در مقاله ی حاضر ، نویسنده تلاش دارد تا پس از تعریف « سیاست » به عنوان متغیر مستقل ، چگونگی رابطه ی آن را با حوزه ی « هنر » به مثابه ی متغیر وابسته مورد بررسی قرار دهد . از آن جا که سیاست به عنوان « قبضه کردن ، سازمان دادن و بهره برداری از قدرت در یک جامعه » تعریف می شود . می تواند در شکل دولت و نهادهای سیاسی رسمی و غیررسمی نمود یابد . در مقابل هنر نیز به عنوان رسانه ای که انتقال معنا از طریق آن صورت می گیرد با اشکال مختلف خود چون سینما ، رمان ، نقاشی ، مجسمه سازی با سیاست برخورد پیدا می کند ...
آیین بودایی ذن ، طی روند خود عمیقترین اثرات را بر فرهنگ و هنر ژاپن بر جا گذاشته است و چنان با این فرهنگ در آمیخته که حتی در جزیی ترین امور روزمره راه یافته است و هنرهای ریشه داری از جمله : آیین چای نوشی ، گل آرایی ، تیر و کمان ، شمشیر زنی ، هایکو و غیره را پدید آورده است . در این مسیر ، این هنرها تبدیل به هنرهایی اصیل و باطنی شدند و از فن گذشته به هنر نا هنر که از نداستگی می روید ، تبدیل شدند .