فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۵٬۳۸۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی فضیلت محور عنوان گونه ای جدید از نظریات معرفت شناختی است که با الگو برداری از نظریات فضیلت محور در حوزه اخلاق شکل گرفته است. از جمله سرشناس ترین نظریه پردازان معرفت شناسی فضیلت محور می توان به لیندا زاگزبسکی اشاره کرد. زاگزبسکی مدعی است ابتنای نظریه های معرفت شناسی بر اخلاق فضیلت می تواند معضل گتیه و معضل ارزش، که دو مسئله اساسی پیش روی نظریه های معرفت شناختی است را پاسخ گوید. از همین روی زاگزبسکی متناظر با تبیین فعل صواب(درست) بر حسب فضایل اخلاقی، تعریف و تحلیلی از معرفت را بر حسب فضایل فکری به دست داده و معتقد است که این تعریف نه تنها به معضل گتیه گرفتار نخواهد شد بلکه به دام معضل ارزش نیز نخواهد افتاد. در این مقاله پس از ارائه مقدمه ای در باب چگونگی طرح نظریات فضیلت محور در حوزه معرفت شناسی، نظریه فضیلت محور لیندا زاگزبسکی را مطرح نموده ایم. در بخش دوم این مقاله به کاربرد نظریه فضیلت محور وی در حوزه معرفت شناسی پرداخته و راه حل زاگزبسکی در حل معضل گتیه و معضل ارزش را به تفضیل بیان کرده ایم و در بخش پایانی نیز نظریه وی در حوزه معرفت شناسی فضیلت محور را مورد نقد و بررسی قرار داده ایم.
رابطه فلسفه و دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه دین و عقل همواره در تاریخ تفکر بشرى بحث انگیز بوده است. ازآنجاکه آشکارترین ظهور عقل در فلسفه است، بحث دین و عقل به بحث دین و فلسفه نیز کشیده شده است. در این نوشتار پس از تعریف فلسفه و دین، دیدگاه برخى از اندیشمندان اسلامى و غربى را در این باره بررسى مى کنیم. برخى از کسانى که میان دین و فلسفه هماهنگى نمى بینند، معتقدند که دین بر عقل مقدم است و تمسک به عقل در فهم دین مجاز نیست؛ برخى نیز عقل را مقدم بر دین مى دانند. بیشتر اندیشمندان اسلامى تعارضى میان عقل و دین و در نتیجه ناسازگارى ذاتى میان دین و فلسفه نمى بینند و معتقدند که حکم صریح و قطعى عقل با حکم قطعى شرع هرگز تعارضى نخواهد داشت و در صورت مشاهده تعارض حکم قطعى عقل با حکم ظنى شرع، باید حکم ظنى شرع را تأویل کرد.
تحلیل و بررسی تطبیقی معراج پیامبر(ص) از دیدگاه «مایکل سلز» و «آنه ماری شیمل» با نگاه درون مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مایکل سلز»، قرآن پژوه آمریکایی درباره معراج پیامبر(ص) بر سه موضوع تأکید می کند؛ این که واژه معراج در قرآن به کار نرفته و درباره آن توضیح کافی داده نشده است. دیگر این که قرآن بیان می کند که محمد(ص) هیچ معجزه ای متفاوت از معجزه خدایی خود؛ یعنی قرآن نیاورده است. و معراج پیامبر (ص) در خواب و رؤیا صورت پذیرفته است. به عقیده او، بحث پیرامون لایه های این موضوع عمدتا برشواهد غیر قرآنی مبتنی است و دراین باره تنها اطلاعات اندکی در سوره اسراء یافت می شود. افزون بر این وی تلاش کرده است تا واقعه معراج را برگرفته از آیین های یهود و بودایسم جلوه دهد. هدف این مستشرق در واقع اثبات عدم وقوع معراج رسول اکرم(ص) است؛ در مقابل «آنه ماری شیمل»، معراج پیامبر(ص) را برگرفته از آیه نخست سوره اسراء می داند و بر این باور است که دو سیر( افقی و عمودی) برای پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده است. و معراج را برخلاف «سلز»، از معجزات الهی می داند. «آنه ماری»، به دلیل این که به منابع اهل سنت بسنده کرده است در برخی از آراء خود همچون؛ رؤیت یا عدم رؤیت خداوند در معراج توسط پیامبر(ص)، جسمانی یا روحانی بودن معراج دچار تشکیک عقیده شده است. به رغم نقدهای اساسی که بر برخی از ارکان نظریه های این دو خاورشناس وارد است، نکات مثبتی نیز در آراء ایشان مشاهده می شود. در این مقاله سعی شده است که ابتدا دیدگاه خاورشناسان مذکور بیان گردد، سپس به بررسی و نقد آراء ایشان پرداخته شود
تحلیل «وجود» کانتی از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
هدف اصلی این پژوهش تحلیل «وجود» نزد کانت با کمک گرفتن از دیدگاه ولف، هیوم، و فلاسفه اسلامی درباره وجود است. با توجه به این که کانت در نقد عقل محضدر دو موضع به تحلیل «وجود» می پردازد، ابتدا در بخش تحلیل استعلایی در مبحث «مقولات محض فاهمه»، به منزله یکی از مقولاتِ وجهه نظر «جهت»، و دیگربار در بخش دیالکتیک استعلایی در نقد برهان وجودی، این مقاله با هدف ارائه تبیینی جامع و منسجم از این دو موضع نشان می دهد که کانت در دیالکتیک استعلایی، برای اجتناب از ایدئالیسم جزمی و ایدئالیسم شکاکانه، داده شدگی وجود را متأثر از هیوم برای نقد برهان وجودی به کار می گیرد، اما در تحلیل استعلایی که بر فهم ما از وجود متمرکز است، متأثر از ولف که برای او وجود امری فرعی و مجهول است، وجود را از مراتب علم ما به گزاره ها می داند. هم چنین با برقراری نوعی هم ارزی ابتدایی میان «اصالت وجود در حکمت متعالیه» و «داده شدگی وجود نزد هیوم»، و «اصالت ماهیت و اعتباری بودن مفهوم وجود نزد سهروردی» و «متمم بودن آن نزد ولف» از ابزارهای مفهومی برای تحلیل وجود در حکمت متعالیه و حکمت اشراق، هم چون «معقولات ثانیه فلسفی»، «زیادت وجود بر ماهیت»، و «جهات ثلاث» برای تبیین وجود نزد کانت کمک گرفته می شود.
تحلیل و بررسی کتاب حیات پس از ایمان اثر فیلیپ کیچر (گزارشِ آلوین پلنتینگا؛ نقد و بررسی از دیدگاه علامه طباطبایی (ره))
حوزه های تخصصی:
دربارة نقش دین در فرهنگ و تمدّن بشری در گذشته و آینده دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. بعضی از اندیشمندان برای دین نقش سازنده، مثبت و متعالی تعریف کرده اند، امّا برخی از فیلسوفان دین معاصر، مانند کیچر در کتاب حیات پس از ایمان با نگاه شکّاکانه و سکولاریستی به دین، بر این باورند که ادیان به دلیل گزارش ها و تصویرهای متفاوت و گاه متعارض که از «امر متعالی» بیان می کنند و تنوّع گسترده آموزه ها و آرای دینی و نیز ناهمخوانی آنها با یکدیگر، غیرواقعی هستند و قابل اعتماد نیستند. بنابراین، از منظر کیچر ارزش های حاکم بر آیندة فرهنگ و تمدّن بشری ارزش های سکولاریستی جهان شمول است. این کتاب بعد از گزارش متن آن به قلمِ آلوین پلنتینگا، فیلسوف مشهور و نکته سنج مسیحی، مورد ملاحظات انتقادی و دفاعِ به زعم ما ناموفق او قرار گرفته است. علاّمه طباطبائی به عنوان یک فیلسوف مسلمان معاصر بعد از بیان تعریف و ماهیّت دین و تقسیم آن به دین حقّ و باطل اوّلاً تنوّع دینی را محدود به ادیان ابراهیمی و ثانیاً حقیقت و روح حاکم بر ادیان را تسلیم حقّ و بیان الهی می داند. ایشان اختلاف در شرایع را به لحاظ نقص و کمال، کمیّت و کیفیّت نه اختلاف ذاتی و از نوع تعارض و تنافی بیان می کند و معتقد است، همان گونه که فرهنگ گذشته بشر متأثّر از تعالیم انبیاء بوده، فرهنگ حاکم بر آینده بشر نیز متأثّر از فرهنگ، ارزش ها و مؤلّفه های دین است. از جمله دلیل های علاّمه در این باب، فطری بودن دین و ثبات ارزش های فطری است. این پژوهش بعد از ترجمه و تحقیق دقیق کتابِ حیات پس از ایمانِ کیچر بر اساس گزارش پلنتینگا، به روش توصیفی و تحلیل متن و به شیوه کتابخانه ای، به بررسی و نقد نظرهای کیچر از منظر علاّمه طباطبائی می پردازد.
نقدی بر نقد مقالة «تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن علوم قرآنی عدم تحریف قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
این مقاله نقدی است بر نقد مقالة «تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن»، که در شماره بیست و یکم نشریه «معرفت ادیان» به چاپ رسیده است. ناقد محترم، تلاش کرده است تا پاسخ ارائه شده به شبهة «تحریف لفظی قرآن با استناد به احادیث بیانگر تشابه امم» را به واسطه ناتمام بودن مفروضات و مطالب نویسنده مقاله «تشابه ادیان»، نارسا معرفی کند. وی معتقد است پاسخ این شبهه؛ یعنی تشابه، تام نیست، بلکه تشابه نوعی پاسخ درستی است. وی بر آن است که روایاتِ تشابه، آحاد هستند و با آحاد نمی توان مطالب اعتقادی را اثبات کرد. همچنین از نظر وی قابل قیاس نبودنِ قرآن و تورات، پاسخ شبهه محدث نوری نیست، بلکه باید دلالت روایاتِ تشابه را تام ندانیم و تحریف لفظی قرآن را از آن خارج کنیم. این مقاله با تقریرهای جدید، درصدد اثبات این ادعاست که اشتباه محدث نوری این بوده که قرآن را با تورات مقایسه کرده است؛ زیرا این قیاس مع الفارق است. افزون بر این، استدلال جدیدی با عنوان «روایات تشابه ادیان و اثبات عصمت لفظی قرآن» ارائه شد که عصمت لفظی قرآن اثبات شده است.
تأملی روش شناختی در تعیّن معرفتی پدیدارشناسی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه پدیدارشناسی دین، نزد بسیاری از دین پژوهان مقبول افتاده است. این روی آورد تحت تأثیر پدیدارشناسی هوسرل، وارد گستره دین پژوهی شد. مؤلفه های بنیادینِ پدیدارشناسی دین عبارتند از: توصیف پدیدارهای دینی به صورت صرف و عاری از تبیین، تمرکز بر حیث التفاتیِ نهفته در پدیدارهای دینی، مقابله با تحویلی نگری، تعلیقِ همه پیش فرض ها و پیش دانسته ها و تلاش برای شهود ذاتِ دین. پدایدرشناسی دین، فاقدِ همه ابعاد یک نظام شناختاری کامل است؛ لذا نمی توان آن را یک دانش مستقلِ بهره مند از تعین معرفتی تامّ دانست. پدیدارشناسی دین در کارآمدترین حالت صرفاً یک روی آوردِ متعلق به مقام گردآوری است، نه یک دانش مستقل و نه روشی برای مقام داوری. توقف در توصیفِ صرف، غفلت از تبیین و توجیه، ناکارآمدی در پیشگیری و درمانِ تحویلی نگری، ابتنا بر مفاهیم کلی و مبهم، فقدان الگوی مطالعاتی مشخص و برنامه پژوهشی مدون، فقدان روش های کارآمد برای سنجش نظریه ها در مقام داوری و امعان در مقام گردآوری، موجب ناکارآمدی پدیدارشناسی دین به منزله منطق فهم دین شده است.
عقلانیت هدف-وسیله، چارچوبی برای عقلانیت علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله عقلانیت علم نیازمند بستری برای طرح چیستی عقلانیت است، تا در چارچوب مفهومی از عقلانیت، بتوان چگونگی عقلانیت ماجرای علم را به تصویر کشید. نگارنده در این مقاله تلاش می کند تا با استفاده از مفهوم عقلانیت هدف-وسیله، نشان دهد که چگونه می توان چنین بستری را فراهم آورد. برای این کار می بایست علم را به عنوان یک فرایند در نظر بگیریم که در آن با مفروض گرفتن اهدافی، می توان عقلانیت دستیابی به این اهداف را به واسطه مفهوم عقلانیت هدف-وسیله توجیه نمود. عقلانیت هدف-وسیله نیز به نوبه خود قابل تقسیم به دو گونه عقلانیت ابزاری و کل گرایانه می باشد و ما نشان می دهیم که برگرفتن مفهوم عقلانیت کل گرایانه برای داشتن یک مدل عقلانیت کارآمد برای علم، ضروری است. در ادامه، و برای ارائه یک نمونه پیاده سازی برای چارچوب ارائه شده، مدل های عقلانیت علم لری لاودن را با استفاده از چارچوب مفهومی عقلانیت ابزاری و کل گرایانه مورد بازسازی قرار می دهیم، تا توانایی مفهومی عقلانیت هدف-وسیله، و نیز رشد و ترقی مدل های مذکور در گذر از گونه های این نوع عقلانیت را نشان دهیم.
جایگاه هگل در پراگماتیسم آمریکایی
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) سایر جریان ها پراگماتیسم
این مقاله میکوشد جایگاه هگل را به طور مختصر در پراگماتیسم آمریکایی (کلاسیک و جدید) در دوبخش بررسی کند. بخش نخست به بررسی جایگاه هگل در پراگماتیسم کلاسیک و بخش دوم نیز به ارزیابی همین جایگاه در نئوپراگماتیسم می پردازد. در بین پراگماتیست های کلاسیک هر سه فیلسوف کلیدی در تبیین اندیشه های پراگماتیکی خود به هگل متوسل شده اند ولی هم رویکردی ایجابی به او داشتند و هم اعتراف نموده اند تا چه حد هگلی هستند؛ مثل دیویی که اصطلاح دیالکتیک هگل را به کار می برد و هم اینکه رویکرد سلبی به او دارند و برخی دیدگاه های او را که در تضاد با رویکرد پراگماتیکی است رد می کنند؛ مثل جیمز که فلسفه هگل را به امپریالیستی بودن متهم می نماید و معتقد است که امر جزئی و فردی را فدای امر کلی و انتزاعی می کند. در بین پراگماتیست های جدید نیز بیش از همه رورتی و براندوم در فلسفه خودشان رویکرد هگلی اتخاذ نموده اند. برای مثال رورتی تاریخ گرایی خود را مدیون هگل دانسته و دیالکتیک هگل را در بستر فرهنگ ادبی به نقد ادبی تعبیر نموده است. رابرت براندوم نیز به هگلی بودن خود آشکارا اعتراف نموده و بحث هنجاریت و اجتماعی بودن مفاهیم و نیز نظریه کل گرایی خود را وامدار هگل دانسته و از او تفسیر پراگماتیستی-تحلیلی ارائه داده است.
بررسی مواجهه بین کلیساهای پروتستان آلمان و رژیم نازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور حزب نازی، به قدرت رسیدن و جنگ افروزی آن ها، تنگنایی دشوار برای مردم اروپا و آلمان به وجود آورد. کلیساهای آلمان در این دوره با آزمونی دشوار روبه رو شدند. کارنامه کلیساهای پروتستان آلمان در این دوره جالب توجه است. ظرفیت ها و کمبودهای الهیاتی کلیساها در این بحبوحه آشکار شد. در کلیسای پروتستان جنبش های مسیحیان ژرمن و کلیسای معترف ظهور کردند، که به ترتیب به حمایت و مخالفت با رژیم نازی پرداختند. تبعیت از حکومت و مخالفت با یهودیان پیش زمینه ای در الهیات لوتر داشت که در این دوره آسیب های خود را نشان داد. بعضی از متألهان و شبانان کوشیدند ضعف های الهیاتی را برطرف کنند؛ الهیات کارل بارت و دیتریش بونهوفر و بیانیه بارمِن از این جهت حایز اهمیت هستند. این تلاش های الهیاتی در پی اصلاح برخی موانع الهیاتی یا سوءبرداشت ها از مسیحیت در راه مبارزه با حاکمان ستمگر بودند. کوتاهی در قبال کشتار یهودیان، ضعفی آشکار در کارنامه کلیسا بود. ظهور رژیم نازی در آلمان پیامدها و درس های آموخته ای را برای کلیسای آلمان برجای نهاد. نزاع ایمان و هراس در سطوح جمعی و فردی آشکار بود. تکیه بر کتاب مقدس در این دوران خود سنتی را برجای نهاد که تا مدت ها بعد مورد استفاده کلیسا قرار گرفت.
بازخوانی مسئله منطقی شر و تئودیسه مبتنی بر خیرهای برتر از سوئینبرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله شر بیش از آن که به وجه قرینه ای و استقرایی و با اتکا بر برخی شرور گزاف و بی هدف یا انبوهی ناملایمات زندگی انسان، وجود خداوند و اوصاف کمالی او را به چالش کشد، در ساختاری منطقی، اعتقاد به خداوندی عالم، قادر و خیر محض را با وجود شرور در جهان هستی به طور منطقی ناسازگار می دیده است. پیداست که اعتبار این استدلال منطقی در گرو صدق یا محتمل الصدق بودن گزاره الحاقی آن خواهد بود و این در حالی است که فیلسوفانی چون سوئینبرن کوشیده اند تا با پاسخ هایی چون تئودیسه معطوف به خیرهای برتر، نادرستی این گزاره الحاقی را نشان دهند. این مقاله می کوشد تا با نگاهی دقیق به استدلال منطقی ملحدین و گزاره الحاقی مورد نظر آنان، دفاع سوئینبرن را مطرح و اشکالات وارد بر آن را بررسی کند.
نگارگری و شمایل نگاری: تجلّی هنر دینی در میان شیعیان امامیه و مسیحیان ارتدوکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت جلوه های هنر دینی در سنت های دینی بزرگ جهان و نقش آنها در تقویت باورهای دینی مؤمنان، در این باره از زوایای مختلفی از جمله چگونگی ارتباط این مظاهر دینی با کلام الهی و حضور الهی، ارتباط این آثار دینی با اعمال و شعائر دینی، ابعاد زیبایی شناختی و مباحث بسیاری طرح شده است. این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری تلاش می کند، ضمن بررسی اجمالی مبانی نظری هنر دینی در سنت شیعیان امامیه و مسیحیان ارتدوکس، به مطالعه جایگاه روایات تصویری، نمادها و نگاره های دینی و نقش آنها در انتقال باورها به پیروان این دو سنت دینی کهن و غنی بپردازد. البته با توجه به گستره آثار هنری دینی، در شیعه امامیه، بر تصویرگری واقعه عاشورا و در مسیحیت ارتدوکس، بر شمایل ها تأکید شده است. در بررسی پیشینه تاریخی، هریک از این مصادیق، به دیدگاه کلی سنت دینی آنها نیز پرداخته شده است.
خدا، تأثرناپذیری و رنج: نقد و بررسی آموزه تأثرناپذیری الوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نوشتار حاضر، به این پرسش می پردازیم که «آیا ممکن است خداوند از رنج و درد موجودات، بخصوص انسان، به واسطه شرور در عالم اندوهگین نشود؟». به نظر می رسد پاسخ مثبت به این پرسش مستلزم ناسازگاری میان کمال اخلاقی و علم مطلق خداوند با تأثرناپذیری او باشد، زیرا علم در این گونه موارد یعنی فهم حالت های افراد که در اینجا همان رنج کشیدن بشر از شرور است. بنابراین اگر خدا رنج نمی کشد، چگونه رنج بشر را درک می کند؟ از سوی دیگر کمال اخلاقی خدا مستلزم عشق او به مخلوقاتش است و عشق ورزی همدلی میان عاشق و معشوق را منجر می شود. پس چگونه می توان پذیرفت که معشوق، یعنی انسان، در رنج باشد، اما عاشق از این رنج، هیچ اندوهی به خود راه ندهد؟
اما قائلان به تأثرناپذیری خدا، اشکال هایی را بر فرض تأثرپذیری خدا ایراد کرده اند؛ از جمله اینکه تأثرپذیری خدا با دو مشکل مواجه می شود: اول با تغیرناپذیری در تناقض است و دوم از بهجت کامل خدا می کاهد. در پاسخ به ایرادِ استلزام میان تأثرپذیری و تغییرپذیری می توان از علم پیشین الهی مدد گرفت و در پاسخ به ایراد «رنج کشیدن و نقص در بهجت خدا» می توان تبیینی ارائه کرد که بر اساس آن متعلق بهجت الوهی «ذات خدا با تمام کمالات اوست» و اندوه حاصل از رنج دیگری به نقص در کمال ذاتی خدا و در نتیجه کاهش بهجت الوهی منجر نخواهد شد.
تحلیلی انسان شناختی از نظریه ی وحدت متعالی ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظریه ی وحدت متعالی ادیان، تمایز ظاهر و باطن دین تمایزی اساسی به شمار می آید که هم با نگرش مابعدالطبیعی به مراتب هستی و تمایز مطلق و نسبی پیوند دارد و هم با تمایز معرفت شناختی شریعت و طریقت و نیز با تمایز سنخ شناختی اهل ظاهر و اهل باطن گره خورده است. شوان در بینش و نگرشی مابعدالطبیعی با تأکید بر منشأ الاهی دین و تمایزنهادن میان ظاهر و باطن دین و با توجه به تکثر و تنوع افراد و رعایت حاشیه ی بشری در نزول وحی، تنوع ادیان را ناشی از گوناگونی وحی ها متناسب با ظرفیّت ها و قابلیّت های بشری می داند. از نظر او، کثرت صوَر قدسی مانع وحدت حقیقی ادیان در مراتب بالای وجود نیست و هرچند بیشتر افراد یا همان اهل ظاهر نمی توانند این وحدت بَرین را فهم کنند، عارفان اهل باطن به دریافت وحدت درونی و متعالی ادیان نائل می شوند. نگرش همراه با احترام و مدارای اهل باطن به اهل ظاهر و برخلاف آن نگرش توأم با تردید و گهگاه خصمانه و خشونت آمیز اهل ظاهر به اهل باطن با توجه به تفاوت سنخ شناختی آنان قابل فهم و توجیه است. البته تمایز اهل ظاهر و اهل باطن در نظریه ی شوان و تأکید او بر توانایی معرفتی اهل باطن در فهم و دریافت وحدت متعالی ادیان منافاتی با زندگی دینی مؤمنان و سلوک معنوی پیروان ادیان ندارد که بیشترشان اهل ظاهر یا اهل شریعت هستند.
شرط بندی پاسکال و اِشکال خدایان متعدد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از استدلال هایی که برای دفاع از معقولیت باور به گزارة «خدا وجود دارد» به کار می رود استدلال شرط بندی پاسکال است. یکی از مهم ترین اشکالات به این استدلال، «اشکال خدایان متعدد» نام دارد. در این مقاله ابتدا یکی از رایج ترین تقریرهای شرط بندی پاسکال به نام «سود مورد انتظار برتر» را ارائه می کنیم و سپس به شرح دو نسخه از اشکال خدایان متعدد می پردازیم. نسخة اول نسخة امکانی و نسخة دوم نسخة واقعی نام دارد. از نسخة واقعی سه تقریر ارائه می دهیم که این سه تقریر به دنبال هم شکل می گیرند؛ به این ترتیب که تقریر دوم در پی اشکالی به تقریر اول و تقریر سوم در پی اشکالی به تقریر دوم پدید می آیند. به عنوان پاسخی برای نسخة امکانی راه حل جف جوردن ارائه خواهد شد. ایدة اصلی این راه حل این است که از امکان منطقی گزاره ای نمی توان احتمال بزرگ تر از صفر آن را نتیجه گرفت. سپس برای تقریر دوم و سوم از نسخة واقعی اشکال خدایان متعدد راه حل هایی ارائه می کنیم. درنهایت بر اساس این ایدة جف جوردن که هدف اصلی شرط بندی پاسکال صرفاً ترجیح خداباوری بر خداناباوری است نه ترجیح یک الگوی خاص از خداباوری، استدلالی به نام «استدلال شرط بندی آزاد» را صورت بندی می کنیم که بر اساس آن برای هر شخص معقولی مانند S خداناباوری به کناری گذاشته می شود. به نظر نگارندگان اشکال خدایان متعدد نمی تواند نقدی جدی بر استدلال شرط بندی پاسکال باشد.
بررسی رابطه ی مفهوم نماد و استعاره در اندیشه ی ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار به تبیین مفهوم نماد و استعاره در اندیشه ی ریکور پرداخته، سپس تلاش می شود رابطه ی آن دو، در چشم انداز کلی فلسفه ی وی، به نحوی مورد بررسی قرار گیرد که بتواند پاسخگوی سؤالات زیر باشد: آیا مفهوم نماد و استعاره در ریکور به یک معنا به کار می روند یا در دو حوزه ی کاملا متفاوت معنا می شوند؟ نحوه ی رابطه ی این دو مفهوم در تفکر ریکور به چه صورت است، آیا ارتباط مفهومی یا کارکردی با یکدیگر دارند؟ ریکور چگونه از هریک از این مفاهیم برای بسط هرمنوتیک خود بهره می برد؟ ریکور ضمن تبیین این مفاهیم، تلاش می کند هر یک را از طریق دیگری معنا نماید و میان آن دو وجه اشتراکی قائل می شود که می تواند سرچشمه ی ارتباط و بسط معنای آن ها باشد. وی با اشاره به ویژگی زبانی بودن نماد و استعاره و از این رو تفسیرپذیر بودن آن ها، میان آن دو کارکرد مشترکی در حوزه های مربوط به معرفت شناسی و هستی شناسی لحاظ می نماید.. باتوجه به محوریت مبحث نماد و استعاره در هرمنوتیک ریکور، پژوهش حاضر می تواند در فهم کلی هرمنوتیک وی و درک تمایز آن با اندیشه ی فلاسفه ی هرمنوتیک دیگر، نقش بنیادینی داشته باشد.
نسبت دین و ایدئولوژی؛ دین ایدئولوژیک، ایدئولوژی دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزیابی نسبت دین با جهان بینی و ایدئولوژی از جمله مباحث جذاب و چالش زا در مطالعات دین شناختی است. این پژوهش، با رویکرد نظری و تحلیلی و با هدف پاسخ به این دست سؤالات که آیا ایدئولوژی همسان با دین است یا بخشی از آن، ایدئولوژی سازی دین، تعبیری رسا است یا مسامحی، دین ایدئولوژیک چه آثار و پیامدهایی دارد، و واکاوی آرای دکتر شریعتی در این عرصه تدوین یافته است. نوع تفسیر اندیشمندان مسلمان و غربی از ایدئولوژی و تلقی شریعتی از آن و میزان دوری و نزدیکی وی به تفسیر ایدئولوژی اسلامی، پیامدهای دین ایدئولوژیک و نقد و بررسی دیدگاه شریعتی در این زمینه از جمله مباحث این مقاله است. یافته های پژوهش نشان می دهد که ۱. دین، در یک اصطلاح، اعم از ایدئولوژی است؛ هرچند ممکن است جنبه ایدئولوژیک داشته باشد؛ ۲. گاهی نیز دین، معادل ایدئولوژی نیست؛ نظیر دین غیرایدئولوژیک در تفسیر شریعتی که به صورت «نهاد» درآمده است؛ ۳. ایدئولوژی لزوماً امری دینی نیست؛ نظیر مکتب مارکسیسم که ایدئولوژی غیردینی است؛ ۴. هرچند دین، معادل ایدئولوژی نیست، رسالت ادیان توحیدی فحوای ایدئولوژیک داشته اند.
گشودگی به دیگری به مثابه ی شرط اخلاقی دیالوگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گادامر پیش داوری ها را شرط امکان فهم می داند؛ اما دخالت پیش داوری ها در فهم، به معنای ذهنی و دلخواهانه شدن فهم و دیالوگی نبودن آن نیست که یک رابطة یک سویه، به مثابة تحمیل ذهنیت و معنای خودمان بر دیگری باشد تا دیگری بودن او و انسانیتش را نادیده بگیریم. گادامر با تمسک به مفهوم بازی و تمایز میان game و play، حرکت رفت وبرگشتی فهم و ساختار دیالوگی آن را آشکار می کند. از این رو، رابطة میان من و دیگری مانند رابطة میان سوژه و ابژة دکارتی یک رابطة سلطه جویانه و غیراخلاقی نیست. هیچ یک از طرفین گفت وگو بر دیگری سلطه نمی یابد و امتزاج افق ها، به معنای سلطة افقی بر افق دیگر نیست؛ بلکه هر دو آزادانه تسلیم و درگیر یک دیگر می شوند و خودشان را درگیر حقیقت موضوع مورد بحث می کنند. از نگاه گادامر، این درگیری اصیل در فرایند بازی فهم به معنای گشودگی به دیگری است که تنها در ساختار دیالکتیکی دیالوگ، ممکن است و به مثابة شرط اخلاقی آن است؛ زیرا ما در فرایند پرسش و پاسخ، با اذعان به نادانی خویش به حقیقت موضوع با پرسیدن آغاز می کنیم و پیش داوری های خودمان را با گوش سپردن به گفته های دیگری، مورد ارزیابی و اصلاح قرارمی دهیم و با فروتنی و بردباری با دیگری مواجه می شویم که همگی مظهر فرایندی اخلاقی هستند. گشودگی به مثابة شرط اخلاقی دیالوگ و لوازم آن مورد بررسی این مقاله است.