۱.
کلید واژه ها:
تعالی تشبیه تنزیه علامه طباطبایی زبان دین تدانی اشتراک معنوی و تشکیک وجودی
در معناشناسی اوصاف الهی و سخنگفتن از خدا، نظریات و دیدگاههای گوناگونی مطرح گردیده است که از یکسو بیانگر اهمیّت مسأله زبان دین، و از سوی دیگر نمایانگر کوشش الهیدانان و فیلسوفان دین در شناخت خداوند و توصیف اوست. یکی از این دیدگاهها نظریه تشبیه در عین تنزیه یا جمع تشبیه و تنزیه است که در آن میان تنزیه و تشبیه، نوعی توازن و تعادل برقرار میشود؛ به این معنا که تنزیه وتعالیِ خداوند از مخلوقات مانع تدانی و قُرب و معیّتِ او با آنها نیست. این دیدگاه، هم با شواهدی از متون مقدّس دینی و مذهبی قابل تأیید است و هم از سوی برخی حکیمان الهی و فیلسوفان مسلمان پذیرفته شده است. علامه سیّدمحمد حسین طباطبایی با عنایت به مبانی حکمت متعالیه و با تأکید بر اشتراک معنوی و تشکیک وجودی، مفاهیم دینی در باب صفات الهی را جامع میان نفی و اثبات دانسته و بر دیدگاه جمع تشبیه و تنزیه تأکید کرده است. از نظر او، اشتراک معنوی صفات الهی با صفات انسانی، مستلزم اشتراک مصداقی خدا و انسان و افتادن در ورطه تشبیه نیست. دراین نوشتار، ضمن اشاره به برخی دیدگاههای مطرح در معناشناسی صفات الهی، دیدگاه علامه طباطبایی را بررسی و با ارائه شواهدی از قرآن و احادیث در تأیید دیدگاه تعالی و تدانیِ الهی در سخنگفتنِ از صفات خداوند بر نمونهای از توانمندیها و قابلیّتهای فلسفه و حکمت اسلامی در مسأله زبان دین اشاره می کنیم.
۲.
کلید واژه ها:
کل گرایی نئوپراگماتیسم هگل دیالکتیک تاریخ گرایی پراگماتیسم کلاسیک
این مقاله میکوشد جایگاه هگل را به طور مختصر در پراگماتیسم آمریکایی (کلاسیک و جدید) در دوبخش بررسی کند. بخش نخست به بررسی جایگاه هگل در پراگماتیسم کلاسیک و بخش دوم نیز به ارزیابی همین جایگاه در نئوپراگماتیسم می پردازد. در بین پراگماتیست های کلاسیک هر سه فیلسوف کلیدی در تبیین اندیشه های پراگماتیکی خود به هگل متوسل شده اند ولی هم رویکردی ایجابی به او داشتند و هم اعتراف نموده اند تا چه حد هگلی هستند؛ مثل دیویی که اصطلاح دیالکتیک هگل را به کار می برد و هم اینکه رویکرد سلبی به او دارند و برخی دیدگاه های او را که در تضاد با رویکرد پراگماتیکی است رد می کنند؛ مثل جیمز که فلسفه هگل را به امپریالیستی بودن متهم می نماید و معتقد است که امر جزئی و فردی را فدای امر کلی و انتزاعی می کند. در بین پراگماتیست های جدید نیز بیش از همه رورتی و براندوم در فلسفه خودشان رویکرد هگلی اتخاذ نموده اند. برای مثال رورتی تاریخ گرایی خود را مدیون هگل دانسته و دیالکتیک هگل را در بستر فرهنگ ادبی به نقد ادبی تعبیر نموده است. رابرت براندوم نیز به هگلی بودن خود آشکارا اعتراف نموده و بحث هنجاریت و اجتماعی بودن مفاهیم و نیز نظریه کل گرایی خود را وامدار هگل دانسته و از او تفسیر پراگماتیستی-تحلیلی ارائه داده است.
۳.
کلید واژه ها:
معاد جسمانی ملاصدرا معاد قرآنی مبانی عقلی
یکی از مهمترین مسائلی که فلاسفه اسلامی با آن درگیر بوده اند، تبیین فلسفی معاد جسمانی به منزله یکی از ضروریات کتاب و سنت است. در تاریخ فلسفه اسلامی، صدرالمتألهین شاخص ترین فیلسوفی است که برای اثبات معاد جسمانی به شیوه فلسفی اهتمامی گسترده و ژرف ورزیده است. صدرالمتألهین مدعی است با پی ریزی حرکت جوهری در کنار اصالت، تشکیک و اشتداد وجود، تبیینی از نحوه پیدایش و بقای نفس ارائه می دهد که می تواند معارف نقلی را بهصورت عقلی و استدلالی تحلیل کند. این جستارمیکوشد با ارائه تعریفی از روش عقلانی مورد نظر ملاصدرا در اثبات امور اخروی نشان دهد که صدرالمتألهین به کمک اصول فلسفی اش موفق به تبیین عقلانی معاد جسمانی گردیده است، اما معادی که ملاصدرا در نهایت اثبات میکند کاملاً بر معاد قرآنی سازگار نیست. این ناسازگاری هم با استناد به عبارات خود صدرا و هم از نظرگاه پیروانش نشان داده شده است.
۴.
کلید واژه ها:
عقلانیت عقل دین فلسفه سیاسی محمدعابدالجابری نواعتزالی
جهان اسلام در برهههای مختلف از جمله دوران معاصر تنها درگیر جدال و معارضه بین عقلانیت و عقلگرایی با گرایشات ضد عقلی نبوده است. برعکس، جهان اسلام در عرصه تفکر و اندیشهورزی از جمله در حوزه فلسفه سیاسی شاهد نزاع بنیادینی بین طرفداران نحلههای مختلف عقلگرایی نیز بوده است. در دوران جدید یکی از جریانات پرنفوذ در جریان اسلام به ویژه کشورهای عربی زبان گرایش نو اعتزالی بوده است که با خوانش جدیدی به تأمل در میراث فکری و معنوی جوامع اسلامی پرداخته است. این جریان بهرغم دستاوردهای عقلانی قابل توجهی که در بازخوانی اندیشههای سنتی جهان اسلام داشته است، به دلایلی همچون اتکا به عقل خودبنیاد و نیز استفاده از روششناسی و معرفتشناسی مدرن، برای حوزه متعارف مطالعات و اندیشهورزی اسلامی چالشزا و مشکلآفرین بوده و واکنشهایی را نیز به دنبال داشته است. نوع نقد و شیوه مواجهه این جریان با عقلانیت معمول در جهان اسلام نه فقط از حیث برخی مبادی و اصول فکری متفاوت است، بلکه علاوه بر آن از برخی پیشزمینههای معرفتی مغایر با اندیشه های سنتی اسلامی برخوردار است و همین گاهی همسخنی این گرایش فکری با حوزههای اندیشه حتی عقلانی در جهان اسلام را دشوار میسازد. یکی از این زمینههای مورد اختلاف و نزاع بین طرفین در نسبت بین دین و عقل است که به نوبه خود بر حوزهی سیاسی و تأمل درباره آن نیز تأثیر میگذارد. در این میان به ویژه خوانش محمدعابد الجابری و دلالتهای سیاسی برداشتها و تفسیر وی از روند جریان فکری جهان اسلام حائز اهمیت زیادی است. این جریان بینش خوبی درباره روند جریانات فکری جهان اسلام به دست میدهد ولی آنچه در این نوشتار بر آن تأکید میشود، ارائه تصویری از چالش و تعارضی است که بر اثر خوانش این جریان نه فقط با ضد عقلگرایان بلکه حتی بین عقلگرایان ایجاد شده است. خوانش و قرائتی که لزوماً نباید قضاوی ارزشی درباره آن داشته و به یکباره آن را مثبت و یا منفی قلمداد نمود. با وجود قوام یافتن نسبی ادبیات این گروه از نواندیشان و روشنفکران اسلامی، به نظر می رسد هنوز برای کاربردی و عملیاتی نمودن این مباحث و التزام به نتایج پژوهش های ایشان، راه درازی در پیش است.
۵.
کلید واژه ها:
تفسیر گادامر هرمنوتیک مطهری هرمنوتیک فلسفی فهم متن
هرمنوتیک دانشی است که به فرآیند فهم یک اثر می پردازد تا راهی بهتر برای فهم اثر ارائه کند و در مواردی هرمنوتیک به معنای تفسیر به کار می رود که دقیق نیست. رویکردهای اولیه به علم هرمنوتیک معطوف به تفسیر متن بوده که در دوره حاکمیت مذهب بیشتر متون دینی مورد توجه و تفسیر قرار می گرفته است. پس از آن دوره هرمنوتیک فلسفی است که نماینده های آن هایدگر و گادامر هستند که نگاهی وجودی به فهم و تفسیر دارند و این دوره هرمنوتیکی با گادامر کمال می یابد و دوره شکوفایی و اوج هرمنوتیک است. سپس دوره هرمنوتیک مدرن است که بیشتر رویکردی انتقادی به هرمنوتیک فلسفی است. هرمنوتیک با شکل خاص و گسترده ای که میان فیلسوفان غربی وجود دارد در میان مسلمان نبوده است، اما گاهی برخی بحثها قرابت و نزدیکی با بحث هرمنوتیک دارد. مطهری به عنوان یکی از حکمای نوصدرایی در بحث فهم متن، خاصه متن قرآن سخنان مهمی بیان داشته که حاکی از اهمیت بحث فهم و تفسیر متن است. ایشان معتقد بودند در فهم متن نباید به ظواهر متن اکتفا کرد و باید برای رسیدن به درک مقصود مؤلف به ورای ظاهر متن رفت و مراد او را از تألیف آن متن دریافت کرد. البته از نظر مطهری رسیدن به این مهم به ویژه در متون مقدس مستلزم روش شناسی خاصی است. این مقاله بر آن است تا هرمنوتیک فلسفی گادامر و فهم متن و شرایط آن از نگاه مطهری را بایکدیگر مقایسه کند.
۶.
کلید واژه ها:
تقلیل گرایی فیزیکالیسم نوخاسته گرایی نگاه صدرایی به نفس
نوخاسته گرایی عموماً به منزله راهکاری در عرصه تبیین پدیدارهای طبیعی در برابر چالش های تقلیل گرایی فیزیکی طرح می گردد. به طور خاص اهمیت این راهکار در حوزه فلسفه ذهن و ماهیت نفس و رابطه آن با بدن در برابر چالش های نگاه تقلیل گرایانه و فیزیکالیستی به ذهن است که مفری برای عبور از اشکالات وارد شده به فیزیکالسیم تقلیل گرا است. آنچه این رویکرد نو را نسبت به فلسفه اسلامی و خصوصاً فلسفه صدرایی با اهمیت می سازد از دو جهت است؛ جهت نخست، اشتراک این دو در نقد تقلیل گرایی فیزیکالیستی و عدم تقلیل کامل ذهن به بدن است و جهت دوم رویکرد یگانه انگار هردو نسبت به واقعیت عالم و مخالفت با دوگانه انگاری متافیزیکی است. در این مقاله، در ابتدا با شرح و تبیین فیزیکالیسم تقلیل گرا و چالش های پیش روی آن خصوصا در عرصه ذهن، به معرفی و تبیین نوخاسته گرایی می پردازیم و پس از آن نگاه صدرایی به نفس و رابطه آن با بدن را تبیین می کنیم تا در نهایت ارزیابی مقایسه ای و تطابق دو نگاه نوخاسته گرایی و صدرایی به ذهن و رابطه آن با بدن با یکدیگر امکان پذیر گردد.
۷.
کلید واژه ها:
انسان کامل انسان شناسی عرفان اسلامی عرفان هندی همزیستی بشری
امروزه گفتگوی ادیان و فرهنگ ها برای ایجاد بستر های لازم همزیستی و همفکری میان انسان ها بسیار مهم و حیاتی است. در این زمینه یافتن محورهای مشترک مورد تأکید فرهنگ ها و تمدن ها بیشتر از هر چیزی برای تحقق همزیستی ضرورت می یابد و نوع نگاه به انسان، جایگاه او در نظام هستی، نسبت او با خدا و دیگران، ماهیت زندگی فردی و اجتماعی او، غایت و نهایت او در این جهان و دیگر مسایل حیات بشری می توانند در شکل دادن همزیستی بشری نقش موثری داشته باشند. عرفان اسلامی با بهره گیری از آموزه های معنوی دین اسلام و عرفان هندی با تأکید بیشتر بر اهمیت حیات معنوی بشری می توانند با در ارائه تصویر مشترک از انسان و با بیان برخی صفات معنوی و ضرورت تعالی روحانی او توصیف نسبتاً همگون و کاربردی تری ارائه نمایند. در واقع، محوریت حیات معنوی انسان و اهمیت اهداف و سیر و سلوک روحانی او و ابزاری انگاشتن زندگی دنیوی و محوریت تکامل معنوی برای انسان از منشظر عرفان اسلامی و هندی این امکان را می دهد تا در دنیای بحران زده کنونی که انسان در تعریف هویت خود مشکلات اساسی دارد و سکولاریسم و الحاد بخش زیادی از حیات او را به خود اختصاص داده است، از قابلیت های این دو رویکرد عرفانی برای بازتعریف هویت انسان استفاده مؤثری گردد. بنابراین، اهمیت گفتگوی مشترک عرفان هندی و اسلامی، ضمن در نظر داشتن برخی از اختلاف منظرها، تلاش برای تقرب به فهمی مشترک و مقرون به صواب از انسان به ویژه با تأکید بر محوریت امور معنوی در کلیت زندگی اوست که این کار تنها با بررسی های دقیق ابعاد گوناگون انسان شناسی در عرفان اسلامی و هندی امکان پذیر است. در این مقاله ضمن تبیین اهمیت جایگاه انسان در تحقق گفتگوی ادیان، فرهنگ ها و همزیستی بشری، تلاش می شود ابعاد مشرک انسان شناختی عرفان اسلامی و هندی که در فعلیت دادن به موارد فوق نقش بیشتری دارند نشان داده شوند.