فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۴۰۵ مورد.
منبع:
باغ نظر سال بیستم آذر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
49 - 60
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در میان مؤلفه های رویکرد پدیدارشناسی، اپوخه عنصری است که وجه روشی این رویکرد را بیش از سایر مؤلفه ها بر دوش می کشد. از طرف دیگر سینما مملو از عناصری فرمی است که می تواند استفاده یا عدم استفاده و یا نحوه استفاده از هر کدام از این عناصر بر نحوه ادراک مخاطب تأثیر بگذارد. پژوهش پیش رو تلاش می کند تا به مواجهه پدیدارشناسانه با ابژه به واسطه سینما و فیلم بپردازد.هدف پژوهش: بررسی امکان تحویل پدیدارشاسانه ابژه خارجی و ابژه زیبایی شناسانه به واسطه سینما و فیلم است.روش پژوهش: پژوهش با روشی تحلیلی در میان مؤلفه های پدیدارشناسی، تنها عنصر روشی آن یعنی اپوخه را برجسته کرده و با روشی توصیفی-تحلیلی، نسبت تمامی عناصر فرمی موجود در یک فیلم را با اپوخه می سنجد.نتیجه گیری: این پژوهش نشان می دهد که امکان تحویل پدیدارشناسانه ابژه خارجی به واسطه فیلم وجود دارد و به طریق اولی در ابژه های زیباشناختی این امکان محقق است.
تبیین رابطه پیکره بندی فضاهای بینابین و کیفیت انعطاف پذیری با تأکید بر تطبیق پذیری در مساجد جامع سلجوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم آذر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
17 - 34
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: انعطا ف پذیری را می توان یکی از جنبه های پایداری دانست. ساختمان ها به ساختار و پیکره بندی فضایی انعطاف پذیر نیاز دارند تا بتوانند نیازهای درحال تغییر را برآورده کنند. مساجد نیز که به عنوان یکی از مهم ترین فضاهای حضور و فعالیت های جمعی انسان ها قرن ها مورد استفاده نسل های گوناگون با فرهنگ های مختلف قرار گرفته و پذیرای فعالیت های اجتماعی گسترده و متنوعی بوده اند، از این قائده مستثنی نیستند. ساختار اصلی مساجد ایرانی در دوران سلجوقی شکل گرفته و تا امروز ادامه یافته است. فضاهای بینابین مهم ترین شاخصه این استخوان بندی محسوب می شوند و نقش مهمی در سازماندهی فضایی مساجد و کیفیات فضایی آن دارند.
هدف پژوهش: این پژوهش با هدف شناخت فضاهای بینابین، نحوه تعریف فضایی، بررسی ویژگی ها و تبیین جایگاه آن ها در تأمین کیفیت انعطاف پذیری در مساجد جامع دوران سلجوقی انجام شده است.
روش پژوهش: این پژوهش جزو مطالعات توصیفی-تفسیری و از نوع ترکیبی (کمی و کیفی) و به روش استدلال استنتاجی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمام مساجد جامعی می شود که براساس نظریات متخصصین و پژوهشگران این حوزه منتسب به دوران سلجوقی هستند.
نتیجه گیری: انعطاف پذیری فضایی مساجد جامع سلجوقی براساس کیفیت یکپارچگی فضایی مورد بررسی قرار گرفته و به وسیله دو شاخص نحوی اتصال و هم پیوندی مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که علاوه بر عامل مساحت، ویژگی های فضایی و کیفیت چیدمان فضاهای بینابین بر میانگین هم پیوندی و اتصال پذیری مساجد جامع دوران سلجوقی مؤثر است. هرچه فضاهای بینابین اعم از حیاط مرکزی، ایوان و ورودی از ویژگی های بینابینی بیش تری برخوردار باشند، یکپارچگی فضایی بالاتری داشته و موجب ارتقای کیفیت انعطاف پذیری می شوند.
معاصرسازی اقتصاد مبنا و حفظ میراث معماری معاصر راهکارهایی برای اقدام در بناهای مسکونی دهه 30 تا 50 شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم آذر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
69 - 80
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بحث در مورد امکان سنجی مالی معاصرسازی در بین سرمایه گذاران، برنامه ریزان، سیاست گذاران و حامیان میراث فرهنگی برقرار است. رویکرد مبنی بر ایدئولوژی اینکه تخریب خانه قدیمی و جایگزینی آن با ساختمانی جدید سودآورتر است، خیابان های بسیاری از شهر تهران را به مکان های بی هویت تبدیل کرده است. به طورکلی سرمایه گذاران کمترین علاقه را برای سرمایه گذاری در بازسازی و استفاده مجدد از ساختمان های قدیمی نشان می دهند. بااین حال، تعداد فزاینده ای از پروژه های موفق با نوسازی و استفاده مجدد ساختمان ها در حال ظهور هستند.هدف پژوهش: هدف از این مطالعه، بررسی حفظ بناهای تاریخی و معاصرسازی آن از نگاه اقتصادی در مقابل نوسازی بناهاست.روش پژوهش: روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، روش کمی بوده و از رگرسیون ملایم و کدنویسی در نرم افزار متلب بهره برده شده است.نتیجه گیری: یافته ها نشان داد رشد اقتصادی بر اساس معاصرسازی به صورت صعودی رشد می کند و درحالی که هزینه های متفاوتی چون جذب مخاطب برای ساختمان ها و راهکارهایی دارد که در ادامه به آن پرداخته شده است، اما رشد اقتصادی بیشتری نسبت به تخریب و ساخت وساز از خود نشان داده است. ایجاد بسته مالی، وام، ایجاد مشارکت های بانکی از نمونه راهکارهای پیشنهادی در جهت تشویق به معاصرسازی بناهای مسکونی و عدم تخریب بناهای دوره 1330 تا 1350 در این پژوهش ارائه شد. همچنین نتایج نشان داد شهرداری ها باید سیاست های جدیدی را برای ترویج معاصرسازی اتخاذ و توسعه دهند و آن را به بخشی جدایی ناپذیر از طرح های رشد هوشمند تبدیل کنند. شهرداری ها باید دستورالعمل های طراحی سخت گیرانه را در محله هایی که ساختمان های بالقوه معاصرسازی وجود دارد به منظور جذب سرمایه گذاری بیشتر، حفاظت از جامعه و افزایش ارزش املاک در آن مناطق و از سرمایه گذاری های بالقوه اجرا کنند.
تبیین مدل فرایند محور سازگاری ساکن و مسکن (مطالعه موردی: مسکن معاصر یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم بهمن ۱۴۰۲ شماره ۱۲۸
39 - 56
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: سازگاری میان نیازهای انسان و محیط ساخته شده از فاکتورهای بسیار مهم در ارزیابی محیط زندگی مطلوب است؛ به همین دلیل پژوهش های بسیاری مفهوم سازگاری را مورد توجه قرار داده اند. با وجود مطالعات بسیاری که انجام شده است، هم چنان مدل نظری کاربردی برای مطالعه فرایند سازگاری در رابطه میان ساکن و مسکن وجود ندارد. بسیاری از پژوهش ها سازگاری را به عنوان برآیند و هدف یک رابطه می دانند و بر نتایج سازگاری و عدم سازگاری ساکن و مسکن متمرکز شده اند؛ اما فرایند سازگاری ساکن و مسکن موضوعی است که در پژوهش ها کم تر مورد توجه قرار گرفته است.
هدف پژوهش: پژوهش حاضر با طرح این سؤال که شیوه سازگاری انسان یزدی با مسکن معاصر چگونه است، در پی ارائه یک مدل نظری فرایندمحور برای مطالعه شیوه سازگاری ساکن و مسکن است.
روش پژوهش: رویکرد و راهبرد اصلی پژوهش کیفی است و تحلیل داده ها با روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد در مسکن میانی، افراد شیوه های فعال تری را برای ایجاد سازگاری میان خود و مسکن انتخاب می کنند، آن ها در مسکن دخل و تصرف می کنند یا رفتار خود در فضا و نحوه استفاده از فضاها را تغییر می دهند؛ اما در مسکن جدید ساکنین دخل و تصرف بسیار محدودی در مسکن انجام می دهند و به دلیل این که همین تقلای محدود نیز از جانب فضا بی پاسخ می ماند نسبت به فضا بی توجه می شوند و در صورتی که محدودیتی وجود نداشته باشد، از مسکن خود نقل مکان می کنند. تحلیل داده های پژوهش نشان می دهد، علاوه بر سه عامل مهم بستر، نیازهای ساکنین و قابلیت های مسکن؛ سن و نسل ساکنین، مشارکت در فرایند ساخت، الگوی مسکن، مدت زمان اقامت در مسکن، خاطرات و روابط با همسایگان بر شیوه سازگاری ساکن و مسکن تأثیر بسیار دارد.
تبیین ویژگی های کاربردی منظر در بازآفرینی بافت های تاریخی؛ مطالعه موردی: محله تخت گنبد اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۵
32 - 45
حوزه های تخصصی:
تداوم حیات بافت های تاریخی موضوعی چالش برانگیز برای همه معماران، مرمت گران و سایر فعالان و مسئولان این حوزه بوده است. در این راستا مقالات، پژوهش ها و طرح های زیادی ارائه و اجرا شده است که راهکارهای پیشنهادشده در آن ها را می توان به دو دسته کلی تقسیم بندی کرد. اول راهکارهایی که به کالبد و فیزیک بافت های تاریخی پرداخته اند و پیشنهاداتی در جهت رفع مشکلات مرتبط با بناها و ارتباطات فیزیکی بین آن ها پرداخته اند و دسته دوم با ارائه مطالعاتی رفتاری و جامعه شناختی و معنایی درخصوص بافت های تاریخی راهکارهایی در این خصوص ارائه کرده اند. چنین به نظرمی رسد که هیچ کدام از دو دسته راهکارهای مذکور، که به نوعی نگاه گسسته عینی و ذهنی به این مکان های باارزش است، به تنهایی نتوانسته مؤثر واقع شود. از این رو چگونگی به کارگیری رویکرد منظرین در حفاظت و احیای ارزش های بافت های تاریخی و تقویت جایگاه خاطره جمعی به عنوان عاملی مؤثر در تداوم حیات این مکان ها در برنامه های مربوط به بازآفرینی و احیا، اصلی ترین مسئله این پژوهش است. در این پژوهش پس از تعریف منظر و ارتباط آن با مکان و شاخصه های مؤثر در تقویت این ارتباط، به تحلیل ویژگی های منظرین و مکانی بافت های تاریخی و هم چنین بررسی نظریات مختلف صاحب نظران در این حوزه و دسته بندی آن ها پرداخته شده است. این مهم در راستای شناسایی ارزش های منظرین و مؤثر بر هویت منظر بافت های تاریخی و دستیابی به یک نقشه راه کلی به منظور باززنده سازی و بازآفرینی پایدار این مکان ها است. امروزه رویکردها و راهکارهای مختلفی درباره مرمت، احیا و بازآفرینی بافت های تاریخی در شهرها ارائه شده است. حال آن که به نظر می رسد در بیش تر آن ها جایگاه منظر و رویکرد منظرین به عنوان عاملی مؤثر در باززنده سازی و بازیابی هویت این مکان ها بسیار کم رنگ است. از این رو اصلی ترین هدف این پژوهش شناسایی و به کارگیری ارزش های منظرین و خاطرات جمعی در مدلی برای باززنده سازی و بازآفرینی پایدار بافت های تاریخی است که بتواند به صورتی مؤثر بر خوانش و ادراک روایت این مکان ها در تعامل با منظر اثر گذارد. در این نوش تار که با استفاده از روش تحقیق تحلیلی-توصیفی و مطالعه موردی انجام گرفته، با به کارگیری روش کتابخانه ای و میدانی به جمع آوری اطلاعات پرداخته شده و به م رور مس تندات مربوط به منظر و رویکرد منظرین و مکان، هویت مکان، حس مکان و س طوح مختلف آن پرداخته شده اس ت. نگاه منظرین به عنوان رویکردی نوین در احیا و بازآفرینی بافت های تاریخی (به مثابه مکان) می تواند به حفاظت از ارزش های ملموس و ناملموس این مکان ها و تداوم حیاتشان کمک کند و البته در مقیاسی کلان تر، حفاظت از روایت تاریخ شهر را موجب شود. این مهم می تواند در افزایش حس تعلق شهروندان به شهر مؤثر باشد. حس تعلق عامل مؤثر در تداوم و پایداری مکان است. منظر مکان های تاریخی در اصل متنی غنی است که هرگونه دخل و تصرف، تغییر و تعامل با آن بدون قرائت و ادراک روایت مربوطه میسر نیست که از این حیث، به کارگیری نگاه منظرین به واسطه تقویت ارتباط با مکان می تواند مهم و ارزشمند به حساب آید. به کارگیری رویکرد منظرین در بازآفرینی و احیای بافت های تاریخی می تواند به تداوم امکان خوانش درست متن منظر و ادراک روایت تاریخی مکان در بافت های تاریخی کمک کند و تقویت پایداری شهرهای تاریخی را به همراه داشته باشد.
پرتره از پرتره: مطالعه شیوه های «ازآن خودسازی» پرتره های رنسانسی در نقاشی های آیدین آغداشلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم دی ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
33 - 48
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: آیدین آغداشلو از هنرمندان برجسته هنر معاصر ایران است. وی آثار چشم گیری از خود به جای گذاشته است که درخور توجه، بحث و بررسی است. وی از جمله هنرمندانی است که برای تولید و آفرینش آثار هنری خود همواره نگاهی به گذشته و هنر پیشینیان خود داشته است. بنابراین عمده فعالیت های هنری او دوباره کشی ها و آزمودن های پیاپی خود در نقاشی های هنرمندان پیشین بوده است. موضوع بخشی از فعالیت هنری گذشته نگر آغداشلو موضوعات هنر اروپایی و مخصوصاً اروپای دوره رنسانس است. اگرچه بازتولید پرتره های رنسانسی در نقاشی های آغداشلو همواره موضوع بحث و بررسی بوده، عمده این مباحث براساس نگاه ها و مفاهیم بومی و سنتی شکل گرفته است. این درحالی است که مفهوم پست مدرنیستی «ازآن خودسازی» بینش کاملاً جدید و نگاه متناسبی در اختیار ما می گذارد تا از دریچه آن بتوانیم خوانش تازه ای از شیوه کاری این هنرمند به دست آوریم.
این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال است که مهم ترین کارکردهای «ازآن خودسازی» پرتره های رنسانسی در نقاشی های آغداشلو کدام است؟
هدف پژوهش: این پژوهش بر آن است تا، ضمن مطالعه پرتره های رنسانسی آیدین آغداشلو و نشان دادن ارتباط شیوه نقاشی او با مفهوم پست مدرنیستی «ازآن خودسازی»، برخی از مهم ترین وجوه معنایی نهفته در فراخوانی و بازخوانی این آثار کلاسیک را شناسایی و تبیین کند.
روش پژوهش: این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از مفهوم «ازآن خودسازی» انجام گرفته است. اطلاعات مورد نیاز پژوهش نیز به روش کتابخانه ای گردآوری و به روش کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش حاکی از آن است که پرتره های رنسانسی آغداشلو را براساس کاربردهای شیوه «ازآن خودسازی» می توان ذیل سه دسته عمده طبقه بندی کرد: 1) تحسین پرتره های رنسانسی، 2) تحریف پرتره های رنسانسی، 3) تخریب و ترمیم پرتره های رنسانسی. ذیل کاربرد اول آیدین آغداشلو نکوداشت پیشینان و هنرمندان رنسانس را با ماننده کشی و ادای دین در عنوان اثر به جا آورده است. در قسمت دوم، دستکاری پرتره های رنسانسی به قصد اندکی تغییر و تحول در اصل اثر و دورشدن از واقعیت آن و چیزی بیش از دوباره کشی محض صورت گرفته است. تحت کارکرد سوم، کارهایی از آیدین آغداشلو قرار می گیرند که آثار هنرمندان پیشین رنسانسی را به دفعات و مکرراً بازتولید کرده اند. درنهایت گفتنی است آیدین آغداشلو در این آثار گاه دست به تخریب زده و گاه درصدد ترمیم برآمده است. آثار آیدین آغداشلو، ضمن فراخوانی آثار پیشینیان و هنرمندان مطرح تاریخ هنر، با کارکردهای «ازآن خودسازی» هماهنگ و تفسیرپذیر هستند.
مفهوم تجلی در هنرهای سنتی و چگونگی مواجهه آن با تکثیر مکانیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم بهمن ۱۴۰۲ شماره ۱۲۸
69 - 82
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: هنرهای سنتی در بُعد نظری رویکردهای مختلفی را به همراه داشته است. از یک بُعد نگاه و تعاریف سنت گرایان است که قائل به مؤلفه هایی برای هنرهای سنتی هستند. از سوی دیگر یکی از مباحث مهم نظریه پردازان و هنرپژوهان در عصر حاضر، نظریه بازتولیدپذیری و تکثیر مکانیکی هنر است. در این میان تجلی جزء مفاهیمی است که از منظر متفکرین مورد توجه، واکاوی و بسط قرار گرفته و مباحث چالش برانگیزی را در میان دو نحله متفکران در پی داشته است.هدف پژوهش: هدف پژوهش در مرتبه نخست واکاوی مفهوم تجلی از دیدگاه سنت گرایان و والتر بنیامین است؛ و سپس شناسایی و تبیین چگونگی مواجهه این مفهوم با تکثیر مکانیکی است. بنابراین این پژوهش به این پرسش پاسخ می دهد که مفهوم تجلی در هنرهای سنتی و مواجهه آن با تکثیر مکانیکی چگونه قابل تبیین است؟روش پژوهش: پژوهش پیش رو با روش توصیفی-تحلیلی و مطالعه تطبیقی، همراه با کاوش کتابخانه ای داده ها و تحلیل کیفی آن ها، به تبیین مفهوم تجلی در مواجهه با تکثیر مکانیکی پرداخته است.نتیجه گیری: براساس کدگذاری و تحلیل های صورت گرفته بر دیدگاه پنج متفکر سنت گرا و پژوهش معروف والتر بنیامین، مؤلفه های شکل دهنده مفاهیم تجلی و تکثیر مکانیکی مشخص شد. طبق دسته بندی های انجام شده، مقوله های تکثیر مکانیکی با مقوله های مفهوم تجلی قابل تطبیق است؛ بدین منظور به جزء دو مورد، سایر مؤلفه های دو مفهوم، نقطه مقابل یکدیگر هستند. بنابراین مشابهت و افتراق بین آن ها موجب دستیابی به مؤلفه های مفهوم تجلی در مواجهه با تکثیر مکانیکی شده است. طی این فرایند مشخص شد که مفهوم تجلی از دو ساحت و رویکرد قابل تبیین است؛ نخست ساحت مرتبط به دیدگاه سنت گرایان و بنیامین و دیگری ساحت تکثیر مکانیکی است. در نتیجه با توجه به مطابقت صورت گرفته بر مقوله های اصلی دو مفهوم، می توان تجلی تکثیر مکانیکی را از تجلی مدنظر سنت گرایان و بنیامین متمایز کرد که با چهره ای جدید نمایان شده و قابل اجتناب نیست.
تبیین و ارزیابی مؤلفه های کیفی فضاهای عمومی به صورت کمّی با استفاده از روش چیدمان فضا (مطالعه موردی: باغ فردوس تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم آبان ۱۴۰۲ شماره ۱۲۵
43 - 54
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: محققین حوزه شهری جهت افزایش راندمان عملکرد اجتماعی فضای عمومی مؤلفه های فراوانی را در مدل های مفهومی گوناگون برشمرده اند. به نظرمی رسد می توان این ویژگی های کیفی را جهت همگرایی مفاهیم در ذیل خصوصیات شکلی فضا در دسته بندی کلان تری قرارداده و آن ها را به صورت کمّی مورد سنجش و ارزیابی قرار داد.
هدف پژوهش: بین عوامل کیفی که در توانایی و قابلیت یک فضا برای شکل دهی به زندگی عمومی شهری تأثیرگذار هستند روابط علت و معلولی برقرار است. این عوامل از طریق روش های کمی و کیفی قابل ارزیابی هستند. این پژوهش سعی دارد تا بتواند از طریق تلفیق روش های فوق، فاکتورهای لازم جهت افزایش کیفیت فضا را در دسته بندی جامع تری قرارداده و به ارزیابی آن ها بپردازد.
روش تحقیق: پژوهش حاضر از نظر نوع هدف کاربردی و از نظر شیوه مطالعه برحسب روش و ماهیت توصیفی-تحلیلی است. ابتدا متغیرهای کیفی مؤثر در ساخت و شکل گیری فضای عمومی با مرور در ادبیات موضوع شناسایی و دسته بندی شدند. عامل دسترسی پذیری به عنوان عامل مشترک که تمامی نظریه پردازان به آن تأکید داشته اند، به عنوان مبنای استفاده از روش چیدمان فضا قرار گرفت. روش چیدمان فضا ارزیابی کمی ویژگی های کیفی فضا را در سطح کلان ارزیابی کرد. سپس نتایج حاصله با استفاده از استدلال منطقی مورد بحث قرار گرفتند.
نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد می توان تحلیل کیفیات فضایی را در یک پروسه دومرحله ای تعریف کرد. ابتدا در ارزیابی اولیه فضای عمومی از طریق نقشه های خطی برمبنای میزان دسترسی پذیری و قابلیت تحرک، که اساس، پایه و مبنای سایر کیفیات فضایی را تشکیل می دهد، در سطح کلان مورد تحلیل اولیه قرار می گیرد. در مرحله دوم جهت سنجش این که در واقعیت فضا به چه صورت توسط کاربران تجربه می شود، با استناد به تکنیک های تحلیلی از قبیل پرسش نامه، نقشه برداری، نظرسنجی و غیره، در مقیاس خرد به بررسی در خود سایت پرداخته شود.
چارچوب مفهومی طراحی منظر محوطه بیمارستان از سطح نظری تا قلمروی اجرایی (با تلفیق مرور سیستماتیک و تحلیل محتوا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۵
46 - 61
حوزه های تخصصی:
با وجود پژوهش های متعدد انجام شده در ارتباط با نحوه اثرگذاری منظر محوطه بیمارستان در رضایت کاربران و انتشار دستورالعمل های طراحی، مطالعات مروری محدودی جهت شناخت جریان پژوهش، ضعف و قوت های این حوزه انجام شده است تا دسترسی طراحان به اطلاعاتی سازمان یافته درباره ابعاد نظری و عملی طراحی را تسهیل کند. هدف این پژوهش، مرور و تحلیل منابع موجود و ارائه آن در قالب یک چارچوب مفهومی، شناسایی نقاط قوت و ضعف ادبیات موجود و تشخیص نقاط نیازمند به تحقیقات بیشتر در حوزه طراحی منظر محوطه بیمارستان هاست. طبق یک مرور سیستماتیک، 47 منبع مرتبط یافت شد. سپس به منظور منظم کردن اطلاعات به دست آمده با روش تحلیل محتوا به کدگذاری منابع در نرم افزار MAXQDA پرداخته شد. 618 کد استخراج شد که در قالب شش مقوله و 30 زیرمقوله دسته بندی شدند. این شش مقوله، استخوان بندی چارچوب مفهومی ادبیات طراحی منظر محوطه بیمارستان را تشکیل می دهند که عبارت اند از: 1)تعاریف مربوط به منظر محوطه بیمارستان، 2) گونه شناسی، 3) نظریه های بنیادین، 4) رویکردهای طراحی، 5) اصول و شاخص های طراحی و 6) ترجیحات و نیازهای کاربران. یافته های پژوهش، حاکی از رشد مناسب ادبیات این حوزه از دیدگاه نظری و عملی (بعد برنامه دهی و عملیاتی) به طور همزمان است. مفهوم نظری منظر محوطه بیمارستان در حال تکامل و قابل تعریف و مفهوم سازی به عنوان فضایی با کارکردهای خدماتی، نمادین و احیایی است. توصیف بعد عینی منظر از طریق مطالعات گونه شناسی انجام شده است. ادبیات طراحی منظر محوطه در وجه عملی، ابتدا معطوف به مجموعه ای از رویکردهای طراحی است که به دنبال عملیاتی شدن کارکردهای آن بودند. این رویکردها در اصول، روش و اقدامات متفاوت هستند اما هدف اصلی آنان تبیین رابطه متقابل بین کاربر و منظر بیمارستانی است. اصول، کیفیت ها و توصیه های طراحی عمومی و مشترک برای کاربران متعدد و مناسب برای بیمارستان های عمومی است. ضعف اصلی ادبیات منظر محوطه بیمارستان، محدودبودن مجموعه شواهد معتبر درزمینه شناخت کاربر و نوع ارتباط او با محیط است. ازاین رو انجام مطالعات ارزیابی از نمونه های موردی در بسترهای مختلف برای تقویت غنای ادبیات ضروری به نظر می رسد.
واکاوی علل بهره گیری از فضای کنترل نشده در پوسته حرارتی گرم خانه حمام های کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم آبان ۱۴۰۲ شماره ۱۲۵
65 - 78
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: با وجود تخمین های مختلفی که در خصوص راهکارهای مؤثر در کاهش اتلاف حرارت و ذخیره سازی انرژی در پیکره حمام های سنتی ایران بیان شده، میزان کارایی به واسطه عدم امکان محاسبه کارکرد هریک، مشخص نشده است.
هدف پژوهش: این پژوهش سعی دارد تا با تدقیق بر راهکارهای مؤثر بر کاهش اتلاف حرارت موجود در گرم خانه های حمام های سنتی کاشان، میزان کارایی سه راهکار مشترک در پیکره حمام ها، یعنی «فشردگی در بافت و همسایگی»، «واردشدن در زمین» و «احاطه فضای گرم خانه در بین فضاهای کنترل نشده» را با یکدیگر مقایسه کند و مشخص شود که کدام یک اصلی ترین و بیش ترین کارایی را در جلوگیری از اتلاف حرارت از پوسته در حمام های کاشان داشته اند.
روش پژوهش: نوشتار حاضر از پارادایم کمی و راهکار شبیه سازی انرژی برخورداربوده که برای محاسبات خود، از نرم افزار دیزاین بیلدر و مبتنی بر شواهد برگرفته از خوانش کالبدی ساختار فضایی حمام های سنتی شهر کاشان به صورت نمونه گیری غیر تصادفی، استفاده کرده است.
نتیجه گیری: احاطه فضای گرم خانه در بین فضاهای کنترل نشده در حمام های کاشان، به میزان مرکزیت آن نسبت به پلان حمام، نتایج متنوعی در پی داشته است. لیکن در کم ترین حالت به طور میانگین حدود 94/ 13 درصد در سال در حمام سلطان احمد و حدود 74/ 46 درصد در حمام خان مؤثر بوده است. این رقم در مقایسه با هر چهار حمام به رقم میانگین 18/ 33 درصد رسیده که در مقایسه با سهم کارایی ناچیز راهکارهای قرارگیری حمام در «داخل زمین» و «بافت فشرده شهری جهت برخورداری از همسایگی» که به ترتیب حدود 44/ 5 و 6/ 0 درصد بوده، نشان از اهمیت و کارایی این راهکار دارد.
مطالعه تطبیقی سه شبکه آبرسانی شهری به عنوان زیرساخت های منظرین شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۵
72 - 79
حوزه های تخصصی:
آب به عنوان حیاتی ترین نیاز بشری و عنصری زندگی بخش، اولین دغدغه او در ایجاد هر سکونتگاه دائم یا موقت بوده است. شبکه آبرسانی در شهرها نیز اولین تأسیسات شهری بوده اند که حیات را به جای بستر منتخب انسان برای زندگی منتقل می کنند و بدین ترتیب در مقیاس کلان نقشی زیرساختی برای شهرها بازی می کنند. اما در طول تاریخ نحوه حضور آنها در شهر ابعادی محدود به یک تأسیسات مکانیکی نداشته است. چراکه همواره امر عینی و ذهنی در آنها درهم آمیخته است و آنها را تبدیل به یک عنصر منظر شهری کرده است. در این چارچوب به مطالعه تطبیقی شبکه های آبرسانی در شهرهای سمنان در ایران، بخارا در ازبکستان و فاس در مراکش به عنوان زیرساخت هایی منظرین پرداخته شده است. زیرساخت منظرین در شهر زیرساختی شهری است که علاوه بر یک تأسیسات مکانیکی و کارکردی در شهر، بخشی از تصویر و ذهنیت شهروندان از شهر در بستر طبیعت است که در مقیاسی کلان و با بازیگری اجزای مختلف نقش یک عنصر عمده منظر را بازی می کند. مقایسه تطبیقی سه شهر نامبرده، نشان می دهد هرچند ایده یا کانسپت سیستم آبی در آنها به عنوان یک زیرساخت منظرین مطرح است، اما بسته به عوامل جغرافیایی و کارکردی در شهر تفاوت هایی در برخی ابعاد سه گانه منظر در شکل گیری اجزاء و عناصر آنها وجود دارد که نحوه اثرگذاری آنها در منظر شهر را نیز متفاوت ساخته است. استخرهای ذخیره آب در سمنان، حوض های هندسی بخارا در یک مجموعه خدماتی فرهنگی و چشمه های متعدد آب در فاس بخشی از تفاوت هایی است که به دلیل اقتضائات عملکردی و نوع استفاده از آب متأثر از جغرافیا و اقلیم شهر در هر یک از این شبکه ها به چشم می خورد. با وجود این تفاوت ها در دو بعد عملکردی و زیبایی شناسانه، قرابت فرهنگی میان این شهرها موجب نزدیکی بعد هویتی این زیرساخت ها شده است.
مطالعه تطبیقی تحولات فضای عمومی در سازمان فضایی شهربندرهای هرمزگان تحت تأثیر تغییر پارادایم اقتصادی و فرهنگی (مورد مطالعه: لافت، کنگ، هرمز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۸
26 - 37
حوزه های تخصصی:
فضای عمومی هر شهر از مظاهر اصلی بروز هویت، تاریخ اجتماعی و رویکرد مردمان آن شهر است که به نسبت شکل و نوع امکانات طبیعی و جغرافیایی، اقتصاد و سنن فرهنگی، مختصات ویژه و متمایزی خواهندیافت. شهربندرهای استان هرمزگان که از دیرباز مراکز منطقه ای شاخص صیادی، تجارت و بازرگانی بوده اند، به سیاق بسیاری از شهرهای درحال توسعه کشور، با چالش هایی در زمینه توسعه پایدار شهری از جمله فرسودگی بافت تاریخی، رشد سریع جمعیت، دسترسی محدود به منابع و تخریب محیط زیست مواجه اند. دراین شرایط، فضاهای عمومی به مثابه نقاط عطف ساختار فضایی شهر، به محملی برای بروز این تعارضات، تغییرات و چالش ها بدل شده تا جایی که بعضاً در اثر تغییر گفتمان اقتصادی و فرهنگی توسعه محور، فضاهای جدیدی در ذیل این نقش شکل گرفته، فضاهایی تقویت یا تضعیف شده اند. هدف این پژوهش، بررسی انتقادی و ارزیابی وضعیت موجود فضاهای عمومی و نقش آنها در توسعه پایدار بوده است. به نحوی که با فهم ریشه ها و نیروهای مؤثر در شکل گیری اینگونه فضاها از دیرباز تا کنون در سازمان فضایی شهربندرهای موردمطالعه، بتوان به روند توسعه و اصلاح آنها همت گمارد. این پژوهش در ذیل روش های تحقیق کیفی از طریق جمع آوری داده ها به واسطه مشاهدات میدانی، مطالعات اسنادی و کتابخانه ای و با استفاده از توصیف پدیده به روش تحلیلی انجام شده است. با بررسی تطبیقی سه نمونه موردبررسی، الگوی مشابهی در تغییر مکان فضاهای عمومی در سازمان فضایی شهر دیده می شود. بارزترین علت این تغییر را می توان در ایجاد جاذبه های اقتصادی تحت تأثیر رونق گردشگری یافت. درحالی که در گذشته صیادی و کشتی رانی مؤلفه اصلی ساخت اقتصاد شهرهای دریاپایه وشکل گیری ساختار شهرها بوده است؛ امروزه با رونق اقتصاد گردشگری، تغییر سبک زندگی و جلب سرمایه، تغییر از سطح برنامه و گردش مالی به سازمان فضایی شهرها نیز رسیده است. تداوم این موضوع علاوه بر تغییر در ساختار اقتصادی منطقه موجب حاکمیت گفتمان توسعه شده و سنت های مردم بومی، منظر شهر و نقاط عطف آن را نیز با تغییرات اساسی روبه رو کرده است.
مقایسه نقش دو رویکرد منظر و برنامه ریزی در ارتقاء کیفیت سکونت در ایران با تکیه بر مسکن مهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۷
26 - 39
حوزه های تخصصی:
مسکن مهر امروزه با بحران جدی کیفیت سکونت روبه روست که ریشه های آن را باید در نظام برنامه ریزی آن جست وجو کرد. رویکرد برنامه ریزی مسکن در ایران - رویکرد متولی -که تحت تأثیر رخداد جنبش مدرنیسم اروپا در قالب طرح های جامع و تفصیلی ظهور کرده، به واسطه نگرش خاص خود به فضا و جهان بینی اتمیستی، سبب این بحران است. در مقابل رویکرد منظر با نگرش «کل نگر» ارتقاء کیفیت سکونت را در گرو نظامی از فضا می داند که متضمن کیفیت بخشی در قالب معیارهایی دوگانه ادراکی-مادی است. این پژوهش درصدد مقایسه مؤلفه هایی است که بر کیفیت سکونت در دو رویکرد «برنامه ریزی» و «منظر» اثرگذار بوده و سؤال اصلی پژوهش نیز چنین است که چه نسبتی میان مؤلفه های مؤثر بر کیفیت سکونت در دو رویکرد منظر و برنامه ریزی در سطوح مختلف در ایران برقرار است؟ هدف این پژوهش دستیابی به راهکاری جهت ارتقاء کیفیت سکونت در مسکن مهر از طریق تحلیل مقایسه ای بنیان های نظری «رویکرد برنامه ریزی» به عنوان رویکرد متولی مسکن مهر و رویکرد منظر است. رویکرد انجام این پژوهش کیفی، متکی بر تحلیل نظری دو رویکرد منظر و برنامه ریزی و مقایسه مؤلفه های مؤثر بر کیفیت سکونت در آن ها است که از طریق قیاس و استدلال منطقی انجام می شود. ارزیابی داده های برآمده از دیگر مطالعات، از طریق تطبیق با مؤلفه های پیشینی و قیاس میان آن ها صورت می پذیرد. «رویکرد برنامه ریزی» به واسطه نگاه بخشی و جزءنگر خود به مؤلفه هایی از کیفیت در محیط سکونت نظر دارد که علی رغم اهمیت آن ها، نتوانسته متضمن کیفیت بخشی به محیط شود. رخدادی که در رویکرد منظر در قالب «سازمان فضایی»و ایجاد یک «کل» توأماً ادراکی-کارکردی، به وجوه مختلف نیازهای ساکنان پاسخ داده و از طریق آن موجب ارتقاء کیفیت سکونت خواهد بود. از این رو می توان با«اصلاح» شرایط محیط - و نه با نگرشی ایده آل نگر - با اتخاذ رویکرد منظر در راستای احیاء سرمایه های اجتماعی ساکن در طرح مسکن مهر گام برداشت.
مشارکت نهادهای قدرت و جوامع محلی در مدیریت یکپارچه شهرهای دریاپایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۷
54 - 61
حوزه های تخصصی:
منظر از روابط مستمر بین جوامع و محیط طبیعی آن ها شکل می گیرد و به عنوان یک پدیده فرهنگی-طبیعی و دارایی مشترک جوامع، از شایستگی بسیاری برخوردار است. در این رویکرد منظر محصول مبارزه میان گروه هایی با منافع و اهداف متفاوت از جمله جوامع و نهادهای مدیریتی است. این مسئله به شکل ویژه در منظر شهرهای دریاپایه نمودی بارز دارد. قرارگیری مناطق باارزش اجتماعی و طبیعی چون تنگه چاه کوه و جنگل های حرا، در فهرست میراث جهانی یونسکو اگرچه فرصتی ارزشمند در جهت حفاظت سازنده است اما ممکن است با آسیب هایی چون مداخله بیشینه در منظر یا رهاسازی آن همراه باشد. به گونه ای که این مناظر در نتیجه نادیده انگاشتن زمینه اجتماعی و مکان ویژه بودن هر مورد به شکل گیری فضایی غیرمولد و ناهمگام با تعامل پیوسته در حال دگرگونی انسان و محیط تبدیل شوند. مطرح بودن شهربندرهایی چون قشم و بندر خمیر به عنوان مقاصد گردشگری مبتنی بر منابع طبیعی، توجه به منابع طبیعی چون دریا را به عنوان یک میراث و دارایی مشترک میان دو عاملیت جوامع محلی و نهادهای قدرت ضروری می سازد و تبیین راهکارهایی برای برقراری موازنه در شیوه و میزان مداخله و بهره برداری از دریا و سایر بسترهای طبیعی مرتبط با آن را مورد توجه قرار می دهد. بررسی ارزش ذاتی سایت های شناخته شده به عنوان میراث مشترک بشری با نمایش پویایی زمانی-مکانی حاصل از فرایندهای طبیعی و تنوع زیستی-فرهنگی حاصل از همزیستی انسان و طبیعت و نیاز به پرکردن شکاف بین رشته های علوم اجتماعی و جغرافیایی از ضرورت های پژوهش حاضر هستند. هدف از این نوشتار واکاوی و تحلیل شیوه مدیریت مناظر با ارزش فرهنگی و طبیعی به مثابه دارایی مشترک بشری است به گونه ای که با به کارگیری ظرفیت های جوامع محلی، ابعاد مختلف مفهوم «میراث طبیعی-فرهنگی» مشخص شده و راهبردهایی برای مدیریت پایدارتر شهرهای دریاپایه فراهم شود. روش تحقیق در پژوهش حاضر از نوع کیفی و مطالعه موردی بوده و با رویکرد تحلیلی به تبیین مدل مفهومی منظر به مثابه دارایی مشترک می پردازد. جمع آوری اطلاعات در مرحله تبیین مبانی نظری از نوع کتابخانه ای و در مرحله مطالعه موردی به شیوه میدانی و مطالعه اسنادی بوده است. عدم یکپارچگی کامل جوامع محلی و نهادهای مدیریتی در موردهای مورد مطالعه به هدررفت ظرفیت های گردشگری و ایجاد فضایی غیرمولد منجر شده است. این در حالی است که رویکرد میان رشته ای منظر با تمرکز بر نقاط توافق و مشترک، زمینه نوظهور و راهنمایی را برای ایجاد پل بر شکاف طبیعت-فرهنگ از طریق به کارگیری قابلیت های فرهنگی و اجتماعی جوامع محلی نشان می دهد زیرا ارزش های مختلف منظر به عنوان منبع مشترک، به طور جدایی ناپذیری با جوامع و افرادی که آنها را می سازند در ارتباط است. نگرش به منظر شهرهای دریاپایه به عنوان موجودیتی زنده و در معرض تخصیص و استفاده مجدد از سوی کنشگران، با بر سه اصل تعادل، انعطاف پذیری و پویایی و میانه روی، مدیریت کارآمد و پایدارتر آنها را به همراه دارد.
بازشناسی مفهوم «منظر ایرانی» مبتنی بر عناصر سازنده آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۸
18 - 25
حوزه های تخصصی:
بررسی ویژگی های خاص انواع منسوبات و مشتقات منظر، از مهم ترین موضوعات در حوزه شناخت و مطالعه منظر به شمار می رود. عبارت «منظر ایرانی» اشاره به جنبه های خاصی از آن دارد که به طبع، واجد ویژگی های منحصربه فردی نیز است. علیرغم اهمیت قابل توجه شناخت معنی و مفهوم منظر ایرانی، جایگزین، مصادیق و نمونه های آن مورد اشاره قرار می گیرد و چیستی و ذات آن نادیده گرفته شده است؛ همین امر موجب شده تا این مفهوم دچار تکثر معنایی شده و مفاهیم متعدد و بعضاً نامتجانسی از آن متبادر شود. براین اساس در پژوهش حاضر، با رویکردی هستی شناسانه به ذات و اصل مفهوم منظر ایرانی پرداخته شده است تا ضمن تشریح ابعاد و عناصر سازنده آن، در اصل این مفهوم تدقیق شود. در این پژوهش، به منظور تبیین مفهوم منظر ایرانی، با روشی تحلیلی- توصیفی و استنادی، ابتدا عناصر سازنده منظر شناسایی و معرفی شده و در ادامه با شناخت مؤلفه های هویت بخش، ایرانی بودن آنها مورد بحث قرار گرفته است. براین اساس ایرانی بودن منظر منوط به وجود و میزان اثرگذاری عناصر طبیعی و مصنوع با هویت ملی است که هر کدام دسته ای از جنبه های هویت بخش ایرانی را دربر می گیرند و همچنین انسان با فرهنگ ایرانی، به عنوان عنصری با بیشترین ظرفیت تجلی هویت ایرانی در پدیدآمدن منظر شناخته شده است.
احیای فضای خاموش مبتنی بر برنامه ریزی مشارکتی با رویکرد شهرسازی تاکتیکی (مطالعه موردی: میدان سبحانی شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۷
14 - 25
حوزه های تخصصی:
در شهر فضاهایی وجود دارد که به رغم اجازه حضور شهروندان در آن ها، هیچ گاه مورد استفاده قرار نمی گیرند؛ وجود این فضاها می تواند ناشی از عوامل مختلفی مانند ضعف در برنامه ریزی باشد. به مرور با نادیده گرفتن این فضاها، مسائل اجتماعی نیز در آن ها به وجود می آید تا به نقطه ضعفی برای شهر تبدیل شوند. درحالی که بسیاری از این فضاها، پتانسیل های بالقوه ای دارند که در صورت احیاء می توانند به ارتقاء کیفیت فضایی منجر شوند. گزارش حاضر که از جنس پژوهش های میدانی است، به بیان تجربه سمن هم ساخت در احیای فضای خاموش مجاور میدان سبحانی شهر شیراز می پردازد، تا به عنوان یک تجربه پیشگام به این سؤال پاسخ داده شود که کنشگران و سازمان های مردم نهاد چگونه می توانند با مشارکت بهره وران، در احیای فضاهای خاموش مؤثر باشند و در این مسیر با چه چالش هایی مواجه هستند؟ و احیای یک فضای خاموش چه تأثیراتی بر سایر فضاهای مشابه در محدوده خواهد گذاشت؟ روش پژوهش حاضر، تحقیق میدانی با روش مشاهده اعضای نمونه است که در این شیوه، کنشگران با برگزاری رویدادهایی به جلب مشارکت و اعمال حساسیت ساکنان و افزایش حس تعلق آن ها پرداختند تا مشاهده شود که آیا تغییرات معنادار کالبدی در این مکان نسبت به سایر فضاهای خاموش مجتمع مسکونی مبعث رخ می دهد یا خیر و این تغییرات چه تأثیری بر سایر فضاها خواهند گذاشت. نتایج این پژوهش نشان می دهند اگرچه روش های شهرسازی تاکتیکی موفقیت آمیز بوده اند، اما به دلیل عدم اعتماد به مدیریت شهری و در نتیجه تعمیم آن به مداخلات سایر کنشگران شهری و هم چنین عدم تعلق خاطر ساکنان این محدوده به دلیل اسکان استیجاری و غیر پایدار، بهره وران در مقابل هزینه کرد حداقلی منفعل عمل کردند و سرمایه اجتماعی کافی برای تغییر توسط بهره وران ایجاد نشد. اما به دلیل اثربخشی بر هیئت مدیره مجتمع مسکونی و شهرداری، با تغییرات کالبدی و ایجاد کاربری هایی در فضاهای خاموش مشابه اقداماتی در جهت احیای این فضاها برداشته شده است.
بازشناسی ارتباط کوشک با باغ ایرانی از منظر هندسه فرکتال (مطالعه موردی: کوشک های باغ فتح آباد کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۷
6 - 13
حوزه های تخصصی:
باوجود مطالعات متعددی که بر روی باغ ایرانی صورت گرفته است، بررسی نقش باغ در شکل گیری کوشک به طور تحلیلی چندان مورد توجه نبوده است. در پژوهش حاضر با کمک هندسه فرکتال می توان مشاهده و تحلیل کیفیات معماری را با دقت و تفصیل ریاضی و کمیت پذیری بیشتری همراه کرد. این عمل می تواند برای بازخوانی و بررسی ادراکات بصری در کوشک ها وتشخیص هندسه مفقوده باغ به کمک آید. در این مقاله ارتباط کوشک با باغ با کمک هندسه فرکتال مورد تحلیل و یافته ها مورد بحث و تعمق قرار می گیرد تا از این طریق پیچیدگی های معماری کوشک که متأثر از باغ و طبیعت آن است مورد کندوکاو قرار گیرد. یک باغ تاریخی به نام فتح آباد در شهر کرمان به عنوان مورد مطالعه انتخاب شد. برای تحلیل بُعد فرکتالی از روش شمارش خانه در سه مقیاس برای دو کوشک آن استفاده می شود. یافته ها نشان می دهد که هر چند نماهای مختلف از عناصر معماری متشابه بهره می برند اما دارای بُعد فرکتالی متنوعی هستند که نشان دهنده موقعیت هر نما نسبت به هندسه است و بُعد فرکتالی متغیر در هر طبقه مبین ارتباط متفاوت هر طبقه با محورهای باغ است. همچنین نماهایی که موازی حوض اصلی باغ هستند یا دیدی به آن ندارند بُعد فرکتالی کمتری دارند. هر چند که سطح بازشوی هر نما می تواند به عنوان میزانی برای سنجش ارتباط آن نما با طبیعت استفاده شود، اما بُعد فرکتال نشان داد که نماهای با بازشوی متعدد ارتباط متنوعی با باغ دارند. همچنین تحلیل تزیینات نشان داد در بخش هایی که میزان بازشوها کم است تزیینات نما می تواند متأثر از طبیعت باغ باشد. به طورخلاصه هندسه فرکتال مشخص کرد چگونه باغ و عناصر آن در بخش های مختلف نماها تأثیر دارد.
تلاو به مثابه یک زیرساخت منظرین؛ بازشناسی ماهیت «چاه های تَلاو» و نقش آن در حیات اجتماعی شهر-بندر لافت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۸
38 - 47
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ در شهرهای مرکزی و جنوبی ایران، به دلیل مشکلات و محدودیت در استحصال منابع آب، تأمین و بهره برداری از آب همیشه یکی از معضلات اصلی مردم و در عین حال یکی از نقاط قوت ایشان در دانش مرتبط با آب بوده است. چنانچه در تاریخ مهندسی آب در ایران شاهد خلق شاهکارهایی چون قنات و آب انبار هستیم. شهر لافت نیز به دلیل موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی خاص از این قاعده مستثنی نیست. به طوری که این شرایط ویژه منجر به خلق پدیده ای تحت عنوان «چاه های تَلاو» شده است. این پژوهش با مطالعه و تحلیل منابع مکتوب و شفاهی مرتبط با منطقه لافت و چاه های تلاو و نیز با تکیه بر شناخت علوم مرتبط با پدیده چاه های آب شیرین، به بازبینی ماهیت مجموعه تلاو به عنوان یک زیرساخت آبی باستانی و نقش آن در حیات اجتماعی شهر-بندر لافت از دیدگاه دیسیپلین منظر می پردازد. تاآنجاکه جایگاه چاه های تلاو را فراتر از یک سیستم مهندسی برای تأمین آب لافت دانسته و آن را به عنوان یک پدیده و زیرساخت منظرین تعریف می کند. این پژوهش با استفاده از روش تحقیق مطالعه موردی با تکیه بر منابع کتابخانه ای، مصاحبه و مشاهدات میدانی انجام شده است. براساس نتایج این پژوهش می توان گفت که «تلاو» به عنوان تنها زیرساخت آبی بندر لافت، یک زیرساخت منظرین است. آب شیرین به عنوان عنصری حیاتی و ارزشمند در شهر، مهمترین عامل تشکیل دهنده شهر-بندر لافت و سبب تبدیل آن به یک زیستگاه تمدنی بوده است. چنانچه با وجود موقعیت جغرافیایی ویژه لافت به عنوان نزدیک ترین نقطه ارتباطی جزیره قشم با سواحل جنوبی خلیج فارس و نقش مؤثر آن در ایجاد سکونت و رونق تجارت، بدون کشف و مدیریت منابع آب شیرین در این بندر، امکان سکونت دائم و شکل گیری یک شهر باستانی وجود نداشت و لافت تنها به یک استراحتگاه موقت و پل ارتباطی صرف میان جزیره قشم و سواحل هرمزگان مبدل می شد. علاوه بر آن چاه های تلاو به دلیل ایجاد بستر دسترسی به منابع محدود و ارزشمند آب شرب، جایگاه ویژه ای در میان اهالی لافت دارد. تاآنجاکه جایگاه ویژه و فرازمینی آب در این خطه، سبب تعالی نقش چاه های تلاو از یک تکنیک آبرسانی شهری به بستری برای تجلی مفاهیم فلسفی، باورهای قدسی، تعامل و مشارکت اجتماعی مردم در حفاظت از ارزش های آب شده است.
مطالعه تطبیقی تجلیات باغ عرفانی در معماری سنتی ایران و شعر خلوت دل حکیم نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۸
6 - 17
حوزه های تخصصی:
هنرهای سنتی ایران، در تجلی های مختلف، به مضامین مشترکی اشاره دارند که ریشه در مبانی اندیشه ای خالقان آن هنرها دارد. با بررسی هنرهای مختلف مشاهده می شود، مفهوم باغ به فراخور هر هنری تجلی متداومی داشته است. به طوری که با حذف باغ از این هنرها، اساس این هنرها زیر سؤال می رود و به نظر می رسد عنصر مهمی از این هنرها که منظور هنرمند آن بوده، حذف شده است. لذا این سؤال مطرح می شود که علت ظهور متداوم باغ در این هنرها چیست؟ به نظر می رسد علت تجلی متداوم «باغ» در هنرهای مختلف که حضوری به صورت زمینه ای و نه الحاقی دارد، ریشه در اندیشه بانیان این هنرها دارد. هدف از انجام این پژوهش که از نوع کیفی و با رویکرد استقرایی است، بررسی ساختار فکری و حِکمی خالقان هنر سنتی ایران، به جهت منظور این هنرمندان در به تصویرکشیدن متداوم باغ (طبیعی و تجریدی) در معماری است. روش تحلیل داده ها در این پژوهش از نوع تحلیل محتوای کیفی بوده و با کدگذاری متون، شاخص های تحلیل استخراج شده، با روش تفسیر نقلی تفاسیر شعر به معماری تسری داده شده و شاخص های به دست آمده اعتبارسنجی شد. در مرحله بعد تجزیه و تحلیل، نمود باغ درون در هنر معماری با استدلال عقلی انجام شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد هنرمندان عالم سنت (در مرتبه استادی) عارفانی بودند که به مقام شهود غیب نائل آمده، در فضای باغ دل (باغ درون) به ملاقات عارفانه رسیده اند. در نتیجه این سلوک معنوی معمار عارف، محصول معماری خویش را توسط شاخص های درون گرایی و سایر موارد، محملی برای تذکار مخاطب و ایجاد حالت تفکر در او کرده و درصدد نمایان ساختن عالمی ورای حس است. نتیجه این موارد ایجاد فضای باغ در بناهای سنتی ایران است. این نتیجه گیری، هنر اسلامی ایران را از شکل گرایی، تزئینی بودن صرف و بی محتوایی می رهاند.
بی آبان آبادان
منبع:
منظر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۷
3 - 3
حوزه های تخصصی:
یزد حداقل در عصر ساسانی، در نقطه ای مرکزی در ایران در تقاطع دو راه اصلی کرمان-ری و فارس-خراسان پدید آمده است. ساختمان فلات ایران در این نقطه، یزد را در شمار شهرهای کم آب قرار می دهد. اگرچه با افزایش جمعیت و مصرف بیشتر، کم آبی یزد از مشکل به بحران تبدیل شده است. از شیرکوه که منبع آب یزد است تا شهر، ۴۵ کیلومتر فاصله است. شهرهای تفت و مهریز چندین قرن پس از یزد در نزدیکی شیرکوه احداث شدند. یزد اما در ابتدا قلعه ای بوده برای حفاظت و تأمین خدمات راه که تدریجاً گسترده شد. وزن زندگی اقتصادی و نظامی وابسته به دو راه باستانی آن قدر بود که تا امروز، علی رغم دوری از سرچشمه آب، همچنان یزد نسبت به تفت و مهریز شهر بزرگتری است با شاخص های تمدنی و فرهنگی بالاتر از متوسط کشور. از جمله مظاهر تمدن باستانی ایران که در یزد مورد توجه جدی واقع شد و به نمونه های عالی خود دست یافت، آب بود. آب در یزد، این شهر آباد ولی بی آب، با دو معنا جایگاه یافت: آیه وجود و نماد خیر. از یک سو به عنوان مظهر وجود و کمال (افسانه آناهیتا) بود، و از سوی دیگر نماد صفات وجود کامل که در زمین جلوه گر می شد. بُعد نازل و معقول نقش آفرینی آب نمایش های گوناگون برای جلب توجه مخاطب به صورت آب بود. نمادهایی که در عناصر طبیعی، نقوش هندسی، نقش های طبیعت، زبان، آداب و امثال آن به دست انسان ها ساخته و پرداخته شدند تا راوی چیستی های نافع و سودمند آب در زندگی مردم یزد باشند. این رویکرد ضرورت تداوم حیات در ناحیه کم آب و ابزار حفاظت آب است.بُعد عالی و حسی نقش آب در یزد، ایجاد موقعیت های مواجهه با آب بود؛ خود آب. به نحوی که مخاطب بتواند جلوه های مختلف از آب را لمس کند. مواجهه حداکثری با موجودیت آب با صورت های گوناگون دستور کار توسعه ارتباط هستی شناسانه انسان با آب بود. شناخت ظرفیت های آب و ابعاد مختلفی که بتوان برای لمس و درک آن ها زمینه سازی کرد. ابداع فضاها و موقعیت هایی که ناظر بتواند از منظر آن ها به آب نظر کند.معماری یزد مظهر مشهوری از ظرفیت فرهنگی-تمدنی این شهر است که در عین بی آبی و قرارگیری در ناحیه ای خشک و بی آبان (بیابان)، توانسته به شاخص های برتر آبادانی دست یابد. رشد خانه های حیاط دار به مرکزیت آب نمایی که جوهر معماری خانه محسوب می شود از این سنخ است. در مسیر قنات هایی که از زیرِ زمین عبور می کردند، هرجا ممکن بود ارتباطی با آب برقرار شد تا در پایاب ها مردم حول آب گرد هم آیند. گودال باغچه ّایی که زمین را می شکافت تا در عرصه حیاط، جریان آب را به مثابه جلوه عنصر مثالی پیش چشم ساکنان آورد. آب نمای عظیم باغ دولت آباد، در محیطی کم آب جز زمینه ای برای تأکید بر شکوه آب توجیهی ندارد. با دقت در پویش شکل گیری معماری در یزد می توان گفت معماری در این شهر بر اساس منظره پردازی از آب و مواجهه انسان ها با آب برپا شده است.عکس روی جلد از نگارنده مربوط به کوشک باغ پهلوانپور در مهریز نمونه ای از منظره پردازی با رویکرد حداکثری کردن مواجهه با آب و طبیعت است. حالِ خوبی که ناظر در این فضا به دست می آورد ناشی از غوطه وری در منظر از طریق مواجهه و لمس طبیعت است.