، حذف مضاف و ساخت مصدر از صفت. از دیدگاه بلاغی، روش اصلی و مهم مولانا قرار دادن واژه در جایگاه ناآشنا و غریب است که به شکل تغییر بافتِ کاربردی نیز قابل بیان و بررسی است.
تحلیل جامعه شناختی ضعف صمیمیت عاطفی در تغزلات غنایی فرخی سیستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
169 - 186
حوزه های تخصصی:
فرخی سیستانی ازجمله شاعرانی است که تغزلات او دربردارنده ویژگی های چند طبقه مهم اجتماعی است. در این مقاله گزاره هایی که در تغزلات وی رابطه عاشق و معشوق را از نظر عاطفی، کم رنگ جلوه می دهد، نمود «ضعف صمیمیت عاطفی» دانسته شده است. مؤلفه هایی مانند «ترجیح عوامل قدرت بر معشوق»، «ترجیح عاشق بر معشوق» و «نمودهای عشق غیرطبیعی در زبان تغزلات فرخی» باعث ضعف صمیمیت عاطفی شده است که با ساختارهای بنیادین اجتماعی و تاریخی عصر وی پیوند می یابد. عشق در شعر فرخی، عشقی زمینی نانجیبانه و بیمارگونه است. نمود این نوع عشق در زبان شعر او، گاهی باعث به وجود آمدن گزاره هایی می شود که در آن ها صمیمیت عاطفی وجود ندارد. از سوی دیگر گزاره های هنجارستیز اجتماعی در تغزلات فرخی که با قراردادهای شعر غنایی ناهمسان است، تنها به یک رفتار فردی مربوط نیست، بلکه بیان کننده رفتار یک طبقه خاص اجتماعی است که با واقعیت تاریخی و اجتماعی عصر آن طبقه قابل تشریح است. در این مقاله که با روش تحلیل گزاره های شعری به نگارش درآمده، پیوند زبان شعر غنایی فرخی سیستانی با ساختار کلی جامعه عصر او از دیدگاه نظریه های جامعه شناسی ادبیات تشریح شده است.
استعاره ی فضایی نقشه نگاری و وجوه دِلالی آن در رمان امپراطور کلمات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم محوری و مشترکِ حوزه های معرفتی همچون عرفان، فلسفه، روان شناسی، روان کاوی و مطالعات پسااستعماری؛ تبیین وضعیت دولبه ی کنش نشانه ورزی یعنی هستی- هویت بخشی همراه با فقدان است که موضوع بازنمایی برخی از روایت های ادبی از جمله داستان های کودک و نوجوان شده است. رمان « امپراطور کلمات » در مقام نمونه ای برجسته از تلقی فوق در ادبیات داستانی کودک و نوجوان فارسی است که با تکیه بر استعاره ی فضایی نقشه نگاری به بازنمایی آن موضوع پرداخته است. در این نوشتار وجوه دِلالی استعاره ی مذکور به شیوه ی توصیفی تحلیلی دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که مؤلف- راوی رمان امپراطور کلمات با روایت پردازی مبتنی بر تداخل سطوح روایی از بالا به پایین و بالعکس، از یک سو هویت مندی یا هویت پذیری سوژه ابژه های داستانی را با تکیه بر استعاره ی نقشه نگاری و با تکیه بر دو سمبل یا عنصر خط و کلمه بازنمایی کرده؛ درعین حال، فقدان برآمده از هویت مندی را که شامل انواع محاکمه، معاینه، جنگ، زندانی شدن و جدایی است، نشان می دهد. موازی با این وضعیت، مؤلف- راوی داستان سعی کرده است تا با وجوهی از تعویق خودِ کنشگران، نیز تعلیق برخی از نشانه ها همچون پاک کردن خط ها، شاعرانگی، دیوانه نمایی، کولی گری و شوریدگی، اُمّی نمایی، بی کلمه گی و بی نامی نیز مرزشکنی روایی، امکانِ گذرِ نمادین از فقدان نهفته در نشان مندی و هویت پذیری را به نمایش بگذارد.
تقابل ادبیات اعتراضی با ادبیات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طبقه بندی های موضوعی شعر فارسی با نوع ادبی خاصی که به مبارزه علیه ظلم و بیداد حاکمان و صاحبان قدرت می پردازد روبه رو می شویم. این نوع در موضوعات و گونه های مختلف ادبی نمود و بروز دارد و در دوره اخیر از آن با عنوان ادبیات اعتراضی انتقادی یاد می کنیم. ادبیات اعتراضی-انتقادی در شعر عرفانی به شکل متمایز از دیگر گونه های ادبی مشاهده می شود و تاکنون به چگونگی ارتباط آن با ادبیات عرفانی پرداخته نشده است. بنابراین، هدف از این جستار با رویکرد توصیفی-تحلیلی نخست دسته بندی شاعران عارف و صوفی از منظر اعتراضی و سپس بیان علل تقابل ادبیات اعتراضی با شعر عرفانی و نمود و بروز ریشه های آن در دوره های مختلف است. در نهایت این نتیجه به دست آمد که شعر عرفانی به علت روح درون گرایی، تسامح و تساهل عمیق عرفانی، زمینه مناسبی برای عرضه اعتراض و انتقاد نبوده و علی رغم وجود نمونه های انگشت شمار، بیشتر شاعران عرفانی تمایلی به پرداختن به مضامین اعتراضی نداشته اند. همچنین نتیجه تحقیق بیانگر آن است که ادبیات عرفانی به سبب مبانی فکری و نگاه جبرگرایانه و توکل صرف و روحیه تسلیم، رضا و گاه ترس از سخت گیری های حاکمان و یا تعامل با اهل قدرت، در تقابل با اعتراض بوده است.
واکاوی ترجمه های عین القضات همدانی در تمهیدات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
25 - 42
حوزه های تخصصی:
این پژوهش[1] با الهام از چارچوب نظریِ «تاریخ نگاریِ خُرد» (آدامو، 2006) روش ترجمه عین القضات در تمهیدات را به بحث می گذارد. بدین منظور، پس از مرور پیشینه مطالعاتی و معرفی اجمالیِ مبانی نظری و روش شناختی تحقیق، با تحلیل نمونه هایی ابعاد مختلف کنش ترجمانی عین القضات بررسی و تحلیل شده است. یافته های مقاله مبیّن آن است که عین القضات در مواجهه با التقاط زبانیِ عربی- فارسی به شیوه ای واحد واکنش نشان نداده است؛ بلکه به تناسب «نوع متن» واکنش ترجمانی و حدود عاملیت بینافرهنگی وی متفاوت بوده است. به طورکلی «تلفیق ترجمه و تفسیر در تمهیدات »، «قرابت معیارهای نگارش تألیفی و ترجمه ای»، «ملاحظه توأمان مخاطب خاص و عام»، «تلفیق (تقریباً همیشگی) مبدأمداری و مقصدگرایی» و «توجه به ویژگی های نوع متن در اتخاذ هنجارهای مقدماتی و عملیاتی ترجمه» از ویژگی های کردار ترجمانی وی در مسیر دستیابی به «تعادل منظورشناختی» بوده است. [1]. بخش هایی از این نوشته را یکی از نگارندگان نوشتار در سال 1396 در قالب سخنرانی در سومین همایش ملی رویکردهای میان رشته ای به آموزش زبان، ادبیات و مطالعات ترجمه در دانشگاه فردوسی مشهد ارائه داده است.
کارکرد بلاغی و ساختاری آیه 17 سوره انفال در شرح التعرف و مرصادالعباد با رویکرد بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
59 - 76
حوزه های تخصصی:
برخی شگردهای بلاغی در متون، به ویژگی های سبکی تبدیل شده اند. یکی از راه های بررسی این ویژگی های سبکی در متون مختلف تحلیل بینامتنی است. این موضوع در متون عرفانی اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا این متون زبانی تمثیلی و تأویلی دارند و با متون دینی و قرآنی در پیوندهای آشکار و پنهان هستند. این پژوهش در پی بررسی بینامتنی کارکرد بلاغی آیه 17 سوره انفال در شرح التعرف و مرصاد العباد است؛ به گونه ای که شگردهای سبکی هنری که نتیجه کارکرد بلاغی و اندیشگانی این آیه است- بررسی شده است. همچنین به دنبال آن بوده است که کارکرد و ساختار صور خیال در دو دوره سبکی متفاوت در متون عرفانی تا چه میزان مشابهت دارند و نوع خوانش عارفانه از این آیه، چگونه سبب شگردهای سبکی مشترک، در بیان آموزه های معرفتی آنان شده است. با تحلیل بُعد ساختاری و عناصر بینامتنی، سعی شد براساس نظریه ژنت، میزان استفاده این دو متن از یکدیگر و تطبیق آنها با بلاغت فارسی نشان داده شود. بر همین اساس درباره آیه مدنظر در دو متن اشاره شده، همه گونه های بینامتنی آشکار و ضمنی به صورت تضمین و تلمیح و تمثیل به کار رفته است.
گره افکنی و بحران سازی در عناصر روایت رمان آناکارنینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
115 - 128
حوزه های تخصصی:
«تعلیق و انتظار» کیفیتی ناظر بر پیچیدگی، بحران و گره خوردن حوادث داستان است که خواننده را به پرسش و پیگیری ادامه داستان وامی دارد. این صفت ازجمله تکنیک ها و عناصر حذف ناشدنی داستان های مدرن است. تعلیق کلیدی ترین عنصر داستان و رمان نو است که خواننده یا شنونده را در مقام انتظار نگه می دارد و کشش ادامه متن را به او القا می کند. رمان آناکارنینا اثر تولستوی، نویسنده نامدار روس، رمانی است واقع گرا و محصول دورانی که نوشته های تولستوی رنگ وبوی اخلاقی به خود گرفته و از تب وتاب، شور و تقابل حالات و شخصیت ها در رمان هایی چون جنگ و صلح و رستاخیز افتاده است. رمان، داستان بانویی اشرافی به نام آناست که در طی حوادثی گرفتار عشقی ممنوعه می شود و برخلاف این که تصور نمی کرده است زمانی از فرزندش جدا شود، همسر و فرزندش را ترک می کند و به دنبال عشقی تجربه ناکرده می رود و در ادامه، سرانجامِ بد خودکشی او را در چنبره خود گیر می اندازد. کشش و انتظار در این رمان با ظرافت هرچه تمام همچون گردی بر تمام داستان پاشیده شده است. خواننده ای که مرحله به مرحله داستان را پیگیری می کند با تعلیق و انتظار از نوع فرمی و بیشتر مربوط به ساختار رمان روبه روست. در این نوع تعلیق ها، شخصیت ها همگی دارای نوعی کشش و ابهامند، چه در اصل و چه با تغییراتی که در طول زمان در آنها ایجاد می شود. حوادث، پیرنگ، فضا و مکان نیز تعلیق و کشش دارند. در اصل باید گفت تولستوی که استاد تقابل سازی در شخصیت و موقعیت است، با تعلیق در ذهنیت، فضا و کنش محتوای اثرش را جذاب تر ساخته است.
مقایسه دو مکتب تأویلی صوفیانه در زمینه آیه «تأویل» (مطالعه موردی: مصنّفات عین القضات همدانی و کشف الاسرار میبدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
211 - 234
حوزه های تخصصی:
مبنای اصلی نوشتار حاضر، درباره برخی از نکات مربوط به آیه تأویل (آل عمران(3)/7) است با تکیه بر دیدگاه های دو نویسنده اهل تصوّف و عرفان، عین القضات همدانی و رشیدالدین میبدی است. این دو متفکّر اسلامی را باید به عنوان نمایندگان دو جریان اندیشه تأویل گرا در نیمه دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم هجری قمری دانست. هدف کلی ما، شناخت دریافت های ذوقی و عارفانه و تبیین تفکّرات تأویل گرایانه عارفان، بخصوص عین القضات و میبدی، نسبت به متن قرآن کریم است. این پژوهش در روش گردآوری اطّلاعات، از منابع کتابخانه ای بهره گرفته و سپس به صورت کیفی به تحلیل داده ها با روش استدلایی می پردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد که عین القضات دانش راسخان را برای تأویل آیات متشابه در کنار دانش الهی می پذیرد. او هرچند مدعی آن نیست که به تأویل همه متشابهات، دست یافته، به طور ضمنی، از خود به عنوان یکی از مصادیق راسخان یاد می کند. درصورتی که میبدی با نگاه تفسیری و متشرعانه، به آیه تأویل می نگرد و بر این باور است که دانش تأویل متشابهات تنها مختص خداوند است؛ اما به طور مطلق هم مخالف تأویل نیست. در کشف الاسرار، با دو رویکرد تأویلی نکوهیده و پسندیده مواجه هستیم. تأویلاتی که از جاده شریعت و کتاب و سنّت عدول کند، نکوهیده و در غیر آن، پسندیده و مطلوب است. آن چه از دیدگاه هر دو متفکّر تأویلگرا باید به عنوان وجوه اشتراک مدّ نظر قرار داد، آن است که هر دو بی هیچ تردیدی، ایمان و سرسپردگی محض و تسلیم و اعتقاد قلبی راسخان را در برابر متشابهات قرآن کریم لازم می دانند.
ارتباط تصاویر حیوانی با عاطفه، روحیات و باورهای خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاقانی شاعری است که تمایل زیادی به تصویر سازی دارد. برای این کار از طیف گسترده ای از عناصر مادی و انتزاعی بهره برده است. یکی از عناصری که کاربرد زیادی درساخت تصاویر قصاید وی دارد،گونه های مختلف جانوران است. دراین تحقیق که به صورت توصیفی- تحلیلی انجام گرفته، جایگاه جانوران در قصاید خاقانی،بررسی شده است. بایدگفت وی در مجموع بر اساس کاربرد86 نوع مختلف ازجانوران،1177تصویرارائه کرده است. دراین میان به ترتیب بسامد، مرغ به طور مطلق، اسب، سگ، شیر و مار بیشترین کاربرد را داشته اند. استفاده شاعراز تصویر جانوران قالبی ومتعارف نیست، بلکه گاه درباره حیواناتی از جمله شیر،سگ و فیل، اوصاف تازه و غیرمتعارفی درنظرگرفته که تاحدود زیادی سبب برجستگی مضامین اشعارش شده است. سؤال اصلی تحقیق، بررسی ارتباط تصویر جانوران با عواطف، روحیات و باورهای شاعر است.
بررسی سلوک عرفانی در مثنوی مولوی و مثنوی های سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
257 - 278
حوزه های تخصصی:
نخستین کسی که در مثنوی سرایی از مولوی تقلید کرد، فرزند و مریدش سلطان ولد بود که به تشریح و تبیین عقاید پدر خود پرداخت. غور و تأمل در آثار سلطان ولد خصوصاً مثنویهای سه گانه نشان می دهد که خداوندگار در تشکیل منظومه فکری فرزندش سلطان ولد نقش فراوانی داشته است. سلطان ولد به دلیل عظمت شخصیت پدرش مولانا و آثار سترگ او، چندان مورد توجه اهل ادب و عرفان قرار نگرفته است، این در حالی است که وی با تمسّک به شیوه پدر و سلوک عملی در سایه بزرگان طریقه مولویه به تجربیات جدیدی در عالم عرفان رسیده است. این جستار که مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای است و با شیوه توصیفی- تحلیلی انجام می شود، سلوک عرفانی را در مثنوی معنوی و مثنویهای سلطان ولد بررسی می کند و به این پرسش پاسخ می دهد که سلطان ولد با استعانت از کشفیات عرفانی خود تا چه حد توانسته گفتمان مولانا را در خصوص مبحث سلوک تشریح کند و در این زمینه چه استنباطهای بدیعی ارائه می دهد؟ نتیجه این پژوهش آشکار می کند که سلطان ولد با تکیه بر قدرت علمی و تجربیات شهودی خود توانسته برداشتهای نابی از کلام پدر ارائه دهد. وی در مبحث سلوک عرفانی نوآوریهایی نیز دارد.
واکاوی چند بیت منسوب به رودکی سمرقندی براساس چند منبع کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۷
194 - 222
حوزه های تخصصی:
دیوان رودکی از مهم ترین دیوان های شعری حوزه خراسان است که تنها اشعاری پراکنده از آن در برخی متون کهن و متأخر باقی مانده است. نفیسی توانست با تلاش فراوان بخشی از اشعار رودکی را از متون مختلف گردآوری کند و دیوانی مختصر از این شاعر کثیرالشعر فراهم آورد؛ فرهنگ های لغتی همچون: لغت فرس، «صحاح الفرس» و...، همچنین برخی منابع بلاغی نظیر: ترجمان البلاغه، حدایق السحر، المعجم فی معائیر اشعار العجم و... منابع مورد استناد نفیسی بوده اند. در نوشتار حاضر سعی بر آن است که با معرفی و رفع دو نقیصه در این تصحیح، گامی در مسیر دستیابی به دیوان منقّح آدم الشعرای ادب فارسی برداشته شود. این دو نقص، نخست اینکه ابیاتی از رودکی در این منابع وجود دارد که در دیوان مصحَّح نفیسی و برخی دیگر از دیوان های چاپی ضبط نشده است. دیگر آنکه در این تصحیح با استناد به منابع اشاره شده، ابیاتی به نام رودکی ثبت شده که با مراجعه به این منابع، مشخص می شود که این سروده ها منسوب به شاعری دیگر است. در این جستار سعی شده با مراجعه به برخی کتاب های چاپی و چند نسخه خطّی، ابیات منسوب به رودکی که از دیوان مصحَّح نفیسی فوت شده، گردآوری شود، ابیات تازه منتسب به رودکی مطرح و انتساب های نادرست به او معرفی و مردود شود.
عنصر تکرار در دیوان های نثری یحیی سماوی و شعر سپید احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
141 - 165
حوزه های تخصصی:
قصیده النثر یا شعر سپید به عنوان پدیده ای نو در ادبیات فارسی و عربی، افق های تازه ای را در برابر دیدگان گشود که نماد کامل خروج از شعر سنّتی و دگرگونی شدید آن است. این نوع شعری جدید اگرچه در رابطه با موسیقی و وزن های عروضی دگرگونی شدیدی ایجاد کرده است، اما خالی از عناصر موسیقی نیست و شاعر با شگردهای مختلف این خلأ را پر کرده است. یکی از عناصری که نقش مهمی در تقویت موسیقی داخلی این نوع ادبی و برجسته کردن مضمون دارد، عنصر تکرار است. این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیلی-توصیفی، کارکرد عنصر تکرار را در دیوان های نثری شاعر معاصر عراقی یحیی سماوی و شعر سپید احمد شاملو بررسی کند. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد؛ پدیده تکرار در شکل های مختلف به کار گرفته شده است و این عنصر علاوه بر اینکه بخشی از موسیقی درونی را ایجاد کرده و ساختار آهنگین آن را ارتقا بخشیده است، باعث اغنای جنبه دلالی و زیبایی این نوع ادبی گردیده است. تکرار در قصاید سماوی و شاملو نقش مهمی در انسجام شعر و لذّت شنیداری و تقویت ساختار آهنگین متن، انتقال احساسات و عواطف درونی شاعر، فضا سازی و نفوذ بیشتر کلام در جان خواننده، دیداری کردن تصویر و حفظ آن در ذهن مخاطب، برجسته کردن مفهوم و تبیین جهت گیری های فکری هر دو شاعر و انسجام و تماسک متن داشته است، و به عنوان یکی از مهم ترین ویژگی های سبکی هر دو شاعر به شمار می رود.
The Commodification of Women in a Comparative Study of Pinter's Betrayal and Stoppard's The Coast of Utopia(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The purpose of the present study is to discuss Girard’s imitative desire in Pinter’s Betrayal, and Stoppard’s The Coast of Utopia. René Noël Théophile Girard (1923-2015), a French literary critic and philosopher, has elaborated on the idea of imitative desire. He discusses that our desires are not autonomous, but we borrow our desires from others. Since human beings think their drives do belong to them, the object of desire or the desired love becomes an issue of rivalry among the rivals. If such a dissention is not resolved, chaos will result. To solve it, an object, namely a human being is to be sacrificed to restore the unity of a nation. Since women characters are marginalized in patriarchal societies, they are mostly sacrificed in the selected plays. Sometimes, double mediation occurs for those who imitate others’ desires. That is, their desires are copied by others at the same time. In other words, man sacrifices out of his imitative desire to engender power and attraction. Therefore, the male characters in the selected plays covet objects/other human beings belonging to others. This act might cost other people’s lives and metamorphosing female characters to mere objects prone to sacrifice and commodification.
تطبیق و تحلیل محتوایی بن مایه های مرتبط با امور دین در اشعار مولانا و یونس امره(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
160 - 184
حوزه های تخصصی:
یونس امره (638-720ه.ق)، از جمله شاعران و متصوّفان ترک زبان است که جوانی اش، مقارن پیری مولانا بوده و آثاری در عرفان و تصوف به زبان ترکی به جای گذاشته و باب تازه ای در عرفان و تصوف ترکیه گشوده است. مولانا جلال الدین بلخی از جمله شاعرانی است که تقلید و تتبع از روش او در سرایش اشعار از همان زمان حیات او آغاز شد به دلیل زندگی مولانا در قونیه و اختلاف زبان او با شنوندگانش یعنی ترکان حوزه آناطولی، یونس امره، بر آن شد تا با بهره گیری از مضامین عرفانی مورد استفاده مولانا در مثنوی، به احیا و ادبی نمودن زبان مادری اش بپردازد و ادبیّات ترکیه را که تا آن روز پایه اش بر ادبیات گفتار بنیاد بود، بر پایه نوشتار بنیاد نهد. نگارنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتابخانه ای به بررسی تطبیقی بن مایه های مرتبط با امور دین در اشعار مولانا و یونس امره بپردازد. به دلیل وسعت انطباق موضوع انتخاب شده با مفاهیم ادبیات تطبیقی، این موضوع از دیدگاه مکاتب اصلی ادبیات تطبیقی یعنی مکتب فرانسوی و آمریکایی قابل بررسی است. نگارندگان در این پژوهش به این نتیجه دست یافته اند که جهان شاعرانه امره به دلیل قرابت های مکانی، زمانی، زبانی، اندیشه و طریق متصوفانه بسیار به جهان شاعرانه و اندیشمندانه مولانا نزدیک بلکه منطبق است و بی شک، یونس امره در ارائه اندیشه های خود، تحت تأثیر مستقیم مولانا بوده است.
تحلیل موضع پادشاهان نسبت به منتقدان از دیدگاه مولوی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی مواجهه پادشاهان با منتقدان نیازمند تبیین مبحث حقوق مخالفان است که می تواند نوع نگاه حاکمان را نسبت به مردم در مثنوی به خوبی نمایان کند. پادشاهان در مثنوی به «نیک شاهان» و«بدشاهان» تقسیم می شوند که سلیمان و فرعون نماد این دو گروه هستند. بدشاهان که به سبب داشتن خوی استبدادی و حب جاه، خود را محق و مردم را مکلف می دانسته اند حقی برای مردم و مخالفان قائل نبوده اند که در این تحقیق موضع بد شاهان نسبت به مخالفان مورد بررسی قرار گرفته است. در این مقاله که به شیوه توصیفی و تحلیل محتوا به انجام رسیده است پس از تعاریف پادشاه و مخالفان و اشاره به حق مخالفان، و تبیین موضع مولانا در خصوص پادشاهان و همچنین موضع پادشاهان در قبال منتقدان به دو دسته مثبت و منفی تقسیم شده است که موضع منفی شامل نقدناپذیری، خشم، حیله و نفاق، قتل، حبس و شکنجه و تهدید مخالفان می شود و در موضع مثبت به عفو و بخشش، انتقادپذیری، سکوت، احتیاط در کیفر مجرمان اشاره شده است که موضع منفی نسبت به مخالفان، نمود و بسامد بالاتری در مثنوی دارد.
آثار خطی سعدالدین احمدکابلی بره کی انصاری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعه،تصحیح و بررسی دقیق نسخ خطی، جنبه های مختلف ادبی و فکری هر دوره را آشکارتر خواهد کرد. با توجه به مشترکات فرهنگی و همسایگی ایران و افغانستان، بررسی نسخ خطی شاعران و عارفان فارسی زبان این خطه، دارای اهمیت بسیار است. به علت تشابهات فرهنگی و تاریخی گذشته،کشوری چون افغانستان به عنوان بخشی از مناطق فرهنگی زبان و ادب فارسی، سرشار از نسخه های خطی ارزشمندی است. یکی از شاعرانی که آثار شعر و نثر عارفانه اش ،نقش مؤثری در ترویج زبان و ادبیات فارسی و مفاهیم عرفانی داشته ،سعدالدین احمد انصاری است که در قرن دوازدهم هجری در توابع کابل می زیسته است. کتاب شعر «شور عشق» اثر سعدالدین احمد انصاری، از نسخه های خطّی و ارزشمند قرن دوازدهم هجری محسوب می شود که تا کنون مورد پژوهش مستقل قرار نگرفته است، بی شک این پژوهش در روشن شدن وجوه مبهم و ارزش و بهای این کتاب عرفانی موثر واقع خواهد بود.
تحلیل نمودهای روانی اسطوره ها در شعر احمد شاملو و إمل دنقل براساس اصل تضاد یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۳
185 - 214
حوزه های تخصصی:
اصل تضاد یونگ، از مهم ترین عوامل رشد و شکوفایی شخصیّت در بخش ناخودآگاه جمعی است که علاوه بر تحوّل در ساختار شخصیّت، برانگیزاننده اصلی کل رفتار و تولیدکننده کل انرژی روان است. براساس این اصل روان شناختی، آدمی که در برابر گرایش های مختلف، دچار کشمکش و فشار روانی می شود، سعی می نماید برای از بین بردن آن فشار روانی، با اراده خود، فعالیت نماید و به سوی ترقّی و کمال پیش رود. با بررسی آثار ادبی می توان مقایسه ای علمی میان اصل تضاد یونگ؛ یعنی شدّت کارکرد انرژی روان در شخصیّت با برخی نظریه های فیزیکی از جمله اصل بقای انرژی برقرار نمود که دارای ساختار بنیادی ثابتی است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی تطبیقی و با هدف نشان دادن کارکرد انرژی روانی در شخصیّت های اسطوره ای، سعی دارد میزان تأثیرپذیری و شدّت عملکرد پدیدآورندگانی همچون احمد شاملو و إمل دنقل را در این باب بررسی کند. نتیجه پژوهش آن است که این دو شاعر نوپرداز، با بهره گیری از تکنیک نقاب (پرسونا) و نشان دادن ماهیّت مفهومی و انرژی تولیدشده در شخصیّت های اسطوره ای کهن، شدّت عملکرد روانی خود را به عنوان پدیدآور در برابر ناملایمات و ناکامی های جهان پیرامونشان، با خلق اسطوره های نو و دریافت انرژی قدرتمند اسطوره ای، در لایه های معنادار سروده های خود، به خوبی نشان داده اند.