فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۶۵۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
ایران در طول تاریخ، همواره از مراکز معنویت و عرفان بوده است. پس از ورود اسلام به ایران، این سرزمین مهد رویش تصوف و عرفان اسلامی گردید. بسیاری از بزرگان صوفیه، هم چون حلاج و بایزید و خرقانی و غزالی و عطار و شمس تبریزی و مولوی، به این فرهنگ تعلق داشته اند. بیش از هزار سال است که زنجیره ی متصل عارفان و صوفیان در این سرزمین استمرار دارد و این میراث از نسلی به نسلی منتقل می شود. از پدیده های مهم دیگر در عرفان ایرانی، پیوند تشیع و تصوف است، که پیشینه ای کهن دارد. در بعد علمی و نظری، این پیوند در آثار اندیشمندان عرفانی بسیاری هم چون سید حیدر آملی و ابن ابی جمهور احسائی و ملاصدرای شیرازی نمودار شده است. امروزه تصوف و عرفان با شکل های مختلف در ایران ظهور دارد و طیف های گوناگونی را در بر دارد، چنان که تعلیم و تربیت عرفانی و شیوه های آن نیز به تبع تکثر مشرب ها و علایق یادشده متنوع است. اما به رغم این پیشینه و غنای عرفانی، هنوز پژوهش توصیفی و تحلیلی جامع درباره ی آن انجام نگرفته است. هدف این نوشتار ارائه ی تصویری جامع، گویا و تحلیلی، و در عین حال اجمالی، در حد یک مقاله از پدیده ی عرفان در ایران است. معرفی تنوع گرایش ها و فعالیت های عرفانی در ایران، هم عرفان پژوهان را از ابعاد و زوایای مختلف این پدیده آگاه می کند تا حوزه ی پژوهشی مورد علاقه ی خود را با آگاهی انتخاب کنند و هم می تواند برای شیفتگان سلوک این طریق، اگر نه چراغی، دست کم شمعی روشنگر باشد.
مناط ارزش ادراکات از منظر استاد مطهری و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۳ شماره ۳۰ و ۳۱
حوزه های تخصصی:
واقعنمایی ادراکات بشری که از آن با نام ارزش معلومات یاد کردهاند، از غامضترین موضوعاتی است که در برهههایی از تاریخ تفکر بشری، موضوع مجادلات فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. در این بارة آرای گوناگونی از اندیشمندان یونان، فیلسوفان مسلمان و متفکران عصر روشنگری غرب بر جای مانده که حاکی از نوع نگرش ایشان به آدمی، نفس او و حقیقت علمش است. اندیشمند معاصر، استاد شهید مرتضی مطهری در مواجهه با اندیشه های نو در این باب و با بهرهبرداری از میراث فلسفة مشاء، اشراق و به ویژه حکمت متعالیه، تقریری نو از این موضوع ارائه کرده است. او همانند استاد خویش علامه طباطبایی، علم حضوری را ریشة همة علوم حصولی بشر دانسته و بر این باور است که آدمی پس از اتصالی حضوری با واقعیات به علم حصولی دست خواهد یافت. آنچه در این نوشتار خواهید خواند، تبیینی از نظر او در این باره خواهد بود، در ضمن به تفاوتهای ظاهری این نظر با نظر علامة طباطبایی خواهیم پرداخت.
مرگ در اندیشه علامه جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۶ شماره ۴۶
حوزه های تخصصی:
مرگ یکی از بزرگترین معماهای حیات بشری است که در طول تاریخ همواره مورد توجه متفکران بوده است. فلسفه مرگ و ریشه یابی اضطراب ناشی از آن، از جمله مسائلی است که گفتوگوهای بسیاری را برانگیخته است. در میان متفکران اسلامی علامه محمد تقی جعفری از جمله شخصیتهایی است که تأملات بسیار در باب مرگ دارد. از نظر وی برداشتهای مختلفی از مرگ وجود دارد که برخی از آنها مثبت و برخی نیز منفی است. این برداشتها در تلقیهایی ریشه دارد که آدمی به فلسفه آفرینش و معنای زندگی دارد. بدون دستیابی به فلسفه حیات نمیتوان برداشت درستی از مرگ داشت. از همین رو، وی میان معنای زندگی و مرگ رابطه عمیقی برقرار میسازد. جعفری با تقسیم حیات به معقول و طبیعی محض، تفسیر مرگ را در حیات معقول منطقی و مثبت و در حیات طبیعی محض، منفی و ناپذیرفتنی میداند. از نظر وی، بدون تفسیر انسان و هستی نمیتوان معنای درستی برای مرگ یافت. گوش سپاری به مرگ و برقرای رابطه مثبت با آن، فرع بر نوع نگاه به عالم و آدم است. به باور جعفری، گوش فرا دادن به ندای مرگ سبب میشود تا آدمی اصالت پیدا کند. در همین جاست که وی هماهنگ با فیلسوفان اگزیستانس به ویژه هیدگر، توجه جدی به مرگ را در ارتباط با اصالت آدمی میداند. از نظر جعفری، تأمل در باب گذر عمر برای آدمی، گاه اضطراب آور است که با دگرگونیهای درونی میتوان بر آن غلبه کرد. وی همچنین تحلیلهای عمیقی در زمینه شهادت و ارزش آن دارد. از جمله آنکه عظمت شهادت را در ارتباط با مطلوبیت حیات و هدف شهادت تفسیر میکند
توجیه جاودانگی اصول اخلاقی بر مبنای نظریه اعتبارات از دیدگاه استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۳ شماره ۳۰ و ۳۱
حوزه های تخصصی:
این مقاله، ابتدا شرح و بیانی اجمالی از نظریة اعتباریات علّامه طباطبایی بهویژه دربارة مفاهیم اخلاقی میدهد؛ سپس میکوشد تا زوایای تاریک این موضوع را از رهگذر بررسی شرح و بیانهایی که شهید مطهری در توضیح نظریة مذکور دارد، روشن سازد. مهمترین مسألهای که مطهری میکوشد حلّ و فصل کند، جاودانگی اصول اخلاقی است.
چنین مینماید که نظریة اعتباری بودن مفاهیم اخلاقی به نسبیگرایی میانجامد. مطهری تلاش میکند تا توجیهی برای جمع اعتباری بودن مفاهیم اخلاقی و جاودانگی اصول اخلاقی بیابد. این توجیه مبتنی بر مفهوم «من عِلْوی» است.
این مقاله پس از شرح تلاش شهید مطهری در این خصوص، نشان میدهد که پذیرش «من علوی» و ارجاع مفاهیم اخلاقی به رابطة تلائم و سازگاری فعل با «من علوی»، در واقع فاصله گرفتن از نظریة اعتباریات است.
ما و راه دشوار تجدد (رضا داوری اردکانی)
منبع:
نامه فرهنگ ۱۳۸۴ شماره ۵۵
حوزه های تخصصی:
اخلاق خدایان
بسط بسط تجربه نبوی
منبع:
کیان ۱۳۷۸ شماره ۴۷
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی نبی کیست، وحی چیست
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی ضرورت بعثت پیامبران
انسان شناسی حکمت خالده به روایت سید حسین نصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۶ شماره ۴۴
حوزه های تخصصی:
سید حسین نصر، یکی از طرفداران حکمت خالده است که با نقد دنیای متجدد، میکوشد معرفت قدسی را جای گزین مدرنیسم سازد. از نظر وی، «خالده» معرفتی است که درون همه ادیان و سنتها وجود دارد. لازمة سنتگروی، اعتقاد به یک امر قدسی است که نه تنها مرجعیت فکری انسانهاست که در رفتار آنها نیز تجلی مییابد. معرفت شناسی نصر، معرفتی است مبتنی بر عقل شهودی و نه عقل استدلالی. فعلیت عقل شهودی نیز با وحی است، نه علوم اکتسابی. معرفت قدسی برای آدمی، آزادی بخش است؛ زیرا که همة وجود او را در بر میگیرد. ریشه این معرفت قدسی نیز در انسان شناسی نصر نهفته است که انسان را موجودی حامل امر قدسی میداند. به باور وی آنگاه که آدمی در بهشت برین بود، از این معرفت قدسی برخوردار بود، ولی با هبوط به دنیا، آن معرفت را از دست داد. نتیجه این هبوط آن شد که آدمی اشیاء را در حالت غربت و انفصال میبینید؛ نه وحدانی و در ارتباط با حق. بر خلاف دیدگاه نصر، در دورة جدید، این انسان شناسی تغییر یافته است و معرفت پاره پارهای از انسان عرضه میشود. باید ریشة ضعفهای انسان شناسی جدید را در بیتوجهی به معرفت قدسی و نگاه کمیت گرایانه به انسان و جهان دانست. قداست زدایی از معرفت و پیدایش علم جدید سبب شد ساحت ذوقی وجود انسان به فراموشی سپرده شود و آدمی از مرکز کلی وجود جدا گردد.
بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرحوم علامه علم را یک امر وجودی می داند و در این جهت با صدرالمتألهین موافق است و می گوید علم عبارت است از حضور شئ برای یک شئ، به این بیان که حصول علم برای عالِم عبارت است از حصول یک امر بالفعل که فعلیت محض است؛ زیرا وجداناً مییابیم که صورت علمی قوة تبدیل شدن به صورت دیگر را ندارد. صورت های حسی و خیالی و عقلی جوهرهای مجرد مثالی و عقلی هستند که در عالم مثال و عقل وجود دارند و نفس با مرتبه مثالی و عقلی خود در آن موجود است. صورت علمی، مجرد از ماده و قوه است و با وجود خارجی خود نزد مدرِک حاضر است. علم حصولی در واقع یک اعتبار عقلی است که از معلوم حضوری به دست آمده است.
اتحاد عاقل و عقل و معقول نیز در نزد علامه به این معنا است که نفس سعة وجودی پیدا می کند و حقیقت عقلی می شود و حقایق عقلی را شهود می کند، نه این که با آن ها متحد شود. این با ملاصدرا فرق دارد. صدرا می گوید: اول صورت معقوله پیدا می شود و این صورت معقوله هم عقل بالفعل و هم معقول بالفعل و هم عاقل بالفعل است. ولی علامه می گوید: اول علم اشراقی به حقیقت عقلی پیدا می شود بعد صورت معقوله؛ یعنی علم حصولی متفرع بر علم حضوری است.
تأثیر کلام اسلامی بر فلسفه اسلامی از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۶ شماره ۱۲
حوزه های تخصصی:
محک تجربه (2)
«شیء فی نفسه» و «پدیدار» در نظر کانت و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
این مقاله در تلاش است تا به این مسأله پاسخ گوید که شیء فی نفسه، پدیدار، و ارتباط میان این دو در فلسفه کانت و علامه طباطبایی چگونه تبیین می شوند و دیدگاه علامه طباطبایی چگونه می تواند چالش های موجود در فلسفه کانت را پاسخ دهد؟ در این تحقیق مشخص می شود که کانت با اقرار به نوعی ارتباط ضروری میان ذات معقول و پدیدار، پذیرش وجود ذوات معقول را امری اجتناب ناپذیر می داند اما بیان می کند که ذات معقول یا نومن به دلیل این که هرگز به تجربه در نمی آید همواره ناشناخته خواهد ماند. از سوی دیگر علامه بر این مطلب تأکید می کند که آن چه در ذهن ظهور می یابد (ماهیت)، انکشاف و نمودی از واقعیت (وجود) است. به این ترتیب، برخلاف دیدگاه کانت، میان پدیدار و شیء فی نفسه پیوند معناداری برقرار می شود و چالش های موجود در فلسفه کانت به صورتی پذیرفتنی پاسخ داده می شود.
ذهنیت مشوش، هویت مشوش
منبع:
کیان ۱۳۷۵ شماره ۳۰
حوزه های تخصصی: