مباحث اصلی این مقاله بدین شرح است: 1) نظریة انسانشناختی هنر (نظریة مربوط به هنر انسانشناختی) مردود است؛ 2) شرح نظامهای زیباشناختی غیرغربی و نیز مطالعة اصول زیباشناختی فرهنگهای دیگر انسانشناسی هنر نیست؛ 3) انسانشناسی هنر به موقعیت اجتماعی تولید و رواج و پذیرش هنر توجه دارد و خود مطالعة تدارک اصول زیباشناسی در جریان تعاملِ اجتماعی است؛ 4) در انسانشناسی هنر، شیء هنری هر آن چیزی است که در جایگاه مقرر برای اشیای هنری در نظامی از شرایط و روابط پیشبینی شده در نظریه قرار گیرد؛ 5) جامعهشناسی هنر و انسانشناسی هنر با هم تفاوت دارند؛ 6) انسانشناسی از رفتارها و کنشها و پارهگفتارهای ظاهراً نامعقول تحلیلهای غنی به دست میدهد، با زمینهسازی برای رفتار یا قرار دادن آن در پویایی تعامل اجتماعی؛ 7) نگاه انسانشناسی زندگینامهای است نه فرازندگینامهای (جامعهشناسی) یا فروزندگینامهای (روانشناسی اجتماعی و شناختی). این مقاله ترجمهای است از: Alfred Gell، Art and Agency: An Anthropological Theory، (Oxford، Clarendon Press، 1998)، ch. 1، “The Problem Defined: The Need for an Anthropology of Art”، pp. 1-11.