فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۲۱ تا ۳٬۵۴۰ مورد از کل ۵٬۳۸۹ مورد.
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۲ شماره ۴۸
حوزه های تخصصی:
نظریه بنیانگرایى معرفت
حوزه های تخصصی:
چکیده
بنیانگرایى یکى از نظریههاى معرفتشناختى درباره ماهیت توجیه و معرفت است که معرفت را داراى ساختارى دولایه مىداند: لایهاى از معرفت و توجیه، غیراستنتاجى یا بنیادین است و لایهاى دیگر، استنتاجى و غیربنیادین است که در نهایت از معرفت یا توجیه بنیادین استنتاج مىشوند. این نظریه از کهنترین نظریههاى معرفتشناختى است که حامیان برجستهاى همچون ارسطو، دکارت، راسل، لوئیس، و چیزم از میان فیلسوفان کلاسیک و معاصر داشته است.
بنیانگرایى قرائتهاى متعددى دارد که اختلاف آنها عمدتا از دو چیز سرچشمه مىگیرد:
1) چگونگى تبیین ماهیت توجیه و معرفت غیراستنتاجى و بنیادین؛
2) چگونگى انتقال معرفت و توجیه بنیادین به باورهاى غیربنیادین و استنتاجى.
نظریه بنیانگرایى معرفت بهویژه نوع خطاناپذیر آن با نقدهاى گوناگونى از سوى حامیان نظریههاى رقیب مانند نظریه هماهنگى و اعتمادگرایى معرفت روبهرو شده است.
مقابله ما با تمدن غرب
معرفی اصطلاحات معرفت شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۴
حوزه های تخصصی:
منبع اصلی مورد استفاده در این بخش کتاب راهنمای معرفتشناسی است که دو تن از اساتید معرفتشناسی، یعنی جاناثان دنسی و ارنست سوسا آن را ویرایش کردهاند و 137 تن از اساتید دانشگاههای مختلف جهان در نوشتن آن همکاری داشتهاند. کتاب نخستینبار در سال 1992 توسط انتشارات بلکوِل منتشر و پس از آن بارها تجدید چاپ شده است. البته در نوشتن مقالههای این بخش علاوه بر کتاب گفته شده از سه منبع زیر نیز استفاده میشود:
.1996I. A Dictionary of Philosophy, edited by Thomas Mautner, Blackwell,
II. The Cambridge Dictionary of Philosophy, General editor, Robert Audi, .1995Cambridge Universtiy Press, U.S.A,
III. The Oxford Companion to Philosophy. Edited by Ted Hondrich, Oxford .1995University Press,
برابری (تساوی) در حقوق بشر و پیشینه تاریخی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله مفهوم «برابری»(تساوی)، سیر تاریخی یا تکامل تدریجی مفهوم آن در تاریخ، نسبت آن به عدالت و دموکراسی و جایگاه آن در حقوق بشر امروز مورد بحث و بررسی واقع شده است. برابری ابتدا در آرای سوفسطاییان وسپس در فلسفه رواقی مطرح شد. اما تعالیم افلاطون و مسیحیت با آن به مخالفت برخاست. در عصر حدید برابری ابتدا در تعالیم دکارت مطرح شد و به سرعت در آرای جان لاک و کانت رسوخ کرد. برابری در کنار «آزادی» یکی از ارکان دموکراسی جدید است. بنابراین تعالیم فلسفه جدید برآمده از آرای دکارت، لاک و کانت، انسانها قطع نظر از رنگ پوست، نژاد، ملیت، دین و نظیر این ها حقوق انسانی برابر دارند. دموکراسی جدید از جمع برابری و آزادی به وجود آمده است، تعیین نسبت برابری با عدالت کار دشواری است زیرا در عدالت(که عموما آن را عمل مطابق قانون تعریف کرده اند) تناسب تعیین کننده روابط افراد است نه تساوی (برابری). علاوه بر این تعریف و تعیین دقیق ماهیت برابری خالی از اشکال نیست و ابهام در تعیین نسبت برابری به عدالت از همین ابهام در مفهوم برابری برخاسته است.
الگوهای معرفتی – اجتماعی توسعه و موانع توسعه علوم اجتماعی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف در این بررسی آن است که با استفاده از میراث جامعه شناسی معرفتی در قلمرو، دو انگاره تبیین کننده اجتماعی و معرفتی به شکل گیری، تحول و توسعه علوم اجتماعی جدید پرداخته شود و نیز موانع عمده آن مورد بررسی قرار گیرد. تحلیل این مساله در دو سطح اجتماعی (تاریخی و یا ساختاری) و معرفتی (الگوها و تحلیل های عقلانی) به هنجارهای همگن و ناهمگنی باز می گردد که از لحاظ تاریخی قابل تصدیق اند و نیز از منظور لوازم معرفت شناسی تاریخی قابلیت های مورد انتظار را دارا می باشند. به نظر می رسد نگاه تاریخی به روند پیشرفت علوم اجتماعی تاکنون توانسته است تصویر کلی از شرایط فوق را فراهم سازد. اما استفاده از شیوه های تبیین اجتماعی از جمله کاربرد الگوی عام روش شناختی مبتنی بر ادغام دو مبنای معرفتی و اجتماعی، که خود در حکم ابزارهای مهم تحلیل جامعه شناختی تلقی می گردند، روش نسبتا نوینی است که مستلزم توجه بیشتر در بررسی های جامعه شناختی می باشد. بدون تردید تعمیم صحیح روش مزبور این امکان را فراهم می سازد که زوایای پیچیده و پنهان رشد و یا تاخر در رشد علوم اجتماعی جدید بیشتر مورد شناسایی قرار گیرد. در واقع هدف از تدوین مقاله حاضر، ضمن تجربه در کاربرد روش مورد اشاره برای انجام مطالعه علمی خاص، افزایش سطح تحلیل و دریافت از موضوع در قبال نقش و اهمیت علوم اجتماعی در جامعه های معاصر از جمله کشور ما و نیز بازخوانی دلایلی است که به عنوان عوامل و موانع رشد علوم اجتماعی می تواند در اشکال مختلف زمینه توسعه علوم فوق را تقویت نماید. با آگاهی از روند تاریخی این علوم اجتماعی در ارتباط نزدیک با نیازها، ضرورت ها، تعمیم و نفوذ انگاره های شناختی قرار دارد. تغییر در روند زندگی اجتماعی در دوران جدید از تاریخ در غرب، نخبگان علمی این منطقه از عالم را به ضرورت کارکردی و اجتماعی نظام بخشی در حوزه تفکر و اندیشه اجتماعی و سرانجام تاسیس شاخه های معین علمی به قصد دریافت منظم از جوانب مختلف پدیده های اجتماعی رهنمون گشته است. حاصل گفتار آن که موضوع فوق در کنار تولید انگاره های معرفتی نوین مقدمات استقلال معرفت شناسی را برای این علوم در مجموع و یا به گونه ای جدا از یکدیگر فراهم می نماید. به نظر می رسد رشد علوم اجتماعی در یک فرایند عمومی از قواعد اجتماعی و علمی قابل شناختی پیروی می نماید، که علم بدان ها، می توان امکان گسترش زمینه های توسعه علمی و اجتماعی را در هر جامعه ای تضمین نماید.
دیدگاه لیوتار درباره امر با شکوه کانت
منبع:
نامه فرهنگ ۱۳۸۲ شماره ۵۰
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پست مدرنیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
معرفت پیشین
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، دو موضع گیری تجربه گرایان، در برابر چالش مهم معرفت پیشین و مستقل از تجربه (مانند حقایق ریاضی، منطقی و...)، مورد بررسی قرار گرفته است. موضع و پاسخ اول، این است که معرفت پیشین، مربوط به حقایق و گزاره های تحلیلی، یعنی گزاره هایی که بر حسب معانی الفاظ موجود در آن ها، صادق هستند، می باشد. مؤلف، در مقام نقد، به مثال های متعددی اشاره می کند که حقیقتی، ترکیبی و نه تحلیلی هستند، و معرفت ما به آن ها، به نحو پیشین می باشد.
موضع و پاسخ دیگر، از آن کواین است که اساساً تمایز میان حقایق تجربی و پیشین را نفی می کند و تمام حقایق را به درجاتی، تجربی و لذا اصلاح پذیر می داند. برای بررسی موضع کواین و برای تامل بیش تر در چیستی معرفت پیشین، ابتدا درباره ی این پیش فرض های کانت، بحث شده که آیا حقایق پیشین، باید کلی و ضروری باشند. مؤلف، به ویژه با بهره گیری از نظریات کریپکی، در صدد است نشان دهد که بر خلاف نظر کانت، حقایق جزئی هم می توانند به نحو پیشین، دانسته شوند. هم چنین نظر کواین درباره ی اصلاح پذیری برخی حقایق، هم چون اصل عدم تناقض، قابل دفاع نیست.
آن چه بیان شد، دو نگاه مبناگرایانه به مساله ی توجیه و از جمله ی به مساله ی معرفت پیشین بود. در پایان مقاله، تقریر متفاوت قائلان به نظریه ی سازگاری از معرفت پیشین و حقیقت ضروری، مورد بررسی قرار گرفته است.
نگاهی به کل گرایی
واقعگرایی، عینیت و شکگرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۴
حوزه های تخصصی:
این مقاله دربارة این پرسش است که «به چه چیز میتوانیم معرفت پیدا کنیم؟» در اینجا مسئله اصلی رئالیسم هستیشناختی است. رئالیسم هستیشناختی، دیدگاهی دربارة سرشت متعلق معرفت است. پال موزر در این مقاله نوعی رئالیسم به نام رئالیسم معتدل را مطرح میکند که براساس آن برخی از اموری که باورهایمان از آنها حکایت میکنند عینیاند. وی سپس از این رئالیسم دربرابر اعتراض فهمناپذیری دفاع میکند. در بخش دوم، نویسنده به بررسی مواردی میپردازد که میتواند بهعنوان معارضه جدی شکگرایانه در قبال «رئالیسم معتدل» تلقی شود. موزر در بخشهای بعدی، پاسخهایی را که میتوانیم در قبال چنین چالش شکگرایانهای ارائه کنیم بیان میکند. «استنتاج بر مبنای بهترین تبیین» در زمرة این پاسخها قرار دارد.
دیدگاه اومانیستی و دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۲ شماره ۲۸
حوزه های تخصصی:
بینش انسان محورانه که از دورة رنسانس به بعد شالودة تفکر غربی را تشکیل میدهد، در اندیشة دینی الاهیات غربی نیز نقش اساسی و بنیانی بازی میکند؛ اما این نقش:
1. گاهی با ادیان الاهی مانعة الجمع است؛
2. زمانی با اصالت بخشی به عقل انسان فقط دین عقلانی را میپذیرد؛
3. و زمانی قابل جمع با ادیان وحیانی و الاهی است.
به بیانی دیگر:
در رابطة سلبی اومانیسم با خداپرستی انسان آن چنان در زمینة اختیار، آزادی و قدرت، خود را توانا مییابد که به نحو بالقوه یا بالفعل ادعای خدایی میکند و این نهایت درجه طغیان انسان است. در رابطة ایجابی اومانیسم با خداپرستی:
أ. عقل آدمی آن چنان فربه تلقی میشود که از وحی الاهی اظهار بینیازی میکند و قوای درونی و بیرونی انسان و طبیعت بهترین راهنما برای برای دستیابی به حقایق الاهی و سعادت دنیایی و آخرتی معرفی میشود.
ب. با تأکید بر ارزش، اختیار، آزادی و قدرت انسان، وی در مقابل عظمت پروردگار چون قطرهای در مقابل اقیانوس مشاهده میشود و میکوشد تا تمام وجود خود را در معرض انکشاف الاهی و کلمه ا قرار دهد تا با تجربة دینی و تماس وجودی با تعالی در هویتی مؤمنانه، خود را از برهوت نیستی و عدم که وجود محفوف به آن است، در یک جهش ایمانی به طرف هستی و وجود بیپایان سوق دهد و نوعی اومانیسم خدا مرکزانه را به نمایش گذارد.
سازگاری اسلام و دموکراسی؛ آری یا نه؟
منبع:
راهبرد ۱۳۸۲ شماره ۲۸
حوزه های تخصصی:
زوال مسألهى تحدید
حوزه های تخصصی:
بر ترازوی نقد 1 (بررسی و نقد یک تحقیق فلسفی)
منبع:
سروش اندیشه ۱۳۸۲ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه معرفی کتاب
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات کتابشناسی
ایمان گرایی
منبع:
تردید بهار ۱۳۸۲ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
انسان پاره پاره/ دیدگاهی تازه در احوال دو نسل گذشته و معاصر
حوزه های تخصصی:
دین چیست؟
نظریة علامة طباطبایی در مورد نفسالامر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۳
حوزه های تخصصی:
مسأله «نفسالامر» از جهتی در مباحث هستیشناسی و از جهتی دیگر در مباحث معرفتشناسی مطرح میشود. انسان رئالیست و حقیقتجو که حقیقت را عبارت از «تطابق اندیشه با واقع و نفسالامر» میداند، گریزی از تحلیل، تبیین، اثبات و درنهایت پذیرش آن ندارد. در کلام مرحوم علامه طباطبایی «نفسالامر» بر دو معنای اخص و اعم اطلاق شده است. معنای اخص که در کلام ایشان از آن به امور نفسالامریه تعبیر شده است لوازم عقلی ماهیات میباشد که مفاهیم اعتباری (معقولات ثانی فلسفی و منطقی) و قضایای مؤلف از آنها را دربر میگیرد و معنای اعم عبارت است از ثبوتی که اعم از ثبوت واقعی و ثبوت اعتباری است. ثبوت اعتباری که توسط ذهن با دو توسعة پیدرپی صورت میگیرد شامل ماهیات و همة مفاهیم اعتباری (معقولات ثانی فلسفی و منطقی) میشود. این دو ثبوت مجازی و قرضی نیستند بلکه اضطراری و ریشهدار میباشند. حاصل آنکه طبق نظریه ایشان این ثبوت عام و فراگیر که هم شامل وجودهای خارجی و احکام آنها است، هم شامل ماهیات و احکام آنها است و هم شامل مفاهیم انتزاعی فلسفی و عدمی است، همان «نفسالامر» است.
علیت تاریخی ( دیدگاه کالینگوود و اوکشات )
حوزه های تخصصی:
در این جستار کوتاه، ضمن تفکیک مساله ی مفهومی علیت تاریخی از مساله ی معرفت شناختی، جایگاه این دو مساله در فلسفه ی تحلیلیِ تاریخ، مورد بررسی قرار گرفته و در ارتباط با مساله ی تبیین تاریخی، دیدگاه دو فیلسوف برجسته ی تاریخ که هر دو به نحله ی ایده آلیستی تعلق دارند، به اختصار آورده شده است. کالینگوود، با تمایز بین سه معنای علت در علوم تجربی، زندگی عملی و تاریخ، علت را در تاریخ، به معنای دلیل می گیرد و تبیین رویدادهای تاریخی را در گرو فهم اندیشه ی فاعلان آن رویدادها و از طریق بازاندیشی و بازسازی ذهنی آن ها توسط مورخ می داند. اوکشات، با تاکید بر جنبه ی منحصر به فرد بودن رویدادهای تاریخی، تبیین آن ها را نه به وسیله ی تعمیم، بلکه با ذکر جزئیات هر چه بیش تر به طوری که در سلسله رویدادهای مرتبط با هم، هیچ خلا و فروافتادگی باقی نماند، می داند و از این رو «علت» را مفهومی زائد و غیرضروری دانسته و از حوزه ی پژوهش تاریخی، طرد می کند.