هنر اسلامی ظرف دویست سال گذشته مورد توجه و تامل جدی محققان و مستشرقان بوده است.گروهی این هنر را هنری مقدس با بنیان های نیرومند حکمی و عرفانی می دانند، گروهی حضور عنصر اسلامیت در هنر اسلامی را کاملا نفی می کنند و گروهی آرای دسته اول را غیر مستند بر ادله و شواهد تاریخی می دانند.این تشتت آراء محصول برخی عوامل است: عواملی چون فقدان منابع کافی و لازم در اثبات بنیان های حکمی و عرفانی هنر اسلامی، فقدان مطالعات متدیک و علمی توسط محققان و هنرشناسان بومی و نیز قرار گرفتن برخی از بنیان های نظری هنر در اثبات مفاهیم کلامی و تئولوژیک. این مقاله با تعمق در متون حکمی جهان اسلام سعی کرده است مفاهیمی چون قوه خیال، عالم مثال و نیز ذوق را در آراء امام محمد غزالی مورد توجه و تامل قرار دهد. تعمقی که به نظر نگارنده نتایج مهمی نیز داشته است .
هدف کوماراسوامی در این مقاله تبیین اصول هنر قرون وسطا و شرق و نیز اثبات این نکته بوده که اصول این دو هنر یکی است؛ و در این کار، با استناد به منابع اصلی قرون وسطا و شرق سخن گفته است. اهم موضوعات مطرح شده در این مقاله عبارت است از: وجود مقیاس نخستین و مطلق برای داوری درباره کارها و ساخته ها یا مصنوعات آدمی و ربط این مقیاس به عالم بالا؛ نسبت کمال و زیبایی و لذت؛ دانش و علم بودن هنر؛ نسبت ابداع یا شهود با اصول نخستین؛ عقلانی، و نه احساسی، بودن هنر؛ تقلید هنر از طبیعت در طرز کارش؛ مفهوم صورت در هنر سنتی؛ نسبت هنرورز یا صنعتگر با صانع لاهوتی؛ تعریف علل چهارگانه در هنر؛ رابطه کارفرما و صنعتگر یا هنرورز در هنر سنتی؛ تعریف زیبایی و انواع آن و نسبتش با لذت؛ شناخت و فهم اثر هنری و لذت بردن از آن؛ ربط زیبایی و زشتی با کمال و نقصان؛ نسبت هنر و لذت و حیات حقیقی؛ کارکرد و لذت در هنر سنتی.
مباحث اصلی این مقاله بدین شرح است: 1) نظریة انسانشناختی هنر (نظریة مربوط به هنر انسانشناختی) مردود است؛ 2) شرح نظامهای زیباشناختی غیرغربی و نیز مطالعة اصول زیباشناختی فرهنگهای دیگر انسانشناسی هنر نیست؛ 3) انسانشناسی هنر به موقعیت اجتماعی تولید و رواج و پذیرش هنر توجه دارد و خود مطالعة تدارک اصول زیباشناسی در جریان تعاملِ اجتماعی است؛ 4) در انسانشناسی هنر، شیء هنری هر آن چیزی است که در جایگاه مقرر برای اشیای هنری در نظامی از شرایط و روابط پیشبینی شده در نظریه قرار گیرد؛ 5) جامعهشناسی هنر و انسانشناسی هنر با هم تفاوت دارند؛ 6) انسانشناسی از رفتارها و کنشها و پارهگفتارهای ظاهراً نامعقول تحلیلهای غنی به دست میدهد، با زمینهسازی برای رفتار یا قرار دادن آن در پویایی تعامل اجتماعی؛ 7) نگاه انسانشناسی زندگینامهای است نه فرازندگینامهای (جامعهشناسی) یا فروزندگینامهای (روانشناسی اجتماعی و شناختی). این مقاله ترجمهای است از: Alfred Gell، Art and Agency: An Anthropological Theory، (Oxford، Clarendon Press، 1998)، ch. 1، “The Problem Defined: The Need for an Anthropology of Art”، pp. 1-11.